به قلم : رکسانا خوشابی – روانشناس
تحریریه زنگی آنلاین : امروز میخواهیم باهم درباره داشتن جسم و روان سالمتر، خصوصاً در میانسالی گفتگو کنیم. به همین دلیل برایتان مثالها و نتایج تحقیقات و داستانی واقعی را در نظر گرفتهام که امیدوارم در ایجاد نگرش مثبت نسبت به مراقبت از خود، برایتان کمککننده باشد.
ماری و پیر کوری، برنده جایزه نوبل، با پولی که برای هدیه ازدواجشان گرفتند، دوچرخه خریدند، و عادت داشتند دوچرخهسواری کنند.
آلبرت انیشتین، عاشق این بود که اطراف مونیخ به پیادهروی برود، بعد قایقسواری را شروع کرد. فقط وقتی باد فروکش میکرد، دفترچه ریاضیاش را میآورد و محاسبه میکرد.
گری کاسپارف(قهرمان شطرنج جهان)، عاشق نرمش بود و البته مخ شطرنج! او توانایی خود را در شطرنج با تناسباندامش مرتبط میداند.
بنجامین فرانکلین(دانشمند و سیاستمدار غربی) سالها قبل از اینکه تناسباندام تبدیل به گرایشی همگانی شود، عاشق تمرینات ورزشی بود. او وقتی در لندن زندگی میکرد هرروز در رودخانه شنا میکرد و تحسین تماشاگران را برمیانگیخت.
بیشتربخوانید:
عملکرد مطلوب مغز
از همه این مثالها، به همان مثل قدیمی «عقل سالم در بدن سالم» میرسیم و البته کمی هم بیشتر. ظاهراً بسیاری از مغزهای بزرگ دنیا بهنوعی فعالیت فیزیکی مستمر داشته یا دارند. اکنون این موضوع به اثبات رسیده که تحرک، خلاقیت پنهان در ذهن را آزاد میکند، سطح فعالیت ذهن را افزایش میدهد و اثر آن تا ساعتها باقی میماند.
ظاهراً طبق آخرین تحقیقات برای رسیدن مغز به حداکثر عملکرد مطلوب باید تحرک داشت. از طرفی، نظرخواهی از دوندهها نشان میدهد که هنگام دویدن، ایدههایی در ذهنشان جرقه میزند. اما ایده کی میآید؟ وقتیکه پس از کار سخت و تلاش زیاد، کارتان را کنار میگذارید تا استراحت کنید. دلیلش این است که در مرحله آمادهسازی، حوزه توجه ذهن چنان بسته است که نمیتواند متوجه ارتباطهایی شود که در ناخودآگاه در حال شکلگیریاند. در حالیکه خلاقیت، مرحله جهشهای غیرمنتظره است. وقتی آگاهانه روی مسئلهای کار میکنید، چنین افکاری مزاحم به نظر میرسند، پس سعی میکنید که آنها را خاموشکنید. افراد خلاق برای اینکه ذهنشان را آزاد کنند، زمانی را برای «هیچ کار نکردن» میگذرانند و در آن کاری کاملاً متفاوت مثل گوش دادن به موسیقی یا دوچرخهسواری انجام میدهند.
یکی از روانشناسان این مرحله را شبیه مراقبه میداند. در این زمان بخش چپ مغز یعنی ذهن تحلیلگر ساکت میشود و جای خود را به بخش راست میدهد که شهودی است.
ورزش در کوتاهمدت، خلاقیت را شکوفا میکند اما اثر آن در درازمدت بیش از اینهاست. ورزش، خون و اکسیژن را به مغز سرازیر میکند، فعالیت در بخش پیشین مغز که کارش در ارتباط با استدلالهای پیچیده است، افزایش مییابد و با ترشح موادی شیمیایی اتصالهای جدیدی بین سلولهای عصبی ایجاد میشود. خلاصه اینکه ورزش، مغز را جوان و فعال نگه میدارد. پس فقط کافی است کمی عرق بریزید و البته اگر به توصیههای زیر هم عمل کنید جرقههای ایده بیشتر میشوند!
بگذارید ذهنتان پرسه بزند
ورزشی را انتخاب کنید که ذهنتان آزاد باشد. مثل شنا یا دوچرخهسواری. صبور باشید، به دنبال این نباشید که فوراً نتیجه بگیرید. بهخصوص اگر تازهکار هستید. شروع ناگهانی و شدید و دویدنهای طولانی، هم خطرناک است، هم خستگیاش مانع از باز شدن ذهن میشود.
بیشتربخوانید:
ورزش را به عادت تبدیل کنید
ورزش آخر هفته ممکن است چندان نفعی نداشته باشد. موشها هم وقتی یک روز در میان تحرک و تمرین دارند، خیلی سریعتر از وقتیکه این کار را دو بار در هفته انجام میدهند، راههای مارپیچ را یاد میگیرند.
ورودیهای خود را کاهش دهید
تماشای تلویزیون و کار با کامپیوتر احتمال بروز خلاقیت را کاهش میدهد. حتی اگر به موسیقی گوش میدهید، آهنگی را انتخاب کنید که بتوانید صدای افکار خلاقانه خودتان را بشنوید.
داستان دونده و غلبه بر گرایش منفی
حال که صحبت از ورزش و حرکت شد جا دارد داستان باب دبلیو ایرلند را برایتان تعریف کنم تا بدانید چطور ازنظر روانی در برابر تسلیم نشدن به درد، عمل کنید.
در نوامبر 1986، باب دبلیو ایرلند، در مسابقه ماراتن شهر نیویورک شرکت کرد و نوزده هزار و چهارصد و سیزدهمین (19413) نفری بود که از خط پایان رد شد، یعنی آخرین نفر.اما او اولین نفری بود که در یک ماراتن، بر روی دستهایش راه میرفت. او 17 سال پیش پاهایش را در جنگ از دست داده بود. رکوردی که او از خود بر جای گذاشت، 4 روز و 2 ساعت و 48 دقیقه و 17 ثانیه بود که کندترین رکورد در تاریخ ماراتن محسوب میشود. وقتی از او پرسیدند که چرا در ماراتن شرکت کرده، او در پاسخ سه دلیل آورد: میخواستم نشان بدهم که دوباره متولدشدهام، شرطی شدگی را کنار بگذارم، و دیگران را تشویق کنم وضع جسمانیشان را بهبود بخشند. او گفت: «موفقیت بر این اساس نیست که از کجا شروع میکنید، بلکه جایی است که تمام میکنید و من تمام کردم.»
یک قهرمان المپیک میگوید اتفاقی که ممکن است برای هر دونده، برای هر انسانی بیفتد، جا زدن و تسلیم شدن به درد است، و یا کم گذاشتن و بهترین نبودن، یا اینکه امید بستن به بخت و اقبال و یا این آرزوست که حریف در بهترین وضعیت خود نباشد. و این یعنی ماندن پشت محدودیتها و خداحافظی با موفقیت. فرق بین بردوباخت، غلبه بر این گرایشهای منفی است و ما هرروز در زندگیمان با این نبرد روبرو هستیم.
بیشتر بخوانید:
روزتان را بیهوده سپری نکنید
چرا مردم سیگار میکشند؟ چرا خود را در کار غرق میکنند؟ چرا تلویزیونشان بیوقفه روشن است؟ چرا نوشیدنی الکلی و مواد مخدر مصرف میکنند؟ چرا بیرویه قهوه و چای مینوشند؟
اگر افراد بخواهند به این سؤالها پاسخ بدهند درنهایت به یک جواب ساده میرسند و میگویند برای اینکه به طریقی روزمان را بگذرانیم!
برای بسیاری از آدمها به پایان رساندن روز مهمتر از چگونه گذراندن آن و حتی مهمتر از سلامتی خودشان است. آنان میخواهند روزشان را صرفاً سپری کنند. چون تنها، منزوی و افسردهاند و نمیدانند یا توجه نمیکنند که این رفتارهای ناسالم سرانجام موجب بیماری و مرگ زودرس میشود.
وقتی افراد ازنظر روانی مقاوم نباشند، در برابر بیماریهای جسمی نیز بسیار آسیبپذیر میشوند. اما اگر شرایط بحرانزا را کاهش بدهند یا تحت تأثیر تنشهای پیرامون قرار نگیرند، با داشتن روحیهای خوب و قوی میتوانند انتظار سلامتی و شادابی جسمانی را هم داشته باشند.
دست آوردهای حاصله از آخرین تحقیقات گروههای پژوهشی ، حاکی است که 2 عامل اصلی در پیشگیری از بیماریهای جسمی دخالت دارند. این دو عامل عبارتاند از: ارتباط صمیمانه با دیگران و باورهای عمیق معنوی.
در تحقیقات انجامگرفته مشخصشده افرادی که ارتباط عاطفی عمیقی با اطرافیان خوددارند و کسانی که در خانوادههایی با پیوندهای عاطفی مستحکم بزرگ شدهاند، در دوران میانسالی بسیار کمتر از افرادی که چنین روابطی ندارند، دچار بیماری میشوند.
همچنین طبق تحقیقات صورت گرفته در بین آن عده از افرادی که تحت عمل جراحی پرمخاطرهای مثل عمل قلب باز قرارگرفته بودند کسانی که دارای ایمان محکم و راسخی بودند هفت بار کمتر از دیگران در معرض خطرات و عوارض کشنده این جراحیها قرار داشتند.
بیشتربخوانید:
چرا ارتباطهای عاطفی و عقاید و باورهای معنوی تا این حد میتواند در سلامت افراد تأثیرگذار و شفابخش باشد؟
یکی از نظریههای تأییدشده در این زمینه حاکی است این نیروها موجب کاهش ضربات عاطفی میشوند و درنتیجه عوارض این شوکها مثل افسردگی شدید و اضطراب که برای سلامت جسمی فرد تهدیدکنندهاند نیز کاهش مییابد.
بهرهگیری از انرژی مثبت نهفته در ارتباطهای دوستانه و صمیمی، آرامش و اطمینان قلبی نشات گرفته از ایمان، شنیدن موسیقیهای دلنشین و موزون، مراقبه و تمرکز، استراحت و نزدیکی بیشتر با طبیعت سبب میشود سیستم ایمنی بدن در مقابل بیماریها مقاومتر شود.
شاید بعضیها اینگونه کارها را اتلاف وقت به حساب آورند اما درواقع وقتی ذهنتان را آرام و بیدغدغه میسازید، جسمتان نیز در پی آن، آرامشی شگرف را تجربه میکند و توان جسمی و ذهنیتان افزایش مییابد، که این خود به استفاده بهینه از وقت طلایی نیز میانجامد.