مقدمه
رهبری یکی از مهمترین موضوعات در حیطۀ رفتار سازمانی و روابط انسانی است. صاحبنظران یکی از وجوه تمایز سازمانهای موفق و ناموفق را در رهبری اثربخش و پویا برمی شمارند؛ ازاین رو، آنان دلیل عمدۀ بسیاری از ناکامیها و شکست ها ی سازمانها را ناشی از ضعف رهبری می دانند (رابرت[1]، 1992: 15). موضوع «رهبری» از قرن بیستم به یکی از موضوعات جدیِ علم مدیریت تبدیل شد.
قرن بیست و یکم، قرنِ بازارهای متغیّر و رقیبان جهانی است. سازمانها برای حرکت به سمت و سوی اهداف و دستیابی به آنها بیش از هر زمان دیگری تقلَا می کنند. در این مسیر ویژگیهای رهبر از ویژگیهای مدیر بسیار کاربردیتر است. مدیر اداره می کند؛ رهبر نوآوری می کند. مدیر وضع موجود را حفظ می کند؛ رهبر گسترش می دهد. مدیر کارها را بدرستی انجام می دهد و رهبر کارهای درست را انجام می دهد (بنیس[2]، 1987: 3). تعدد تحقیقات و نظریات و گسترش هر روزۀ ادبیات در عرصۀ رهبری، میزان اهمیتش را نشان می دهد. اهمیت موضوع بویژه برای سازمانهای رسانه ای، که با پیچیدگیهای بسیار و محیطی بشدّت متغیّر روبه رو بوده، بیشتر است. گرچه سالهاست تحقیقات گسترده ای دربارۀ مفهوم رهبری صورت گرفته، تحقیقات تخصّصیِ اندکی دربارۀ رهبری در سازمانهای رسانه ای انجام شده است. سازمانهای رسانه ای با پیچیدگیهایی روبه رو هستند که با دیگر سازمانها متفاوت است. به همین منظور نیازمند سبکهای رهبری بومی برای سازمانهای رسانه ای خود هستیم. با توجّه به اهمیت سازمانهای رسانه ای برای هر جامعه و تفاوتهای این گونه سازمانها با دیگر سازمانها هنوز جای خالی تحقیقات تخصّصی در این زمینه حس می شود.
خلأ این چنین تحقیقاتی یا سبب بی توجهی به مسئلۀ رهبری در سازمانهای رسانه ای خواهد شد یا باعث استفاده از سبکهای غیر بومی و غیر تخصصی می شود که به دیگر سازمانها مربوط است. الگوی رفتاری و مدیریّتی «شهید سیّد مرتضی آوینی » بدون تردید از جمله این تجربیّات است. از آنجا که فهم چیستی و چگونگی این تجربه ها می تواند راه پیشرفت و حرکت را در عرصۀ علمی و همین طور عملی رسانه باز کند، این پژوهش به دنبال یافتن «الگوی رهبری شهید سید مرتضی آوینی» است.
با ظهور انقلاب اسلامی، ارزشهای دینی به عرصه عمل وارد شد و از آن زمان تجربیات یگانه ای در تمامی عرصه های سازمانی و مدیریّتی به دست آمده است. تجربیّاتی که به سبب نو و متفاوت بودنِ ماهیت و ارزشهای انقلاب اسلامی، آنها هم نو و متفاوت است. عرصۀ رسانه نیز از این تجربیّات بی بهره نبوده است.
سید مرتضی آوینی 15 سال در عرصۀ رسانه ای کشور حضوری فعال داشته است. خود درباره چگونگی ورودش به عرصۀ رسانه می گوید: «با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورتهای موجود رفته رفته ما را به فیلم سازی برای جهاد سازندگی کشاند. در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم» (آوینی، 1390: 223 ). او پس از سال 1357 و توبه ای که به واسطۀ رویارویی با انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی(ره) داشت به عرصۀ جهادی وارد شد و بنا بر ضرورت و مقتضای شرایط به مستندسازی روی آورد. «شش روز در ترکمن صحرا»، «سیل خوزستان»، «خان گزیده ها»، «گم گشته های دیار فراموشی»، «هفت قصه از بلوچستان»، «فتح خون»، «حقیقت» و «روایت فتح» از جمله آثار او در مقام مستندسازی است. اواخر سال 1370 «مؤسسۀ فرهنگی روایت فتح» به فرمان مقام معظم رهبری تأسیس شد تا به کار فیلم سازی مستند و سینمایی دربارۀ دفاع مقدس بپردازد و تهیۀ مجموعۀ روایت فتح را، که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود، ادامه دهد. او و گروه فیلمبرداران روایت فتح، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند؛ اما کار سید مرتضی آوینی با شهادتش در روز جمعه بیستم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.
