فریبرز رئیسدانا اقتصاددان برجسته و عضو کانون نویسندگان روز گذشته بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در گذشت. رئیسدانا در حوزه رسانهای گرچه بهعنوان اقتصاددانی شناخته میشد که از منظر سیاسی و اجتماعی به تحلیل مسائل اقتصادی میپردازد اما فعالیتهای او محدود به این حوزهها نبود و در بخشهای فنی اقتصاد نیز صاحب اثر و تالیف بود. پول و تورم، رویکرد و روش در اقتصاد در کنار تالیفاتی در حوزه اقتصاد سیاسی و جهانیسازی از جمله تالیفات این اقتصاددان بوده است. در کنار این مسائل اقتصادی، ادبیات، مسائل روشنفکری و اندیشهای را نیز میتوان از دغدغههای این عضو کانون نویسندگان معرفی کرد.
از منظر اندیشهای، رئیسدانا جزو اقتصاددانانی بود که دلبسته اندیشههای کارل مارکس بود اما در سراسر زندگی خود مرز مشترکی با مارکسیستهای ارتدوکس داشت و هیچگاه اندیشه سیاسی خود را به منافع حزبی و جریانی بر آمده از این اندیشه گره نزد. او تا آخرین روز حیات خود یک مارکسیست آکادمیک باقی ماند و از همین منظر هم اقدام به تجزیه و تحلیلهای مباحث اقتصادی و اجتماعی کرد. مهمترین دغدغه رئیسدانا از نگاه موسی غنینژاد برجستهترین اقتصاددان طرفدار اقتصاد آزاد، «انسان» بود. غنینژاد، رئیسدانا را اینگونه توصیف میکند: «او جان شیفته انسانیت و بیقرار برای کمک به همنوعان بود.» غنینژاد میگوید در اکثریت قریب به اتفاق آرمانهای انسانی نظیر رسیدن به جامعهای بهدور از فقر، فساد، ستم، تبعیض و استبداد، او و رئیسدانا اشتراک داشتند هر چند که در روش رسیدن به این آرمانها با یکدیگر هم نظر نبودند. توصیف غنینژاد از رئیس دانا از آن جهت اهمیت دارد که این دو اقتصاددان نماد دو طیف کاملا متفاوت در این حیطه هستند. این تفاوت در یکی از مناظرههای پر سر و صدای آنان در سال 90 بارز بود. غنینژاد اقتصاددانی است که ذیل نظریههای مکتب اتریشی و اندیشمندی مانند هایک اصل را آزادی و قدرت انتخاب میداند. اما رئیس دانا بهعنوان اقتصاددانی متاثر از مارکس با تکیه بر تحلیل طبقاتی نگاهش معطوف به عدالت و اشتراک ابزار تولید است. غنینژاد اعتقاد دارد رسیدن به آرمانها از منظر نظم خودجوش بازار و غیردولتی کردن اقتصاد میگذرد. اما رئیسدانا اعتقاد داشت نظم بازار نمیتواند چنین آرمانهایی را محقق کند. او نابرابری را مسالهای قبل از تولید میدانست که ریشه آن البته نابرابری در مالکیت ابزار تولید است. از همین رو تاکید داشت خصوصی بودن عوامل تولید محققکننده آرمان برابری نیست. او رسیدن به جامعه دارای عدالت و به دور از فساد را در بستر یک حرکت قانونمند عنوان میکرد که نتیجه غایی آن تولد یک جامعه بیطبقه است. جامعهای که در آن عوامل تولید اشتراکی است.