قسمت هفتم مجموعه «رقص روی شیشه»، نسبت به همه قسمتهای قبلی این مجموعه با حوادث بیشتری همراه است و ریتم تندتری دارد. در این قسمت، حوادث بر کاراکترها اولویتدارند و پشت سر هم اتفاق میافتند و هیچکدام از کاراکترها، مرکزیت روایت این قسمت را نمیسازند، بلکه این پیشروی روایت است که بنمایه این قسمت را شکل میدهد.
با آشکار شدن رازهای خانوادگی رعنا، حالا وضعیت خانواده او از هر زمان دیگری آشفتهتر است.
خانوادهای که در ابتدای قصه و قسمت اول، خوشبخت و بیعیب و نقص به نظر میرسیدند، حالا در تندباد حوادث گیر افتاده است و در آستانه فروپاشی قرار دارد.
قسمت هفتم، در ادامه قسمت قبلی، با قتل رویا اکلیلی به دست لیلی شروع میشود و در ادامه، لیلی را برای اولین بار، در قامتی متفاوت مشاهده میکنیم. لیلی در کنار پدرش، و در میان چیزی که باقیمانده خانواده اوست، دیگر آن چانه زن قهار و دستیار رند ادریس نیست، بلکه زنی است با همه نگرانیها و شکستهایش. لیلی، در این قسمت، با شمایل انسانی به بیننده معرفی میشود و از قاب یک کاراکتر فرعی تزئینی و تکبعدی خارج میشود تا در قسمتهای بعد منتظر کنشهای بیشتری از سمت او در مسیر قصه باشیم که میتوان با قطعیت پیشبینی کرد، او یکی از کاراکترهای تأثیرگذار در مسیر روایت خواهد بود که این تأثیرگذاری، خارج از سلطه و نفوذ ادریس است.
همین رویکرد، در مورد کاراکتر سیاوش هم دیده میشود، سیاوش کاراکتری است که گرچه تاکنون، نقش پیش برندهای در روایت «رقص روی شیشه»، نداشته است، اما از ابتدای قصه، کمکم پرورانده شده و این پرورش همچنان ادامه دارد. سیاوش و بیقیدیهایش، نتیجه مستقیم زندگی ازهمپاشیده خانوادگیاش است و او که انگار تاکنون توسط همه پسزده شده است، گویی در ظاهر به هیچکسی تعلقخاطر ندارد و حتی مستقیماً، دریا، همسرش را نیز پس میزند، حالا نشانههایی از علاقه به برادرش یغما و همسرش نشان میدهد، نشانههایی کوچک که شاید آنقدر چشمگیر نباشد، اما با دوگانگی در پرداخت شخصیت او همراه است که بیننده را نسبت به کاراکترش مردد میسازد و باعث میشود هنوز نتواند در مورد او به یک برداشت قطعی برسد و با اطمینان جایگاه او را در جبهه آدمهای خوب یا آدمهای بد مشخص کند، و دقیقاً به همین دلیل است که این کاراکتر، با پیچیدگیها و تناقضاتی که دارد میتواند یکی از کاراکترهای جذاب مجموعه «رقص روی شیشه» باشد.
یغما هم که در قسمتهای قبلی به روایت بازگشته بود، حالا در بزنگاهی قرار دارد که او را وادار به کنش گری میکند و علاقه وسواس گونهاش به رعنا در مقابل شرایط حساس و بحرانی خودش، او را مجبور به انتخاب میکند. انتخابی که به نظر میرسد، برای یغما بیهیچ تعلل و درنگی، رعنا باشد و به همین دلیل است که از اینجای قصه به بعد، یغما باید در مسیر قصه حضور پررنگتری ایفا کند، زیرا اگر رعنا را انتخاب کند، اولازهمه باید از مخفیگاهش بیرون بیاید و در کنار رعنا و دیگر کاراکترها قرار گیرد.
از سوی دیگر و در کنار ریتم تند و پرحادثه قسمت هفتم، روایت وقتی به سیمین و رضا و عشق قدیمیشان میرسد، همانگونه که انگار دنیا برای این دو متوقف میشود، کمی از سرعتش میکاهد تا این عاشقانه متفاوت اما زیبا را بپروراند.
عشق قدیمی میان رضا و سیمین، فرصتی میشود برای سیمین تا با رعنا در مورد گذشتهاش حرف بزند و از همین منظر، «رقص روی شیشه»، یکی از زیباترین روابط مادر و دختری که تاکنون شاهدش بودهایم را به تصویر درآورد، رابطهای همراه با عشق و احترام که بلوغ رسیده و شبیه یک دوستی ناب است.
درنهایت، «رقص روی شیشه»، بااینکه در ابتدای کارش قرار دارد و در فیلمنامهاش، گاهی از نبود منطق دراماتیک رنج میبرد و پایههای شخصیتی برخی کاراکترهایش همچنان استوار به نظر نمیرسد، توانسته قصهای روان و پرکشش عرضه کند که مخاطب را با خود همراه میکند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
47