این تنها فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی، سید مرتضی آوینی در طول حیاتش بود. شهید آوینی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، همزمان با مشارکت در جبهه ها و تهیۀ فیلمهای مستند دربارۀ جنگ با نگارش مقالاتی در ماهنامۀ «اعتصام» و ماهنامۀ «جهاد» آغاز کرد. این دوره از کار نویسندگی وی تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سالها آوینی علاوه بر کارگردانی و تدوین مجموعۀ «روایت فتح »، نگارش متن آن را نیز بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان «گنجینۀ آسمانی». سالهای 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. او طی سالهای 68 و 69 به عنوان نویسنده با ماهنامۀ سوره همکاری کرد که سردبیری اش را برادرش سید محمد آوینی بر عهده داشت. پس از انتشار شمارۀ هفت و هشت دوره دوم سوره سید مرتضی سردبیری سوره را به عهده گرفت و کار انتشار نشریه را تا 40 شماره ادامه داد. آثار او طی این دوره نیز موضوعات بسیار گوناگونی را شامل می شود؛ هرچند آشنایی وی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجربه او درزمینۀ کارگردانی مستند و بویژه تدوین باعث شد که قبل از هر چیز به سینما بپردازد. در طول همین سالهای سردبیری، آوینی مدیریت واحد تلویزیونی حوزه را نیز به عهده گرفت که مسئولیت ساخت و تولید برنامه های تلویزیونی را برای صداوسیما داشت. مجموعه «خنجر و شقایق» و «سراب» از جمله تولیدات این دفتر در زمان مدیریت آوینی است.
آنچه شرح داده شد، تنها بخشی از فعالیتهای رسانه ای این شهید بزرگوار است که به گفته اغلب صاحبنظران، می توان آنها را از جمله تجربه های موفق جبهه انقلاب در زمینه های رسانه ای دانست. در کنار این تجربه ای و فعالیتهای عملی، آوینی در عرصه نظر نیز صاحب اندیشه ای عمیق و منحصر به فرد در حوزه رسانه ها بود. اندیشه ای که خروجی آن تألیف کتابهایی متعدد در این زمینه است. کتابها و مقالاتی که هنوز هم پس از سالها، اندیشه های بلند موجود در آنها از یک سو و قلم قدرتمند آوینی از سویی دیگر، آنها را از بسیاری از متون این حوزه متفاوت کرده است. شاید نتوان جایگاه شهید سید مرتضی آوینی را در مقام رهبری سازمان رسانه ای به اثبات رساند و این امر محل مناقشه باشد؛ اما در مقیاسی کوچکتر وی هدایت فعالیتهای رسانه ای فراوانی را در عرصه های مختلف بر عهده داشته است؛ فعالیتهایی که محصول آنها اغلب به عنوان تولیدات رسانه ای شاخص نه تنها در زمان خود، بلکه در تاریخ انقلاب اسلامی شناخته می شود.
از آنجا که رهبری و هدایت مفاهیمی است که در سازمانهای بومی ما (ازجمله سازمانهای رسانه ای) در مقام نظر و بویژه عمل، کمتر مورد توجّه قرارگرفته است، این پژوهش با مطالعۀ زندگی شهید آوینی، تلاش دارد به الگوی رهبری وی در فعالیتهای رسانه ای دست یابد تا هم قدمی برای پر کردن خلأ تحقیقات نظری در زمینۀ رهبری در سازمانهای رسانه ای برداشته شود و هم جنبه ای از ویژگیهای شهید آوینی را روشن سازد که تا کنون به صورت علمی بررسی نشده است. هم چنین نتایج این پژوهش به پربارتر شدن ادبیات علمی رهبری بومی کمک شایانی خواهد کرد.
دستیابی به الگوی رهبری شهید آوینی در فعالیتهای رسانه ای موفق ایشان می تواند پیش قدمی باشد برای طراحی سبک رهبری بومی برای رهبری در سازمان رسانه ای کشورمان؛ سبکی که بتواند با توجه به اقتضائات بومی و محیطی ایران و با در نظر گرفتن ارزشهای دینی و مذهبی، بازدهی بیشتری را در مدیریت رسانه های کشور سبب شود.
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
رهبری
به نظر بسیاری از پژوهشگران، رهبری موضوعی بین رشته ای است و به تعداد صاحبنظران و نویسندگانی که در این موضوع قلم زده اند از آن تعاریف متفاوتی ارائه شده است. درمجموع، می توان گفت که بیشتر تعاریف رهبری این وجه اشتراک را دارد که رهبری پدیده ای گروهی است که دربر دارندۀ تعامل میان دو نفر یا بیشتر است. هم چنین این پیشفرض را دارند که رهبری متضمن فرایند نفوذ اجتماعی است که در آن رهبر مشارکت داوطلبانه کارکنان را در تلاش برای کسب هدفهای سازمان طلب می کند (عابدی جعفری، 1372: 8). رهبری یکی از مهمترین موضوعات در حیطۀ علم رفتار سازمانی است. به طور کلی تأمل در تعاریف رهبری بیانگر این است که مفهوم کلیدی و پایه ای رهبری، اعمال نفوذ در دیگران به منظور دستیابی به اهداف به گونه ای است که افراد با میل و رغبت در مسیر اهداف تعیین شده گام بردارند.
سبک رهبری در سازمان از عواملی است که نقش معناداری را در افزایش یا کاهش علاقه و تعهد افراد نسبت به سازمان ایفا می کند (اوبیورو[3] و همکاران، 2011: 100). دوبرین سبک رهبری را الگویی رفتاری می داند که بیانگر صفات و ویژگیهای رفتاری رهبران است (دوبرین[4]، 2001: 135)؛ اما این الگوی رفتاری خود در جای دیگری ریشه داد. سبک رهبری نشاندهندۀ طرز تفکّر، جهان بینی و شخصیت رهبران است (ایران نژاد پاریزی و ساسان گوهر، 1371). توجه به مسئلۀ جهان بینی و بینش رهبر آنجا خود را نشان می دهد که در سبکهای مختلف رهبری به شباهتهای رفتاری می رسیم؛ رفتارهایی که ممکن است در ظاهر مشابه باشند اما از نگاه های مختلف به عالم ریشه می گیرد. مرتضی مطهّری در تعریف جهان بینی می گوید: «جهان بینی یعنی تفسیر و تحلیل جهان و تعیین خطوط اصلی چهرۀ هستی. به تعبیر فیلسوفان، جهان بینی عبارت است از اینکه «جهانِ فکری انسان ازنظرکلی شبیه و نمایانگر جهان عینی گردد و به تعبیر ساده، جهان بینی یعنی یک برداشت کلی از مجموع جهان هستی» (مطهری، 1370: 24 ).
بنابراین ازآنجاکه جهان بینی مصدرِ اجرای کارها و بیان کنندۀ فلسفۀ آنهاست در این پژوهش به مفهوم جهان بینی نیز در مسئله سبک رهبری توجّه خواهد شد و با چنین تعریفی برخورد می شود:
سبک رهبری الگویی رفتاری است که بیانگر صفات و ویژگیهای رفتاری و شخصیتی رهبران است که در جهان بینی و طرز تفکر آنها ریشه دارد.
تفاوت مدیریت و رهبری
کم نیستند صاحبنظرانی که دو پدیدۀ رهبری و مدیریت را در آثار خود مترادف انگاشته و در تبیین رابطه میان آن دو به خود زحمت نداده اند. ولی هیچ محقّقی نیست که این دو مفهوم را واقعاً یکسان دانسته باشد (یوکل[5]، 1989: 34). در میان محقّقان دربارۀ نسبت این دو مفهوم، دو دیدگاه سنتی و جدید قابل تمیز است: در دیدگاه سنتی، تبیین رابطۀ میان این دو مفهوم، عموماً در این محور خلاصه می شده است که مدیریت یا رهبری کدام یک اعم از یکدیگر است؛ به عبارت دیگر در دیدگاه سنتی (اعم از کلاسیک یا نئوکلاسیک مدیریت) رابطۀ مدیریت و رهبری در قالب اعم و اخص توضیح داده می شود. پاسخ دانشمندان مکتب کلاسیک مدیریت به این پرسش اجمالاً چنین است که «مدیریت اعم از رهبری است» (عابدی جعفری، 1372: 4).
