هواپرستان، چالشی در برابر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

از منظر آیات و روایات، هوای نفس، حب به دنیا و شیطان، سه عامل اصلی انحراف و سقوط انسان ها هستند. از میان این سه عامل، هوای نفس، نقش محوری داشته، بزرگ تر و خطرناک تر از دو عامل دیگر است

هواپرستان، چالشی در برابر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

مقدمه

از منظر آیات و روایات، هوای نفس، حب به دنیا و شیطان، سه عامل اصلی انحراف و سقوط انسان ها هستند. از میان این سه عامل، هوای نفس، نقش محوری داشته، بزرگ تر و خطرناک تر از دو عامل دیگر است. به همین دلیل معصومین(عهم)، با بیانات گوناگون، خطر آن را بیان کرده اند، مثلاً پیامبر عظیم الشأن اسلام، آن را دشمن ترین دشمن انسان معرفی کرده است: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک» (مجلسی، 1362: ج 67، 36)؛ حضرت علی(ع) آن را هلاک کننده ترین شیء و سرچشمه هر فتنه برشمرده است: «أَهْلَک شَی ءٍ الْهَوَی» (خوانساری، 1366: ج 2، 372)؛ «إِنمَا بدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ» (نهج البلاغه، خطبه 50). هم چنین امام صادق(ع) در این باره فرمود:

«فَلَیْسَ شَیءٌ أَعْدَی لِلرِّجَالِ مِنْ اِتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ» (مجلسی، 1362: ج 67، 82).

مهم ترین عواملی که سبب می شوند تا هوای نفس، بزرگ ترین و خطرناک ترین دشمن انسان شمرده شود، عبارت اند از:

الف) عوامل انحرافی دیگر، یعنی حب به دنیا و شیطان، از طریق هوای نفس به انسان آسیب می زنند؛ به طوری که اگر کسی هوای نفس خود را کنترل کند، از دشمنی حب دنیا و شیطان معصون خواهد بود، (مصباح یزدی، 1376: ج1، 194)؛

ب) هوای نفس در هر زمان و هر مکان، و به اندازه عمر انسان با او دشمنی می ورزد؛

ج) هوای نفس با انسان، هم خانه و آشنا بوده، نقاط ضعف انسان را دانسته، کالای نفیس و ارزشمند انسان را می رباید:

تو با دشمن نفس هم خانه ای

چه در بند پیکار بیگانه ای؟

(سعدی، 1388، باب هفتم)

دزد خانه است نفس حالی بین

زو نگه دار خانه دل و دین

دزدِ ناگه، خسیس دزد بُود

 دزد خانه، نفیس دزد بُود

(سنایی)

د) هوای نفس سبب می شود تا هواپرستان، چالش و مانعی در برابر پیامبران ایجاد کرده، به آنان ایمان نیاورند. از منظر قرآن، پیامبران انسان های برگزیده و خلفای خداوند در زمین بوده اند: (إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً) (بقره: 30) و برای اهداف مهمی، مانند تزکیه مردم، تعلیم کتاب و حکمت مبعوث شده اند:

(هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحکمَةَ) (جمعه: 2).

این اهداف هر چند به نوبه خود، ارزشمند هستند، ولی مقدمه ای برای هدف نهایی و غایت قصوای دیگر، یعنی خروج انسان ها از ضلالت و گمراهی، هدایت آنها به سوی نور و روشنایی می باشند:

(رَسولاً یتْلُوا عَلَیکمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیناتٍ لِیخْرِجَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ) (طلاق: 11).

پیامبران برای رسیدن به این اهداف، با موانع و چالش های فراوانی روبرو بوده اند. یکی از مهم ترین آنها، تبعیت اکثر انسان ها از هوای نفس بود که به سبب آن، دعوت پیامبران را اجابت نکرده، متکبرانه، به تکذیب و قتل آنان مبادرت می ورزیدند.

پژوهش حاضر با بهره گیری از آیات، ابتدا به بررسی تبعیت از هوای نفس و مانع و چالش بودن هواپرستان در برابر پیامبران پرداخته، سپس با توجه به یکی دانستن اهداف امام زمان(عج) با پیامبران، و تبعیت اکثر انسان ها از هوای نفس، به این نتیجه رهنمون شده است که نه تنها موانع و چالش هایی که در برابر پیامبران ایجاد شده بود، در برابر امام زمان(عج) نیز بروز و ظهور می کند، بلکه چون حضرت، اهداف انبیا را در سطح وسیع تر و عمیق تر اجراء می کند، آن موانع و چالش ها، بیشتر و شدیدتر خواهند بود. بر این اساس، هواپرستان که به جای عقل، هوای نفس را «اله» و «امیرِ» خود قرار داده اند، چالش ها و موانعی را برای امام زمان(عج) ایجاد می کنند که مهم ترین آنها عبارتند از:

1. اجابت نکردن دعوت حضرت حجت(عج)؛

2. تکبر ورزیدن نسبت به حضرت؛

3. تکذیب نمودن امام زمان(عج)؛

4) درصدد شهادت حضرت بودن.

مقاله در پایان، مبارزه و جهاد علیه هوای نفس و قرار دادن عقل در جایگاه خود را عاملی برای ارتباط با حضرت مهدی(عج) و رهایی از هواپرستی می داند.

سؤالاتی که پژوهش حاضر، پاسخگوی آنهاست، عبارت اند از:

الف) چرا هواپرستان، دعوت امام زمان(عج) را اجابت نمی کنند؟

ب) چگونه هواپرستی، سبب تکذیب حضرت حجت(عج) می شود؟

ج) چرا هواپرستان در صدد شهادت امام زمان(عج) هستند؟

د) راه های برون رفت از این چالش ها کدام اند؟

مفاهیم

هواپرستان

هواپرستان کسانی هستند که به جای تبعیت از دستورات عقل و شرع، از هوای نفس و خواسته های آن پیروی می کنند.

نفس

منظور از نفس، نفس انسانی است که جوهری مجرد و غیرمادی است. (سهروردی، 1380: ج1، 463؛ ج3، 425؛ ج4، 209)

هوای نفس

هوای نفس در لغت

ریشه هوی، هویّ بوده، به معنای سقوط از بالا به پایین است. هوای نفس، یعنی تمایل نفس به سوی شهوات، بدون این که به واسطه عقل و شرع، تعدیل شده باشد. پیامد پاسخ مثبت به این تمایل در دنیا، سقوط در رذائل اخلاقی، و در آخرت، سرنگونی در جهنم است. (راغب اصفهانی، 1412: 85 و 849؛ مصباح یزدی، 1376: ج1، 208؛ جوادی آملی، 1391: 447)

هوای نفس از منظر قرآن

قرآن برای نفس انسان، درجات و مراتبی در نظر گرفته است که عبارت است از: الف) نفس اماره: مرتبه ای از نفس، که با دعوت انحصاری انسان به ارضای امیال پست و حیوانی، مانع شکوفایی و به کمال رسیدن ابعاد متعالی وجود انسان می گردد: (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی) (یوسف: 53)؛ ب) نفس مسوّله: مرتبه ای از نفس، که امور زشت را برای انسان، زیبا و امور زیبا را زشت جلوه می دهد. قرآن در ماجرای سامری می گوید: وقتی سامری، گوساله را ساخت و از سوی حضرت موسی(ع) مواخذه شد، اعتراف کرد و گفت: (وَ کذلِک سَوَّلَتْ لی نفْسی) (طه: 69)؛ ج) نفس لوامه: نفس لوامه، مرتبه ای از نفس است که اگر انسان در مسیر تکامل خویش دچار اشتباهی شود و به آن اشتباه علم پیدا کند، او را ملامت و سرزنش می کند: (وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ) (قیامت: 2)؛ د) نفس مطمئنه: اگر انسان در مراحل مختلف زندگی، خواسته های خود را مهار کرده، با نظارت عقل و شرع، اوامر و نواهی الهی را مراعات نماید، به کمال مطلوب خویش، یعنی همان قرب به خدا دسترسی پیدا کرده، نفس به حالت طمأنینه و آرامش می رسد: (یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّک). (فجر: 27 -30؛ مصباح یزدی، 1390: ج1، 133-141؛ جوادی آملی، 1377: ش203، 6؛ جوادی آملی، 1383: 142-145)

بر اساس مراتب فوق، منظور از هوای نفس، نفس اماره و مسوله هستند که از طریق امر به بدی، و زشت جلوه دادن امور زیبا و یا زیبا جلوه دادنِ امور زشت، سبب سقوط انسان به مرتبه حیوانیت و پایین تر از آن می گردند.

چالش های هواپرستی

هوای نفس، خواسته های فراوانی داشته، یکی از بارزترین آنها، آزادی مطلق و رهایی از همه قیود است: (بَلْ یرِیدُ الْإِنسَانُ لِیفْجُرَ أَمَامَهُ) (قیامت: 5) این آزادی اگر به واسطه عقل و شرع، کنترل و تعدیل نشود، چالش ها و موانعی برای انسان ایجاد می کند. در ذیل با استفاده از آیات قرآن، به چهار مورد آن اشاره می شود:

اجابت نکردن دعوت امام زمان(عج)

خداوند متعال برای هدایت انسان ها، از یک سو، خیر و شر را به آنها الهام کرد: (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) (شمس: 8) و از سوی دیگر، آنها را به قوه عاقله مجهزه نمود تا راهنمای درونی آنان باشد. علاوه بر این امور، در بیرون، راهنمایانی از جنس آنان قرار داد تا با نشان دادن مسیر سعادت، آنها را به کمال واقعی و قرب الهی برسانند؛ برخی از انسان ها، در درون خود، در اثر تبعیت از عقل، به این نتیجه رسیده اند که حقیقتاً به راهنمایان الهی محتاج هستند. بر این اساس، در عالَم خارج از خود، سخنان منادیان الهی را پذیرفته، با اجابت دعوت آنان رستگار شدند، ولی اکثر انسان ها، با سرکوب کردن ندای عقل و تبعیت از هوای نفس، راهنمایان الهی را مخالف خواسته های نفسانی دانسته، دعوت آنان را اجابت نکرده اند. این گروه به سبب اجابت نکردن راهنمای درونی و بیرونی، هدایتی نداشته، گمراه ترین انسان هستند:

(فَإِنْ لَمْ یسْتَجیبُوا لَک فَاعْلَمْ أَنما یتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیرِ هُدی مِنَ اللَّهِ) (قصص: 50).

در آیه فوق، هرچند اجابت نکردن دعوت پیامبر اسلام(ص) مدّ نظر است، ولی شخص حضرت، خصوصیّت نداشته، شامل همه انبیاء و امامان می شود؛ چون عامل اجابت نکردنِ دعوت پیامبر اسلام ( و گمراه شدن، تبعیت از هوای نفس است. از این جهت، به صورت کلی می توان گفت: هر کس از هوای نفس، تبعیت نماید، دعوت پیامبران، امامان و نهایتاً دعوت امام زمان(عج) را اجابت نمی کند. در ذیل درباره نحوه مانعیت هوای نفس از اجابت کردن دعوت پیامبران، امامان و بویژه امام زمان(عج) دو بیان ارائه می شود:

بیان اول: براساس اله قرار دادن هوای نفس

از منظر عقل و نقل، موجودات، درجات گوناگونی داشته، در یک رتبه قرار ندارند؛ درجه و مرتبه برخی از موجودات، عالی و برخی دیگر، دانی است. هم چنین برخی از آنها فعلیت محض بوده، بعضی دیگر قوه محض و برخی دیگر، از جهتی بالفعل و از جهاتی بالقوه هستند. بر این اساس، هر موجودی شأنیت و شایستگی اله بودن را ندارد؛ چون اله، موجودی است که علاوه بر نامتناهی بودن و عینیت وجود با ذاتش، از حیثت خالقیت، مالکیت، عالمیت و سایر صفات کمالی باید مطلق باشد.

از آن جا که ویژگی های فوق، مخصوص خداوند است، فقط او شأنیت «اله بودن» را دارد: (لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ) (محمد: 19)؛ اما برخی از انسان ها، «اله بودن» خداوند را برنتافته، از روی استکبار از آن اعراض می کنند: (إِنهُمْ کانوا إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یسْتَکبِرُونَ) (صافات: 35) و بجای او، هوای نفس را «اله» و معبود خود قرار داده، از آن اطاعت و پیروی می نمایند: (أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ) (جاثیه: 23). این گروه، هرچند «اله مطاع» را قبول دارند، ولی بر این باورند که آن «اله مطاع»، هوای نفس است، نه خداوند متعال. (طباطبایی، 1417: ج15، 223) از سوی دیگر، هوای نفس در این جایگاه، مطابق آیه (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ) (یوسف: 53)، فقط به بدی دستور می دهد و انسان را کم کم از خداوند دور می کند.

خداوند برای مجازات این گروه، گوش و قلب آنها را مهر زده، بر دیدگان شان پرده ای از غفلت انداخته، آنها را به حال خود واگذار می نماید؛ در نتیجه نه گوشی دارند تا سخن حق را بشنوند؛ نه عقلی دارند تا خود، تفکر و تعقل داشته باشند و نه چشمی دارند تا حقایق را دیده، از آنها عبرت بگیرند. از این جهت، آنان با از دست دادن ابزار معرفت و شناخت، راه نجات را گم کرده، در ضلالت و گمراهی غرق می شوند:

(أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قلْبِهِ وَ جعَلَ علی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ) (جاثیه: 23).

قرآن در آیه دیگر، این گروه را بسان چارپایان می داند که از سخن حق، فقط لفظ و صدایی شنیده، درباره آن تفکر و تأمل نمی کنند تا به معنا و مفهوم آن پی ببرند. هم چنین به دلیل این که مجهز به ابزار هدایت هستند و در عین حال، گمراهی را بر هدایت ترجیح داده و علیه خود اقدام می کنند، از چاپایان گمراه تر دانسته شده اند:

(أَ رَأَیتَ مَنِ اتخَذَ إِلههُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکونُ عَلَیهِ وَکیلاً أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکثَرَهُمْ یسْمَعُونَ أَوْ یعْقِلُونَ إِنْ همْ إِلَّا کالْأَنعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا) (فرقان: 44- 45؛ طباطبایی، 1417: ج15، 224)

این گروه، از الوهیت خداوند اعراض کرده، و به دلیل ناکارآمد کردن ابزار شناخت و تعقل، مطابق خواسته های نفسانی خود عمل می کنند. از سوی دیگر، امام زمان(عج)، خلیفه خداوند و جانشین پیامبر اسلام(ص) بوده، به خوبی و پرهیز از بدی دعوت کرده، درصدد احیاء عقول و شعور انسانی است. بر این اساس، خواسته هواپرستان، غیر از دعوت امام زمان(عج) می باشد و به همین دلیل، دعوت حضرت(عج) را اجابت نمی کنند: (فَإِنْ لَمْ یسْتَجیبُوا لَک فَاعْلَمْ أَنما یتَّبِعُونَ أَهواءَهُمْ) (قصص: 50). از این جهت، اله قراردادن هوای نفس و تبعیت از آن، مانع و چالشی برای هواپرستان و عامل جدایی میان آنها و حضرت حجت(عج) خواهد بود.

بیان دوم: بر اساس اسیر شدن عقل

فلاسفه اسلامی معتقدند انسان علاوه بر قوای حیوانی، مانند محرّکه و مدرکه، از قوه عاقله نیز برخودار است. (ابن سینا، 1417: 65؛ 1375: ج2، 332؛ 1363: 93) آن چه سبب تمایز انسان از سایر مخلوقات می شود، عقل است، بطوری که با بودن آن، انسانیتِ انسان باقی بوده و با نبودن آن، انسان از مرتبه خود تنزل یافته، در مرتبه حیوانات و پایین تر از آن قرار می گیرد.

در انسان های معمولی، قوای حیوانی و هوای نفس همواره با عقل، نزاع داشته، با طغیان و کودتاه، درصدد غلبه بر عقل هستند؛ در این مبارزه، اگر پیروز میدان، قوه عاقله باشد و بتواند سایر قوا را تسلیمِ ریاست و امامت خود نموده، آنها را به خدمت بگیرد، انسان به تکامل می رسد؛ چون عقل در بخشی از مسائل دینی، خود، راهنمای انسان است و در بخش های دیگر دین، با کمک شرع، راه هدایت و سعادت را می پیماید؛ اما اگر قوای حیوانی و نفسانی، بر عقل غلبه پیدا کنند، اولاً عقل را اسیر و زنده به گور نموده، رهبری انسان را به عهده می گیرند؛ ثانیاً نه تنها به بدی و نافرمانی خداوند امر می کنند، بلکه نسبت به نافرمانی و معصیت خداوند حریص بوده: «وَ بِمَعاصیکَ مُولَعَةً» (قمی، 1379: مناجات الشاکین)، انسان را به سوی گناه شتاب می دهند: «وَ اِلی الْخَطیئَةِ مُبادِرَةً» (همان)؛ ثالثاً سبب کری و کوری باطنی انسان می گردند: «إِنَّک إِنْ أَطَعْتَ هَوَاک أَصَمَّک وَ أَعْمَاک» (نوری، 1408: ج 12، 114). چنین انسانی قادر به تشخیص سود و زیان خود نبوده، آخرتش را به دنیا می فروشد: «مَنْ أَطَاعَ هَوَاهُ بَاعَ آخرَتَهُ بدُنْیاهُ». (خوانساری، 1366: ج5، 279) همه این امور، موجب تنزل انسان به مرتبه حیوانیت گشته، نهایت تلاش او تغذیه، تنمیه و آرزوهای دور و داراز می شود: (ذَرْهُمْ یأْکلُوا وَ یتَمَتَّعُوا وَ یلْهِهِمُ الْأَمَلُ) (حجر: 3).

از منظر حضرت علی(ع)، اکثر انسان ها از قِسم دوم هستند؛ یعنی در مبارزه میان هوای نفس و عقل، عقل بسیاری از آنها مغلوب و اسیر است و هوای نفس، فرمانده و امیر آنان می باشد: «کمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیر» (نهج البلاغه، حکمت 211) و به همین دلیل، مانند حیوانات، تمام همّت خویش را صرف دنیای خود می کنند: «کالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا». (همو: نامه 45)

در مقابل این کودتای درونی، یکی از اهداف رهبران دینی و به ویژه امام زمان(عج)، ایجاد انقلاب درونی، برای آزاد سازی عقولِ اسیر شده است. آنان به صورت متوالی و یکی پس از دیگری تلاش کردند تا انسان ها با تفکر و تعقل، امامت و امارت قوای حیوانی را بدست گرفته، خود را به سعادت واقعی و قرب الهی برسانند. حضرت علی(ع) در این باره فرمود:

«وَ وَاتَرَ إِلَیهِمْ أَنْبِیاءَهُ لِیسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ... وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ.» (نهج البلاغه، خطبه اول)

اگر پیامبران درصدد استخراج و احیای دفائن عقول بوده اند، امام زمان(عج) درصدد است علاوه بر آن، زمینه رشد و تکامل همه عقول را فراهم نماید. از این جهت، با این که مقتضی رشد عقول انسان ها موجود است، ممکن است مانع مفقود نبوده، بسیاری از هواپرستان، که در درون، مغلوب هوای نفس شده اند، در بیرون، این کار حضرت حجت(عج) را برنتافته، با او مقابله کنند. هم چنان که اکثر مردم، کمکِ ناجیان عقول، یعنی پیامبران را نپذیرفته، با آنان همراهی نکرده اند؛ لذا نه عقلی آزاد در آنان وجود دارد تا خود، تعقل نموده، راه سعادت را بیابند: (أَکثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ) (مائده: 103) و نه گوش شنوایی هست تا دعوت امام زمان(عج) را اجابت کرده، رستگار شوند: (إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یسْمَعُوا دُعاءَکمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکمْ) (فاطر: 14).

بر این اساس، انسانی که در مبارزه درونی، ناکام گشته و جان شریف و عقلِ نفیس خویش را به هوای نفس واگذار کرده باشد، در عالَم خارجِ خود، امامت و امارت امام زمان(عج) را نپذیرفته، با سرکشی، با او مبارزه می نماید:

موسی و فرعون در هستی تست

باید این دو خصم را در خویش جست

(مولوی، 1381، دفتر سوم)

تکبر ورزیدن نسبت به امام زمان(عج)

یکی دیگر از موانع و چالش هایی که به سبب هوای نفس، برای برخی از مهدی باوران ایجاد می شود، تکبر نسبت به امام زمان(عج) است. از منظر قرآن، اولین مخلوقی که تکبر ورزید، ابلیس بود: (وَ إِذْ قُلْنا لِلْملائِکةِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبی وَ اسْتَکبَرَ) (بقره: 34). او با تکبر، از امر و دستور خداوند نافرمانی کرد: (فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ) (کهف: 50) و با قیاسی باطل، معتقد شد از آدم(ع) برتر بوده، نباید در برابر او سجده کند: (قالَ أَنا خَیرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نارٍ وَخلَقْتَهُ من طِینٍ) (اعراف: 12). پیامد تکبر او، این بود که با حقارت از درگاه خداوند رانده شد: (قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یکونُ لَک أَنْ تَتَکبَّرَ فیها فاخْرُجْ إِنک مِنَ الصَّاغِرینَ) (اعراف: 13)

کسانی که امامت و امارت هوای نفس را پذیرفته، و از آن تبعیت می کنند، حزب شیطان بوده، همانند او متکبر هستند و چون دستورات خدا و خلیفه او را مخالف خواسته های نفسانی خود می یابند، در برابر آنها تکبر ورزیده، تسلیم نمی شوند: (أَ فَکلَّما جاءَکمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکمُ اسْتَکبَرْتُمْ) (بقره: 87). به عنوان مثال، شموئیلِ پیامبر به مردم دستور داد تا رهبری و فرماندهی طالوت را پذیرفته، از او اطاعت کنند. برخی با نگاه مادی و با قیاسی همانند قیاس ابلیس، خود را برتر از طالوت دانسته، تکبر ورزیدند و حاضر نشدند از او اطاعت کنند:

(قالُوا أَنَّی یکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَینا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَ لَمْ یؤْتَ سَعَةً منَ الْمالِ) (بقره: 247).

این گروه از انسان ها، با این که معجزات و دلائل پیامبران را دیدند و به یقین هم رسیده بودند، برتری طلبی و استکبار، مانع ایمان آنها شد: (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا) (نمل: 14). در واقع، انحراف انسان های متکبر از روی عمد بوده، هیچ عذری از قبیل خطا یا جهل در آن وجود ندارد؛ بر این اساس، هر آیه و نشانه ای از سوی راهنمایان دین ارائه گردد، ایمان نمی آورند و اگر راه هدایت به آنها نشان داده شود، آن را، راه خود انتخاب نمی کنند. آنان برای نشان دادن شدت تکبر و تکذیب رهبران الهی، با نگاه وارونه، طریق گمراهی و ضلالت را، راه خود انتخاب نموده، آن را می پیمایند: (وَإِنْ یرَوْا کلَّ آیةٍ لَا یؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یرَوْا سبِیلَ الرُّشدِ لَا یتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِنْ یرَوْا سَبِیلَ الْغَی یتَّخِذُوهُ سَبِیلًا). (اعراف: 146؛ طباطبائی، 1417: ج 8، 24) بر این اساس، تکبر مانع و چالشی بزرگ برای ایمان نیاوردن کسانی بود که در عصر انبیا زندگی می کردند.

این عامل، ناشی از هوای نفسی است که در انسان های عصر حضور امام زمان(عج) نیز وجود دارد. از این جهت، کسانی که هوای نفس را از طریق عقل و شرع کنترل کرده باشند، نه تنها نسبت به حضرت حجت (عج)، تکبّری ندارند، بلکه متواضعانه در خدمت او قرار گرفته، رستگار می شوند؛ اما کسانی که تابع هوای نفس بوده، و درصدد هواپرستی هستند، همانند سایر هواپرستان و با قیاس های باطل، خود را برتر از همگان دانسته، متکبرانه دعوت امام زمان(عج) را ردّ می کنند. از آن جا که این تکبر و به تبع آن، اِعراض و روی گردانی از امام، عالمانه و عامدانه است، ارائه کرامت و معجزه نیز برای آنها مثمر ثمر نبوده، تا آخر عمر، در گمراهی خود باقی خواهند ماند.

تکذیب کردن امام

چالش دیگری که هواپرستان و برخی از منتظرانِ ظاهریِ امام زمان(عج) با آن روبرو هستند، تکذیب رهبران الهی است. از منظر قرآن، کسانی که هوای نفس را اله خود قرار داده اند، پیامبران و رسولان را تکذیب می کنند. آیاتی که بیانگر این مطلب هستند را می توان به دو دسته تقسیم نمود: الف) برخی از آیات با اشاره به یک پیامبر خاص می فرمایند، قوم آن پیامبر او را تکذیب کرده اند، مثلاً قوم حضرت نوح(ع) در برابر تلاش ها و هدایت های آن حضرت، بر این باور بودند که او بر آنها برتری نداشته، دروغ گو است: (ما نَری لَکمْ عَلَینا منْ فضْلٍ بَلْ نَظُنُّکمْ کاذِبینَ) (هود: 27). هم چنین قوم حضرت شعیب، او را کاذب می دانستند: (وَ إِنْ نَظُنُّک لَمِنَ الْکاذِبینَ) (شعراء: 186)؛ ب) آیاتی که به صورت کلی می فرمایند، هواپرستان هرگاه سخن رسولی را بشنوند که مطابق با خواسته های نفسانی آنها نباشد، او را تکذیب می کنند، مانند:

(أَ فَکلَّما جاءَکمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکمُ اسْتَکبَرْتُمْ فَفَریقاً کذَّبتُمْ) (بقره: 87)

(کلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنفُسُهُمْ فریقاً کذَّبوا) (مائده: 70)

آیات دسته دوم، عام بوده، از یک سو، شامل همه پیامبران، امامان و از جمله امام زمان(عج) می شوند؛ چون همه آنها از سوی خداوند منصوب بوده، اوامر و نواهی آنان، مطابق با مصلحت و مفسده واقعی و خلاف خواسته های نفسانی است. از سوی دیگر، شامل همه هواپرستان می شود؛ چون همه آنها در صدد آزادی مطلق و ارضای خواسته های خویش، بدون هیچ و قید و شرطی بوده، نمی خواهند تکلیفی را بپذیرند. وجود چنین آزادی و گریز از مسئولیت، گرچه ممکن است با بُعد مادی و حیوانی انسان سازگار باشد، ولی با بُعد معنوی و انسانیت وی تناسبی نداشته، از آن منع شده است. بر این اساس، آن چه هادیان دین و از جمله امام زمان(عج) انجام می دهند، نه تنها موافق با خواسته های هوای نفس نیست، بلکه عاملی بازدارنده و کنترل کننده آن است و به همین دلیل، خوشایند هواپرستان نبوده، برای رسیدن به آزادی و رها شدن از انجام تکالیف، به تکذیب آنان روی می آورند.

به شهادت رساندن امام زمان(عج)

از منظر قرآن، یکی از برنامه های پیامبران و امامان، اجرای عدل و قسط است. این برنامه، آن قدر مهم است که در مرحله اول، خودِ خدا به آن امر نموده است: (إِن اللَّه یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان) (نحل: 90). در مرحله بعد، پیامبران به آن امر شده اند: (قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ) (اعراف: 29). در مرحله دیگر، پیامبران با براهین و ادله کافی به رسالت مبعوث شدند تا مردم، قسط را بپا دارند: (لَقدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنزَلْنا معَهُمُ الْکتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) (حدید: 25). نهایتاً از مؤمنین خواسته شد تا قسط را بپا دارند: (یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ) (نساء: 135)؛ اما اجرای عدل و قسط، با هوای نفسانی هواپرستان سازگار نبوده، یکی از عکس العمل های آنها در برابر مجریان و آمران به عدل و قسط، قتل و شهادت آنها بود:

(وَ یقْتُلُونَ الَّذینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ) (آل عمران: 21)

(أَ فَکلَّما جاءَکمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکمُ... وَ فَریقاً تَقْتُلُونَ) (بقره: 87)

(کلَّما جاءَهُمْ رَسولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُهُمْ... وَ فَریقاً یقْتُلُونَ) (مائده: 70)

دعوت به عدل و قسط، یکی از بارزترین برنامه های امام زمان(عج) بوده، روایات گوناگونی به آن پرداخته اند. این روایات نه تنها دلالت دارند که حضرت حجت(عج) به عدل و قسط امر می کند، بلکه بیانگر آن هستند که حضرت درصدد است تا جهان را از آن پر نماید:

مَهْدِی هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِی یمْلَأُ الْأَرْض قسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا. (نعمانی، 1397: 81)

با توجه به ناسازگاری هواپرستان نسبت به اجرای این برنامه، در سطح وسیع تری با امام زمان(عج) به مخالفت برخاسته، در صدد قتل حضرت برآمده، نهایتاً او را به شهادت می رسانند.

راه برون رفت از این چالش ها

ریشه چالش های چهارگانه فوق، هوای نفس است. کسی که درصدد دفع یا رفع این چالش هاست تا در برابر امام زمان(عج) موضعی درست اتخاذ نماید، باید با انقلابِ درونی و مبارزه علیه هوای نفس، عقل را از اسارت خارج نموده، در جایگاه واقعی خود قرار دهد. برای این منظور باید مراحل ذیل طی شود:

دشمن دانستن هوای نفس

در مرحله اول انسان باید به این باور برسد که همان طور معصومین(عهم) فرموده اند، هوای نفس، بزرگ ترین و خطرناک ترین دشمن اوست.

مبارزه با هوای نفس

بعد از دشمن دانستن هوای نفس، باید با آن به جهاد برخاست تا کنترل شود. پیامبر اسلام(ص) در این باره می فرماید: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَکمْ کمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَکم» (مجلسی، 1362: ج65، 370) امام صادق(ع) نیز در این باره فرمود: «وَ اجْعَلْ نَفْسَک عَدُوّاً تُجَاهِدُهَا» (کلینی، 1407: ج2، 455) و از آن جا که هوی نفس، خواسته هایی است که مخالف خواسته های عقل و شرع است، برای مبارزه با آن، انسان اولاً باید خواسته های عقل و شرع را بشناسد و به آنها عمل نماید؛ ثانیاً با خواسته های نفسانی مخالفت کرده، به هیچ کدام از آنها عمل نکند. علی(ع) در این باره می فرماید: «رَأْسُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَی» (خوانساری، 1366: ج4، 53)؛ ثالثاً در این پیکار سخت، عقل به تنهایی قدرت مبارزه نداشته، باید از خداوند و اهل بیت(عهم) استمداد بجوید:

دام سخت است، مگر یار شود لطف خدای

و ارنه انسان نبرد صرفه ز شیطان رجیم

نفس بی عهد است زآن رو کشتنی است

او دنی و قبله گاه او دنی است

(مولوی، 1381، دفتر چهارم)

اجابت کردن دعوت امام زمان(عج)

بعد از دشمن دانستن هوای نفس و جهاد علیه او، عقل از اسارت آزاد شده، در جایگاه حقیقی خود قرار گرفته، زمینه نجات انسان را فراهم می کند. به تعبیر حضرت علی(ع): «حِفْظُ الْعَقْلِ بِمُخَالَفَةِ الْهَوَی» (خوانساری، 1366: ج3، 409)؛ زیرا نجات و رستگاری انسان در شناخت و اجابت دعوت معصومین، و در عصر کنونی، شناخت و اجابت دعوت امام زمان(عج) است و کسانی می توانند دعوت حضرت را اجابت کنند که یا گوش شنوا داشته باشند تا به سبب شنیدن دستورات الهی به آن عمل کنند: (إِنَّما یسْتَجیبُ الَّذینَ یسْمَعُونَ) (انعام: 36)؛ یا عقل و قلب سلیم داشته باشند تا با تفکر و تأمل به این نتیجه برسند که برای رسیدن به سعادت، علاوه بر راه های معمولی، راه وحی نیز لازم است تا از این طریق در خدمت حضرت حجت(عج) قرار گیرند؛ و یا این که هم گوش شنوا و هم عقل و قلب سلیم داشته باشند و به سبب هر دو ابزار، شناختی از امام مهدی(عج) پیدا نموده، خود را به حضرت متصل کنند:

(إِن فی ذلِک لَذِکری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ) (ق: 37).

امام صادق(ع) در حدیثی فرمود:

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَک فَإِنَّک إِن لَم تُعَرِّفْنِی نَفْسَک لَمْ أَعْرِفْ نَبِیک اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَک فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسولَک لَم أَعرِفْ حُجَّتَک اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی (کلینی، 1407: ج 1، 337)؛

خدایا خودت را به من بشناسان؛ زیرا اگر خودت را به من نشناسانی، فرستاده ات را نمی شناسم، خدایا فرستاده ات را به من بشناسان؛ زیرا اگر فرستاده ات را به من نشناسانی، حجّتت را نمی شناسم، خدایا حجّتت را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می شوم.

مطابق این حدیث، راه نجات از ضلالت، شناخت خداوند، رسول خدا(ص) و امام(ع) است. بدیهی است که اولاً شناخت اولیّه خداوند و نبوت عامه، از طریق عقل امکان پذیر است.

هم چنین در شناخت نبوت خاصه و جانشینان او نیز عقل دخالت دارد. بر این اساس، تا وقتی عقل، اسیر هوای نفس باشد، امکان شناخت خدا، پیامبر و امام وجود ندارد. این شناخت، زمانی امکان پذیر است که عقل از اسارت هوای نفس آزاد شده، در مقام واقعی خود قرار گرفته باشد؛ ثانیاً شناختی مدّ نظر است که تبعیت و همراهی با پیامبران و امامان را به همراه داشته باشد: (فَمَنْ تَبِعَنی فإِنَّهُ منِّی) (ابراهیم: 36)؛ امام صادق(ع) در این باره فرمود: «لا یُقْبَلُ اللهُ عَمَلاً الاّ بِالمَعرِفَة و لا معرفةٌ الاّ بِالعَمَلِ» (کلینی، 1407: ج1، 44)؛ بر این اساس، کسی که ظاهراً خدا، پیامبر و امام را بشناسد و بجای تبعیت از آنها، از هوای نفس پیروی نماید، هنوز برای او نسبت به خدا، پیامبر و امام، شناختی حاصل نشده است.

تواضع و تصدیق نسبت به امام زمان(عج)

تکبر که نوعی طغیان است، برای کسانی بوجود می آید که با اله قرار دادن هوای نفس، از یک سو، خود را غنی و بی نیاز دانسته، از الوهیت خدا و ولایت رهبران الهی خود را جدا می سازند: (کلاَّ إِنَّ الْإِنسانَ لَیطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی) (علق: 6 و 7) و از سوی دیگر، به علم اندک خود خرسند بوده، معتقد ند پیامبران ره آورد تازه ای برای بشریت نداشته اند، تا به تصدیق دعوت آنان نیاز باشد: (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بالْبَیناتِ فرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ) (غافر: 83)؛ اما با غلبه بر هوای نفس، انسان می یابد حدوث و بقای او از سوی خداوند است و او هیچ استقلال وجودی از خود نداشته، عین وابستگی و فقر محض می باشد. از آن جا که این نیاز و احتیاج، واقعی و حقیقی است، هیچ گاه انسان نمی تواند به مرتبه بی نیازی و استقلال وجوی ترقی پیدا کند:

(یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمیدُ) (فاطر: 15).

(وَ اللَّهُ الْغَنِی وَ أَنتُمُ الْفقَراءُ) (محمد: 38).

هم چنین به این باور صحیح می رسد که عقل و علوم بشری برای رساندن او به سعادت و کمال واقعی کافی نبوده، محتاج علومی است که در اختیار خلفای الهی قرار دارند: (وَ یعَلِّمُکمْ ما لَمْ تَکونُوا تَعْلَمُونَ) (بقره: 151). بر این اساس، نه تنها نسبت به خلفای الهی و از جمله امام زمان(عج)، به تکبر و تکذیب روی نمی آورد، بلکه متواضعانه مانند عبدی در برابر مولای خود قرار گرفته، کاملاً او را تصدیق می کند. حضرت علی(ع) با همه علوم و کمالاتی که داشت، درباره ارتباط خود با پیامبر، می فرمود: «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ». (کلینی، 1407: ج 1، 90) وقتی حضرت علی(ع)، که نفس پیامبر و جانشین اوست، چنین می فرماید، سایر انسان ها که چنین جایگاهی را ندارند، به طریق اولی باید نسبت به پیامبر، امامان و امام زمان(عج) متواضع بوده، دعوت آنها را تصدیق نمایند.

دفاع از امام زمان(عج)

کسانی که تابع هوای نفس خود هستند، حاضرند پیامبر و امام را به قتل برسانند و یا اگر منافقانه در ابتدا با آنها همراهی کرده باشند، معیّت آنها تا زمانی ادامه دارد که جانشان به خطر نیفتد و هر گاه جان خود را در خطر ببینند، پیامبر و امام را را رها می کنند تا خود سالم باشند: (وَ طائِفَةٌ قدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ) (آل عمران: 154). به عنوان نمونه وقتی در جنگ بدر، مسلمانان شکست خوردند، با این که پیامبر اسلام(ص) برخی از مسلمانان را به اسم صدا می زد، حضرت را رها کردند و به فکر نجات جان خود بودند:

(إِذْ تصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یدْعُوکمْ فی أُخْراکمْ) (آل عمران: 153).

اما اگر کسی در مبارزه با هوای نفس پیروز شود، نه تنها قتل پیامبر و امام به ذهن او خطور نمی کند، بلکه برای حفظ آنها، خود را فدای آنها می کند؛ چون از یک سو، با بهره گیری از سخنان معصومین، آنها را خلیفه و حجت خدا می داند که وجودشان برای خود و دیگر مخلوقات ضروری است، مثلاً امام باقر(ع)، امام را امان اهل زمین می داند:

لو بقیت الأرض یوما واحدا بلا إمام منّا لساخت الأرض بأهلها و لعذّبهم اللّه بأشدّ عذابه، و ذلک أنّ اللّه جعلنا حجّة فی أرضه و أمانا فی الأرض لأهل الأرض. (حویزی، 1415: ج4، 1415)

هم چنین امام زمان(عج) نیز در توقیعی به شیخ مفید فرمود:

إِنَّا غَیرُ مهْمَلِینَ لِمرَاعَاتِکمْ وَ لَا ناسِینَ لِذِکرِکمْ وَ لَوْ لَا ذَلِک لَنَزَلَ بِکمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکمُ الْأَعْدَاءُ. (مجلسی، 1362: ج53، 175)

ما از یاری رساندن به شما کوتاهی نکرده، فراموشتان نمی کنیم، و اگر چنین نبود، حتما ناگواری هایی بر شما نازل می شد و دشمنان، شما را نابود می ساختند.

از سوی دیگر، کمال و سعادت خود را در حمایت کردن از خلیفه الهی می داند؛ چون بر این باور است که به موجب حمایت و حفظ خلیفه الهی، هر چند ممکن است بُعد مادی وی آسیب ببیند و یا حتی جانش را از دست بدهد، ولی بعد معنویش رشد کرده، به قرب الهی می رسد. به همین دلیل حاضر نیست برای حفظ جان خود، پیامبر و امام را تنها بگذارد:

(وَ لا یرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ) (توبه: 120).

نمونه بارز کسانی که عقل آزاد داشته، خود را برای حفظ خلیفه خداوند به خطر انداختند، حضرت علی(ع) است که در مواردی، مانند لیلة المبیت، جنگ احد و... با به خطر انداختن جان خود، نگذاشت به پیامبر اسلام آسیبی برسد. هم چنین می توان از شهدای کربلا نام برد که تا وقتی زنده بودند، نگذاشتند امام حسین(ع) و بنی هاشم آسیبی ببینند.

مهدی باوران واقعی نیز خودیّت و منیّتی نداشته، تا به خاطر حفظ آن، امام زمان(عج) را تنها بگذارند. آنان حاضرند هستی خود و خانواده را خالصانه برای تحقق اهداف حضرت حجت(عج) فدا کرده، بگویند: «بِأبی أنْتُمْ وَ اُمّی وَ نَفْسی وَ أهْلی وَ مالی». (قمی، 1379: زیارت جامعه کبیره) آنان خواسته های نفسانی را حائل و مانعی بزرگ برای پیوستن به حضرت دانسته، با ذبح کردن آن، در حضرت مهدی(عج) ذوب می شوند.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

(حافظ، 1385)

بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ای

که میان تو او جز تو کسی حائل نیست

(امام خمینی، 1376)

بر این اساس، آنان همواره در دعاهای خود می خوانند:

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السابِقِینَ إِلَی إِرَادَتهِ وَ الْمسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیهِ. (قمی، 1379: دعای عهد)

و منتظر روزی هستند که این دعا را در عمل به اجرا بگذارند.

نتیجه گیری

1. از منظر قرآن، تبعیت از هوای نفس، مانع و چالشی است که به سبب آن، بسیاری از انسان ها دعوت پیامبران را اجابت نکرده، متکبرانه آنها را تکذیب و حتی به شهادت رسانده اند.

2. با توجه به ماهیت مشترک انسان ها و شواهد و قرائنی که از تاریخ هواپرستان و برخورد آنان با پیامبران و امامان وجود دارد، می توان نتیجه گرفت که آنان دعوت امام زمان(عج) را نیز اجابت نکرده، متکبرانه، او را تکذیب کرده، در صدد شهادت او هستند.

3. هواپرستان، به جای خدا، هوای نفس را اله قرار می دهند که به سبب امر به بدی و سوق دادن انسان به سوی خطاها، مانع تفکر و یا شنیدن سخن حضرت حجت(عج) می شود.

4. عقل رئیس قوای انسانی و عامل تمایز انسان از سایر حیوانات است. هواپرستان با افعال اختیاری، عقل را از جایگاه خود تنزل داده، هوای نفس را جانشین آن قرار داده اند و از آن جا که دعوت امام زمان(ع)، برخلاف خواسته های نفسانی است، دعوت او را اجابت نمی کنند.

5. هواپرستان با فراموشیِ بُعد نفسانی، و توجه انحصاری به بُعد جسمانی، معیارهای مادی را ملاک برتری دانسته، امامت حضرت حجت(عج) را انکار می کنند.

6. در طول تاریخ، هواپرستان با مجریان عدل و قسط برخورد کرده، برخی از آنان را به شهادت رسانده اند و از آن جا که یکی از برنامه های امام زمان(عج)، پر کردن جهان از عدل و قسط است، هواپرستان با حضرت نیز مبارزه کرده، نهایتاً او را به شهادت می رسانند.

7. با دشمن دانستن هوای نفس و مبارزه با آن، عقل جایگاه حقیقی خود را حفظ نموده، زمینه شناخت امام زمان(عج)، اجابت و تصدیق دعوت او فراهم می شود و با پیوستن و دفاع از او می توان خود را از چالش هوای نفس نجات داد.

منابع

قرآن

مفاتیح الجنان

نهج البلاغه

- ابن أبی زینب، محمدبن ابراهیم، الغیبة (للنعمانی)، تهران، نشر صدوق، 1397ق.

- ابن سینا، مبدأ و معاد، به اهتمام عبدالله نورانی، بی جا، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، 1363.

- -----، الاشارات و التنبیهات (مع الشرح للمحقق نصیرالدین الطوسی و شرح الشرح للعلامه قطب الدین الرازی)، بی جا، نشر البلاغه، 1375.

- -----، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق آیت الله حسن زاده آملی، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام اسلامی، 1417ق.

- العروسی الحویزی، عبدعلی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین ، قم، اسماعیلیان، 1415ق.

- جوادی آملی، عبدالله، نفس مسوله، پاسدار اسلام، شماره 203، 1377.

- -----، توحید در قرآن، قم، اسراء، 1383.

- -----، تسنیم، قم، اسراء، هفتم، 1391.

- حافظ، شمس الدین محمد، دیوان حافظ، قم، حسنین، 1385.

- خوانساری، آقا جمال، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، تهران، دانشگاه تهران، 1366.

- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق/ بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412.

- سعدی، بوستان، تهران، فردوس، 1388.

- سهروردی، شهاب الدین یحیی، مجموعه مصنفات، بی جا، پژوهش گاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380.

- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه، 1417ق.

- کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1407ق.

- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1362.

- مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376.

- -----، سجاده های سلوک، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1390.

- موسوی خمینی، سید روح الله، دیوان امام، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1376.

- مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تهران، پیمان، 1381.

- نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، موسسه آل البیت(عهم)، 1408ق.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان