ماهان شبکه ایرانیان

ظهور پنهانى‏ها به اراده حق‏

کتاب : تفسیر حکیم    ج ۳        

ظهور پنهانى‏ها به اراده حق‏

 

منابع:

کتاب : تفسیر حکیم    ج 3        

نوشتہ : استاد حسین انصاریان 

 

البته این پنهان و غیب و راز و سرى که در معارف و در گفته ها و در کتاب ها مطرح است نسبت به ما که داراى دانشى بسیار محدود و منظرگاهى معلوم و مرزبندى شده داریم و از دیدن پشت پاى خود عاجز و هیچ اشرافى بر یک لحظه از آینده نداریم و در یک کلمه مخلوق ضعیف، ذلیل، مسکین و مستکین هستیم و با کمترین حادثه همین دانش اندک بودید محدود را از دست مى دهیم به عنوان غیب و پنهان صحیح است، ولى نسبت به وجود مقدسى که ازلى و ابدى و ذاتى بى انتها و غیر محدود و آفریننده ملک و ملکوت و بالا و پستى، و سماوات و ارض و میلیارها سحابى و کهکشان و منظومه و ثابت و سیار، و مخلوقات گوناگون در عرصه گاه هستى و خیمه حیات است، صحیح نیست، براى او غیبى و پنهانى و سر و رازى وجود ندارد آنچه هست و آنچه موجود است با هر هویت و حیثیتى، با هر وجودى و موجودیتى، با هر باطن و ظاهرى، و مقید به هر زمانى، گذشته، حال، آینده نزد او حاضر است و حضرتش به همه امور گذشته و فعلى و آینده او آگاه و دانا و عالم و بصیر است.

وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ «1»

و همه بدون استثنا نزد ما حاضرند.

یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ: «2»

خدا میداند آنچه را در زمین فرو مى رود، و آنچه از آن بیرون مى آید، و آنچه از آسمان فرود مى آید، و آنچه در آن بالا مى رود و او مهربان و بسیار آمرزنده است.

وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ: «3»

دانان هر پنهان است در آسمان ها و زمین هم وزن ذره اى از او پوشیده نیست و نه کوچک تر از آن و نه بزرگ تر از آن هست مگر این که در کتابى روشن «که صفحه بى نهایت علم اوست» ثبت است.

إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ: «4»

آگاهى و دانش به قیامت [و این که چه زمانى برپا مى شود و چه خواهد شد] فقط ویژه اوست، و میوه ها از غلافهایشان بیرون نمى آیند، و هیچ ماده اى حامله نمى شود و وضع حمل نمى کند مگر به آگاهى او.

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ: «5»

کلیدهاى غیب و آنچه پنهان است نزد اوست، و کسى آنها را جز او نمیداند، و به آنچه در خشکى و دریاست آگاه است، و هیچ برگى نمى افتد مگر آن که آن را میداند و هیچ دانه اى در تاریکى هاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر آن که در کتابى روشن [که صفحه بى نهایت علم اوست ] ثبت است.

امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید:

«کُلُّ شَىْ ءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ کُلُّ شَىْ ءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى کُلِّ فَقِیرٍ، وَ عِزُّ کُلِّ ذَلِیلٍ، وَ قُوَّةُ کُلِّ ضَعِیفٍ، وَ مَفْزَعُ کُلِّ مَلْهُوفٍ، مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَیْهِ مُنْقَلَبُهُ ... کُلُّ سِرِّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ، وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَةٌ:» «6»

هر چیزى براى او خاشع و فروتن است، و هر چیزى بر پاى به اوست، ثروت هر تهیدستى است، و عزت هر خوارى است، و نیروى هر ناتوانى است، و پناهگاه هر دل سوخته و محزونى است، هر کس سخن بگوید سخنش را مى شنود، و هر کس ساکت باشد راز و باطنش را مى داند، و آن که زندگى مى کند رزقش بر عهده اوست، و آن که مى میرد بازگشتش به سوى اوست، خدایا هر پنهانى نزد تو آشکار است، و هر غیبى و نهانى نزد تو حاضر و مشهود است.

و نیز آن حضرت فرموده:

«لا یعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء:» «7»

شماره قطره هاى همه آب هاى جهان هستى، و عدد همه ستارگان آسمان ها از او پوشیده نیست.

او عدد قطرات باران، تگرگ، برگ درختان، دانه ها و حبه هاى نباتات، شمار میوه ها، عدد مخلوقات و هر چیزى را بدون استثناء مى داند، او به بنى اسرائیل اعلام مى کند خدا چیزى را که پنهان مى داشتید آشکار مى کند او که به تمام جریانات هستى، و حوادث گذشته و آینده، و تعداد همه موجودات آگاه است و چیزى از او پنهان نیست و پنهان نمى ماند معرفى قاتل مقتول با زنده کردن مقتول به وسیله عضوى از گاو ذبح شده برایش کارى بسیار بسیار سهل و آسان است.

علم هر چیزى و دانش و آگاهى به باطن و ظاهر هر امرى و هر حقیقتى نزد اوست.

در تعقیب نماز عشا به نقل مفاتیح الجنان از قول معصوم (ع) مى خوانیم:

«اللهم انه لیس لى علم بموضع رزقى، و انما اطلبه بخطرت تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان فانا فیما انا طالب کالحیران لا ادرى افى سهل هو ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى برّ ام فى بحر و على یدى من و من قبل من و قد علمت ان علمه عندک و اسبابه بیدک:»

من از جایگاه روزى خودم آگاه نیستم، رزقم را به خیالى که بر قلبم مى گذرد مى طلبم، در به دست آوردنش دور شهرها مى گردم، نهایتا من در آنچه خواهان آن هستم مانند شخصى متحیر و سرگردانم که نمیدانم روزى من در صحراست یا در کوه، در زمین است یا در آسمان، در خشکى است یا دریا، و به دست کیست و نزدیکست و به یقین و بدون شک و تردید مى دانم که علم و دانش آن نزد توست و اسباب روزى من در اختیار توست.

امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید:

«یعلم عجیج الوحوش فى الفلوات، و معاصى العباد فى الخلوات، و اختلاف الحیتان فى البحار الغامرات، و تلاطم الماء بالریاح العاصفات:» «8»

فریاد حیوانات وحشى را در بیابان، و گناهان بندگان را در پنهانى ها و رفت و آمد ماهیان را در دریاهاى عمیق، و تلاطم آب ها را با بادهاى وزنده مى داند.

 

زمینه هاى تعقل و اندیشه

اندیشه و تفکر در مخلوقات و مصنوعات حق، و عظمت هستى و قوانین حاکم بر آن، و تعقل در ساختمان آسمان ها و زمین و ساختمان نباتات و حیوانات و ساختمان شگرف و اعجاب انگیز بدن و حالات روانى انسان براى رسیدن به خالق هستى و ایمان و اعتقاد به او و صفات و افعال حضرتش از اعظم عبادات و مهم ترین حرکات معنوى است.

اندیشه سبب رشد و کمال، تربیت، دست یافتن به حقایق، تغییر مجهولات به معلومات، پختگى عقل و ضامن خیر دنیا و آخرت انسان است.

حضرت حق در قرآن و پیامبر بزرگ اسلام و اهل بیت جابه جاى هستى، و هر یک از مخلوقات، و جریاناتى که بر پهن دشت خلقت و بر حیات انسان مى گذرد موردى براى تعقل و اندیشه قرار داده اند، و از همه خواسته اند که در همه امور عقل خود را بکار بیندازند و از این مسیر قدرت و ربوبت و رحمت و لطف حضرت حق را دریابند و در برابر حضرت او سر تعظیم فرود آورند، و به پیشگاه مقدسش فروتنى آورند و پیشانى عبادت و تواضع و بندگى بر خاک نهند و با قرار دادن خود در مدار اجراى فرمان هاى حکیمانه اش به برپا کردن خیمه حیات طیبه برخیزند، و آخرت خود را آباد نمایند و منبعى و کانونى از خیر و برکت شوند.

آیات قرآن مجید در رابطه با ارزش عقل، خردورزى، تعقل و اندیشه در حقایق و منافع و اثرات تعقل و تفکر به تدریج در ضمن صفحات آینده مورد توضیح قرار خواهد گرفت.

در این بخش به گوشه اى از روایات این باب اشاره مى شود.

رسول خدا مى فرماید:

«ما قسم الله للعباد شیئاً افضل من العقل، فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و اقامة العاقل افضل من شخوص الجاهل ....» «9»

خداوند بر بندگانش چیزى را برتر از عقل تقسیم نکرده، خواب عاقل از بیدارى جاهل بهتر، و ماندنش در یک محل از سفر نادان برتر است.

«اذا بلغکم عن رجل حسن حالٍ فانظروا فى حسن عقله فانما یجازى بعقله:» «10»

هر گاه خبر نیکى حال شخصى به شما رسید، در نیکى عقلش بنگرید، که فقط به عقلش او را پاداش مى دهند.

امیرالمؤمنین (ع) در روایاتى در این زمینه مى فرماید:

«کثرة الصواب ینبئى عن وفور العقل:» «11»

درستى و کار صحیح فراوان از فراوانى عقل گزارش مى دهد.

«من غلب عقله شهوته، و حلمه غضبه، کان جدیراً بحسن السّیره:» «12»

کسى که خرد و عقلش بر شهوتش، و حلم و بردبارى اش بر خشمش چیره شود، شایسته ى خوش رفتارى در همه امور است.

«الکیس من کان یومه خیراً من امسه:» «13»

هوشیار و زرنگ کسى است که امروزش بهتر از دیروزش باشد.

«العاقل یطلب الکمال، الجاهل یطلب المال:» «14»

خردمند در مسیر به دست آوردن کمال و نادان دنبال یافتن ثروت است.

«الحلم غطاء ساتر، و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقک بحلمک، و قاتل هواک بعقلک:» «15»

بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشیرى است برّنده، پس کاستى هاى اخلاقت را با بردبارى بپوشان، و هواى نفست را با عقل بمیران.

«العاقل یتغظ بالآداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب:» «16»

خردمند با آداب پند مى پذیرد، ولى چهارپایان جز با کتک پند نمى پذیرند.

خداوند همه نشانه هاى عظمت و قدرت و ربوبیتش را تا جائى که شایسته و درخور انسان است ارائه مى دهد تا این موجود والا و صاحب عقل و خرد، اندیشه و تعقل کند و به تعمق بنشیند و خود را از برکت اندیشه و تعقل و به حسنات بیاراید و از زشتى ها مصون بدارد، وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- یس 32.

(2)- سبا 2.

(3)- سبا 3.

(4)- فصلت 47.

(5)- انعام 59.

(6)- خطبه 107، نهج البلاغه.

(7)- نهج البلاغه خطبه

(8)- نهج البلاغه خطبه 198.

(9)- کافى، ج 1 ص 12 ح 11.

(10)- کافى، ج 1 ص 12 ح 11.

(11)- غرر الحکم، ج 2، ص 100.

(12)- غرر الحکم، ج 1، ص 221.

(13)- مستدرک نهج البلاغه، 179.

(14)- غرر الحکم، ج 1، ص 33.

(15)- نهج البلاغه حکمت 38.

(16)- نهج البلاغه نامه 31.

 

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان