انتظارات واقع‌بینانه از رابطه ایران و عربستان چیست؟

وزن متغیرهای مداخله‏‏‌گر سنگین است

شماره روزنامه: ۵۶۹۱ تاریخ چاپ: ۱۴۰۱/۱۲/۲۲ ...

در طول چند روز گذشته که خبر توافق دو کشور در پکن مورد امضای علی شمخانی و محمد بن مساعد العیبان قرار گرفت، تحلیل‌های گسترده‌ای درخصوص آثار و نتایج این رخداد صورت گرفت که عمدتا در دسته تحلیل‌های خوش‌بینانه قرار می‌گیرد. اینکه این توافق می‌تواند جنگ یمن را به پایان برساند، تنش‌های منطقه‌ای را کنترل کند و برای آمریکا و نقش آن در خاورمیانه باخت محسوب می‌شود.

آنچه در این میان حائز اهمیت است، این است که چه انتظاراتی می‌توانیم از توافق ایران و عربستان داشته باشیم. یا به عبارت دقیق‌تر انتظارات واقع‌بینانه از این رابطه چیست؟ فرصت‌ها و پیامدها و همچنین محذوریت‌هایی که در این میان وجود دارد و خواهد داشت، به چه عوامل و زمینه‌هایی بستگی دارد؟

واقعیت این است که توافق ایران و عربستان برای بازگشت به روابط دوجانبه با بازگشایی سفارتخانه‌ها در تهران و ریاض و کنسولگری در جده و مشهد که قرار است طی دو ماه توسط وزرای خارجه عملیاتی شود، یک گام ابتدایی و اولیه در بن‌بست روابط ایران و عربستان در سطوح دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی به شمار می‌رود. به این معنی که حتی با وجود بازگشت شرایط عادی در روابط دوجانبه قرار نیست همزمان به تحول مهم در دو حوزه دیگر منجر شود. ایران و عربستان پیش‌تر نیز در سال 1367 و متاثر از مساله حج مجددا قطعی روابط دوجانبه را تجربه کرده بودند و پس از چند سال دوباره به سمت مصالحه پیش رفتند.

آنچه این روابط دوجانبه را دستخوش تغییر می‌کند، اتفاقا به نقش‌آفرینی متغیرها در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی بازمی‌گردد. متغیرهایی که می‌تواند روی کیفیت روابط بسیار تاثیرگذار باشد. یکی از این متغیرها ماهیت رقابتی روابط تهران و ریاض است که به نقش عوامل ژئوپلیتیک بازمی‌گردد که در طول دو دهه گذشته بعد از سقوط صدام و قدرت‌گیری شیعیان در عراق، توازن در روابط منطقه‌ای دو کشور را دستخوش عدم‌تعادل کرده است.

ادراک سعودی از این برهم خوردن تعادل و ذهنیت ایران برای عقب راندن عربستان در جهان عرب باعث شده تا دو کشور طیفی از ابزارهای تهدید لفظی، رسانه‌ای، نیابتی و... را برای متوازن کردن طرف مقابل به کار گیرند که علاوه بر عراق، بحرین، سوریه، یمن و لبنان چهار نقطه کانونی دیگر آن بوده است که بعد از خیزش‌های جهان عرب در سال 2011 بروز و ظهور گسترده‌ای در روابط داشته است. آنچه در این سال‌ها در روابط دو کشور به وقوع پیوست، ‌گذار از رقابت به تنش فراگیر متاثر از ماهیت رقابتی روابط در سطح منطقه‌ای بود که قطع روابط دوجانبه را به وجود آورد. بنابراین بازگشت دو طرف به روابط متعارف که در نوع خود یک رخداد مهم و تعیین‌‌‌کننده در مناسبات منطقه است، نمی‌تواند تغییری در ماهیت رقابتی روابط ایجاد کند.

در واقع کنترل رقابت بین دو کشور و بسط الگوی بازسازی روابط دوجانبه به روابط منطقه‌ای خود یک سرفصل جداست و مدل جامعی از همکاری‌های منطقه‌ای میان دو کشور را می‌طلبد که در شرایط کنونی زمینه و مولفه‌های شکل‌دهنده به آن بسیار ضعیف و شکننده است. بنابراین نمی‌توان به این روند خوش‌بین بود و این‌گونه پنداشت که تهران و ریاض در مسیر دوستی و تعامل قرار گرفته‌اند. هرچند بازگشت به روابط دوجانبه می‌تواند مبنای خوبی برای قرار گرفتن در این مسیر باشد، اما نیازمند اراده، اعتمادسازی و متوازن کردن گام‌ها به‌خصوص تعادل ادراکی در میزان قدرت طرف مقابل و حس بازنده نبودن برای رقم زدن صفحه‌ای جدید در روابط است.

از دید مقامات دو کشور به‌ویژه طرف سعودی داشتن روابط دوجانبه به معنای تفاهم و دوستی در سطح منطقه نیست و رقابت همچنان به صورت کنترل‌‌‌شده آثار خود را بروز خواهد داد. مگر اینکه دو کشور موفق شوند این توافق دوجانبه را تبدیل به مدل توافق‌نامه جامع منطقه‌‌‌ای کنند که در آن تکلیف کانون‌‌‌های بحران روشن شود که در شرایط کنونی به نظر می‌رسد طرف سعودی برنامه‌‌‌ای برای پیوستن به این الگو ندارد و مهم‌تر از آن ماهیت رقابتی روابط، اساسا چنین ظرفیتی را ایجاد نمی‌‌‌کند.

احتمالا از دید سعودی‌‌‌ها مهار از طریق مذاکره در شرایط کنونی می‌تواند جایگزین مطلوب‌‌‌تری برای مهار از طریق تصاعد بحران باشد. همان الگویی که به‌نظر می‌رسد می‌تواند مسیر عادی‌سازی روابط عربستان با اسرائیل را نیز تسریع کند. در واقع یکی از متغیرهای مداخله‌گر و مزاحم در روند روابط منطقه‌ای ایران و عربستان، مساله اسرائیل و نقش آن در منطقه است. خیز تل‌آویو برای عادی‌سازی فراگیر با کشورهای عربی از دید تهران، حضور رژیم صهیونیستی در ترتیبات منطقه‌ای را به دنبال خواهد داشت و نه تنها کمک‌کننده به ثبات در خاورمیانه نیست، بلکه خود به وجود‌آورنده تنش و بحران است. با این حال تلقی جهان عرب و به‌خصوص بازیگران شورای همکاری از عادی‌سازی روابط با اسرائیل متفاوت است و از این زاویه بود که شاهد عادی‌سازی روابط امارات و بحرین با اسرائیل بودیم.

جدا از سطح منطقه‌ای، نقش‌یابی متغیرهای سطح بین‌المللی نیز مانع دیگری برای عادی‌سازی روابط ایران و عربستان در فضای کنونی است. اتحاد استراتژیک عربستان و آمریکا از یکسو و تنش فراگیر ایران و آمریکا از سوی دیگر متغیر مداخله‌گر بسیار تعیین‌کننده در روابط ایران و عربستان است. در واقع به دلیل تاثیرپذیری سیاست خارجی ریاض از جایگاه هژمونیک آمریکا در خاورمیانه برای بیش از هفت دهه و به‌رغم اینکه مقامات سعودی تلاش کرده‌اند همچنان استقلال به معنایی که خود فهم می‌کنند را در روابط با ایالات متحده به شکل موازنه نرم بروز دهند، اما واقعیت این است که هنوز واشنگتن شریک اصلی عربستان و شورای همکاری در مسائل نظامی، امنیتی و اطلاعاتی در منطقه است و بیش از 80‌درصد خریدهای تسلیحاتی این بازیگران از آمریکا صورت می‌گیرد. بنابراین تا زمانی که مساله تنش ایران و آمریکا در خاورمیانه و در سطح بین‌المللی برای ‌گذار به یک نظم چند‌قطبی مطرح باشد، نقش مداخله‌گر آمریکا در روابط ایران و عربستان سهم قابل‌توجهی خواهد داشت. هرچند که ایران و اخیرا عربستان در حال تطبیق خود با پویایی‌های منطقه‌ای و تغییر موازنه قدرت جهانی در خلیج فارس هستند و از این زاویه به نقش در حال تکوین چین در مناسبات منطقه روی خوش نشان داده‌اند، اما ایالات متحده به‌رغم چرخش به شرق و تمرکز بر چین، دور از ذهن است که بخواهد منطقه را ترک کند و آن‌را به چین و روسیه واگذار کند. استراتژی بازدارندگی یکپارچه موشکی و پروژه ادغام اسرائیل در منطقه و شکل‌دهی به یک الگوی همکاری برای مقابله با تهدیدهای نوین یکی از جلوه‌های راهبرد آمریکا برای حضور گسترده‌تر در خاورمیانه و میان شرکای خود است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان