فیلم‌های موردعلاقه مارتین اسکورسیزی (بخش اول)

مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese به‌تازگی لیست فیلم‌های موردعلاقه‌اش را برای ماهنامه‌ی فیلم سایت اند ساوند (Sight & Sound) و مجموعه کرایتریون (Criterion Collection) منتشر کرده است. در این مقاله نگاهی به فیلم‌های موردعلاقه‌ی این کارگردان بزرگ و توصیف‌های او درباره آن‌ها می‌اندازیم.
Paisan“ما در ساخت مستند «سفر من به ایتالیا» My Voyage to Italy که درباره‌ی سینمای ایتالیا بود، با فیلم «پاییزا» شروع کردیم و من در ابتدای راه فیلم‌سازی قرار داشتم. من این فیلم را اولین بار در تلویزیون و همراه با پدربزرگ و مادربزرگم دیدم و واکنش تکان‌دهنده‌ی آن‌ها به اتفاقاتی که پس از صدسال از ترک سرزمینشان رخ داده بود، به‌اندازه‌ی تصاویر و شخصیت‌های فیلم برای من حاضر و واضح بود. من در حال تجربه‌ی قدرت خود سینما بودم؛ در این فیلم، دورتر از فضای هالیوود و در موقعیتی بسیار سخت با کمترین امکانات در حال حرکت بودم. هم‌چنین متوجه شدم که سینما به‌تنهایی مسئله‌ی اصلی نیست؛ بلکه رابطه‌ای که میان فیلم و مخاطب شکل می‌گیرد نیز مهم است. فدریکو فلینی Federico Fellini درجایی گفته بود که وقتی روبرتو روسلینی Roberto Rossellini در حال ضبط قسمت مربوط به دره پو Po Valley بود، کاملاً غریزی رفتار می‌کرد و آزادانه به کار مشغول بود. نتیجه‌ی کار هنوز هم شگفت‌انگیز است؛ مثل این است که واقعیت در برابر چشمانمان قرارگرفته است.”
The Red Shoes“من همیشه درباره‌ی این فیلم زیاد صحبت کرده و نوشته‌ام که «کفش‌های قرمز» یکی از بهترین فیلم‌هایی است که تابه‌حال ساخته شده است. من تقریباً سالی یک‌بار این فیلم را تماشا می‌کنم و همیشه برایم تازه است. همیشه بُعد تازه و معنی عمیق‌تری را در این فیلم کشف می‌کنم. چه چیز خاصی درباره‌ی «کفش‌های قرمز» وجود دارد؟ قطعاً این فیلم یکی از زیبا‌ترین فیلم‌های تکنی‌کالر (Technicolor) است که تابه‌حال ساخته شده. حس جادویی فوق‌العاده‌ای که در فیلم وجود دارد بی‌نظیر است. بار دیگر به صحنه‌ای که موریا شیرر Moira Shearer به سمت ویلای آنتون والبروک Anton Walbrook می‌رود (به‌خصوص در نسخه‌ی بازسازی شده‌ی آن) نگاه کنید؛ به نظر می‌رسد که او روی ابری از نور درخشان شناور است. هیچ فیلم دیگری نتوانسته علاقه‌ی وافر هنری را چنین به تصویر بکشد.”
The River“چند سال پس از جنگ، دوران مهمی در سینما در سراسر جهان به‌حساب می‌آمد. میلیون‌ها نفر کشته شده بودند، شهرها به‌کلی با خاک یکسان شده و اعتقاد انسان‌ها متزلزل شده بود. فیلم‌سازهای بزرگی تشویق شدند تا فیلم‌های عمیق وجودی درباره‌ی معجزه‌ی زندگی بسازند. آن‌ها از رنج و خشونت موجود چشم نبستند، بلکه برعکس آن را در فیلم‌هایشان به تصویر کشیدند. به فیلم‌هایی مثل «گلهای سنت فرانسیس» The Flowers of St. Francis و «اروپا 51» Europa ’51 اثر بی‌نظیر نئورئالیسم به کارگردانی روبرتو روسلینی، «اوگتسو» Ugetsu و «سانشوی مباشر» Sansho the Bailiff ساخته‌ی کنجی میزوگوچی Kenji Mizoguchi، «هفت سامورایی» Seven Samurai و «زیستن» Ikiru به کارگردانی آکیرا کوروساوا Akira Kurosawa، «بهترین سال‌های زندگی ما» The Best Years of Our Lives اثر ویلیام وایلر William Wyler و «کلمنتاین عزیزم» My Darling Clementine و «واگن مستر» Wagon Master ساخته‌ی جان فورد John Ford و «رودخانه» The River اثر چشمگیر ژان رنوآر Jean Renoir فکر می‌کنم. این اولین تجربه‌ی رنوآر پس از ساخت فیلم‌های تاریخی آمریکایی و اولین فیلم رنگی او بود. او با الهام از کتاب زندگی‌نامه‌ی رومر گودن Rumer Godden فیلمی ساخت که کاملاً درباره‌ی زندگی است. این فیلم هیچ داستان حقیقی ندارد و تنها درباره‌ی ریتم حضور است؛ چرخش تولد و مرگ و بازآفرینی و زیبایی زودگذر دنیا.”
The Searchers“تنها هنرمندی به بزرگی جان فورد این‌گونه جسارت پایان دادن یک فیلم را دارد. در لحظات پایانی فیلم، «جویندگان» ناگهان به یک داستان روحی تبدیل می‌شود. هدف نهایی ایتن Ethan محقق می‌شود. او نیز مثل مردی که به چشمانش شلیک کرد، به سرنوشتی دچار شده که تا ابد سرگردان باشد.”
Ugetsu“میزوگوچی یکی از استادان خبره‌ای است که در صنعت فیلم کار کرده است؛ جایگاه او در کنار ژان رنوآر، مورنائو Murnau و فورد است. پس از جنگ، او سه فیلم «زندگی اوهارو» The Life of Oharu، «اوگستو» و «سانشوی مباشر» را ساخت که جایگاه ویژه‌ای در سینما دارند. تمام استعداد هنری او با سادگی بی‌نظیری پیوند خورده است. شما با چیزی رمزآلود و اجتناب‌ناپذیر روبرو می‌شوید و در آخر همه چیز به خوشی تمام می‌شود. من هر سه فیلم‌ را به‌اضافه‌ی آثار دیگر میزوگوچی (مثل «پرنسس یانگ کووی فی» Princess Yang Kwei-fei، «داستان آخرین گل داوودی» The Story of the Last Chrysanthemums و «میس اویو» Miss Oyu) دوست دارم؛ اما «اوگستو» بیشترین تأثیر را روی من داشت. هر وقت صحنه‌های مشهور این فیلم را می‌بینم، نفسم بند می‌آید؛ قایق به‌آرامی از درون مه ظاهر می‌شود و به سمت ما می‌آید…لیدی واکاسا Lady Wakasa سعی در خفه کردن گنجورو Genjuro داشته و او با شوریدگی روی چمن می‌افتد… بالا رفتن دوربین در صحنه‌ی آخر که پسری بر سر قبر مادرش نشسته است. تنها فکر کردن به این صحنه‌ها مرا مسحور و شگفت‌زده می‌کند.”
Ashes and Diamonds“من «خاکسترها و الماس‌ها» را برای اولین بار در سال 1961 تماشا کردم. حتی در آن زمان که انتظار داشتیم تماشای فیلم کاری عجیب باشد و در تمام دنیا اتفاقاتی در حال رخ دادن بود، این فیلم مرا شوکه کرد. ظاهر فیلم تسخیرکننده بود و مثل یک کابوس ماندگار شده بود. «خاکسترها و الماس‌ها» قدرت توهم داشت: من می‌توانم چشمانم را ببندم و بااینکه فیلم را اولین بار حدود 50 سال پیش دیده‌ام، صحنه‌های خاصی جلوی چشمانم ظاهر می‌شود. من چندین بار آندری وایدا Andrzej Wajda را ملاقات کرده‌ام و همیشه مبهوت انرژی و دیدگاه راسخ او شده‌ام. او الگوی تمام فیلم‌سازان است.”
این مقاله برگرفته از نوشته‌ی مایکل نوردین Michael Nordine در سایت indiewire.com است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان