با استفاده از کتابهای تاریخی، روایتها، خاطرات و روزنامهها به این میپردازیم که صد سال پیش بر سر مردم ایران چه رفت؛ مردمی که ناخواسته گرفتار جنگ و اشغال قدرتهای خارجی، بریتانیا، روسیه و عثمانی شده بودند، مردمی گرسنه و بیدفاع که باید شکم سربازان ارتشهای اشغالگر را هم سیر میکردند.
آن طور که محمد قائد، نویسنده و پژوهشگر میگوید «بحث این نیست که صد سال پیش چهها شد؛ این است که آدمها، یعنی مردم ایران که خود را باهوشترین ملت جهان میدانند، در گیر و دار آن وقایع چطور فکر میکردند و امروز دربارۀ وقایع معاصر چگونه فکر میکنند و بافت این دو طرز فکر، با فاصلۀ صد سال، تا چه حد یکسان است.»
کولبران ژندهپوش، بیرون دیوارهای شهر در غرب ایران، حدود 1900، عکاس: آنتوآن سوروگین
احمد کسروی وضعیت تبریز را این گونه توصیف میکند:
«کار کمیابی نان بالا گرفته بود تا به آنجا رسید که مردم بازار را بستند و در اداره ایالتی نشستی برپا گردید. راستی این بود که دیهداران که در میان آنان مجتهد و امام جمعه نیز بودند به امید آنکه گندم را به چند برابر بهای همیشگی بفروشند از فروختن و دادن آن به کمیسیون [آذوقه در اداره مالیه]خودداری مینمودند و تا میتوانستند زیر بار نمیرفتند و کمیسیون زورش به آنان نمیرسید.»
"پیرارسال که سپاهیان دو دولت به ایران آمدند و رشته کارهای کشور را به دست گرفتند از جمله خواروبار برای خود خریدند و یا از بار کردن خواروبار از شهری به شهر دیگر جلو گرفتند، در نتیجه این رفتار ایشان ناگهان نرخها بالا رفت و، چون کشت خوبی نکرده بودند در تهران و دیگر شهرها گرسنگی آغاز گردید. در تهران کوچهها پر از گدایان شد. صدها بلکه هزارها کس از گرسنگی مردند و یا دچار بیماریها گردیده نابود شدند. "
روسها در اصفهان 1916
عدهای میگفتند: "دیدید ای لامذهبها! نماز را ترک کردید، روزه نگرفتید، روضهخوانیها برچیده شد، زیارت قدغن گردید، زنها بیحجاب شدند، خدا به غضب آمده این بلا را فرستاد. "
"در آن سال سختی، بیشتر حاجیها و مشهدیها از گرانی خواروبار که گندم خرواری به سیصد تومان رسیده بود (سی برابر بهای همیشگی) فرصت جسته گندم یا چیزهای دیگر که میداشتند نیمه نهانی به بهای بسیار گران فروختند "
کشور به زانو درآمده زیر بار اشغال، خود از مشکلات عمیق حکومتی، فرهنگی و اقتصادی-اجتماعی در رنج بود.
کسروی مینویسد «در سال 1336 (1297 شمسی) که جنگ جهانگیر در میان میبود و گرانی نیز پیش آمد و میتوان گفت: سه یک مردم را نابود گردانید، در آن سال من در تبریز بودم و آشکاره میدیدم که بیشتر توانگران دست بینوایان نمیگرفتند، خویشان و همسایگانشان از گرسنگی میمردند پروا نمیداشتند، مردگان از بیکفنی روی زمین میماندند به روی خود نمیآوردند. بسیاری از آنان گندم یا خواروبار که میداشتند نهان کرده به بهای بسیار گرانی فروخته پول میاندوختند، در این میان تنها کاری که رواج میداشت بزمهای روضهخوانی برپا کردن میبود.»
غرب ایران؛ احتکار و بیکفایتی
سرهنگ ام. اچ داناهو، افسر اطلاعاتی ارتش بریتانیا وقتی به روستای کرند غرب میرسد درباره کدخدای روستا مینویسد که او ریشش را نتراشیده بود، چون برادرش به علت پرخوری در ضیافتهای محلی در گذشته بود و با دیدن او بر ما روشن شد همه در کرند گرسنه نیستند:
«ظاهرش هم دقیقا مثل خودش بود: تجسم بیکفایتی لاعلاج و بیحالی.»
«او برای مردن مرگ بسیاری از روستاییان از گرسنگی زاری کرد و میگفت: چه خاکی بر سرم شد. اما خود او برای تخفیف آثار قحطی در منطقهاش کاری نکرده بود و به این قناعت کرده بود بیآنکه انگشتی بجنباند شاهد مرگ اهالی مسکین باشد.
برخوردش نمونه عینی یک مقام رسمی در تمام این سرزمین قحطیزده بود. او ملاک بود و احتمالا مثل بسیاری دیگر از مردم هم طبقهاش که در کرمانشاه و همدان دیدم کلی گندم مخفی کرده بود تا زمانی که کمیساریای بریتانیا برای سیر کردن شکم پارسیهای گرسنه اقدام به خرید کرد آن را به چند برابر قیمت بفروشد و مشتی محتکر رذل طماع را ثروتمندتر کند. "
ژنرال دنسترویل، فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال و غرب ایران مینویسد در همدان "حتی اگر مواد غذایی به آسانی در دسترس نبود میدانستیم گندمهای احتکار شده کجاست و فقط کافی است برای بدست آوردن آنها به قیمت مناسب اصرار کرد.»
________________________________________
علل قحطی 1296
عوامل طبیعی: کاهش بارندگی و خشکسالی و آفت (سن) در برخی مناطق کشور
عوامل اقتصادی: محتکران، ملاکان، زمینداران بزرگ، دلالان، مقامات دولتی مثل حکام ایالات و ماموران مالیه با احتکار «قحطی مصنوعی» ایجاد کردند
قوای خارجی مستقر در ایران: حضور نیروهای نظامی روس و انگلیس و عثمانی «خصوصا در مناطق غرب و شمال غربی»
ناکارایی و فساد دستگاه اداری و دولتی ایران که در میان عوامل قحطی 1296، «جایگاه خاصی» دارد.
قیمت دلخواه اعلیحضرت و قحطی مصنوعی
دکتر خلیلخان اعظمالدوله، پزشک مخصوص دربار قاجار موضع شاه قاجار درباره وضعیت موجود را این گونه روایت میکند:
«احمد شاه زیر بار نمیرفت و میگفت: به هیچ وجه کمتر از قیمتی که به سایر محتکران پایتخت پرداخت میشود قبول نخواهد کرد. مستوفی الممالک [نخست وزیر و وزیر داخله] به ناچار از ارباب کیخسرو شاهرخ، که در آن تاریخ از طرف دولت مامور خرید آرد و غله برای دکانهای نانوایی پایتخت بود کمک خواست. وی چنین بار با احمدشاه ملاقات کرد و ساعتها با او چانه زد.
سرانجام با عصبانیت از شهریار مملکت پرسید: اعلیحضرتا، آن روزی را که تازه به سن قانونی رسیده و برای ادای سوگند به مجلس شورای ملی تشریف آورده بودید به خاطر دارید؟ آن روز خدای متعال را گواه گرفتید که همیشه حافظ حقوق و آسایش ملت ایران باشید. آیا مفهوم سوگند آن روز اعلیحضرت همین است که جنازه مردم در کویها و برزنها بیفتد و انبارهای سلطنتی از آذوقه و مایحتاج پر باشد؟
بدبختانه این یادآوری عبرتانگیز تاثری در وجود شاه نبخشید به طوری که شاهرخ ناگزیر شد موجودی انبار سلطنتی را به همان قیمتی که دلخواه شاه بود بخرد و پول آن را بپردازد.»
مخبر مخصوص روزنامه رعد در شماره چهارم صفر 1336 قمری با ارباب کیخسرو درباره خرید گندم مصاحبه کرده و پرسیده بود «به چه اشکالات و موانعی دچار شدید؟»
جواب: «دو مانع مهم پیش آمده که خیلی اسباب زحمت است و جلوگیری از موفقیت کامل من در تهیه جنس نموده، این دو مانع یکی ملاکین و دیگر مامورین دولت هستند.
ملاکین هر کدام چندین هزار خروار جنس را احتکار کردهاند که فردا با خون مردم مبادله کنند. به محض اینکه میبینند دولت شروع به خرید گندم نموده، فورا مردم را تحریک به شورش و بلوا میکنند. حکام که اغلب خودشان از همان ملاکین میباشند تلگرافات به دولت میکنند که در این محل گندم برای اهالی نیست، مردم شورش کردهاند. به این طریق خاطر اولیای دولت را متوحش مینمایند. این علت بزرگ باعث شده که کار بخوبی پیشرفت نمیکند.»
مثلا «در عراق (اراک) امثال حاجی سهمالملک که چندین هزار خروار گندم دارد هر روز به عنوانی اسباب مزاحمت میشوند. چناچه در سر خرمن در عراق گندم خرواری یازده تومان بود. تا دولت خریداری کرد، فورا به چهل و دو تومان رسید.»
ارباب کیخسرو در ادامه مصاحبه میگوید در نقاط مختلف کشور گندم موجود است، اما ملاکان و حاکمان و محتکران اهالی مملکت را به «قحطی مصنوعی» دچار کردهاند.
در این حال بود که بر کشور ویران و گرسنه و بدون امکانات، ناگهان بلای دیگری نازل شد، رهاوردی دیگر از جنگ و اشغال و لاعلاجی مفرط کشور.
منبع: بیبیسی