(احتمال لو رفتن داستان «روزی روزگاری در هالیوود»)
درست است که ساختههای کوئنتین تارانتینو بیشتر برای خشونتهای آنی و دیالوگهای سریعش معروف است، اما ویژگی مهمی که آثار این فیلمساز را متمایز کرده است، فانتزی است. فیلمهای تارانتینو بیشتر شبیه رویاپردازی هستند تا واقعیت، دنیای رنگی مدرنی که در آن طعنه و کنایه به اندازه یک چاقو برنده است.
«بیل را بکش» یک فیلم فانتزی انتقام است.
همچنین بخوانید:
بهترین بازی ها در فیلم های کوئنتین تارانتینو
«حرامزادههای لعنتی»، «جنگوی زنجیرگسسته» و «روزی روزگاری در هالیوود» همه داستانهای فانتزی تاریخی هستند. در همه آنها خشونت بیش از حد و غیرمعمول وجود دارد که تارانتینو به وسیله آن به پایان رضایتبخش خود میرسد، جایی که باتریکس در غروب خورشید محو میشود، هیتلر در مراسم نمایش فیلم تیر میخورد و شارون تیت در روز 9 آگوست سال 1969، با آیندهای روشن در مقابل خود، از خواب بیدار میشود. این خشونت نشان مخصوص تارانتینو در کارهایش است، اما فانتزی داستان است که باعث موفقیت و دیده شدن آن میشود.
استعداد زیاد تارانتینو در فیلمسازی را میتوان در گوشههایی از «روزی روزگاری در هالیوود» دید، از ساخت بیعیب و نقص آن تا فضاسازی زیبا و جامع آن. اما انتقادهایی نیز به آن وارد است، از رفتاری که با شخصیت تیت، با بازی مارگو رابی میشود تا نمایش مضحکانه شخصیت بروس لی با بازی مایک مو.
استاد داستانهای فانتزی، یکی از بزرگترین نقاط قوت تارانتینو و در کنار آن یکی از مشکلبرانگیزترین ویژگیهای او است. فانتزیهای او راهی برای فرار از واقعیت است. تارانتینو طوری فیلم میسازد که مخاطب را غرق در دنیای خود میکند. با اینحال او یک مرد سفید پوست میانسال است و این ویژگیها در فانتزیهایش دیده میشود. داستانهای او عمیقا شخصی و بدون فیلتر هستند، بدون در نظر گرفتن اینکه این داستان که پتانسیل دردسرساز شدن را دارد، چه تاثیری بر افراد دیگر خواهد داشت. این داستانها برگرفته از علاقه سازندهیشان و بدون در نظر گرفتن عواقبی که ممکن است ایجاد کنند، ساخته میشوند.
![مارگو رابی بازی در روزی روزگاری هالیوود](/Upload/Public/Content/Images/1398/05/28/0101280819f.jpeg)
به عنوان زنی رنگینپوست، وقتی فیلمهای تارانتینو را تماشا میکنم، با خودم فکر میکنم این فیلم برای من ساخته نشده است، اما اتفاق هیجانانگیزی میافتد و دوباره غرق داستان میشوم.
وقتی فیلم به پایان میرسد، دوباره به یاد لحظههایی از فیلم میافتم که برای من غریبه بود. با اینحال هیجان و لذتی که از دیدن فیلم بردم را نمیتوانم فراموش کنم. اگر در فیلمی موضوعات کوچک ایرادداری وجود داشته باشد، آیا لذت بردن از تماشای فیلم به معنی حمایت از آن موضوعات است؟ آیا به معنی تایید مخاطب است؟
بارها پس از تماشای فیلمهای تارانتینو این سوال را از خودم پرسیدم، اما پس از تماشای «روزی روزگاری در هالیوود» بود که بالاخره توانستم به نتیجهای در درونم برسم که چه حسی نسبت به کارهای این فیلمساز دارم. درست است که از خیلی از آثار او لذت میبرم، و از این موضوع احساس خجالت نمیکنم، اما لذت بردن از برخی از فیلمهای تارانتینو به این معنی نیست که من فمنیست متناقضی هستم.
![روزی روزگاری در هالیوود فانتزی](/Upload/Public/Content/Images/1398/05/28/0101280881p.jpeg)
درکی که از کارهای تارانتینو به دست آوردم، تماما متاثر از داستان «روزی روزگاری در هالیوود» نبود، بلکه از پیشنمایشهایی بود که قبل از شروع فیلم در سینما پخش شد. فیلمهای «هریت»، «خرگوش جوجو»، Queen & Slim و «روزی زیبا در محله»، فیلمهایی به کارگردانی زنان و مردان رنگینپوست. با اینکه به احتمال زیاد تارانتینو در آینده شاهکار فمینستی و یا اثری کوبنده با این موضوع نخواهد ساخت، اما در نهایت در سینما همیشه جایی برای آثار فانتزی او وجود دارد. مخاطب نیز این فرصت را دارد که از تماشای دنیای فانتزی ساخته او لذت ببرد، تا وقتی که جایی برای دیده شدن آثار باقی فیلمسازان نیز وجود داشته باشد.
هویت است که فانتزی را شکل میدهد. داستانهای فانتزی که در سینما بسیار موفق بودهاند را عموما مردان سفیدپوست ساختهاند، مردانی با ویژگیهایی مانند تارانتینو. اما اخیرا نشانههایی خبر از این میدهد که در آینده سینما مختص به این قشر فیلمساز نخواهد بود، و این خبر بسیار خوبی برای همه، حتی طرفداران تارانتینو، است.
این مطلب از نوشته کیارا واردلو در سایت هالیوود ریپورتر گرفته شده است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
219