وجود مبارک امام سجاد به صورت دعا مطالب عقلی قرآن را خوب تبیین کرده است، هم جهان را تفسیر کرد، هم انسان را تفسیر کرد، هم رابطه انسان و جهان را تبیین کرد، هم رابطه انسان ها را با هم تبیین کرد و سایر مسائل. در قرآن کریم فرمود: جهان با «تسخیر» اداره می شود نه با قَسر، فرمود فشاری در عالَم نیست. «تسخیر» که اصطلاح قرآنی است عبارت از آن است که یک موجود خاصیتی دارد، یک؛ هدفی دارد، دو؛ راهی دارد، سه؛ کسی او را برابر همه خاصیت های درونی اش به هدف رهبری کند می شود «تسخیر»، اگر بر خلاف خواسته او باشد می شود قَسر، اگر آب را با فشار بالا ببرند این تسخیر نیست؛ اما نزولات آسمانی که از قلّه به سینه کوه بعد به دامن می رسد، اگر کشاورز این آب را درست رهبری کند که هرز نرود، به پای نهال ها بریزد از بالا به پایین می آید، یک؛ مطابق با میل آب است، دو؛ هدفش هم سیراب کردن تشنه هاست، سه؛ رهبری می خواهد به نام کشاورز، چهار؛ این کار را می گویند «تسخیر»؛ اما اگر با فشار بخواهند بالا ببرند می شود «قسر». جهان با «تسخیر» اداره می شود، قسری در کار نیست. تعبیر قرآن کریم این است که ﴿سَخَّرَ لَکمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ﴾[1] زمین و آنچه در زمین هست، آسمان و آنچه در آسمان هست، پیوند آسمان و زمین و آنچه در این پیوند هست هر کدام از اینها هدفی دارند، راهی دارند و ذات اقدس الهی اینها را رهبری می کند می فرماید: گاهی بلاواسطه، گاهی مع الواسطه خدای سبحان این نظام را تسخیر می کند: ﴿سَخَّرَ لَکمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ﴾. به بشر می گوید از زمین و آنچه در عمق زمین و چهره زمین است بهره بگیرد، یک؛ از نظام سپهری هم استفاده کند، دو؛ و اگر از نظام سپهری و از زمین بهره برد اینها را به مقصد رسانده است، سه؛ درباره زمین فرمود: ﴿فَامْشُوا فی مَناکبِها﴾[2]روی دوش زمین سوار بشوید و روزی خود را بگیرید، روزی فقط در زمین نیست، در آسمان هم هست. فشار و شتابی بر هیچ موجودی تحمیل نمی شود؛ لذا همگان تسبیح گوی او هستند چون با تسخیر حرکت می کنند؛ گاهی با فعل ماضی، گاهی با فعل مضارع، گاهی با امر، گاهی با مصدر، تسبیح اینها بازگو می شود، این «مسبّحات سبع» یا «ستّ» از همین قبیل است. گاهی به صورت فعل ماضی از تسبیح اینها خبر می دهد: ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾[3]گاهی با فعل مضارع که نشانه استمرار است سخن می گوید: ﴿یسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ﴾،[4] گاهی با مصدر سخن می گوید: ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾[5] گاهی با امر ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّک الْأَعْلَی﴾[6] با همه این «صِیغ» از تسبیح صدر و ساقه جهان سخن می گوید، چون همگان او را حمد می کنند چون می بینند رهبر خوبی است، راهنمای خوبی است، راه خوبی را نشان می دهد به مقصد می رساند، همه اینها حی و حاضرند: ﴿إِنْ مِنْ شَی ٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[7]این جزء «جوامع الکلم» سوره مبارکه «اسراء» است، فرمود چیزی نیست مگر اینکه این دو کار را هماهنگ هم انجام می دهد:
توحید گوی او نه بنی آدمند و بس٭٭٭ هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد[8]
هر برگی که در شاخسار هست، هر جِرمی که در زیر زمین هست و هر قمر و کوکبی که در نظام سپهری است تنها برگ درختان و مانند آن نیست ﴿إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ﴾ اما ﴿بِحَمْدِهِ﴾؛ تسبیح گو و تحمیدگوی او هستند و این دو در کنار هم هست، او را حمد می کنند چون هستی آنها یعنی «کان تامّه»، کمالات آنها یعنی «کان ناقصه» مرهون لطف اوست او را شکر می کنند و او را تسبیح می گویند; زیرا از کسی باید حق شناسی کرد که نیاز را برطرف کند، یک؛ خودش بی نیاز باشد، دو؛ لذا او هم سبّوح است هم محمود.
بیان نورانی امام سجاد در صحیفه سجادیه این است که «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه»،[9] چقدر این بیان شیرین است! فرمود انسان از انسان چیز بخواهد، غیر خدا از غیر خدا چیز بخواهد سفیه است: «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه»، این بیان بوسیدنی نیست؟! فرمود: او که همه چیز را داد، همه چیز را هم که می دهد، به هر کسی به شما نزدیک تر است و از هر کسی، حرفِ شما را بهتر می شنود، چرا با او گفتگو ندارید: «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه» این در صحیفه سجادیه هست. او سفیه را معنا کرده، حکیم را معنا کرده، عاِلم را معنا کرده، جاهل را معنا کرده «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِه »؛ لذا ذات اقدس الهی فرمود: همه مرا حمد می کنند شما هم مرا حمد کنید، برای اینکه همه نعمت را از من می دانند، یک و می دانند من به هیچ چیزی محتاج نیستم، دو؛ لذا این دو کار را هماهنگ انجام می دهند، سه؛ هم تسبیح گوی من هستند، هم تحمیدگوی من هستند. این«باء»، «باء» مصاحبه و ملازمه بین تسبیح و تحمید است ﴿إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾، نه «یسَبِّحُ وَ یحَمِّدُه». تحمیدش در دامن تسبیح است؛ برای اینکه باید از کسی چیز بخواهند که او چیز نخواهد، نه از دیگری چیز بخواهد نه از ما؛ چنین ذات قدسی ستودنی است.
پس جهان با تسخیر اداره می شود نه با قَسر، هیچ فشاری در عالَم نیست، اگر شمس و قمر حرکت می کنند و اگر زمین حرکت های گوناگون دارد، همه اینها در مسیر کمال اینهاست، هیچ کدام براساس بی میلی حرکت نمی کنند. وقتی به زمین و آسمان فرمود: ﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کرْهاً﴾؛ بامیل و بی میل باید اطاعت کنید، عرض کردند: ﴿قالَتا أَتَینا طائِعینَ﴾[10]ما بی میل نیستیم ما با طوع و رغبت اطاعت می کنیم، به ما می گویی این چنین بگرد کمال ماست، به ما می گویی سرعت بگیر، تند برو، کند برو، کمالِ ماست. ﴿قالَتا﴾ اوّل تثنیه است ﴿أَتَینا﴾، این ﴿أَتَینا﴾ جمع است به قرینه ﴿طائِعینَ﴾؛ آسمان و زمین عرض کردند ما دو نفر همراه همه موجودات فرشته و غیر فرشته با طوع و رغبت به پیشگاه تو سر می ساییم، چون می دانیم کمالِ ما در این است. ما که انسان هستیم و قافله انسانیت را سامان می بخشیم جزء همین مجموعه ایم باید همین کار را بکنیم.
بخش دیگر در فرمایشات نورانی امام سجاد این است که اگر انسان از این مسیر همگانی که همه دارند این طرف می روند بر خلاف جهت شنا کند چطور می شود؟ اوّلین دعا از دعاهای نورانی صحیفه سجادیه معرفی انسان است که «الانسان ما هو»؟ معرفی انسان را به دست دیگری بدهی، می گوید انسان، حیوان ناطق است این همان طور که اسب را معنا می کند حیوان صاهل است، حمار را معنا می کند حیوان ناهق است، کبوتر را معنا می کند حیوان طائر است، ماهی را معنا می کند حیوان سابح است، گاو را معنا می کند حیوان خائر است، انسان را هم می گوید حیوان ناطق است همین! ولی وقتی از امام سجاد(سلام الله علیه) سؤال بکنی «الانسان ما هو؟» فرمود: «أَلإنْسَانُ حَی مُتَأَلِّه حَمِیدٌ»؛ فصل اخیر انسان، ستایشگری حق است. این در دعای اول صحیفه سجادیه است. فصل اخیرش حق شناسی است که بداند اینها نعمت است و بداند منعم خداست و در برابر منعم سپاسگزار باشد: ﴿وَ أَشْکرُوا لِی وَ لا تَکفُرُونِ﴾؛[11] آن وقت این بیان نورانی را در همان دعای اول دارد. فرمود: اگر ذات اقدس الهی دستور شکر و ستایش به ما نمی داد و اگر انسانیت از فیض و فوز الهی برخوردار بود و شکر نمی کرد، این مقدم قضیه؛ «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیةِ فَکانُوا کمَا وَصَفَ فِی مُحْکمِ کتَابِهِ: ﴿إِنْ هُمْ إِلاّ کالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾»[12]-[13]این تحقیر نیست، این سبّ و لعن نیست این تحقیق است. فرمود: اگر کسی حمید نباشد خدا را نشناسد، نعمت را از او نداند، در ساحت نعمت او سپاسگزار نباشد انسان نیست. دعا این نیست که خدایا پدر و مادر مرا بیامرز! این ضعیف ترین مرحله دعاست، دعا آن است که علمی باشد، فهمی باشد، فلسفی باشد، کلامی باشد، عقلی باشد، دقیق باشد، آن دعاست. اصلاً این طور به ما یاد دادند دعا کنید. شما از اوّل تا آخر این دعای اول حضرت را بخوانید، سخن از اینکه مرا بیامرز و پدر و مادر مرا بیامرز نیست، ما وقتی انسان شدیم، آمرزیده ایم. فرمود: وقتی کسی وظیفه شناس نباشد «لَخَرَجُوا» این تالی آن مقدم است قضیه، قضیه شرطیه است «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیةِ فَکانُوا کمَا وَصَفَ فِی مُحْکمِ کتَابِهِ: ﴿إِنْ هُمْ إِلاّ کالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾» این فلسفه است یا دعاست، این کلام است یا دعاست «الانسان ما هو؟» حضرت انسان را این چنین معنا کرده است.
بخش دیگر، چون اینها تفسیر قرآن است؛ لابد قرآن را در غیر ماه مبارک رمضان «الحمدلله» به برکت انقلاب اسلامی خیلی ها حافظ قرآن اند، خیلی ها قاری قرآن اند. برای طلبه ها حداقل ماهی یک دور قرآن ختم دادن تقریباً جزء وظایف خواهد بود، اگر بخواهد عالِم بشود، اگر بخواهد این همه علومی که از اهل بیت آمده چیزی سهم او بشود بالأخره باید با این کتاب مأنوس باشد، حداقل کاری که یک طلبه می کند، ماهی یک بار باید قرآن را ختم کند؛ بعد از ختم قرآن این دعای نورانی امام سجاد را که در صحیفه سجادیه است می خواند؛ حضرت قرآن را چطور معرفی کرده؟ معرفی قرآن همین است که ذات اقدس الهی این قرآن را به پیغمبر داده، علوم این قرآن را به او آموخته «وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّرا»[14]اینهاست. تفسیر قرآن را، تأویل قرآن را، تحقیق قرآن را در درجه اول به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یاد داد بعد ما را وارث این گونه از علوم قرار داد ما مفسّریم، ما محقّقیم، ما مبین هستیم! این می شود دعا؛ آن وقت این عالِم پرور است، به این فکر نیست که چه کسی، چه چیزی می پسندد، جز حرف علمی از او صادر نمی شود، جز حرف تحقیقی از منبر او شنیده نمی شود، نه از مقال او، نه از مقالت او، چیزی جز فهم، علم، تحقیق شنیده نمی شود، آدم دهن باز می کند هر حرفی را می زند؟ دست به قلم می کند هر چیزی را می نویسد؟
همین امام سجاد درباره ما چه چیزی دارد؟ بخش بعدی این است. در سوره مبارکه «احزاب» ذات اقدس الهی دو کار را کنار هم ذکر می کند: یکی اینکه فرمود من و فرشتگان من که در حضور من هستند با هم بر ذات مقدس پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) درود می فرستیم، تصلیه الهی از همین آیه سوره مبارکه «احزاب» روشن است که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی﴾[15]در همین سوره مبارکه «احزاب» همین تصلیه را نسبت به مؤمنین هم دارد خدا بر مؤمنین صلوات می فرستد؛ آن وقت حیف نیست آدم خودش را ارزان بفروشد. در همین سوره «احزاب» که بر پیغمبر صلوات می فرستد که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی﴾ درباره ما می فرماید: ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ لِیخْرِجَکمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾[16]خدا بر مؤمنین صلوات می فرستد، ملائکه خدا بر مؤمنین صلوات می فرستند حیف این مقام نیست! حوزه و دانشگاه در این حدّ هستند که لااقل تصلیه الهی نصیب آنها بشود: ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ لِیخْرِجَکمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ جامعه را نورانی کند؛ آن وقت حیف نیست آدم این را به چیز ارزان بفروشد. آن گاه همین بیان را وجود مبارک امام سجاد در صحیفه سجادیه به ما آموخت که درست است بالاصاله و بالذّات ذات اقدس الهی تصلیه را به عهده گرفته، بعد فرشتگان به دستور ذات اقدس الهی بر مؤمنین صلوات می فرستند ما هم این چنین هستیم. وقتی امام سجاد(سلام الله علیه) فرمود من این کار را می کنم؛ یعنی اهل بیت هم همین کار را می کنند. امروز وجود مبارک ولی عصر هم همین کار را می کند. چند جمله مرتب امام سجاد دارد بر مؤمنین صلوات می فرستد؛ آن وقت حیف نیست که انسان خودش را ارزان بفروشد. این همه علومی که در کتاب و سنّت هست انسان وقت تلف کند. آن دعای اول دعای حمد است، بعد دعای بعدی، دعای صلوات بر پیغمبر است؛ بعد دعای بعدی صلوات بر مؤمنین است، همان کاری که امام سجاد کرد، امام زمان هم می کند، این کم مقام است که امام زمان بر کسی صلوات بفرستد. پس می شود به جایی رسید که امام زمان بر آدم صلوات بفرستد. این دعای نورانی امام سجاد چیست؟ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی کذا و کذا»؛ و بر مؤمنین، بر پیروان مؤمنین که با احسان آنها را پیروی می کنند[17]خدایا صلوات بفرست! در درجه اول ذات اقدس الهی، به دستور خدا فرشتگان و بعد هم وجود مبارک امام، بعد هم علمای راستین که در این مسیر حرکت می کنند، آنها هم حق شناسی می کنند.
مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله تعالی علیه) نقل می کند که محقّق طوسی خواجه نصیر(رضوان الله علیه) وقتی نام مبارک سید مرتضی را در درس می بردند، می گفت: «قال السید المرتضی صلوات الله علیه»، تعجب می کردند که چطور خواجه طوسی بر سید مرتضی صلوات می فرستد. مرحوم خواجه در تدریس برای رفع تعجّب مخاطبان فرمود: «کیف لا یصلّی علی المرتضی» سید مرتضی است،[18] دین ما این است که بر عالمان راستین صلوات بفرستیم، اگر در سوره «احزاب»، خدا و فرشته های خدا بر مؤمنین صلوات می فرستند، مصداق کاملش عالمان دین هستند؛ پس خدا، فرشته های خدا، ائمه(علیهم السلام) و شاگردان اینها مثل خواجه نصیرها اینها نسبت به مردان الهی صلوات می فرستند. ما نه تنها به شهدا سلام می گوییم، «صلّی الله» هم می توانیم بگوییم. این مقام ها حیف نیست که آدم دهنش را مواظب نباشد هر حرفی را بزند یا چشمش را مواظب نباشد هر چیزی را نگاه کند، خسارت؛ یعنی همین که آدم عمر را بدهد و چیزی نگیرد. البته آن کارهایی که در شام کرد و سخنرانی ها کرد، آن کارها درست است حالا می بینید این امام حق دارد که بر بالای منبر مسجد شام، خودش را چطور معرفی می کند. در دعای «عرفه» امام سجاد در صحیفه سجادیه آن تواضع و خضوع را دارد که خدایا! «أَنَا بَعْدُ أَقَلُ الْأَقَلِّینَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»[19]آن خضوع وجود مبارک امام سجاد است در دعای «عرفه»؛ اما روی منبر مسجد شام چه فرمود؟ بعد از آن خطبه فرمود مردم! در تمام روی زمین، شرق و غرب عالم، مردی به عظمت من نیست، به من نگاه نکنید با زنجیر مرا آوردند، ما رفتیم مکه را زنده کردیم، منا را زنده کردیم، عرفات را زنده کردیم و برگشتیم. من پسر کسی هستم که ﴿دَنا فَتَدَلَّی ٭ فَکانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی﴾[20]امروز در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست و درست گفت. همین بیان را وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) در قبل از شهادتش در زمین کربلا همین فرمایش را فرمود.[21] اینها نسبت به ذات اقدس الهی که سخن می گویند همان دعای «عرفه» امام سجاد در صحیفه است که «أَنَا بَعْدُ أَقَلُ الْأَقَلِّینَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»؛ اما وقتی می خواهند خودشان را در مقابل دشمنان معرفی کنند به اذن خدا، آنچه هست می گویند که فرمود: در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست. کسی که رفته مکه را زنده کرده، منا را زنده کرده؛ یعنی اسلام را زنده کرده، دین را زنده کرده از او بزرگ تر دیگر کیست؟ «أَلإِسْلامُ یعْلُو وَ لا یعْلَی عَلَیه»[22] این رفته اسلام را زنده کرده در همان جلوی دروازه شام وقتی از حضرت سؤال کردند با اینکه دست بسته حضرت را آوردند سؤال کردند چه کسی پیروز شده؟ فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم»[23]ما پیروز شدیم، می خواهی بفهمی چه کسی پیروز است هنگام نماز، اذان و اقامه بگو ببین نام چه کسی را می بری؟ ما رفتیم این نام را زنده کنیم و برگشتیم، همین! بنابراین اگر کسی طلبه باشد، روحانی باشد، معمّم باشد این صحیفه سجادیه در دستش نباشد، خسارت است؛ حالا کتاب های علمی دیگر هم هست؛ ولی منظور این است که اینها برای ما اصل است. اینها دعایی که خدایا مریض مرا شفا بده نیست اینها آن مرحله نازله است آن مریض را شفا می دهد، پدر و مادرت را هم می آمرزد؛ اما عمده فهم است و فهم! جامعه با علم و تحقیق زنده است آن خواسته ها را که بَرّ و فاجر هم دارند، شما مگر در ماه مبارک رمضان نمی خوانید، «وَ اشْفِعْ کلَّ مَرِیضَ» چه کافر چه مسلمان؛ انسان که نازل فکر نمی کند، گفت:
چو سرو و سنبله بالا روش باش٭٭٭ بنفشه وار سوی پَست منگر[24]
همیشه مثل بنفشه سر پایین نباشد، زمین را ببینی، یک وقت مثل سرو ترقّی کنی، او را می آمرزد، بَرّ و فاجر باشد «اللَّهُمَّ أَغْنِ کلَّ فَقِیرٍ... اللَّهُمَّ اشْفِعْ کلَّ مَرِیضَ»[25] اما این دعاهای نورانی امام سجاد همین است که انسان را به حمید می رساند، فصل اخیر و فصل الفصول انسانیت، همین حمید است، «الانسان حی متألّه حمید»؛ بالاترین برکات الهی تحیات الهی به روح مطهّر امام سجاد و سایر اهل بیت (علیهم آلاف التحیة و الثناء)!
پی نوشت ها
[4] سوره جمعه، آیه1؛ سوره تغابن، آیه1.
[8] سعدی، مواعظ، قصیده شماره 12.
[9] الصحیفة السجادیة، دعای28.
[12] سوره اعراف، آیه179؛ سوره فرقان، آیه44.
[13] الصحیفة السجادیة، دعای اول.
[14] صحیفه سجادیه، دعای42.
[17] الصحیفة السجادیة، دعای چهارم.
[18] فوائد الرجالیه(للبحر العلوم)، ج3، ص88.
[19] الصحیفة السجادیة، دعای47.
[20] سوره نجم، آیات8 و 9.
[21] الاقبال بالاعمال(ط ـ الاحدیثة)، ج2، ص74.
[22] من لا یحضره الفقیه، ج4، ص334.
[23] امالی (شیخ طوسی)، ص677.
[25] البلد الأمین، النص، ص222