یکی از ابعاد وجودی انسان، بعد هنری اوست. هنر تجلی احساسات تجربه شده افراد در قالب های مختلف است که به منظور تأثیرگذاری و انتقال پیام صورت می گیرد. هنر، دارای دو بعد دانشی و مهارتی است و از هر دو نظر، وابسته به فرهنگ و مبانی فکری و جهان بینی و ایدئولوژی هنرمند است و به همین دلیل گفتیم که «هنر برای هنر» که در سالیان اخیر مطرح شده، سخن بی معنایی است. چون هنر، یک فعل اختیاری و ارادی است و حتماً هدفمند و مبتنی و متکی بر بینش ها و گرایش هاست و اثر هنری متأثر از آن گرایش هاست و انعکاس یافته باورها و ارزش های شخص هنرمند است. درباره هنرهای اصلی باید گفت که در مجموع، اغلب از سنخ هنرهای بی کلام انتقال پیام هستند؛ مانند موسیقی و معماری که اثرگذاری آنها در مقایسه با هنرهای دیگر، موثرتر است و پیام را غیرمستقیم و البته مؤثرتر انتقال می دهند.
رابطه اسلام و هنر...واقعیت این است که اینها ظلم کرده اند و ما نمی توانیم انکار کنیم که موسیقی حرام بوده است. تقریباً تمام فقهایی که تا قبل از انقلاب من دیدم به غیر از صوفیه، همه گفتند ساز مطلقا حرام است. فقط صداست که می تواند حلال باشد و اگر غناء باشد حرام است ... درباره غناء هم چیزهای عجیب و غریبی گفته اند که صوتی که مناسب مجلس لهو و لعب باشد یا مطرب باشد! موسیقی را اصلاً برای طربش میزنند برای گریه و زاری که نمیزنند!»
در این رابطه باید گفت: اولاً، اگر بخواهیم اسلام را مخالف هنر به معنای عام بدانیم، یک ظلم فاحش به اسلام است. اسلام تنها دینی است که یکی از ابعاد اعجاز آن، بعد هنری است. اسلام با زبان هنر می گوید من از ناحیه خدا هستم و آن فصاحت و بلاغت و ادبیات است. اگر این ادبیات بشری است، پس مانند آن را بیاورید. قرآن تصریح می کند این کتاب، هنری خدایی است.
ثانیاً، شکل گیری آثار هنری شگفت انگیزی که اعجاب هنرشناسان دنیا را برانگیخته، توسط فیلسوفان و فقیهان و متکلمان برجسته اسلامی خود گواه آن است که اسلام هنرستیز و هنرسوز نبوده است. نمونه آن، هنرهای تجسمی و معماری شیخ بهائی(ره) است که زبانزد جهانیان است. در حوزه موسیقی، مهم ترین کتاب مربوط به ابونصر فارابی فیلسوف بزرگ شیعی است که «الموسیقی الکبیر» نام دارد. سینا درباره موسیقی سخنان فراوانی دارد. آیا هیچ کدام از اینان فقیه و اسلام شناس نبودند؟ بزرگ ترین هنرهای اسلامی مانند معماری و موسیقی و ادبیات و هنرهای نمایشی توسط اندیشمندان اسلامی شکل گرفته است.
ثالثاً، گویا ایشان موسیقی را منحصر در غناء می داند! در حالی که غناء یکی از انواع موسیقی است. غناء تحریک ابعاد حیوانی انسان است؛ در حالی که هنر و موسیقی زائیده نفس و جان و عقل انسان است. بلکه غناء، انحرافی در موسیقی تلقی می شود و فقهای اسلامی هیچکدام غناء را با موسیقی یکی ندانسته اند. اگر غناء را حرام کردند، برای بقای انسانیت و عقلانیت است تا حیوانیت و ابعاد خاکی انسان حاکم نباشد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.
رابعاً، اینکه ایشان می گوید «صد هزار ساز شکستند و صد هزار آدم را به صلابه کشیدند»، خدمت ایشان عرض می کنیم؛ صدهزارتا آدم پیشکش، شما نام صد نفر را در تاریخ 1400 سالة اسلام ذکر کنید که به جرم هنرمند بودن و موسیقی دان بودن به صلابه کشیده شده باشند! اصلاً صدتا هم پیشکش شما؛ نام ده نفر را در طول این چهارده قرن ذکر کنید؛ باز هم ده نفر پیشکش شما، تلاش کنید و تحقیق کنید و فقط نام یک نفر را در تاریخ اسلام ذکر کنید که فقیهان شیعی به جرم هنرمندی و موسیقی دانی، فتوا به قتلش داده باشند و به دار کشیده باشند! چرا بدون سند و مدرک سخن می گویید؟!
خامساً، برخلاف تصور آقای قمشه ای، موسیقی را فقط برای طرب و خوشی و لهو و لعب نمیزنند. این امر خلاف فلسفه موسیقی و طراحان و بنیانگذارن دانش موسیقی در جهان بوده و هست. چه کسی گفته موسیقی را فقط برای طربش میزنند؟! این حرف نشانگر عدم درک درست از موسیقی است. در ادامه در این باره توضیحات بیشتری خواهم داد.
چیستی موسیقی
واژه «موسیقی» یا «موسیقیا» یک واژه یونانی است. در انگلیسی نیز واژه «موزیک» به کار رفته است و در فارسی واژه خنیا و رامشگری استفاده شده است. «خُنیا» از «خونیاک» گرفته شده و لغتشناسان می گویند این واژه از زبان اوستایی و واژه «هونَواک» گرفته شده است. «هو» یعنی نیک و خوش، «نواک» هم یعنی نوا. «هونواک» یعنی نوای خوش. بنابراین معنای «خنیا» و «هونواک» به معنای نوای خوش است. برخی اسامی ترکیبی فارسی مانند «هومن» [مرکب از هو و من یا مان به معنای روح و سرشت] به معنی روحخوب، نیک اندیش و پاکسرشت، و یا نام برخی خانم ها «هونیا» به معنی نیای خوب و پاک نژاد و نیکوتبار است.
موسیقی از نگاه فیلسوفان
اما موسیقی در اصطلاح نیز معانی مختلفی دارد. ابونصر فارابی می فرماید: «موسیقی عبارت است از علم و شناخت صداها و لحن ها و آهنگ ها. چگونگی ترکیب الحان و صداها به منظور تأثیرگذاری نافذتر و رساتر». ابنسینا موسیقی را از شُعب علم ریاضی می داند و معتقد است علمی است درباره چگونگی نغمهها از نظر ملایمت و سازگاری و چگونگی زمان های بین نغمه ها. یعنی موسیقی دان کسی است که می داند هر نغمه ای با نغمه دیگر چقدر فاصله داشته باشد. هم تناسب لحن ها و آهنگ ها را و هم چگونگی زمانهای بین نغمه ها را می شناسد. در مجموعه «رسائل اخوان الصفا» نیز تعریفی آمده است. لازم به ذکر است که بسیاری از مورخان اسلامی می گویند این افراد، فیلسوفان شیعی بودند، اما به دلیل فضای مسموم علیه تفکر شیعی، تصمیم گرفتند نام خود را آشکار نکنند. خود را «اخوان الصفا و خلّان الوفاء» نامیدند. مجموعه رسائل و نامهها و مقالات ایشان تحت عنوان «مجموعه رسائل اخوان الصفا» منتشر شده است. تعریفی که اینان از موسیقی ارائه می دهند جالب است. می گویند: «موسیقی عبارت است از مهارت تألیف، سازگاری و هماهنگی نسبت ها و تناسب های میان الحان و صداها» که هم بعد جسمانی دارد و هم بعد روحانی. و در ادامه آمده است: «مخاطب موسیقی روح ها، جان ها، اندیشه ها و عواطف مخاطبین و مستمعین است». یعنی موسیقی را یک موسیقی دان مینوازد یا آهنگی را متناسب و هماهنگ بیان می کند، تا روح و جان مستمع را مخاطب قرار دهد. و او را به سمت اهداف متعالی انسان دگرگون کند.
موسیقی شاخه ای از حکمت عملی
لازم است بدانیم که فیلسوفان، علم حقیقی را به دو شاخته حکمت عملی و نظری تقسیم می کنند. حکمت عملی را به اخلاق، تدبیر منزل و سیاست یا مدیریت جامعه تقسیم می کنند. حکمت نظری را نیز به سه شاخه طبیعیات (مانند شیمی و فیزیک و زیست)، ریاضیات و الهیات تقسیم می کنند. ریاضیات را نیز به چهار شاخه تقسیم می کردند: هندسه، حساب، موسیقی و علم هیئت و نجوم. بنابراین موسیقی را جزو دانش ریاضی و حکمت نظری محسوب می کردند. موسیقی را ابداع حکمیان و فیلسوفان و فرزانگان می دانستند.
فیثاغورث مبدع موسیقی
مبدع دانش موسیقی، همان ریاضی دان بزرگی است که اغلب ماها از دوران دبستان و راهنمایی می شناسیم: «فیثاغورث». اغلب فیلسوفان می گویدند مبدع موسیقی اوست. حتی برخی از محققان اسلامی، فیثاغورث را در زمره پیامبران شمرده اند؛ مانند ابن ترکه که می گوید فیثاغورث همان شیث نبی(ع) است؛ حال این سخن تا چه اندازه درست باشد، در مقام قضاوت نیستیم. اما دستکم می توان گفت فیثاغورث، یکی از عارفان بزرگ بوده است. ملاصدرا در سه مورد تصریح می کند که «مبدع دانش موسیقی فیثاغورث است». وی تصریح می کند: «فیثاغورث جزو معدود فیلسوفانی است که توانسته صدای افلاک را بشنود و با نفوس افلاک ارتباط برقرار کند». البته در این جمله ملاصدرا مناقشه است و فیلسوفان معاصر اساساً چیزی به نام افلاک و نفوس فلکی را قبول ندارند.
اما فیثاغورث مدعی است من توانستم با افلاک ارتباط بگیرم و موسیقی ها و صداهای عجیب آنان را بشنوم. متوجه شدم که چه علوم و معارفی را با صدا و آهنگ منتقل می کنند. او آن صداها را گرفته و در قالب بشری و موسیقی، ابزارهایی را تولید کرد و در کلاس های عرفانی و معرفت فلسفی موسیقی می نواخت. گفته شده که برای شاگردان درجه یک خود اصلاً سخن نمی گفت، بلکه فقط موسیقی مینواخت و معارف الهی و معنوی را منتقل می کرد. حالا تا چه اندازه این سخنان درست باشد یا نه، جای بحث دارد.
غرض آنکه بنیان گذار موسیقی فیثاغورث بود و همه اذعان دارند که به هیچ عنوان لهو و لعب در زندگی او راه نداشت و حتی تحصیل و شنیدن آهنگ های طرب انگیز را حرام کرده بود. تحلیل وی این بود که موسیقی ابزاری برای تزکیه روح و تقویت عقلانیت است و برای همین منظور آن را ابداع کرده ام. معتقد بود که بر کل عالم آفرینش، نظم و انتظامی حاکم است و ما اگر میخواهیم با این نظم همراهی کنیم، باید نظم درونی داشته باشیم. نباید شهوت و غضب بر ما غلبه کند. بلکه باید عقلانیت بر ما حاکم باشد و موسیقی برای حاکمیت عقل و نظم تولید شده است تا با نظام کیهانی هماهنگ باشیم و بتوانیم حقایق عالم را درک کنیم و بفهمیم. این خلاصه سخن قیثاغورث است.
کاربردهای موسیقی
«اخوان الصفا» نیز معتقد بودند که مبدع موسیقی، حکیمان الهی هستند. این سخنان برای آن بود که می دیدند که چه الواط و لا ابالی گرانی خود را موسیقی دان می دانند و چه خیانتهایی به این دانش شده است. و امروز کسانی به نام عرفانشناس و فیلسوف و هنرشناس پیدا می شوند و می گویند مگر موسیقی را برای غیر از لهو و لعب می خواهند!! سخن حکیمان و فیلسوفان برای همین بود که هر کسی نتواند داعیه موسیقی و موسیقی دانی داشته باشد. می گفتند: «مبدع موسیقی حکیمان الهی اند و آن را در عبادت گاه ها به هنگام دعا، تضرع و گریه استفاده می کردند. آن را وسیله ای برای رقت قلب، خضوع نفس، انقیاد در برابر اوامر و نواهی الهی، برای توبه به درگاه الهی، بازگشت به خدا استفاده می کردند» و بعد به انواع موسیقی اشاره می کنند؛ موسیقی محزون، موسیقی مُشَجِّع؛ موسیقی ای که اشک چشمها را در بیاورد و روح ها را تلطیف کند و به خدا نزدیک گرداند. موسیقی برای تحریک سربازان در جنگ و دفاع و یا حتی موسیقی درمانی که اخوان الصفا به تفصیل درباره آن سخن می گویند. حتی موسیقی برای آسان کردن کارهای سخت مانند بنایی، باربری، کوهکنی، مرکب داری و... ابداع شد. یا موسیقی برای رام کردن حیوانات ابداع و استفاده شد که مثلاً شتر بتواند بار بیشتری ببرد. گوسفند و گاو بتوانند شیر بیشتری بدهند. بنده به خاطر دارم در زمان کودکی در روستای خودمان، برای شیردوشی باید گوش گوساله را می گرفتیم و یا او را به نحوی کنترل می کردیم تا مادران مان بتوانند شیر گاوها را بدوشند؛ در عین حال، وقتی گوساله خود را می دیدند بیقرار شده و چون آرامش نداشتند، طبیعتاً شیر مناسبی را هم نمی دادند؛ نواهایی خوانده می شد که گاو و حتی گوسالة او آرام می شدند و به راحتی شیر آن را می گرفتند. یا برای فرزندان که نمی خوابیدند یا به فراق و جدایی از مادر دچار بودند، برای آرام کردن و خواباندن آنها، آهنگ هایی تولید کردند. که تمامی این نواها و آواهایی که اکنون هم می شنوید، برگرفته از همان موسیقی هایی است که با همین اهداف تولید شده است.
سخن ابن سینا در موسیقی
بنابراین موسیقی را حکیمان و فیلسوفانی مانند فیثاغورث، ارسطو، افلاطون، فارابی، ابنسینا، اخوان الصفا، ملاصدرا و... ابداع کردند و از آن دفاع کردند. ابنسینا در کتاب «اشارت و تنبیهات» خود که یکی از مشهورترین کتاب های فلسفه اسلامی است، در نَمَط نهم به عنوان «فی مقامات العارفین» که بُعد عرفانی ابن سینا را نشان می دهد و امثال علامه حسن زاده آملی آن را تدریس و شرح داده اند، می گوید: «انسان سالک برای رام کردن نفس، نیازمند ریاضت است». ما راههای رام کردن نفس و پیدایش نظم و آرامش درونی و زدودن آشفتگی درونی چیست؟ ابن سینا سه راه را بیان می کند: «الاول: العباده المشفوعه بالفکر...و الثانی الالحان...و الثالث: نفس الکلام الواعظ» اول: عبادت همراه با حضور قلب؛ دوم: آهنگ و آوای خوش و مناسب با معانی روحانی که بتوان سخنی که با آن ادا می شود، در قلب نفوذ داد. لذا سفارش شده که نماز خود را آهنگین بخوانید. مانند مقام معظم رهبری که با ترتیل و آهنگین قرائت می کنند. همچنین دعا را باید آهنگین خواند. نه اینکه موسیقی جداگانه نواخته شود و ما دعا بخوانیم. خیر؛ منظور این است که کلام را با موسیقی و آهنگین بخوان چون توجه بیشتری ایجاد می کند و راهی برای ریاضت و کنترل نفس است. راه سوم: «نفس الکلام الواعظ من قائل زکی بعباره بلیغه و نغمه رخیمه»؛یعنی سخن پندآموزی است که از گوینده ای پاک دل، با الفاظی شیوا، آهنگی دلنشین و نرم و قانع کننده و روشنگر. این سه راهی است که ابنسینا برای نظم درونی و اصلاح نفس ذکر می کنند. همین سخنان ابنسینا را ملاصدرا فیلسوف بزرگ اسلامی در دو کتاب خود عیناً تکرار می کند.
پس اساساً در نگاه فلاسفه و حکیمان، موسیقی هرگز به معنای طرب و لهو و لعب نیست. این خیانت بزرگی است که در تاریخ و به خصوص چند سال اخیر در جوامع ما نسبت به موسیقی مرتکب شده اند. عده ای بی فکر و بدون انتظام حتی ظاهری، امروز برای جوان و نوجوان ما موسیقی می نوازند و میراث دار فیثاغورث ها و فارابی ها و ابن سیناها شده اند و این ظلمی بزرگ به موسیقی است؛ و اکنون شخصی به نام عارف و شارح عارفان و حافظ و مولوی بگوید «موسیقی را برای لهو و لعبش می زنند» و نفت بر این آتش بریزد. این مظلومیت فلسفه اسلامی و بلکه اندیشه اسلامی است.
موسیقی و غناء از نگاه فقیهان
اگر ما به کتاب های فقهی نظری بیندازیم، خواهیم دید که همه فقیهان، درباره موسیقی لهوی و غناء موضعگیری کرده اند. کتاب هایی هم تدوین شده است که همه رسائل جداگانه ای که فقهای شیعه در طول تاریخ درباره غناء و موسیقی نوشته اند را گردآوری کرده اند. نگاه فقها بیشتر ناظر به بحث غناء بوده است، نه موسیقی. اساساً فقیهانی مانند فیض کاشانی(ره) و شیخ بهاء(ره) و برخی دیگر از علما و بلکه عارفان، موسیقی دان بوده اند ولی غناء را حرام می دانسته اند. غناء از نظر مفهومی، اخص از موسیقی است. غناء نوعی موسیقی است که به هدف خارج شدن انسان از انسانیت و عقلانیت و غلبه روح حیوانی تولید و نواخته می شود. غناء به هدف زدودن نفس انسانی و احیای نفس حیوانی انسان نواخته می شود. غناء برای زدودن فطرت الهی و احیای طبیعت لجنی، گِلی و خاکی انسان است. لذا فقها بالاتفاق می گویند هر آنچه انسان را به حیوانیت سوق دهد، ناشایست و بعضاً حرام است. مانند آن نوع موسیقی که شهوت و بیعقلی بر آن حاکم است و خبری از معنویت ندارد. در غیر این مورد، یا احتیاط است یا کراهت. البته هیچ فقیهی به موسیقی تشویق نمی کند. مقام معظم رهبری نیز مکرر فرموده اند سیاست جمهوری اسلامی، ترویج موسیقی نیست، اما هدایت، جهت دهی، کنترل گرایش موسیقایی جامعه و همچنین جلوگیری از موسیقی لهوی حتماً از رسالت های فرهنگی نظام جمهوری اسلامی هست.
اگر فتوایی به حرمت داده شده است؛ به هدف دفاع از انسانیت و عقلانیت و معنویت است. برای اینکه انسان، انسان بماند، می گویند دنبال غناء نرو. اگر هم کسی رفت، هیچ فقیهی نگفته او را به صُلابه بکشید و به قتل برسانید! البته حاکم اسلامی حق ندارد، مردم را جهنمی کند. در همین بیانیه گام دوم رهبر معظم انقلاب در بحث اخلاق و معنویت میفرمایند: «حکومت ها...اجازه ندهند که جهنمی ها مردم را با زور و فریب جهنمی کنند». لذا هیچ کس نباید این نوع موسیقی و نوازندگی را ترویج کند.
غناء و موسیقی در روایات
اکنون لازم است قدری در روایات دقت کنیم و ببنیم غناء و موسیقی لهوی با تعریفی که گفته شد، چرا حرام شده است؟ این روایات ما را با نگاه اسلام درباره غناء و موسیقی بیشتر آشنا می سازند. در اصول کافی بابی تحت عنوان «باب الغناء» برخی روایات را ذکر کرده است. در کتاب «وسائل الشیعه» نیز در «باب الغناء» روایاتی را ذکر کرده است. برخی از آنها را مرور می کنیم.
امام صادق(ع) میفرماید: «الْغِنَاءُ مَجْلِسٌ لَا ینْظُرُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِه»مجلس غنایی و مجلسی که موسیقی های لهو و لعبی در آن نواخته می شود، خداوند به آن نظر نمی کند. همچنین پیامبراکرم(ص) فرموده است: «الْغِنَاءُ رُقْیةُ الزِّنَا» یعنی غنا، نردبان و زمینهساز زناست. بررسیهای جزئی هم نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق خانواده هایی که به دلیل خیانت یکی از زوجین از هم فرو می پاشند، خانواده های اهل موسیقی غنائی هستند. این خانواده ها در خانه، ماشین و مهمانی ها و...، اهل موسیقی های لهو و لعب و غناء بوده اند. غناء، نردبان زناست و مرد یا زن خانواده را به این مسأله آلوده می کند. لذا اسلام، غناء را برای حفاظت از خانواده تحریم کرده است. در روایت دیگر میفرماید: «مَنْ ضُرِبَ فِی بَیتِهِ بَرْبَطٌ أَرْبَعِینَ یوْماً سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِ شَیطَاناً یقَالُ لَهُ الْقَفَنْدَرُ فَلَا یبْقِی عُضْواً مِنْ أَعْضَائِهِ إِلَّا قَعَدَ عَلَیهِ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ نُزِعَ مِنْهُ الْحَیاءُ وَ لَمْ یبَالِ مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ فِیهِ» در خانه ای که غناء برقرار باشد و ابزار موسیقی لهو و لعبی به طور مستمر باشد و با آن انس بگیرند، خداوند شیطانی را بر آنها مسلط می کند که «قَفَندر» نام دارد یعنی از همه ابلیسها و شیاطین بد چهره تر است. هیچ عضوی از اعضای خانه نیست مگر آنکه شیطان بر او سوار می شود. یعنی عقل، روح، احساسات، هیجانات، داوری ها، انتخاب ها و ... همگی شیطانی خواهند شد. در ادامه می فرماید: از آن خانه حیاء می رود و باکی ندارند که چه می گوید و دیگران درباره آنها چه می گویند. یعنی بی تفاوت نسبت به خود و خانواده و نحوه پوشش و ارتباط با محرم و نامحرم و... یک بی غیرتی کامل با ولایت شیطان اتفاق می افتد. بی غیرتی و بی عفتی یکی از دکترین های جنگ نرم است و یکی از راهبردهای اصلی جنگ نرم، راهبرد عفت سوزی و عفت ستیزی و حیاء ستیزی است و به یقین یکی از ابزارهای آن، موسیقی های لهو و لعبی است.
در روایت دیگر امام صادق(ع) می فرماید: «اسْتِمَاعُ الْغِنَاءِ وَ اللَّهْوِ ینْبِتُ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ کَمَا ینْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ» غناء، نفاق را در دل میرویاند همچنان که آب، کشت و زراعت را میرویاند. گوش دادن به موسیقیهای لهو و لعبی نیز آرام آرام، نفاق را در دل رشد می دهد. همچنین میفرماید: «بَیتُ الْغِنَاءِ لَا تُؤْمَنُ فِیهِ الْفَجِیعَةُ وَ لَا تُجَابُ فِیهِ الدَّعْوَةُ وَ لَا یدْخُلُهُ الْمَلَکُ» خانه ای که اهل غناء باشد، از مصیبت ها و بدبختی ها در امان نیست و دعا در این خانه مستجاب نمی شود و ملائکه وارد آن خانه نمی شوند. به مناسبت هفته معلم و به اسم شادی و نشاط صبحگاهی، موسیقی یکی از خوانندگان مبتذل در تعدادی از مدارس ابتدایی پخش شد! و دیدید که رقص و آواز و حرکات عجیب و غریب بچه ها و دانش آموزان و حتی برخی معلمان و بزرگ ترها را که به اسم شادی، به کجا رسید. ما مخالف شادی نیستیم. خدا لعنت کند کسی را که مخالف شادی باشد. آن کس که مخالف شادی باشد، نه انسانیت را فهمیده نه اسلام را فهمیده است. بنده مفصل در بحث شادی در اسلام در کتاب «دانشنامه اخلاق کاربردی» بحث کرده ام. در روایت آمده مؤمنی نیست مگر آنکه اهل شادی و نشاط است. می فرماید: «مؤمن، خوش برخورد و بذله گوست و منافق اخمو و خشم جو.» اما شادی حقیقی چیست و اساسا شادی و نشاط به چه قیمتی؟ تصریح فرموده اند که مبادا از راه گناه، بخواهید اسباب خنده و شادی خود و دیگران را فراهم کنید. شادی به قیمت تمسخر و بی مبالاتی در روابط محرم و نامحرم و رقص و شهوت، چه ارزشی دارد؟ بله، مؤمن باید اهل شادی باشد، اما شادی چیست؟ آیا شادی یعنی موسیقی های لهو و لعبی نواختن برای نشاط درونی و برای زندگی بهتر؟! حداقلْ تجربه تاریخی چنین چیزی را نشان نمی دهد. زندگی همین نوازندگانی که در مجالس لهو و لعب استفاده می شوند، بالعین مقابل چشمان ماست. آیا این نوع موسیقی یک نفر را درست تربیت کرده است! یک فیثاغورث و ابن سینا پدید آورده است؟ اغلب بی بند و بار و بی خانمان اند! آیا چنین افراد بی هویت و بی خانمان و بی اصالتی می توانند الگوی کودکان و نوجوانان و جوانان ما باشند؟ کودکان و نوجوانان معصوم ما چه گناهی کرده اند که به اسم شادی، باید در مدارس جمهوری اسلامی، آنان را مجبور به گوش دادن به چنین موسیقی های حیوانی و ویرانگری کرد؟