مرتضی میرحسینی؛ ایران جنگ اول جهانی را با بیطرفی شروع کرد، اما از آن بسیار آسیب دید. از اینرو دولت ما بعد از پایان جنگ از طرفهای درگیر در آن مطالبه غرامت کرد.
سال 1919 در چنین روزی روزنامه امریکایی سان به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس نوشت: «سفارت ایران در برن اعلام داشته است که ایران در گردهمایی صلح پاریس برای لطمات جنگ ادعای غرامت میکند و باوجود بیطرفی ایران، در پی تهاجم ترکیه و نبردهایی که در قلمرو ایران رخ داد، سیصد هزار ایرانی جان خود را از دست دادند و میلیونها فرانک به کشور خسارت وارد آمد.»
خسارت مالی به کنار، عددی که سفیر آن روز کشور ما درباره جان باختن ایرانیان در جنگ اعلام کرد به نظر نادرست - و بسیار کمتر از تلفات واقعی - است. احتمالا، چون آمار دقیقی در دست نداشت عددی نسبتا بزرگ، اما بهزعم خودش باورپذیر را به عنوان شمار جانباختگان ایرانی جنگ اول جهانی اعلام کرد.
اما چرا این عدد نادرست به نظر میرسد؟ چون مرگ و میر ناشی از قحطی بزرگ احتمالا بسیار بیشتر است. البته درباره تعداد کسانی که در این قحطی جان باختند و نسبت آن به کل جمعیت آن روز ایران بحث بسیار است، اما درباره وقوع چنین فاجعهای، آنهم در ابعادی گسترده تردیدی وجود ندارد.
مرور اخبار روزنامههای خارجی- به نقل از کتاب «ایرانیان از نگاه امریکاییان» (کاری از علیرضا ساعتچیان، نشر کتاب پارسه) - گوشهای از واقعیت را نشانمان میدهد. مثل خبری که در روزنامه نیویورک تریبون منتشر شد و به اوایل زمستان 1296 برمیگشت: «گزارشهای ارسالی از ایران، حاکی از آن است که در نواحی قحطیزدهای که مردمان بسیاری از گرسنگی در حال جان باختنند، هیچ نشانه محسوسی از بهبود اوضاع به چشم نمیخورد.
کمبود شدید غذا در ایران ناشی از شرایط جنگ و موانع واردات معمول کشور به ویژه از ترکیه و آشفتگیهای برآمده از اشغال ایران توسط سربازان در حال کارزار است.» این نشریه چندی بعد (اواسط بهار 1297) باز از شرایط وخیم ایران نوشت: «ایران را قحطی و بیماری فراگرفته است.
کمبود غذا آنقدر بحرانی است که مردم به خوردن علف، سگها و گربهها و حتی همنوعخواری روی آوردهاند. طبق گزارشی که امروز وزارت امور خارجه از سفارت امریکا در تهران دریافت داشته، وضعیت بسیار نومیدکننده است و قحطی با بیماری تیفوس همراه شده و کمابیش دسترسی به غذا در برخی نواحی ناممکن است.»
یا مثلا روایت خبرگزاری آسوشیتدپرس که اوایل اردیبهشت 1297 در روزنامه ایونینگ هرالد منتشر شد: «مردم در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران، بهویژه همدان و سنندج، از گرسنگی جان میسپارند. کابوس قحطی به واقعیتی هراسانگیز بدل شده است.
با عبور از دو، سه خیابان در همدان یا سنندج، کافی است با دو یا سه پیکر بیجان روبهرو شویم. اینجا و آنجا حلقهای از زنان سوگوار در کنار مردگان خود مویه سر میدهند. اینجا زنی بینوا، مادر دو کودک که یکی، بیجان در آغوش و دیگری در حال احتضار بر زمین است.
مادر خود از پیش با چشمانی خیره و منجمد، ناهوشیار و بیحرکت است. تکهنانی به دهان در حال نزع گذاشته میشود، اما برای کمک دیر است و زندگی به او بازنخواهد گشت. روستاییان درمانده به امید واهی یافتن غذا از روستاها به شهرها هجوم میآورند و مردم در محلههای شهر قزوین از فرط ناتوانی قادر به حرکت کردن نیستند.»