این شاعر در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: فردیت و شخصیت هر کتاب در «مبنای انتخاب» آن آشکار میشود. وقتی مبنای انتخاب، نبود مبنا باشد، آن کتاب نه فردیت دارد نه شخصیت. در سالهای اخیر، در حوزه شعر، تعداد کتابهای بیشخصیت در حال ازدیاد است؛ کتابهایی با نام مشترک «آنتولوژی» که ویژگی مشترکشان نداشتن مبنای انتخاب است اما خود را «منتخبی» از شعر مینامند. آنتولوژیهای بیمبنا اثرات مشترکی هم دارند؛ به فضای شعر و چاپ کتاب لطمه میزنند، محیط ادبی را خنثی میکنند، سطح انتظار از شعر را پایین میآورند و با تمسک به سلیقه، مروج بیمسئولیتی، کمدانشی و ندانمکاری در شعر میشوند. نکته دیگر اینکه رویکرد این آنتولوژیهای بیمبنا کمّی و سودجویانه است، هم برای ناشر و هم برای جمعآوریکننده کتاب. به همین علت در بیش از یک مجلد و با صفحات زیاد چاپ میشوند و میکوشند بدون مبنای انتخاب، از هر شاعری که شد، تعدادی شعر منتشر کنند.
مساله این است که وقتی جمعآوریکننده آنتولوژی یا منتخب شعر، فقدان دانش ادبی و تئوری شعر را تحت عنوان «سلیقه» پنهان میکند، در حال صحه گذاشتن به فقدان فردیت و شخصیت شاعری خود نیز هست و موید این نکته است که با چاپ فلهای کتاب از تعدادی زیاد دارد رزومهای برای هویتبخشی و مشروعیتسازی خود فراهم میکند. چنین فردی که به هیچ وجه نمیتوان «مولف» خطابش کرد، از این نکته غافل است که نداشتن مبنای انتخاب شعر، غیاب ردهبندی و صرف کنار هم چیدن شعر از چند «شاعر» و تعداد زیادی «عابر»، نه کارنامه مطلوب و موجهی است و نه فعالیتی جز «کتابسازی».
کتابساز نمیداند که «آنتولوژی شعر» مجموعهای برای طبقهبندی قطعی و انحصاری از موجودیتهای شعر است و نمیشود در هر زمان و زمانهای از هر طرف باد وزید از این شاعر به آن عابر، مطابق سلیقه خود یا ناشر راه افتاد و کتاب چاپ کرد. نمیشود چند شعر مطلوب و تعدادی کار قابلقبول را کنار انبوهی از «بنجلنویسیها» چاپ کرد و اسمش را گذاشت آنتولوژی شعر.
«بنجلنویسی» در قلمرو شعر به آثاری اطلاق میشود که تکراری، تقلیدی و پیش پا افتاده هستند و به جای پدید آوردن فرمی زیباشناختی از زبان که در آن تفکر و شعر منطبق هستند، با استفاده از عواطف، نوشتههایی نازل و بدون ایده تولید میشود. چنین کتابسازیای تنوعی درونتهی و بدون دلالت پدید میآورد که ادعای شناخت سلیقه عمومی را دارد.
بنجلنویسی ظاهرا چیزی قابل فهم، آزاد و ملموس است و میخواهد صریح و فوری، آنچه را میخواهد بگوید. اما تکرار، رخدادی نوشتنی است که یک بار در زمان رخ داده و به دور از شرایط زمانی و تجربه اولیه، بارها و بارها در زمانها و مکانهای مختلف با دستاندازی صرف به نتایج تجربه اولیه تکرار میشود.
بنجل در سطحی فراتر، جایگزینی بدل جای اصل است که در عناصر فرهنگی بروز میکند و مثل خوره روح فرهنگ را میخورد و مخاطب را به جای مواجهه با هنر با بدلهای آن مواجه میکند. نکته اینجاست که در قلمرو وسیع فرهنگ، فرم و محتوا چنان درهم تنیدهاند که جداسازی آنها از یکدیگر ناممکن است و به همین علت مخاطب در شناخت هنر از بنجل دچار اشتباه میشود.
بار منفی حضور شاعران نامآشنا در چنین کتابسازیهایی بسیار سنگین است چرا که جمعآوریکننده به هوای داشتن مخاطب عام، علاوه بر همنشینی بیمبنای انواع بنجلنویسیها، کتاب را به کاری بازاری تبدیل میکند که نه فقط ارتقادهنده ذائقه ادبی هنری مخاطب نیست، که سطح این شاعران را در نظر همان مخاطب به سطح عابران شعر تنزل میدهد.
تاسفبارتر، سوءاستفادههایی است که عموما در چنین کتابسازیهایی از شهرت و وجهه شاعران نامآور معاصر مثل «فروغ فرخزاد» و دیگر چهرههای شعر امروز صورت میگیرد و با قرار دادن نام آنان در صدر فهرست شاعران کتاب، هم نحوه طبقهبندی آنتولوژی مخدوش میشود و هم سوءفرصتی برای همنشینی بنجلنویسی به منظور کسب مشروعیت ادبی فراهم میکند.
تدوین «آنتولوژی شعر» قطعا نیازمند مولفی است که دارای دیدگاه انتقادی باشد و بتواند موجودیتهای شعر را با بهرهگیری از دانش شعر، نوآوری و خلاقیت به مخاطب متکثر ارائه کند به نحوی که حاصل کار نسبت به آنتولوژیهای قبلی دارای مزیت انتقادی باشد، نه صرفا موید سلیقه شخصی.