او در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» در اینباره که چه اینفلوئنسرهایی را انتخاب و چگونه آنها را پیدا میکنید، میگوید: پیدا کردن کسی که در شبکههای اجتماعی یک میلیون دنبالکننده دارد، سخت نیست اما قانع کردن آنها برای سفر و تجربه خدمات و سرویسی که شما ارائه میکنید، دشوار است. فعالان حوزه توریسم در بسیاری از کشورها حاضرند به چنین اینفلوئنسرهایی مبالغ هنگفتی بدهند که هتل، تور یا سبک گردشگری آنها را تبلیغ کنند، اما ما هیچگونه هزینهای برای این کار نداشتیم و فقط قادر بودیم تجربهای بکر و متفاوت را به آنها عرضه کنیم که مشابه آن را در سایر کشورها نمیتوانند پیدا کنند.
او میافزاید: اینفلوئنسرهایی که ما برای سفر به ایران دعوت میکنیم، حاضر نیستند تبلیغ هتلها و... را داشته باشند زیرا دنبالکنندههایشان از آنها انتظار ندارند چنین کاری انجام دهند و به محض اینکه تبلیغات پخش کنند، بخشی از علاقهمندانشان را از دست میدهند. در دعوتی هم که ما از این افراد داشتیم نه تنها هزینهای به آنها پیشنهاد نکردیم بلکه گاه پیش آمده که آنها مبلغی را نیز برای سفرشان پرداخت کردهاند.
این فعال حوزه گردشگری عشایر ادامه میدهد: کوچ با پای پیاده آن هم با خانوادهای اصیل تجربهای است که در دنیا نظیر آن را نداریم، اینفلوئنسرهایی که سفرهای ماجراجویانه میروند، به کشورهای مختلفی سفر کردهاند و در سفرشان به ایران دنبال همین تجربه متفاوت هستند، آنها به راحتی محتوای خوب را تشخیص میدهند و آن را در اولویت برنامههایشان میگذارند.
او در اینباره که آیا مغولستان نمیتواند چنین تجربهای را به آنها بدهد، پاسخ میدهد: در مغولستان گرچه فعلا اولین مقصد گردشگری عشایر دنیاست، اما کوچ با پای پیاده رونق کمتری دارد و به خاطر مسطح بودن اکثر مناطق تغییرات زیادی صورت گرفته و زندگی کوچنشینان به بکر بودن برخی از عشایر ایران نیست. عشایر بختیاری، بخشی از قشقاییها و شاهسونها خوشبختانه این میراث ناملموس را به بهترین وجه حفظ کردهاند و ما میخواهیم با ابزار گردشگری کمک کنیم بیش از پیش به حراست از آن پرداخته شود. عشایر سنگسری گرچه کوچ نمیکنند اما میشود برای آنها تورهایی مانند تور لبنیات و... تعریف کرد زیرا تنوع لبنیات در این عشایر بیش از سایرین است.
ملکشاهی درباره شیوه تعریف تورهای عشایر میگوید: ابتدا سفرهای تحقیقاتی با عشایر انجام میدادیم تا پس از آشنایی کامل تور تعریف و آن را به اینفلوئنسرها عرضه کنیم.
به تازگی یک اینفلوئنسر لهستانی به ایران آمد و با عشایر بختیاری سفر کرد، ملکشاهی درباره این تجربه و تجربههای سفرهای قبلی اینفلوئنسرها عنوان میکند: ما اینفلوئنسرهایی داشتیم که برای lonely planet تولید محتوا میکردند، اما این اینفلوئنسر برای کار ما مناسب نبود، کسانی که براساس lonely planet سفر میکنند بهدنبال سفرهای لوکس هستند از این رو سفر برخی اینفلوئنسرها برای ما خروجی قابلتوجهی نداشت، چنین اینفلوئنسرهایی برای تبلیغ هتلها و اکولوژها مناسبترند اما ما گمان میکردیم که ممکن است مفید باشد. مخاطبان تور ما گردشگرانی هستند که به تنهایی و ماجراجویانه سفر میکنند و بیشترین بازخورد را از اینفلوئنسرهای ماجراجویی گرفتهایم که در اقوام مختلف دنیا کار تولید محتوا کردهاند.
او با اشاره به اینکه ممکن است برای دیگران شکل بازاریابی متفاوت باشد، میافزاید: برای برخی فعالان حوزه توریسم برگزاری تورهای صنایعدستی اولویت دارد و برای گروه دیگر سبک دیگری.
تجربهای که ما از حضور اینفلوئنسرها داشتیم نشان میداد توریستهای ماجراجو برای تبلیغ تور کوچ که یک محصول جدید در گردشگری ایران بود مناسبترند. البته توجیه چنین کسانی به سادگی هم ممکن نیست زیرا آنها با درخواستهای متعددی مواجهند، به عنوان مثال دو سال طول کشید تا ما آخرین اینفلوئنسر خود را راضی به سفر به ایران کنیم، البته یکسال تاخیر بهواسطه کرونا داشتیم اما بالاخره این سفر انجام شد.
او درباره هزینههای سفر این افراد و خدمات آنها برای کوچیران میگوید: ما اعلام کردیم برای تولید محتوا حاضریم این افراد را رایگان یا با نصف هزینه به یک سفر کوچ ببریم و در عوض آنها هم در تولید محتوا اعم از عکاسی، تهیه فیلم و... کمک میکردند. این افراد گردشگران حرفهای و علاوه بر اینها از آنجا که متعلق به فرهنگ دیگری بودند میتوانستند تولید محتوا را براساس سلیقه فرهنگی خودشان انجام دهند، یعنی عکسی که گرفته میشد براساس زاویه دید متعلق به خودشان بود. نمونهاش یک عکاس انگلیسی که جاذبههای سفر را بر همین معیار عکاسی کرد و یک زوج فرانسوی هم داشتیم که یک فیلم پنج دقیقهای برای ما تهیه کردند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و دیده شد تا حدی که گزارش تصویری آن عکاس در مجله اسمیت سونین با دو میلیون تیراژ فیزیکی منتشر شد.
او در اینباره که بازاریابی براساس اینفلوئنسرها تا چه زمانی در کار آنها ادامه دارد، عنوان میکند: ما در دو، سه سال اول تمرکزمان روی بازاریابی بود اما درحالحاضر قصد داریم روی جامعه محلی و رابطه بلندمدت با آنها تمرکز کنیم تا هم آنها منتفع باشند و هم ما از شکل گرفتن یک رابطه پایدار منتفع شویم، توجه داشته باشیم که پایه اصلی در گردشگری عشایر، عشایر و سبک زندگی آنهاست، بنابراین آنها باید بیشترین انتفاع را داشته و مدیریت این شیوه از توریسم به عهده آنها باشد ضمن اینکه گردشگری عشایری به معیشت جایگزین بدل نشود که سبک زندگی آنها را تحتالشعاع خود قرار دهد. بلکه گردشگری باید معیشت مکمل دامداری باشد زیرا معیشت اصلی در زندگی کوچنشینی است.