سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
و باز هم وعده گلابی؛ اینبار به بهانه FATF

فرشید شکرخدایی، رئیس کمیسیون سرمایهگذاری و تامین مالی اتاق بازرگانی ایران در مصاحبه با ایلنا اظهار کرده است: پیشنیاز حل مشکلات سیاسی کشور در زمینه بینالمللی، آماده کردن نظام بانکی ما برای ارتباط با دنیاست.
او همچنین ضمن تأکید بر پیوستن کشورمان به FATF؛ تاثیرات امضای کنوانسیونها را کاهش هزینه مبادله، افزایش درآمد کشور، افزایش رفاه در کشور و صادرات، کاهش قیمت کالاها، لغو تخفیفات بیجا در فروش کالاهای ایرانی به سایر کشورها و افزایش قدرت چانهزنی برای کاهش قیمت کالاهای وارداتی دانسته و گفته است: پذیرش کنوانسیونها موجب تسهیل سرمایهگذاری خارجی میشود. [1]
*مردم ایران و مخاطبان باید بدانند که نظیر این حرفها و همین وعده و وعیدها در دولت رئیسجمهور روحانی و در مابهاِزای "برجام" نیز داده میشد.
آقایان میگفتند در پسابرجام حقوقها افزایش مییابد، جهان پسابرجام جهان جدیدی است، سرمایه به ایران میآید و...
جالب آنکه برجام به امضا هم رسید اما درست در صبح فردای آن ایران پذیرای تحریمهای بیشتری شد، جهان هیچ تغییری نکرد، چند هیئت اروپایی هم در یک رفتار تصنّعی به ایران آمدند و هیچ سرمایهای هم نیاوردند!
(از تصنّع نمایش مذکور همین بس که حتی هیئتی از کشور یونان هم به ایران آمد و این در حالی است که یونان یک کشور مقروض و با شاخصهای اقتصادی شبیه به کشورهای جنگزده است!)
این تجربه البته جالبتر هم شد!
آنهنگام که برجامیان با مشاهده محقق نشدن وعدههایشان و اثبات غلط بودن تحلیلشان اما به جای عذرخواهی اینطور به مردم گفتند که آن هیئتهای اروپایی سرمایه نیاوردند چون فلان روزنامه تیتر خوبی نزد!
رئیسجمهور روحانی هم بعدا مذاکره با آمریکا را "دیوانگی" نامید.
فلذا اکنون نه مردم میپذیرند و نه در شأن اعضای محترم اتاق ایران است که وعدههای باطلی مثل تأثیر ملموس FATF بر قیمتها و یا افزایش رفاه را اظهار کنند.
در واقع باید بیان کرد که FATF در بهترین حالت شاید صرفا موجب یک تسهیلگری در مبادلات مالی و بانکی شود که آن تسهیل به چندین انضمام و شرط دیگر میتواند در دراز مدت موجب برخی بهبودها در سطح اقتصاد کلان شود نه در معیشت روزمره مردم! زیرا معیشت روزمره مردم تابع رفتارهای نظارتی دولت در بازار، نظارتهای قوه قضائیه و نیز مقتضیات اقتصاد خرد است.
معالوصف در بحث رد یا قبول FATF باید تابع نظر نهادهای کلان کشور بود و طرح نقدهای اصولی هم هیچ ایرادی ندارد. لکن وعده و وعیدهای بیمبنا در این فرایند سمّ قاتل است.
تأکید میشود که بازار ایران به یک گرانی بیقاعده مبتلی است که از هیچ قاعده اقتصادی پیروی نمیکند و راه رفع این گرانی هم فقط نظارت کارای دولت و قوه قضائیه بر بازار است.
لغو گرانی بیقاعده با نظارت دولتی و برخورد سخت و قضایی ممکن است نه با FATF.
***
دولت چگونه جلوی تزریق "گرانی ارز" به بازار را بگیرد؟

محمدجعفر قائمپناه، معاون اجرایی رئیسجمهور پزشکیان در یک نشست مشترک با مدیران بانک مرکزی به خطاهای ادراکی درباره بازار ارز اشاره کرده و گفته است: بخش عمده نیاز ارزی کشور از طریق مرکز مبادله و با نرخ مبادلهای یا ترجیحی تأمین میشود و سهم بازار آزاد محدود است؛ از اینرو هر نوسان در نرخ آزاد نباید به گرانی عمومی تعمیم یابد.
به گزارش ایسنا، او خواستار ارائه منظم دادهها و توضیحات تخصصی درباره وضعیت بانکها، ناترازیها و تحولات ارزی شد و تأکید کرد با اطلاعرسانی منظم و حرفهای، از شکلگیری سوءتفاهم در افکار عمومی جلوگیری میشود.[2]
*قائمپناه درست میگوید و بنا به گفته کارشناسان، سهم بازار آزاد در ارز مورد نیاز کشور تنها 5 درصد است.
یعنی 95 درصد ارز مورد نیاز کشور در قاعده ارز ترجیحی و ارزان قرار دارد و دلار 80 هزار تومانی و غیره تنها در 5 درصد بازار داد و ستد میشود.
اما چرا نوسان ارز در ایران به شدت مهم شده و تأثیر ملموسی در قیمتها دارد و موجب گرانی عمومی میشود!؟
آقای قائمپناه با سادهسازی مسئله از "سوء تفاهم" نام برده و چیز دیگری نگفته اما باید تصریح کرد که اقتصاد چیزی به نام سوء تفاهم را نمیشناسد و برای هرچیزی قاعدهای دارد.
نرخ ارز در ایران به 2 دلیل "کشش تورمی" و "نبود نظارت کارای دولت بر بازار و قیمتها" تبدیل به یک رکن قیمتگذار شده است.
یعنی همان 5 درصد اما جایگزین 95 درصد شده و قویتر از آن عمل میکند. بوسیله دو بازو که یکی از آنها کشش تورمی است و دیگری هم بروز پدیده بیدولتی در بازار!
جالب است بدانید که بیدولتی از عوامل اصلی متاستاز و افزایش قدرت کشش تورمی است.
یعنی یک مؤلفه اقتصادی یا بازاری که قاعدتا از یک میزان مشخص کشش قیمتی برخوردار است اما در اثر نبود دولت و نظارت در بازار؛ کمکم میزان کشش خود را افزایش میدهد و از آنجا که برخی افراد هستند که از این ازدیاد کشش منتفع میشوند (صاحبان سرمایه، ثروتمندان، ملّاکین، سوداگران، واردکنندگان و...) آنها هم در نقش پاوربانک این افزایش بیقاعده کشش عمل میکنند و در نتیجه بازار را وارد تأثیرپذیری قیمتی کلان مثلا از یک مؤلفه 5 درصدی میکنند.
بله! به نوعی تمام مسئله سوء تفاهم است اما این سوء تفاهم قابل رفع است و صد البته راه رفع آن نیز چیزهایی مثل ارائه دادهها و یا گزارشات منظم بانک مرکزی –که قائمپناه- گفته نیست!
این دولت است که باید با ورود جدی و نظارت کارای خود در بازار؛ ارز ترجیحی را به جای ارز آزاد به رکن قیمتگذار بازار تبدیل کند و هر کشش یا افزایش بیقاعدهای را هم زیر شدیدترین ضربات و مجازاتها ببرد.
آنگاه است که سوء تفاهم مد نظر آقای قائمپناه نیز رفع خواهد شد.
دقت شود که این راهبرد حتی در حالتی که پای ارز ترجیحی نیز در میان نباشد؛ یک راهبرد ضروری است زیرا مسئله بر سر نوسان قاعدهمند یا نوسان بیقاعده در بازار است.
نقش دولت مبارزه با نوسانات بیقاعده و نگهداشت بازار در سمت قیمتهای معقول رقابتی یا تبعیت از قیمت ارز ترجیحی است.
***
"عقلانیت" به جای طعنه و پرتاب مهر نماز!

فداحسین مالکی، نماینده مردم زاهدان در مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در بخشی از یک مصاحبه با جماران گفته است:
"در موضوع مذاکره، فرد لاریجانی و عراقچی نقش دارند، اما موضوع اصلی، نظام است. تصمیمگیری کلان نظام باید انجام شود. آقای لاریجانی میتواند در این پازل نقش موثری ایفا کند، اما تصمیمگیری در مورد این نکات اساسی است. اگر مشخص نشود که مذاکره برای چه هدفی و با چه تضمینی خواهد بود، جمهوری اسلامی زیر بار نخواهد رفت."[3]
*این یکی از صحیحترین تحلیلها درباره مختصات مذاکره در جهان پساجنگ است.
تحلیلی که البته پیش از این و البته توسط شخص دکتر لاریجانی قبل از انتصابش در سمت شورایعالی امنیت ملی نیز در سخنرانی تبیینی ایشان در یکی از هیئات تهران به نوعی مورد بیان قرار گرفته بود.
لاریجانی در آن سخنرانی تأکید داشت که مذاکره یک تاکتیک است و ما هیچ عجلهای برای آن نداریم. ضمن اینکه از آن دست هم نمیکشیم. [4]
همانطور که مشاهده میشود ترکیب عقلانیت برای کشور همیشه سودمند و نجیب است.
کما اینکه همین عقلانیت بود که جمهوری اسلامی در اثر آن تن به مذاکره با آمریکا و اروپا داد و بدینوسیله حقانیت خود را در درگیری 12 روزه اثبات کرد.
در مقابل نیز میتوان به جبههای اشاره کرد که تصیم نظام برای مذاکره را با قیاسهای توهین آمیز تحلیل میکند و جهانش صفر و صدی است بدون هیچ میانهای!
جبههای که البته هیچ دستاورد خاصی هم ندارد. یعنی در مذاکره نماد بیدستاوردی است و در سیاست داخلی نماد تحجّر، انشقاق، تندروی و البته پرتاب مهر نماز!
طبعا یک ذهن آگاه و یک عقلانیت محض به جبهه دوم اهمیتی نمیدهد و چاره خود را همواره میان کارنامه عقلا و سیاسیون دارای نجابت و اصالت جستجو میکند. ضمن اینکه به دنبال عصمت و جهان بدون اشتباه هم نیست و در صورت رؤیت اشتباه خود یا دیگران نیز از اشتباه عبرت میگیرد نه اینکه تکفیر و لجبازی کند.
این گزارهها همواره میتواند به مثابه یک قطبنما عمل کند و فرد مسلمان و شهروند ایرانی را در مسیر پرتلاطم سیاست به "حیات معقول" رهنمون باشد.
***
1_https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1672649
2_ isna.ir/xdTVmL
3_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1677989
4_ https://www.tabnak.ir/005Wou