انگار اشغال ایران و عوض کردن نام خوزستان به عربستان برای عراقی ها خیلی راحت بود که می گفتند یک هفته ای جنگ را جمع می کنند! آن ها برای همین یک هفته 20 ماه رجز خوانده بودند، اما جنگ علیه ایران، هشت سال طول کشید. ما به جنگ تحمیلی می گوییم: «دفاع مقدس». این یعنی ما شروع کننده جنگ نبوده ایم و فقط از سرزمین و ناموس خودمان دفاع کرده ایم. اما شاید شبهاتی به این موضوع وارد باشد و کسانی بپرسند: چه کشوری جنگ را شروع کرد؟ ایران یا عراق، چرا؟
دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد عراق شروع کننده جنگ ایران و عراق بوده است. از جمله سخنان مسؤولان سیاسی عراق و اقدامات عملی ارتش این کشور در مراحل اولیه جنگ، اشغال تعدادی از شهرهای ایران در مراحل اولیه جنگ و از همه مهم تر اسناد رسمی سازمان ملل متحد و اعلام رسمی دبیرکل سازمان ملل متحد مبنی بر اینکه عراق آغازگر جنگ هشت ساله علیه ایران است. در ادامه به برخی از موارد مذکور اشاره می شود:
ارتش عراق، درگیری های مرزی را که از سال 1358 آغاز کرده بود، در سال 1359 با شدت بیش تری ادامه داد. ارتش عراق از ابتدای شهریور 1359، به طور متناوب بیش تر شهرهای مرزی ایران از جمله: قصرشیرین، سومار، مهران، آبادان و خرمشهر را زیر آتش سلاح های سبک و سنگین قرار داد.
در 15 شهریور 1359 عراق ادعا کرد منطقه زین القوس که به موجب قرارداد 1975 الجزایر باید به عراق واگذار می شد و تاکنون واگذار نشده است، به عراق تعلق دارد. به همین دلیل ارتش عراق به فاصله دو روز پس از این ادعا در 17 شهریور 1359 ارتفاعات زین القوس در غرب ایران را اشغال کرد. دو روز بعد، نیروهای عراق منطقه سیف سعد در غرب ایران را نیز اشغال کردند.
صدام: سرزمین هایمان را از ایرانیان غاصب می گیریم
صدام حسین در جلسه هیأت دولت اعلام کرد که تصمیم به بازپس گیری سرزمین هایی را که ایران غصب کرده است، دارد. وزارت دفاع عراق در 21 شهریور 1359 اعلام کرد که نیروهای عراق، سرزمین های عراقی را که به موجب قرارداد سال 1975 میلادی قرار بود ایران از آن عقب نشینی کند و این کار را نکرد، باز پس گرفتند. روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق در 23 شهریور 1359 نوشت، در پی سه روز نبرد، نیروهای عراقی موفق شدند، 21 کیلومتر مربع از مناطق واقع در مرز ایران و عراق را تصرف کنند. یک روز بعد هم، عزت ابراهیم الدوری، معاون ریاست شورای انقلاب عراق، در نشست مطبوعاتی در رم اعلام کرد: عملیات جنگی این کشور در مرزهای ایران برای بازپس گیری 1300 کیلومتر مربع خاک متعلق به عراق تا پایان هفته جاری خاتمه می یابد.
چند روز قبل از حمله سراسری ارتش عراق، صدام حسین در مجلس ملی عراق حاضر شد و اعلام کرد که موافقت نامه 6 مارس 1975 الجزیره ملغی است و مجلس عراق نیز در یک جلسه فرمایشی در همان شب، موافقت نامه مزبور را باطل اعلام کرد. دولت عراق در 26 شهریور 1359، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد را به وزارت خارجه احضار کرد و با ابلاغ یادداشتی رسمی به طور یک جانبه موافقتنامه الجزایر را لغو کرد.
سازمان ملل: اولین تیر را عراق پرت کرد
در نهایت رژیم عراق پس از 20 ماه مقدمه چینی در 31 شهریور 1359 حمله گسترده خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. بنابراین اعترافات مسؤولان سیاسی عراق و یادداشت های رسمی مبنی بر توسل به زور در بازپس گیری برخی مناطق، نشان دهنده متجاوز بودن عراق است. ضمن آنکه عراقی ها در 31 شهریور 1359 هجوم سراسری به مرزهای ایران را آغاز کردند.
خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
علاوه بر این، بر اساس بند 6 قطعنامه 598 شورای امنیت، دبیر کل سازمان ملل آغازگر جنگ ایران و عراق را معرفی نمود. در گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد به شورای امنیت طی سند شماره 23273/S مورخ 9 دسامبر 1991 (18 آذر 1370) در صفحه 2 پاراگراف های 6 و 7 آن آمده است: این یک واقعیت است که توضیحات عراق برای جامعه بین المللی قابل قبول و کافی نیست. بنابراین رویداد برجسته ای که تحت عنوان موارد نقض در بند پنجم این گزارش بدان اشاره کردم، همانا حمله 22 سپتامبر 1980 علیه ایران است که بر اساس منشور ملل متحد، اصول و قوانین شناخته شده بین المللی یا اصول اخلاقی بین المللی قابل توجیه نیست و موجب مسؤولیت مخاصمه است. حتی اگر قبل از شروع مخاصمه، برخی تعرضات از جانب ایران به خاک عراق صورت گرفته باشد، چنین تعرضاتی نمی تواند توجیه کننده تجاوز عراق به ایران (که اشغال مستمر خاک ایران را در طول مخاصمه در پی داشت) باشد، تجاوزی که ناقض مسؤولیت کاربرد زور که یکی از اصول آمره حقوق بین المللی است، می باشد.» بنابراین گویاترین سندی که تجاوز عراق به ایران را نشان می دهد، گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد است که در آن عراق را شروع کننده جنگ تحمیلی اعلام کرد.
شعار ایرانی ها برای مردم منطقه جذاب تر بود
اصلی ترین اهداف و عوامل مؤثر در هجوم ارتش عراق به ایران در سال 1359، چه بود و کدام یک نقش محوری داشت؟ عوامل مختلفی در وقوع جنگ ایران و عراق مؤثر بود: اختلافات تاریخی: تلاش عراق برای برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود، اقدام ارتش عراق به تصرف قسمتی از اراضی ایران در جبهه مرکزی، تصمیم رژیم عراق به تجزیه استان خوزستان از ایران و مطامع آن در مورد جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، اهداف ارضی و مرزی عراق، تفاوت ایدئولوژیکی سیستم حکومتی دو کشور، جلوگیری از تحقق اهداف انقلاب اسلامی در ایران و تأثیر آن بر موج بیداری مردم منطقه و عراق و تهدید نظام حکومتی این کشور توسط شیعیان عراق، سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران، تلاش رژیم عراق برای عهده دار شدن ژاندارمی خلیج فارس و رهبری جهان عرب. در اینجا به برخی از این عوامل به اختصار پرداخته می شود:
رقابت ایدئولوژیکی عراق با ایران یکی از اهداف صدام برای تجاوز به ایران اسلامی، رقابت ایدئولوژیک با انقلاب اسلامی ایران بود. صدام به ایدئولوژی حزب بعث معتقد بود و قهرمان تحقق آن به شمار می رفت. این ایدئولوژی با طرح شعارهایی چون: وحدت جهان عرب، سوسیالیسم، ناسیونالیسم عربی و غیره در پی متحد ساختن اعراب و جلب توجه آنان به رهبری حزب بعث عراق بود. در مقابل، انقلاب اسلامی ایران و شعارهای آن جاذبه بیش تری برای ملت های عرب آمنطقه خاورمیانه) داشت و رقیبی سرسخت برای ایدئولوژی بعثی محسوب می شد. لذا صدام حسین ناچار بود برای تحقق اهداف خود و تثبیت ایدئولوژی بعثی، به رویارویی با انقلاب اسلامی ایران و اصول و مبانی آن بپردازد.
انقلاب اسلامی مردم ایران کم تر از دو سال قبل از آغاز تهاجم حزب بعث به ایران پیروز شده و مورد توجه ملت های محروم قرار گرفته بود. از سوی دیگر، حکومت عراق با حمله به ایران می توانست توجه مردم خود را از مسائل داخلی عراق به خارج معطوف کند. انقلاب اسلامی با طرح شعارهای اسلامی و پرجاذبه خویش، به طور طبیعی نخستین مناطقی را که تحت تأثیر خود قرار میداد، کشورهای همسایه اش بودند. در میان همسایگان ایران، کشور عراق با داشتن 62 درصد شیعه، خطر را بیش از دیگر کشورها احساس می کرد. خطری که باعث بروز تظاهرات و راهپیمایی ها و دیگر حرکتهای اعتراض آمیز مردمی به رهبری آیت الله سید محمدباقر صدر شده بود. سرکوبی این حرکت ها و به شهادت رساندن آیت الله صدر و خواهرش می توانست موج خصومت میان مردم و حکومت بعثی را افزایش دهد. صدام احتمالا به این موضوع می اندیشید که حمله به ایران و تضعیف، تحقیر یا سرنگونی آن، هم منبع خطر را تضعیف یا نابود می کند و هم مردم عراق متوجه یک دشمن خارجی می شوند و برای حفظ وحدت ملی از حرکت های اعتراض آمیز نسبت به حکومت بعثی دست برمی دارند.
برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود برخی معتقدند در بین عوامل مختلف، اختلاف ایران و عراق بر سر اروندرود، اصلی ترین عامل وقوع جنگ بوده است. به اعتقاد آنها مسأله اروندرود چندین بار به تیرگی روابط دو کشور و حتی قطع رابطه انجامید و دو کشور ایران و عراق تا مرز جنگ پیش رفتند تا اینکه در نهایت عراق که در موضع ضعف بود، در سال 1975، طی قرارداد الجزایر، خواست ایران را مبنی بر حاکمیت مشترک دو کشور بر اروندرود پذیرفت. اما همواره به دنبال فرصتی بود تا این قرارداد را لغو کند. صدام در سخنرانیهایش، پیش از جنگ و در جریان حمله به ایران، همواره اعتراف می کرد که جنگ را برای لغو قرارداد الجزایر و استقرار دوباره حاکمیت عراق بر اروند رود (شط العرب) آغاز کرده است.
وزیر امور خارجه عراق در نامه خود به دبیر کل سازمان ملل متحد در 21 سپتامبر 1980 (30 شهریور 1359) تصریح کرد که دولت عراق در نظر دارد به مواضع قبل از سال 1975 بازگردد و کنترل کامل شط العرب را در دست گیرد.
صدام در جمع فرماندهان ارشد نظامی عراق از جمله سلطان هشام احمد، وزیر جنگ عراق در زمان صدام
صدام حسین در 17 سپتامبر 1980 (26 شهریور 1359) در جلسه فوق العاده مجمع ملی عراق با پوشیدن لباس نظامی و با صدایی نظیر صدای جمال عبدالناصر ـ موقعی که کانال سوئز را ملی اعلام کرد ـ سخنرانی مفصلی ایراد و طی آن لغو موافقت نامه الجزایر در 6 مارس 1975 و قراردادهای وابسته به آن را اعلام کرد. وی در بخشی از سخنان خود گفت:
«...بنابراین روابط حقوقی در شط العرب باید به آنچه قبل از 6 مارس 1975 بود، برگردد. این رودخانه باید، با تمام حقوق مقرر که ناشی از حاکمیت کامل بر آن باشد، هویت عربی واقعی خود را به همان طور که نام آن ؛ و حقیقت امر در طول تاریخ بوده است. دوباره بازیابد...ما این تصمیم تاریخی را برای به دست آوردن حاکمیت کامل بر اراضی و آب های خود گرفتیم و علیه هر کس که بخواهد با این تصمیم مشروع ما مخالفت کند با تمام قدرت و شایستگی مقابله خواهیم نمود.»
در پی اعلام این تصمیم، دولت عراق به منظور بازگشت وضع اروندرود به دوره قبل از انعقاد عهدنامه مرزی و حسن همجواری سال 1975 اقدامات لازم را به عمل آورد. از جمله مقامات بندری عراق به کارکنان خود در داخل و خارج ابلاغ کردند راهنمایی کشتی ها، صدور اجازه حرکت آنها و دریافت عوارض بندری باید تماما به دست عراقی ها انجام شود. این مقامات همچنین هماهنگی لازم را با آژانس های بین المللی به عمل آوردند و از آنها درخواست کردند که صاحبان کشتی ها به کارکنان و خدمه کشتی های خود دستور دهند تا برای دریافت خدمات کشتیرانی فقط از راهنمایان عراقی کمک بخواهند و برای ورود به اروندرود و خروج از آن نیز از مقامات عراقی اجازه بگیرند و پرچم عراق را. حتی اگر مقصد آنها، بنادر ایران باشد بر فراز کشتی های خود، برافرازند.
حساب بی حساب شدیم
دولت عراق برای تسلط و حاکمیت مطلق بر اروندرود ناگزیر بود دو ساحل آن را در اختیار گیرد تا این آبراه به صورت یک رودخانه داخلی عراق درآید. سعدون حمادی در نامه ای به سازمان ملل در این مورد می نویسد: «به منظور تضمین حاکمیت مطلق عراق بر شط العرب که رودخانه ای ملی باشد و برای اینکه در موضعی باشیم که ما را قادر به اعمال حاکمیت مطلق سازد، ناگزیریم که کرانه شرقی این آبراه را. .. حفظ و تأمین کنیم.»
دولت عراق آن قسمت از اراضی را که ادعا می کرد طبق موافقت نامه 1975 الجزیره باید به آن دولت مسترد می شد با توسل به زور به اشغال خود درآورد. پس از اشغال این اراضی در مناطق سیف سعد، زین القوس و میمک، ژنرال عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق در 19 شهریور 1359 اعلام کرد که نیروهای مسلح عراق به مرزهای بین المللی رسیده اند. «ما تمام سرزمین هایی را که ایران با زور تصرف کرده بود، دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود را با ایران در مورد سرزمین های مذکور حل کردیم.»
دولت عراق نیز در همان تاریخ اعلام کرد تمام اراضی ای را که ایران در بازگرداندن آن به موجب موافقت نامه الجزیره کوتاهی کرده بود، آزاد کرده است. وزیر دفاع عراق وسعت مناطقی را که ارتش آن کشور به اشغال خود درآورد 324 کیلومترمربع اعلام کرد، ولی سعدون حمادی طی مصاحبه ای در سازمان ملل این رقم را 400 کیلومترمربع ذکر کرد.
البته ادعای عراق مبنی بر عدم استرداد این اراضی، هیچ گونه مبنای قانونی نداشت و تنها ناشی از سیاست های توسعه طلبانه عراق بود، زیرا در سال 1975 کمیته ای متشکل از نمایندگان ایران، الجزایر و عراق با موافقت دولت عراق، مرزهای زمینی بین دو کشور را ابتدا روی نقشه و سپس با نصب میله های مرزی روی زمین معین و مشخص کرده بود.
ما از اسراییل چی کم داریم؟
دولت عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاش های گسترده ای را برای تجزیه استان خوزستان آغاز کرد. مشکلات موجود ناشی از انقلاب و ضعف دولت مرکزی ایران فرصت خوبی برای دولت عراق فراهم کرد تا مطامع توسعه طلبانه خود را درباره خوزستان به اجرا گذارد. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب، عراق حقایق تاریخی مربوط به خوزستان را تحریف کرد. این اقدام با چاپ فراوان نقشه های جغرافیایی جعلی که در آن بخش هایی از سرزمین ایران، مانند خوزستان و بلوچستان از کشور تفکیک شده بود، همراه بود.
در یکی از این نقشه ها، تمام دامنه های جنوبی زاگرس و حتی مناطق سه هزار ساله آریانشین جزو منطقه «عربستان» بزرگ (شامل خوزستان و نواحی اطراف آن) آورده شده بود. بدین معنا که این محدوده باید از ایران جدا و ضمیمه عراق می شد. تلاش دولت عراق برای تغییر اسامی تاریخی و جغرافیایی سرزمین ایران، مانند شیوه رژیم اسرائیل طی 40 سال گذشته که ابتدا اسامی تاریخی سرزمین های عربی را تغییر داد، سپس آنها را اشغال و بعد از مدتی ضمیمه خاک خود کرد نیز قابل ذکر است.
پس از انقلاب اسلامی ایران، بغداد بار دیگر به صورت پایگاه جنبش های تجزیه طلبانه خوزستان در آمد. کنترل نشدن دقیق مرزها در اوایل انقلاب، موجب شد تا مقادیر زیادی اسلحه از عراق وارد خوزستان شود.
سفیر عراق در بیروت در 3 نوامبر 1979 (12 آبان 1358) بهبود روابط ایران و عراق را به تحقق چند شرط از جمله اعطای خودمختاری به اقلیت عرب در ایران مشروط کرد. صدام حسین نیز در آوریل 1980 (فروردین 1359) طی سخنانی خواستار به رسمیت شناختن خوزستان (که آن را عربستان نامید) به عنوان یک منطقه عربی شد. طه یاسین رمضان نیز در اول اردیبهشت 1359 بر پایبندی کشورش در گرفتن حق ملت عرب عربستان (خوزستان) تأکید کرد. در همان ماه نیز صدام حسین در مجمع شورای ملی عراق گفت: «هیچ وقت رسالت خود و مفهوم آن را از یاد نبرده ایم. ما فریاد زنان عربی را که در عربستان (خوزستان) به سر می برند از یاد نخواهیم برد.»
بر پایه برخی گزارش ها، تجاوز عراق به ایران بر اساس طرح تجزیه خوزستان ایران ـ که در وزارت امور خارجه انگلیس تهیه شده بود ـ استوار بود. بر اساس این طرح، قرار بود ارتش عراق با کمک شاپور بختیار و غلامعلی اویسی در مدت یک هفته استان خوزستان را به اشغال خود در آورند و سپس «جمهوری آزاد ایران» را تحت رهبری بختیار تشکیل دهند. پایتخت جمهوری جدید نیز باید شهر اهواز باشد. کردستان ایران نیز پس از اشغال به این جمهوری ملحق می شد. طبق این طرح پس از گذشت یک دوره، خوزستان به طور رسمی ضمیمه عراق می شد.
جمهوری اسلامی را کلاً منهدم می کنیم!
دولت عراق تمایل خود را به سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران و با تضعیف انقلاب اسلامی ایران هرگز پنهان نکرد. طه یاسین رمضان معاون اول نخست وزیر و فرمانده ارتش خلق عراق در مصاحبه اختصاصی با روزنامه الثوره ارگان رسمی حزب بعث در ژانویه 1980 اظهار کرد: ما بر این نکته تأکید می کنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید؛ مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به کلی منهدم شود.
وی افزود: هیچ کشوری در جهان قادر نیست بدون داشتن یک دولت قوی، متحدینی در محافل بین المللی، اقتصادی مطلوب، منابع مالی و تدارکات تسلیحاتی اقدام به جنگ کند. جمهوری اسلامی ایران هیچ یک از این امتیازات را ندارد. برآورد شده بود که یک تجاوز سریع و قاطع می تواند ایران را به زانو در آورد. بر همین اساس صدام حسین در ژوئیه 1980 با اعتماد به پیروزی خود گفته بود: رهبری ایران روی شکست ما حساب می کند و ما خواهیم دید که چه کسی پیروز خواهد شد.
حالا ما ژاندارم منطقه ایم!
از نظر حاکمان وقت عراق، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد. این مسأله در سخنان عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق به خوبی آشکار است. او می گوید: عراق افسانه برتری ایران را در منطقه از میان برده است. سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلأ قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. حتی قبل از آن، آخرین نخست وزیر دوران شاهنشاهی ایران اعلام کرد که ایران دیگر تمایلی به اجرای نقش ژاندارمی در خلیج فارس ندارد.
صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم خلیج فارس، در بهمن 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد. وی در این باره می گوید: به عقیده ما تعهد کشورهای خلیج به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کلی روابط فی مابین، امنیت خلیج را تأمین می کند. نگهبان امنیت خلیج فرزندان خلیج و کشورهای آن هستند.
از سوی دیگر، عراق با دامن زدن به نگرانی بی مورد کشورهای خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آنها را به طرف خود جلب کرده، عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه گفته است: اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهای خلیج عربی (فارس) سقوط خواهند کرد.
امپراتوری حزب بعث؛ زنده کننده نبرد قادسیه
صدام حسین تجاوز عراق به ایران را دفاع از ملت عرب، کشورهای خلیج فارس و حفظ ویژگی «عربی بودن» خلیج فارس عنوان می کرد. وی در سخنرانی رادیویی خود در 28 سپتامبر 1980 در این باره گفت: «این جنگ تنها برای ما نیست، بلکه بیش تر برای تمام اعراب و همچنین ویژگی عربی بودن خلیج است.» او اضافه کرد: «عراق از طرف ملت عرب و شهروندان خلیج می رزمد.»
صدام حسین رؤیای رهبری جهان عرب را نیز در سر می پروراند. از نظر ایدئولوژیکی، رسالت تاریخی حزب بعث ایجاد یک امپراتوری به رهبری این حزب بود. شعار حزب بعث «امه عربیه واحده، ذات رساله خالده» (امت عربی واحد، رسالتی جاویدان) است. از نظر حزب بعث، اعراب به رغم تقسیم به کشورهای مختلف همیشه ملت واحدی را تشکیل می داده اند و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته شود و اعراب مجدداً ملت واحدی را تشکیل دهند. رسالت تاریخی حزب بعث احیای عظمت عصر جاهلیت اعراب و امپراتوری های امویان و عباسیان است. به همین دلیل، صدام جنگ عراق علیه ایران را قادسیه دوم یا قادسیه صدام نامید.
صدام حسین در 28 سپتامبر 1980 خطاب به مردم عراق گفت: «ما باید شمشیرهای علی، خالد و سعد ابن ابی وقاص را برای مبارزه با این گروه ستمگر و آموختن درس های تاریخی جدید به آنها، همانند نبرد باشکوه قادسیه از نیام درآوریم. نبرد با شکوه قادسیه تکبر و خودخواهی خسرو پرویز را نابود کرد و موانع اسلام را از میان برداشت و بی دینی و نادانی و تجاوز را در این منطقه ریشه کن کرد. ارتش دلیر ما نیز در زین القوس و سیف سعد همین کار را انجام داد.»
از طرف دیگر صدام حسین قصد داشت تا جنگ بین ایران و عراق را به جنگ ایران و اعراب مبدل سازد. وی بارها در سخنان خود اظهار کرده بود که از جانب اعراب به پا خاسته است تا حقوق از دست رفته آنان را دوباره به دست آورد. صدام حسین در مصاحبه ای در 23 اسفند 1362 خطاب به اعراب گفت: «ما که برادرانتان هستیم، به نمایندگی از سوی شما، دفاع از سرزمین اعراب را آن گونه که در خور است به عهده خواهیم گرفت.»
در این زمان مصر با امضای موافقت نامه «کمپ دیوید»، نقش رهبری خود را در جهان عرب از دست داده بود و صدام حسین خود را برای پر کردن خلأ رهبری مصر در جهان عرب، شایسته می دید.
جزایر سه گانه خلیج فارس را هم می گیریم
مقامات مسؤول عراقی بارها در سخنان خود به مسأله جزایر سه گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک اشاره کرده و خواستار استرداد آنها شده بودند. این گونه اظهارات از 6 ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ایران افزایش یافت. مقامات عراقی ضمن اینکه از ایران می خواستند جزایر سه گانه را بازگرداند، عراق را متعهد به بازپس گرفتن این جزایر می دانستند.
صدام حسین نیز طی مصاحبه ای درباره امکان باز پس گرفتن جزایر سه گانه و مورد دیگری که به آن اشاره نکرد، در تیرماه 1359 گفت: اکنون توان باز پس گرفتن جزایر و امکان به دست آوردن موردی که آن را باز خواهیم گرفت، داریم؛ پس چه دلیلی وجود دارد که سکوت کنیم.»
یک عربستان جدید راه می اندازیم
به طور کلی اهداف عراق در تجاوز به ایران در سه سطح قابل بررسی است:
1ـ حمله به ایران با هدف انتقال مرز آبی دو کشور از خط القعر خط تالوگ اروندرود به ساحل شرقی آن
2ـ حمله به ایران با هدف جدا کردن استان خوزستان از ایران و ایجاد کشوری مجزا تحت سلطه عراق با نام عربستان.
٣ـ حمله به ایران با هدف فروپاشی نظام جمهوری اسلامی و روی کار آمدن دولتی غربگرا به جای آن
ولی اهداف دیگری نیز برای عراق وجود داشت که در صورت برآورده شدن یکی از اهداف سه گانه بالا، آن اهداف نیز قابل دسترسی بود. عمده ترین هدف عراق به دست آوردن نقش ژاندارمی خلیج فارس به جای ایران و برتری کامل سیاسی نظامی بر سایر کشورهای خاورمیانه و به ویژه کشورهای منطقه بود.
