١- مقدمه
قدس نزد ادیان الهی، دارای احترام بوده است. نزول آیات قرآن و وجود پیامبران بزرگ الهی در آن و توجه خاص آنان به این سرزمین، بر قداست و معنویت این مکان والا افزوده است. بیت المقدس در ادوار تاریخی گذشته ، فراز و فرودهایی را طیکرده و وقایع متعددی را تجربه کرده است که مهم ترین آن در دورة معاصر، اشغال به وسیلۀ رژیم صهیونیستی است. این رویداد، شاعران را برآن داشته است که در سروده های خود، به ستایش و بیان تاریخ قدس، اشغال این سرزمین و کشتار و آوارگی مردم همت گمارند.
١-١- بیان مسئله
یوسف العظم، یکی از شاعران و سیاستمداران اردنی است که فاجعۀ فلسطین و قدس ، محور اساسی سروده های وی به شمارمیآید. تشویق مداوم به مبارزه و مقاومت در برابر دشمنان، اهتمام به آزادسازی فلسطین و مقدسات آن، از ویژگیهای اشعار این شاعر است. (ن. ک: الناعوری، ١٩٨٠: ١٢٦) از دیگر ویژگی های قدس سروده های وی، بهره گیری لفظی و معنوی از قرآن کریم است. نظر به اهتمام ویژة العظم به قدس و مسائل مربوط به آن، به او لقب «شاعرالقدس» و «شاعرالأقصی» داده اند. در ایران نیز محمود شاهرخی، از شاعران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که در زمینۀ فلسطین و بویژه قدس، اشعاری را از خود باقیگذاشته است. تلفیق عاطفه و هیجان و غلبۀ زبان حماسی و رجز برای برانگیختن مردم، واقع گرایی، دوری از تکلف و بهره گیری از آیات قرآن و نمادهای مذهبی از شاخصه های این سروده های شاهرخی است؛ بنابراین، مسئلۀ اصلی این تحقیق که با روش توصیفی– تحلیلی انجام یافته است، تبیین جایگاه قدس و چگونگی بازتاب مسائل آن در شعر یوسف العظم و محمود شاهرخی و بررسی دیدگاه های دو شاعر در این موضوع است.
١-٢- پیشینۀ تحقیق
حسین عثمان کتانه، در کتاب خود با عنوان «یوسف العظم شاعر القدس» (١٩٨٧)، پس از نگاهی کوتاه به زندگی یوسف العظم و آثار وی، به تحلیل مضامین برخی از اشعار او همت گماشته است. نایف عبدالله النوایسه، در کتاب «فلسطین فی الشعر الأردنی» (٢٠٠٢)، مسئلۀ فلسطین را در شعر معاصر اردن و از جمله در شعر یوسف العظم بررسیکرده است. معصومه شبستری، در مقالۀ «یوسف العظم شاعر الإسلام و القدس» (١٣٨٤)، ضمن اشاره به زندگی شاعر، برخی از سروده های وی را تحلیل کرده است. حسین اسرافیلی، در کتاب «کوه ها سنگ میزایند» (١٣٨٤)، اشعاری را از شاعران ایرانی در موضوع فلسطین جمع آوریکرده که در میان آن ، سروده های محمود شاهرخی نیز آمده است. ماجد محمدالنعمامی، در مقالۀ خود با عنوان «القدس فی دیوان (فی رحاب الأقصی) لیوسف العظم، دراسه تحلیلیه» (٢٠١٣)، جایگاه قدس و اوضاع آن را در شعر این شاعر تحلیل کرده است . با نگاهی به این پژوهش ها، درمییابیم که تاکنون قدس در سروده های یوسف العظم و محمود شاهرخی، به صورت تطبیقی بررسینشده است. پژوهش حاضر سعی دارد که این مسئله را بررسیکند.
١-٣- ضرورت و اهمیت تحقیق
یوسف العظم و محمود شاهرخی، از شاعران برجسته و تأثیرگذار ادبیات پایداری در اردن و ایران هستند که سروده هایی درخور دربارة قدس از خود به یادگار گذاشته اند. این اشعار، آن چنان که باید، بویژه از نظر تطبیقی، مورد توجه و بررسی قرارنگرفته است؛ بنابراین، ضرورت دارد قدس سروده های این دو شاعر، به عنوان یک تحقیق جدید بررسی شود.
٢- بحث
٢-١- یوسف العظم
یوسف العظم ، ملقب به «شاعرالقدس»، در سال ١٩٣١م و در شهر معان، واقع در جنوب اردن دیده به جهان گشود. وی در سال ١٩٥٣م، از دانشکدة زبان عربی دانشگاه الأزهر و در سال ١٩٥٤م، از دانشسرای تربیت معلم دانشگاه عین شمس، فارغ التحصیل شد. (ن. ک: شبستری، ١٣٨٤: ٣٧) العظم، به عنوان مدرس در دانشکدة علمی اسلامی عمان فعالیت کرد. او علاوه بر تدریس، در بسیاری از روزنامه های اردنی و عربی به قلم فرسایی پرداخت و به عنوان سردبیر روزنامۀ «الکفاح الإسلامی» عمان، به کار مشغول شد و در سال ١٩٦٣و ١٩٦٧م، نمایندة پارلمان اردن بود. وی، به عنوان یکی از اعضای شورای اوقاف، در ترسیم سیاست های وزارت اوقاف نیز نقش داشت. (ن. ک: کتانه، ١٩٨٧: ١٩) العظم به برخی از سرزمین های اسلامی سفرکرد و در کنفرانس های متعددی به سخنرانی پرداخت. سرانجام، یوسف العظم در سال ٢٠٠٧م، در اردن درگذشت. دیوان های شعری «فی رحاب الأقصی»، «رباعیات من فلسطین» و «السلام الهزیل» و کتاب های «الإیمان و أثره فی نهضه الشعوب»، «المنهزمون» و «فی رحاب الفکر الإسلامی»، از آثار العظم است. (ن. ک: محمود، قطامی و همکاران، ٢٠٠٢: ٢٠٥) وی در زمینۀ قصه نیز داستان هایی را با موضوعاتی جذاب، با عنوان «أقاصیص للشباب»، به رشتۀ تحریر درآورده است.
٢-٢- محمود شاهرخی
محمود شاهرخی، در سال ١٣٠٦ش، در بم، از شهرهای استان کرمان، به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی را در بم و متوسطه را در کرمان و یزد گذراند. پس از آن، در مدرسۀ علوم دینی کرمان به تحصیل مشغول شد. (ن. ک: صنعتی، ١٣٨٩: ٨٢) شاهرخی در همان زمان، با عارفی از اهالی یزد به اسم «سید محمد مجذوب» (وفات: ١٣٦٢ش)، آشنا و شیفتۀ او شد و سرانجام، همراه وی به یزد رفت و در آنجا به ادامۀ تحصیل پرداخت. عاقبت، آن عارف، شاهرخی را به دامادی برگزید. محمود شاهرخی، به واسطۀ ارادت به آن شیخ، تخلص «جذبه» را برای خود انتخاب کرد و پس از مدتی، به نجف رفت و در مدرسۀ کبرای آخوند خراسانی اقامت گزید و به تحصیل ادامه داد. شاهرخی، پس از مدتی، به سبب بیماری، ناگزیر به ایران بازگشت و در مدرسۀ فیضیۀ قم به تحصیل پرداخت. او پس از بهبودی، از کسوت طلبگی بیرون آمد و در بخش خصوصی به کار مشغول شد. (ن. ک: نجف زاده، ١٣٧٢: ١٤٢)
جذبه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با حوزۀ هنری، صدا و سیما، ادارة کل فرهنگ و ارشاداسلامی تهران همکاریکرد و به عضویت شورای وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی درآمد و با آغاز جنگ تحمیلی، بسیاری از شعرهای خود را در موضوع دفاع مقدس سرود و در سرودن، قالب کلاسیک را تجربه کرد. از شاهرخی مقالات و مجموعه هایی شعری، از جمله «در غبار کاروان» و«داغ شقایق ها» باقیمانده است. (ن. ک: بیگی حبیب آبادی، ١٣٨٢: ٢/ ٦٧٨) محمود شاهرخی، سرانجام در سال ١٣٨٨ش، درتهران درگذشت.
٢-٣- مضامین قدس سروده های دو شاعر
اشغال فلسطین و بویژه قدس، به عنوان اولین قبلۀ مسلمانان و سومین حرم شریف جهان اسلام، بر اشعار شاعران مسلمان تأثیر زیادی گذاشت. یوسف العظم و محمود شاهرخی نیز از این موضوع مستثنی نبودند. این دو شاعر، در سروده های خود به قدس و مسائل مربوط به آن پرداخته اند. هدف اسرائیل مبنی بر نابودی هویت فلسطینیها، العظم و شاهرخی را برآن داشت تا در قدس سروده های خود، به بیان تاریخ قدس همت گمارند. آن دو، در این سروده ها، صحنه های تلخ و دردناک اشغال بیت المقدس و هتک حرمت به آن و کشتار بیرحمانۀ مردم را ترسیم میکنند. در زیر مهم ترین درونمایه های این اشعار بررسی می شود:
٢-٣-١- ستایش قدس
جایگاه رفیع و ویژة قدس در اسلام، شاعران را برآن داشته است که در سروده های خود، به مدح و ثنای آن همت گمارند. یوسف العظم و محمود شاهرخی نیز از این موضوع غافل نبوده اند و در اشعار خویش، قدس را با صفاتی برجسته مدح کرده اند. یوسف العظم ، ضمن ستایش قدس، خاطرات شیرین خود را در آنجا، با ذکر القابی زیبا بازگو می کند:
یا روضه کانت لنا مرتعا
و کوثرا من فیضه نشرب
و جنه فیها ربیع المنی
فی ظلها أکبادنا تلعب
(یوسف العظم ، ١٩٨٠: ١٦)
«ای باغی که برای ما مرتعی بودی و ای نهری که از آن مینوشیدیم ! ای بهشتی که در آن، بهار آرزوها بود و در سایه سار آن، جگرگوشه های ما بازی میکردند.»
العظم، با ذکر سه صفت قرآنی «روضة»، «کوثر» و «جنة»، قدس را صدامیزند که از این طریق، علاوه بر ستایش قدس، به سرسبزی و اقلیم ممتاز آن نیز اشاره میکند. انتخاب این واژه های قرآنی برای قدس، بیانگر بینش دینی و نگاه قرآنی شاعر به این مکان مقدس نیز هست. محمود شاهرخی نیز با توجه به جایگاه بیت المقدس، این مکان والا را از بعد دینی ستایش میکند و آن را محل فرود فرشتگان، سرزمین موعود، معبد الهی و گنج مقصود میداند:
ای مهبط افلاکیان، ای ارض موعود
وی معبد خاص خدا، ای گنج مقصود
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٣٦٤) شاهرخی در این بیت، چهار مرتبه از اسلوب ندا بهره برده است . این اسلوب، شیوه ای برای برانگیختن احساسات مردم، بیدارکردن وجدان و متوجه ساختن آنان به اهمیت قدس است .
از سوی دیگر، قدس جایگاه پیامبران الهی است. حضرت عیسی(ع) در نزدیکی مسجد بیت المقدس به دنیا آمد و از آنجا به آسمان رفت. حضرت یوسف (ع) و حضرت موسی(ع) در بیت المقدس دفن شده اند و علاوه بر این، پیامبرانی مانند حضرت ابراهیم (ع)، حضرت اسحاق (ع) و حضرت یعقوب (ع) نیز در آن زندگیکرده اند. بسیاری از صحابۀ حضرت رسول خدا (ص) نیز هنگام فتح فلسطین حضورداشتند. برخی از آنان و همچنین عده ای از تابعین، در این سرزمین دفن شده اند. (ن. ک: صفاتاج، ١٣٩٠: ١٨) همۀ اینها بر قداست و نورانیت بیت المقدس افزوده است. یوسف العظم، در بیت زیر، به قداست و نورانیت قدس شریف میپردازد و اظهارمیدارد که این مکان، از ابتدا مکانی پاک، مقدس و معطر برای نماز و عبادت مسلمانان بوده ؛ ولی امروز به دست دشمنان افتاده است:
یا قدس یا محراب یا منبر
یا نور یا ایمان یا عنبر
(یوسف العظم، ١٩٨٠: ١١)
«ای قدس! ای محراب! و ای منبر! ای نور! ای ایمان ! و ای عنبر!»
یوسف العظم در این بیت، شش مرتبه از اسلوب ندا استفاده کرده است. شاعر با این شیوه، قداست، نورانت و ارزش بیت المقدس را نزد مسلمانان تبیین میکند. وی با ذکر واژة «محراب»، به ویژگی اصلی قدس شریف اشاره میکند که جایگاهی والا برای برگزاری نماز و عبادت بوده است. به نظر النعامی، «منبر» نیز یادآور منبر صلاح الدین ایوبیاست که نماد تاریخی عزت و بزرگی مسلمانان شمرده میشود. (النعامی: ٢٠١٣: ١٨٩) جذبه هم در دو بیت زیر، خاک سرزمین قدس را می ستاید. از نظر وی، این خاک مبارک بیانگر ناگفته های زیادی از تاریخ انبیای الهی است:
هر ذره ز خاکت آفتابی
هر حرف ز دفترت کتابی
خاک تو مبارکست و فرخ
سودند برآن پیمبران رخ
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٢٥٥)
مسجدالأقصی، سومین مسجد بزرگ جهان اسلام پس از مسجدالحرام و مسجدالنبی و اولین قبلۀ مسلمانان است که آنان تا سال دوم هجرت رو به آن نمازمیگزاردند. (ن. ک: صفاتاج، ١٣٩٠: ١٩) علاوه برمسجدالأقصی، بیش از ٣٠مسجد دیگر نیز در قدس شریف وجوددارد. (ن. ک: العارف، ٢٠٠٥: ٧١٥) یوسف العظم، به عنوان «شاعرالقدس»، به این مضمون چنین پرداخته است:
یا قدس یا محراب یا مسجد
یا دره الأکوان یا فرقد
(یوسف العظم، ١٩٨٠: ١٣)
«ای قدس، ای محراب، ای مسجد، ای مروارید هستی، ای فرقد (ستاره ای در قطب شمال)» یوسف العظم در این بیت، با تأکید بر قداست و پاکی بیت المقدس، به ارزش الهی و آسمانی آن نیز میپردازد. النعامی میگوید که ترکیب «دره الأکوان»، بیانگر جایگاه والای این شهر مقدس در بین سایر شهرهای جهان است، همچنان که موقعیت تاریخی و جغرافیایی و سیر زمانی و مکانی آن را برای همگان روشن میکند. (ن. ک: النعامی: ٢٠١٣: ١٨٩) شاهرخی نیز با توجه به قداست و جایگاه ارزشمند بیت المقدس، آنجا را به عنوان قبلۀ نخستین مسلمانان معرفی می کند.
ای ارض مقدس فلسطین
أقصای تو قبلۀ نخستین
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٢٥٥)
از دیگر اهداف ذکر مسجد در شعر دو شاعر، میتواند این باشد که تجاوز و اهانت به آن، در اصل زیرپاگذاشتن مبادی اسلام است زیرا مسجد در اسلام، پایگاه الهی و مرکز نشر معارف اسلامی شمرده میشود. از طرف دیگر، بیت المقدس نزد مسلمانان ، مسیحیان و یهودیان تقدس دارد و یکی از جنبه های قداست آن از نظر مسلمانان، داستان سیر زمینی (اسرا) پیامبر اکرم (ص) است که به مسجدالأقصی ختم شد و دیگری، داستان سیر آسمانی (معراج) آن حضرت است که از مسجدالأقصی آغاز شد. این دو واقعه در تاریخ روشن قدس، چون دو ستاره میدرخشند. یوسف العظم به این مضمون اشاره میکند:
کم رتلت فی أفقها آیة!
و کم دعانا للهدی مرشد!
أقدام عیسی بارکت أرضها
و فی سماها قد سری أحمد
(یوسف العظم، ١٩٨٠: ١٣)
«چه بسیار آیات الهی که در افق آن (بیت المقدس) تلاوت شد و چه بسیار راهنمایانی که ما را به سوی هدایت فراخواندند! قدم های عیسی(ع)، زمین قدس را مبارک کرد و احمد (ص)، درآسمان آن شبانه سیرکرد.»
یوسف العظم، ضمن اشاره به نزول آیات الهی و ارسال پیامبران، به وجود حضرت عیسی(ع) و اسرای پیامبر(ص) در قدس میپردازد که قداست را به زمین و آسمان آن بخشیده اند. از نظر النوایسه، همنشینی و همراهی اعتقادات اسلام و مسیحیت در بیت دوم، بیانگر نیت ها و اندیشه های انسانی شاعر است؛ به این صورت که وی، شهر قدس را در چهارچوب اسلامی آن ، شهر صلح، صمیمیت و محبت میداند. (ن. ک: النوایسه، ٢٠٠٢: ٢٥٢) محمود شاهرخی نیز با آگاهی از این فضایل، در ابیات زیبای زیر، اهتمام ویژة خداوند و پیامبران بزرگ به بیت المقدس را چنین تبیین میکند:
در شأن تو گفت پاک یزدان
بارکنا حوله به قرآن
در نعت تو وادی مقدس
فاخلع نعلیک قول حق بس
مرز تو مقام جبرییل است
پروردة دامنت خلیل است
خاک تو به دیده کحل یعقوب
آب تو شفای رنج ایوب
موسی است ز کوی تو شبانی
یحیی شاگرد ترزبانی
عیسی که همه دل است و دیده
طفلی است به مهدت آرمیده
احمد به شب عروج مسعود
بر خاک مقدست جبین سود
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٢٥٥- ٢٥٦)
شاعر در این ابیات که دربارة قداست و نورانیت قدس است، از آیات قرآن کریم بهره برده است تا هم به زیبایی کلام خویش بیفزاید و هم با استفاده از آن ، ارزش والای قدس را یادآوری کند. وی در شعر خویش، از سورة اسرا تأثیرگرفته است، آنگاه که خداوند فرمود:
«سبحان الذیأسری بعبده لیلا من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر.»(اسراء: ١) «پاک و منزه است آن کس که بنده اش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالأقصی که گرداگردش را مبارک ساختیم، برد تا برخی از نشانه های خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنوا و بیناست .» شاعر همچنین ، بخشی از سورة طه را به کاربرده است: «إنی أنا ربک فاخلع نعلیک إنک بالواد المقدس طوی.» «من پروردگار تو هستم، کفش هایت را بیرون بیاور که تو در سرزمین مقدس طوی هستی.» (طه: ١٢)
هر دو شاعر در ابیات مذکور، با بهره گیری از اندیشه های دینی و نیز با تلمیحی لطیف به داستان انبیا و بویژه داستان قرآنی معراج پیامبر (ص)، جایگاه معنوی و مقدس مسجدالأقصی را به مردم گوشزد میکنند. هدف دو شاعر از بیان قداست و ارزش الهی قدس شریف، میتواند تنبیه و تذکری به مردم فلسطین و به صورت عام به همۀ مسلمانان باشد که برای مقابله و پیکار با دشمن برخیزند و اجازه ندهند که جایگاهی با این ارزش های والا، هتک حرمت شود.
٢-٣-٢- اشغال قدس
از آنجا که قدس شریف، جایگاه انبیا و اولیا بوده، نزد ادیان الهی از قداست خاصی برخوردار است و تجاوز به آن و هتک حرمتش توسط رژیم صهیونیستی، یکی از وقایع تلخ تاریخ آن است که تأثیر زیادی بر ادیبان معاصر عرب و غیرعرب گذاشته است. یوسف العظم در ابیات زیر اشغال قدس را به این صورت بیان میکند:
أقدام من داست رحاب الهدی
و وجه من فی ساحها أغبر؟
و کف من تزرع أرضی و قد
حنا علیها ساعدی الأسمر؟
من لوث الصخره تلک التی
کانت بمسری أحمد تفخر؟
و أمطر القدس بأحقاده
فاحترق الیابس و الأخضر
و دنس المهد علی طهره
إلا عدو جاحد أکفر!
(یوسف العظم، ١٩٨٠: ١١ -١٢)
«قدم های چه کسی گسترة هدایت را لگدمال کرد و چهرة چه کسی در آستانۀ آن غبارآلود است؟ دستان چه کسی در زمین من میکارد، در حالی که بازوان گندمگون من بر آن خمیده شد؟ چه کسی صخره ای را که به اسرای پیامبر (ص) افتخارمیکرد، آلوده کرد؟ (چه کسی) با کینه های خود بر قدس بارید که به دنبال آن خشک و تر آتش گرفت ؟ (چه کسی) این مکان پاک را آلوده کرد؟ جز دشمن منکر کافر!»
شاعر در این ابیات ، از شیوة استفهام بهره گرفته تا اذهان مردم را به این موضوع مشغول کند که این سرزمین مقدس ، لگدمال بیگانگان متجاوز شده است. وی از مخاطب میپرسد که حرمت شکنان ساحت هدایت الهی و اشغالگران اراضی مردم، چه کسانی هستند؟ چه کسانی صخرة مقدس را که اسرای پیامبر از آن آغاز شد، آلوده کردند و مردم قدس را با کینۀ قلبی خود سوزاندند و به پاکی و طهارت این سرزمین اهانت کردند؟ سپس، شاعر در بیت آخر، به این پرسش ها پاسخ میدهد که این اعمال، جز از دشمن کافر و منکر برنمیآید. یوسف العظم با بیان نشانه هایی از قداست مسجدالأقصی، مانند «رحاب الهدی»، «صخرة مقدس» و «اسرای پیامبر»، قصد دارد به مردم بفهماند که این دشمنان، تجاوزگران به مقدسات الهی هستند. شاهرخی نیز در سرودة زیر، با قلبی آکنده از حزن و اندوه، اشغال و تجاوز به این خطۀ مقدس را چنین بیان میکند:
اکنون ز جفای دور ایام
در بند فتاده ای به ناکام
ای قدس اسیر رنجدیده
ای محنت بیکران کشیده
ای مانده غمین و بیکس و زار
در پنجۀ ناکسان گرفتار
ای نای تو از خروش خسته
وی خار غمت به دل شکسته
ای زخم ز تیر خصم خورده
دل در برت از ستم فسرده
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٢٥٦)
شاعر در این ابیات، به هتک حرمت قدس و همچنین به تنهایی مردم و رنج و محنت آنان در قبال این فاجعه میپردازد. از طرف دیگر، اشغال مسجدالأقصی و قدس، موجی از حزن و اندوه در بین مسلمانان ایجادکرده است. شاعران نیز سعیکردنده اند که به بهترین شکل، این اندوه را در سروده های خویش بازتاب دهند. یوسف العظم در دو بیت زیر، ناراحتی خود را این حادثۀ دردناک، به این صورت بازگو می کند:
فی کل صدر من دمی دفقه
و کل عین دمعه تذرف
إن ضمد الآسی جراح الوری
فالجرح منی راعف ینزف
(یوسف العظم، ١٩٨٠: ١٧)
«در هر سینه ای، از خون من، جراحتی و در هر چشمی، اشکیاست. اگر طبیبی زخم های مردم را التیام دهد، زخم من همیشه خونریزیمیکند (درمان شدنی نیست).»
محمود شاهرخی نیز در دو بیت زیر، با قلبی محزون، گرفتاری بیت المقدس در چنگال دشمن را ترسیم می کند:
ای قدس ای آزرده از تیغ شقاوت
وی نای تو مجروح از چنگ قساوت
ای زخم ها از خنجر بیداد خورده
وی دل درون سینه ات از رنج مرده
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٣٦٥)
٢-٣-٣- دعوت به مبارزه و مقاومت
اشغال فلسطین، پیامدهایی دردناک همچون تخریب منازل، آوارگی و کشتار مردم را به دنبال داشته است. شاعران متعهد، از این فجایع چشم نپوشیده اند بلکه همواره، مردم را به مبارزه علیه دشمن غاصب و مقاومت در برابر آن فراخوانده اند. یوسف العظم و محمود شاهرخی نیز در اشعار خویش، به این مهم اهتمام داشته اند. یوسف العظم، با آگاهی از فضیلت ایثار و فداکاری در راه خدا و دستیابی قطعی مجاهدان و ایثارگران به مقام بهشت برین، در بیتی زیبا آنان را به دفاع از قدس و آزادسازی آن دعوت می کند:
وامنح القدس من دمائک فیضا
و تمتع بجنه الرضوان
(یوسف العظم، ١٩٨٠: ٤١)
«از خون جاری خود به قدس ببخش و به سبب آن از بهشت بهرمند شو.»
شاعر در بیت زیر تأکید میکند که تنها راه آزادی قدس، جهاد و مبارزه است. وی با بیان ارزش مبارزه و مقاومت در راه خدا، مردم را به این مبارزه تشویق می کند:
فاستقیموا علی طریق المعالی
لیس یحمی الدیار غیر استقامه
(همان: ٢٩)
«پس در راه بزرگیها پایداریکنید که جز پایداری، سرزمین ها را حفظ نمی کند.»
وی در جایی دیگر، آزادی قدس و حمایت از مقدسات آن را وظیفۀ همۀ مسلمانان میداند. به همین منظور، از آنان میخواهد که از خواب غفلت بیدار شوند و به وسیلۀ ارزشمندترین دارایی خود، یعنی همان جان، در این راه ایثارکنند تا از این طریق، پرچم جاودانگی خود را در بین مردم دنیا به اهتزاز درآورند:
أمه المصحف الطهور أفیقی
و بأغلی ما یملک الحر جودی
واکتبی النصر بالدماء عزیزا
وارفعی فی الوری لواء الخلود
(همان: ٧٧)
«امت کتاب پاک و مقدس (مسلمانان)، بیدارشوید و ارزشمندترین موجودی (جان) خود را ببخشید. پیروزی گران بها را با خون خود رقم بزنید و در بین مردم، پرچم جاودانگی را به اهتزاز درآورید.»
شاهرخی نیز با یادآوری جنایت های دشمن، از مسلمانان میخواهد که با تمام وجود به مقابله با دشمن خونریز بروند. وی با سردادن ندای آزادی قبلۀ نخستین ، آنان را به پیکاری سخت تهییج می کند:
به پایخیز مسلمان که وقت خون خواهی است
ببین جنایت صهیونیان پرکین را
به پایخیز مسلمان و چون شرار شهاب
بسوز خرمن صهیونی بدآیین را
به پایخیز و رهاکن ز چنگ بدگهران
ز قعر آتش و خون، قبلۀ نخستین را
(اسرافیلی، ١٣٨٥: ١٣٦)
شاعر در ابیات زیر، با کاربرد دوبارة این لحن حماسی و رجزگونه، مردم مبارز را به جهاد و یاری قدس شریف فرامیخواند. وی در اینجا، صفاتی را می آورد که بیانگر شجاعت و شهامت آنان است. هدف شاعر از این ابیات، تقویت روحیۀ مبارزه و مقاومت رزمندگان است:
خیزید ای نام آوران گاه رحیل است
تیغ فلق در دست و خضر ره دلیل است
خیزید ای دریادلان چابک سواران
رزم آوران، شیراوژنان، خنجرگدازان
خیزید اینک از تف قهر جهان سوز
وز آتش رگبار و از تیر جگردوز
خیزید ای رزم آوران گاه ستیز است
هنگام یاریکردن قدس عزیز است
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٣٦٣- ٣٦٤)
از طرف دیگر، یوسف العظم، به عنوان «شاعرالأقصی»، در کنار دعوت به مبارزه، مردم را از سازش با دشمن بازمیدارد. وی در بیت زیر که بیانگر هجران و فراق طولانی مردم از قدس شریف است ، ضمن تأکید بر ادامۀ مبارزه و مقاومت، اعلام میکند که آنان سازش با دشمن را نمی پذیرند:
یا قدس إن طالت بنا فرقة
فس یفنا یا قدس ل یغمدا
(یوسف العظم ، ١٩٨٠: ٢٢)
«ای قدس اگرچه فراق در بین ما طولانی شده است، پس ای قدس، شمشیر ما هرگز در نیام فرو نمی رود.»
محمود شاهرخی نیز ضمن دعوت به مبارزه و مقاومت، مردم را از سازش و صلح با دشمن منع میکند. او کلید پیروزی و فلاح را مبارزه و ایستادگی میداند و سازش و صلح با دشمن را ننگ و عار می شمارد:
نگشاید گره از کار تو جز پیکار
نفزاید سخن صلح به جز ادبار
نور بهروزی در برق سلاح توست
جنگ با خصم دغل رمز فلاح توست
تنگ در سینه، سلاح از سرکین بفشار
عاریت جمجمه ات را به خدا بسپار
کوه ها گر که بجنبد تو ساکن باش
گر جهان است پر از فتنه تو آمن باش
جنگ را باش که مفتاح ظفر جنگ است
تن به سازش مده ای مرد که این ننگ است
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٦٣٤)
شاعر در این ابیات، معنا را از کلام امام علی (ع) اقتباس کرده است، آنگاه که حضرت فرمود: «تزول الجبال و لاتزل. عض علی ناجذک. أعر الله جمجمتک . . . .» «اگر کوه ها از جای کنده شوند، تو ثابت و استوار باش. دندان ها را بر هم بفشار. کاسۀ سرت را به خدا عاریت ده. . . .» (نهج البلاغه، ١٣٨١: خطبۀ ١١) بنابراین ، هر دو شاعر در اشعار خود، جهاد، مبارزه و ایستادگی را تنها راه حل مسئلۀ قدس میدانند و از مردم می خواهند که در این طریق کوتاهی نکنند.
٢-٣-٤- امید به نصرت الهی
پس از شکست کشورهای عربی در برابر اسرائیل (١٩٦٧م)، موجی از یأس و اندوه، مردم را فراگرفت و شعر مقاومت نیز در هاله ای از ابهام و اندوه فرورفت اما پس از انتفاضۀ مردم فلسطین و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امید به آیندة روشن در میان مردم زنده شد و شاعران نیز دریافتند که نباید نور امید در وجود مردم خاموش شود، در غیر این صورت، آزادی قدس امکان پذیر نیست؛ به همین جهت، ضمن دعوت مردم به مقاومت و برحذرداشتنن ایشان از یأس، روحیۀ امید را در بین ایشان زنده کردند. یوسف العظم در این باره چنین می گوید:
و البغی مهما طال عدوانه
فالله من عدوانه أکبر
(العظم، ١٩٨٠: ١٢)
«ظلم هر چقدر دشمنیاش به درازا کشد، پس خداوند از دشمنی آن بزرگتر است.»
اگرچه شاعر از ظلم و دشمنی طولانیمدت میگوید، بر قدرت الهی تکیه میزند و به خداوند امیدوار است. وی با این کار، روحیۀ امید را در مردم تقویت می کند:
یا قدس مهما باعدوا بیننا
ففی غد جیش الهدی یزحف
(همان : ١٨)
«ای قدس اگرچه بین ما جداییافکنده اند؛ ولی فردا لشکر هدایت یورش میبرد.»
شاعر خطاب به قدس ، از فراق و هجران شکایت میکند ولی به پیشروی لشکر هدایت و پیروزی آن امیدوار است . جذبه در ابیات زیر، مردم فلسطین را در صحنۀ جهاد و دفاع مقدس به نصرت الهی امیدوار میکند و با تقویت باور به یاری خداوند، آنان را به امداد رسانی پروردگار و وعده های یاری او بشارت میدهد؛ به همین جهت، از ایشان میخواهد که در انجام وظیفه تلاش کنند:
بپای خیز و به کف گیر ذوالفقار علی
بزن به خیبریان ضربه های سنگین را
در این جهاد مقدس خداست یاور تو
دوباره زنده کن آن اقتدار پیشین را
(اسرافیلی، ١٣٨٥: ١٣٧)
شاعر در دو بیت زیر، آزادی قدس را از چنگال دشمن مژده می دهد و با این کار، روحیۀ امید و مقاومت را در وجود مردم دوچندان می کند:
ای قدس به صبح وصل سوگند
کازاد شوی به زودی از بند
این وعدة صادق خدایی است
وین مژده نوید کبریایی است
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٢٥٨)
با نگاهی به این اشعار، درمییابیم که هر دو شاعر، با تکیه به وعدة نصرت الهی و تأکید بر روحیۀ امید در بین مردم، آنان را به مبارزه و مقاومت تشویق می نمایند.
٢-٣-٥- کشتار و آوارگی مردم
بمباران منازل و کشتار بیرحمانۀ مردم، از جنایات رژیم صهیونیستیاست که بسیاری از مردم را در داغ عزیزان خود سوگوارکرده است. العظم در ابیاتی که رنگ و بوی غم دارد، شهادت جوانان فلسطینی را به چیدن گل ها تشبیه می کند:
کم قد مشت أکبادنا فوقها
من کل روض زهره تقطف!
و کم سقینا تربها أنفسا
أنقی من الیاقوت بل أشرف!
(العظم ، ١٩٨٠: ١٨)
«چه بسیار جگرگوشه هایمان که بر روی آن راه میرفتند و از هر باغی، گلی چیده میشد! و چه بسیار که ما خاک قدس را با جان هایی پاک تر از یاقوت و حتی برتر از آن سیراب کردیم!»
شاعر در دو بیت زیر، به شهادت کودکان و نوزادان در آغوش مادر اشاره می کند:
قد أغمض الأجفان فی هدأه
و ثغره فی الثدی لم یفطم
من مزق الطفل بلا رحمه
فمات بین الصدر و المعصم
(همان : ٢٠)
«پلک ها را به آرامی بر هم نهاد، در حالی که سینۀ مادر در دهان داشت و از شیر گرفته نشده بود. چه کسی کودک را در آغوش مادرش با بیرحمی درید؟»
شاهرخی نیز به هیچ وجه از این جنایت ها چشم نپوشیده بلکه در دو بیت زیر، به این مهم پرداخته است:
ببین که خیبریان آشکار و بی پروا
به خون کشند چسان مردم فلسطین را
ببین چو باد خزانی ستمگران پلید
به زیر خاک سپارند یاس و نسرین را
(اسرافیلی، ١٣٨٥: ١٣٦)
وی در دو بیت زیر، با قلبی آکنده از غم و اندوه، به شهادت کودکان و نیز حزن و زاری مادران داغ دیده میپردازد:
ز مرگ کودک دلبند، مادران را بین
به رخ ز دیده فشانند اشک خونین را
ز بس ستاره که شد زیر ابر خون پنهان
به غیر مویه نوا نیست ساز پروین را
(همان)
یکی دیگر از پیامدهای غمباری که به دنبال اشغال فلسطین گریبانگیر مردم شده، تخریب منازل و آوارگی آنان است که مشکلات فراوانی برای آنان ایجادکرده است . بسیاری از مردم فلسطین، به کشورهای همسایه پناه بردنده اند. یوسف العظم در بیت زیر، با لحنی اندوهناک به این مضمون می پردازد:
إن مزق الغاصب أرحامنا
و قومنا فی الأرض قد شردوا
فما لنا غیر هتاف العلی:
إنا لغیر الله لا نسجد
(العظم ، ١٩٨٠: ١٤)
«اگر دشمن غاصب خویشاوندان ما را پراکنده کند و قوم ما نیز در زمین آواره شده اند، پس ما غیر از شعار شرف و بزرگواری نداریم: بدون شک ما جز برای خدا سجده نمی کنیم.»
جذبه نیز با لحنی غمگین، آوارگی مردم را چنین بیان می کند:
ای خلق تو از جفای اعدا
آواره به کوه و دشت و صحرا
(شاهرخی، ١٣٧٠: ٢٥٦)
٣- نتیجه گیری
پس از بررسی و تحلیل قدس سروده های یوسف العظم و محمود شاهرخی، نتایج زیر حاصل شد:
١- به دنبال تخریب بیت المقدس و نابودی تاریخ آن توسط اشغالگران، یوسف العظم و محمود شاهرخی توانسته اند، با موهبت شعری خویش تاریخ روشن قدس را بازگوکنند.
٢- یوسف العظم و محمود شاهرخی، با بیان ویژگیهای قدس ، مانند قداست و جایگاه معنوی آن نزد ادیان الهی و بویژه اسلام، به مردم فلسطین و نیز عموم مسلمانان متذکرشده اند که برای مقابله و پیکار با دشمن برخیزند و اجازه ندهند که چنین مکانی با ارزش های والا، هتک حرمت شود.
٣- هر دو شاعر با تجربۀ شعری خویش توانسته اند، با لحنی سرشار از حزن و اندوه ، اشغال قدس ، کشتار و آوارگی مردم را در سروده های خود ترسیم کنند.
٤- با توجه به فاجعۀ دردناک و تلخ قدس، دو شاعر امیدبخشی را از وظایف خویش میدانند و علاوه بر ذکر مشکلات و گرفتاریهای موجود، مردم را به پیروزی و نصرت الهی امید میدهند.
٥- اقتباس لفظی و معنایی از قرآن کریم و بهره گیری از واژگان، داستان ها و شخصیت های قرآنی، از ویژگیهای بارز سروده های یوسف العظم و شاهرخیاست. این مهم، علاوه بر اینکه بیانگر بینش دینی و نگاه قرآنی دو شاعر است، به زیبایی و باروری کلام آن دو نیز افزوده است.
فهرست منابع
- کتاب ها
١- قرآن کریم
٢- نهج البلاغه. (١٣٨١). ترجمۀ محمد دشتی. چاپ سوم. بوشهر: مؤسسۀ انتشاراتی موعود اسلام.
٣- اسرافیلی، حسین. ( ١٣٨٥). کوه ها سنگ میزایند. تهران: صریر.
٤- بیگیحبیب آبادی، پرویز. (١٣٨٢). حماسه های همیشه، جلد ٢. تهران: فرهنگ گستر و صریر.
٥- حیدر محمود، و سمیر قطامی و همکاران. (٢٠٠٢). مختارات شعریه أردنیه. عمان: أمانه عمان الکبری.
٦- شاهرخی، محمود. (١٣٧٠). در غبار کاروان. تهران: کیهان.
٧- صفاتاج، مجید. (١٣٩٠). فلسطین از اشغال تا انتفاضه . چاپ پنجم. تهران: انتشارات مدرسه.
٨- صنعتی، محمدحسین. ( ١٣٨٩). آشنایی با ادبیات دفاع مقدس. تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس.
٩- العارف، عارف. (٢٠٠٥). المفصل فی تاریخ القدس. بیروت : المؤسسه العربیه للدراسات و النشر.
١٠- کتانه، حسین عثمان. (١٩٨٧). یوسف العظم شاعر القدس. عمان: دارالبشیر.
١١- الناعوری، عیسی. (١٩٨٠). الحرکه الشعریه فی الضفه الشرقیه. عمان: وزاره الثقافه.
١٢- نجف زاده بارفروش ، محمدباقر. (١٣٧٢). فرهنگ شاعران جنگ و مقاومت. تهران: کیهان.
١٣- النوایسه، نایف عبدالله. (٢٠٠٢). فلسطین فی الشعر الإردنی. عمان: دار مجدولای.
١٤- یوسف العظم. (١٩٨٠). فی رحاب الأقصی. بیروت: المکتب الإسلامی.
- مقاله ها
١- شبستری، معصومه . (١٣٨٤). «یوسف العظم شاعر الإسلام و القدس». مجله الجمعیه الإیرانیه للغه العربیه و آدابها. العدد٢. صص ٣٣ - ٤٦.
٢- النعامی، ماجدمحمد. (٢٠١٣). القدس فی دیوان (فی رحاب الأقصی) للشاعر یوسف العظم «دراسه تحلیلیه». مجله الجامعه الإسلامیه للبحوث الإنسانیه. المجلد ١١. العدد ١. صص ١٨٧- ٢٢٧.