نکته ای را که باید به آن توجه کرد و می تواند در بررسی علل آغاز جنگ مؤثر باشد، شرایط زمانی است که جنگ عراق علیه ایران آغاز می شود. در این زمان نظام بین المللی بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق تقسیم شده و جنگ سرد بین آمریکا و شوروی در جریان است. در این دوره کشورهای جهان از جمله ایران و عراق به نوعی تحت نفوذ و سیطره یکی از دو قدرت برتر قرار دارند. ایران در دوره پهلوی، تحت نفوذ آمریکا بود و یکی از کشورهای اقماری این ابرقدرت محسوب می شد، اما پیروزی انقلاب اسلامی به دوران تسلط آمریکا بر ایران پایان داد و ایران به عنوان کشوری آزاد و مستقل، دوران جدیدی از حیات خود را آغاز کرد. در این بین آنچه بیش از حد قابل توجه بود، عدم وابستگی انقلاب ایران به ابرقدرت دیگر (شوروی سابق) بود. ایران موفق شده بود بدون ارتباط با یکی از دو ابرقدرت و سایر قدرت ها، انقلاب خود را به پیروزی رسانده، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کند و به حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود به صورتی مستقل ادامه دهد. این مسأله خوشایند دو ابرقدرت به ویژه آمریکا نبود؛ لذا این کشور همواره تلاش می کرد تا مانع از موفقیت این تجربه جدید در جهان شود. به همین دلیل توطئه های بی شماری علیه انقلاب اسلامی ایران تدارک دیده شد. از جمله این اقدامات می توان به بحران های منطقه ای در کردستان، خوزستان، گنبد، سیستان و بلوچستان، کودتای نوژه و...اشاره کرد. هیچ یک از این اقدامات خوشبختانه به نتیجه نرسید و انقلاب اسلامی ایران به حیات خود ادامه داد.
مردم ایران، با وجود ناجوانمردی دشمن، جانانه پای دفاع از مرز و بوم خود ایستادند و با نثار هزاران شهید، نگذاشتند یک وجب از سرزمینشان به دست بیگانه بیفتد. با خنثی شدن توطئه های فوق علیه ایران، تنها راه باقیمانده برای سرکوب انقلاب اسلامی، تحمیل یک جنگ تمام عیار به ایران بود. برخی تحلیلگران و صاحب نظران سیاسی معتقدند که هم سویی منافع آمریکا، عراق و کشورهای منطقه با یکدیگر سبب به وجود آمدن جنگی گسترده علیه ایران شد که در صورت شکست ایران در این جنگ، هر یک از کشورهای مورد نظر به نوعی به اهداف و مقاصد خود دست می یافتند.
در هر حال، پذیرش هر کدام از این علل به عنوان علت اصلی شروع جنگ عراق علیه ایران مشکل است، اما ترکیب همه این عوامل زمینه و موقعیت را برای اهداف جاه طلبانه صدام فراهم ساخته بود. خصوصا اینکه با سقوط رژیم شاه، آمریکا از انقلاب اسلامی و شعارهای آن ناخرسند بود.
چه عواملی بعثی ها را برای حمله به ایران گول زد؟
مرحله خاص بعد از انقلاب ها که به نوعی وضعیت گذار است و نیز پیدایش نظامی با دو مشخصه اسلامی و انقلابی که منافع آمریکا را به خطر انداخته بود، از نظر عراق زمینه مساعدی برای نمایش وجود منافع مشترک آمریکا و عراق در ایران و جلب حمایت آمریکا در حمله به ایران بود. در این باره، موارد زیر قابل توجه است:
١ـ سرنگون شدن حکومت پهلوی که به عنوان ژاندارم و محور اساسی امنیت غرب در منطقه نقش بازی می کرد.
2ـ ظهور یک ایدئولوژی جدید (انقلاب اسلامی) در رقابت با ایدئولوژی چپ و شوروی که مدعی حمایت از طبقه مستضعف و نهضت های رهایی بخش و استکبارستیز بود.
٣ـ ایجاد خط امنیتی در منطقه و نگرانی آمریکا از خطر گسترش انقلاب اسلامی در منطقه به ویژه در کشورهای عربی و عراق
4ـ آمریکا با پناه دادن به شاه، در صدد سازماندهی سلطنت طلب ها و بازگرداندن وضعیت گذشته به ایران بود.
5ـ تسخیر لانه جاسوسی، ماهیت حوادث را دگرگون کرد و تمام مسائل سیاسی را تحت الشعاع قرار داد و ابتکار عمل را از آمریکا سلب کرد.
6ـ دولت موقت که یکی از امیدهای آمریکا برای بازگشت و سلطه مجدد به ایران بود، پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا کنار رفت.
حمله برای آزادی گروگان ها و کودتای نوژه، دو اقدام اساسی آمریکا برای براندازی و تعویض حاکمیت و روی کار آوردن دولت دلخواه در ایران بود.
بدین ترتیب، با شکست سه جریان اساسی، یعنی کنار رفتن دولت موقت، شکست حمله نظامی (طبس) و ناکام ماندن کودتای نوژه، آمریکا در آخرین تلاش خود، عراق را در حمله به ایران تشویق و پشتیبانی کرد.
عراق ادعا می کرد که ارتش این کشور در پاسخ به تجاوزات ایران وارد جنگ شد. آیا شواهدی برای رد این ادعا وجود دارد؟ روند حوادث دقیقا خلاف ادعای عراق را نشان می دهد:
در پی فروپاشی نظام شاهنشاهی و پا گرفتن نظام جمهوری اسلامی در ایران، عراق زمینه را برای اعمال اغراض سیاسی و نظامی خود مناسب دید. لذا صدام حسین ابتدا در یک تصفیه حزبی حسن البکر را از رهبری عراق کنار زد و خود به جای وی نشست. وی سپس با اتخاذ رویکرد همکاری با کشورهای غربی به ویژه آمریکا و فرانسه، پایه های حکومت خود را تحکیم بخشید و سیاست رادیکالی منطقه ای خود را کنار گذاشت و به همکاری بیش تر با کشورهای عربستان، کویت و. .. روی آورد و همزمان با این تحولات، گروه های معارض با جمهوری اسلامی ایران از قبیل جبهةالتحریر عربستان و جبهةالتحریر اهواز و سازمان سیاسی خلق عرب را فعال کرد و گروه های مسلح ایرانی در کردستان، همچون حزب دمکرات کردستان ایران و. .. را به خدمت گرفت.
اهداف عراق در این برهه عبارت بود از: تشکل و سازماندهی جوانان عرب در جهت اهداف عراق، کسب اطلاعات سیاسی، نظامی و اقتصادی از اوضاع ایران، دامن زدن به اختلافات نژادی و قومی و انجام دادن اقدامات خراب کارانه در مواضع حساس اقتصادی و نظامی خوزستان و کردستان، تحرکات مرزی در آستانه تجاوز به ایران نیز قابل توجه است. مطلب دیگر اینکه عراق برای افزایش توان نظامی خود در مرز ایران دست به اقدامات زیر زد:
ـ افزایش و تقویت پاسگاه های مرزی
ـ مستحکم کردن خطوط پدافندی
ـ ایجاد شبکه ها و جاده های متعدد مواصلاتی در نزدیک مرزهای مشترک.
همچنین کاهش سطح روابط دیپلماتیک با ایران و گسترش اقدامات خصمانه سیاسی، از دیگر اقدامات عراق در آستانه تجاوز به ایران بود.
حکومت عراق در شهریور 1359 اقدمات نظامی خود را علیه جمهوری اسلامی گسترش داد و از ابتدای این ماه بیش تر شهرهای مرزی ایران از جمله قصرشیرین، سومار، مهران، خرمشهر و آبادان را زیر آتش سلاح های سبک و سنگین قرار داد. در 13 شهریور نیز چند نقطه قصرشیرین را بمباران کرد و به بیش از 100 خانه مسکونی آسیب رساند که طی آن 105 تن کشته یا مجروح شدند. در 16 و 19 شهریور نیز به ارتفاعات میمک حمله کرد و حدود 210 کیلومتر مربع از خاک ایران اسلامی را به اشغال خود درآورد.