در مقابل تقریباً از ربع اول قرن بیستم دیدگاه دیگری پدید آمده است که برخلاف نظر مکتب کلاسیک «رهبری را اعم از مدیریت» دانسته و مدیریت را زیرمجموعه ای از رهبری تلقی کرده است (عابدی جعفری، 1372: 6). در نیمۀ دوم قرن حاضر و بویژه در دهه های اخیر، توجّه پژوهشگران بیشتر به تفاوت ماهوی میان این دو مفهوم جلب شده و بحث اعم و اخص به کناری نهاده شده است. دیدگاه نوین کوشیده است تا گونه های تمایز ماهوی میان این دو مفهوم را تشریح کند (عابدی جعفری، 1372: 7). عابدی جعفری روند تاریخی نگاه ها به نسبتِ میان رهبری و مدیریت را این گونه تصویر می کند. در این نمودار «م» نشاندهندۀ مدیریت و «ر» نشاندهندۀ رهبری است:
شکل 1: روند تاریخی نگاه ها به نسبتِ میان رهبری و مدیریت (عابدی جعفری، 1372: 14 )
آنچه از این بحث برمی آید این است که فرد بدون اینکه مدیر باشد، می تواند رهبر باشد.
هم چنین فرد بدون اینکه رهبری کند، می تواند مدیر باشد. هیچ کس مطرح نکرده که مدیریت و رهبری باهم یکی است؛ اما اختلاف در درجه همپوشی است (یوکل، 1989: 58).
نهایتاً در مقایسه میان رهبری و مدیریت این موارد را باید در نظر داشت:
1- رهبر با ایجاد تغییر سروکار دارد؛ ولی مدیر برای برخورد با پیچیدگیهاست.
2- رهبران از طریق ایجاد بصیرت نسبت به آینده جهت را مشخص می کنند و از طریق انتقال این دید به افراد و الهام بخشی، آنان را برای غلبه بر موانع آماده می سازند؛ اما مدیران خوب از طریق برنامه ریزیهای رسمی، طراحی ساختارهای سازمانی خشک، نظم و انسجام را موجب می شوند.
3- رهبران نگرشی فعال نسبت به هدفها دارند؛ ولی مدیران نگرش شخصی اگر نگوییم انفعالی نسبت به هدفها دارند.
4- رهبران می توانند هدفهای گوناگونی داشته باشند؛ اما در مدیریت اولویت با هدفهای سازمانی است.
5- رهبران در منصب های پرمخاطره کار می کنند و اغلب در معرض مخاطره جویی و خطرپذیری قرار می گیرند بویژه هنگامی که موقعیت خوبی پیش آمده باشد و دستاوردهای مهمی در میان باشد؛ ولی مدیران کار را فراگرد توانمند سازی می دانند که تلفیقی از افکار و افراد در تعامل باهم برای راهبرد ها و تصمیم هاست.
6- رهبران با کارهای فکری سروکار دارند؛ ولی مدیران ترجیح می دهند با افراد کار کنند و از فعالیتهای مجرد بپرهیزند؛ زیرا فعالیتهای ذهنی مجرد آنان را دلواپس می کند.
7- رهبران به شیوه های ابتکاری و القایی با کارکنان مرتبط می شوند؛ اما مدیران با افراد از طریق نقشی که در توالی رخدادها یا فراگرد تصمیم گیری ایفا می کنند، مرتبط می شوند.
8- در رهبری سلسله مراتب مطرح نیست. هر کس بتواند بر تصمیم گیری دیگری اثر بگذارد او رهبر است و آن که اثر پذیرفته است، پیرو محسوب می شود؛ ولی در مدیریت سلسله مراتب مطرح است و ابزارهای نفوذ به طور سلسله مراتبی در اختیار مدیران قرار داده می شود.
9- در رهبری عضویت ضرورت ندارد. رهبر می تواند خارج از سازمان باشد؛ اما در مدیریت عضویت شرط است. پیش از اینکه برای کسی حکم مدیریت صادر شود، نخست باید به عضویت آن سازمان درآید یا به آن سازمان مأمور شود تا بتواند منصب مدیریت را بر عهده گیرد (رضاییان، 1389: 376).
رهبری در سازمانهای رسانه ای
ریچارد دَفت سازمان را این گونه تعریف می کند: «نهاد اجتماعی باشد؛ بر هدف مبتنی باشد؛ ساختار آن آگاهانه طرحریزی شده باشد؛ سامانه های فعّال و هماهنگ داشته، و سرانجام با محیط خارجی در ارتباط باشد» (دفت، 1381: 15)؛ اما برای شناخت سازمان رسانه ای باید به مسائل بیشتری توجه کرد؛ چراکه رسانه در مقایسه با دیگر سازمانهایِ پیچیده با عدم قطعیت بیشتری روبه رو است (مک کوئیل، 1382: 125 ).
لاوین و واکمن از عواملی یاد می کنند که سازمانهای رسانه ای را از دیگر سازمانها متمایز می کند؛ عواملی چون ماهیت محصول، نوع کارکنان، متغیرهای سازمانی ویژه و منحصربه فرد سازمانهای رسانه ای در جامعه. این دو معتقدند مدیران سازمانهای رسانه ای با چالشی برای تحقّق دو هدفِ تا حدودی متضاد روبه رو هستند. این دو هدف عبارت است از تولید محصولات رسانه ای با به کارگیری حداقل منابع از یک سو و تولید پیامها و برنامه های نوآورانه با کیفیت خوب از سوی دیگر (لاوین و واکمن[6]، 1999: 25 ). بخشی از اهمیت سازمان رسانه به این سبب است که برحسب نیازی عمومی و اجتماعی به وجود می آید. رسانه به عنوان سازمان خدماتی در عرصۀ تولید انواع پیامها و تأمین نیازهای اطلاعاتی، سرگرمی و خبررسانی فعالیت دارد. هر تصمیمی که سازمان رسانه می گیرد یا به هر اقدامی که در عرصۀ اطلاع رسانی مبادرت ورزد بر جامعه تأثیر جدی دارد.
سازمان رسانه ای مانند هر سازمان اقتصادی و اجتماعی دیگر برای تحقق اهداف و برنامه های تدوین شده به کارگیری شیوه های علمی و کارامد مدیریت نیاز دارد تا با حداقل هزینه، حداکثر کارایی را داشته باشد. سازمان رسانه ای با وجود مشابهتهای فراوان با دیگر سازمانهای معرفتی و آموزشی، ویژگیهایی دارد که آن را از بقیه متمایز و برجسته می سازد. ویژگیهای سازمان رسانه ای را می توان چنین برشمرد: انتشار انواع معرفت به جای تولید و توزیع نوع خاصی از معرفت، فعالیت در سپهر عمومی که باعث می شود در دسترس همۀ اعضای جامعه باشد و اثرگذاری بر تعداد بیشتری از مردم و اختصاص وقت و زمان بیشتری از آنها به خود؛ بنابراین، ارتباطات رسانه ای در مقایسه با ارتباطات گفتاری و میان فردی و گروهی با فراتر رفتن از محدودیت زمان و مکان و تولید و گسترش معانی، نمادها و نشانه ها در گستره وسیع به شکل گیری حدود و ثغور محیط نمادینی که در آن زندگی می کنیم، کمک می کند؛ لذا سازمانی با این دامنه و گستردگی، نیازمند به کارگیری اصول و قواعد مدیریت علمی است تا فرایند تولید، توزیع و مصرف محتوا را مدیریت کند (خاشعی و دهقان، 1391: 15).
به طور کلی با توجه به طبیعت منحصربه فرد رسانه ها، مطالعات در زمینۀ مدیریت شرکتهای بزرگ رسانه ای، مدیریت مؤسسات رسانه ای و مدیریت منابع انسانی رسانه به صورت طبیعی در طول زمان رشد کرده است. امروزه، مدیریت رسانه، پدیده ای جهانی است و تحقیق و بررسی در رشتۀ مدیریت رسانه از مرزهای بین رشته ای، حوزه های نظری و دستگاه های سیاسی عبور کرده است. این حوزه برای جستجوی شاخه های جدید پژوهش، گسترش، استفاده از روش شناسیها و تدوین رویکردهای جدید نظری آماده و مهیاست (آلباران[7]، 2006: 3)؛ اما با وجود این آمادگی، رهبری در سازمانهای رسانه ای به عنوان عرصه ای دست نخورده باقی مانده است. رهبران سازمانهای رسانه ای همواره تحت نظارت شدید قانونگذاران و سیاستگذاران قرار داشته اند ولیکن پژوهشگران مدیریت رسانه به این مقوله توجه چندانی نکرده اند و درنتیجه این عرصه به نادیده گرفته شده ترین مبحث تحقیق و نظریه پردازی در زمینۀ مدیریت رسانه بدل شده است (خاشعی و دهقان، 1391: 384 ).
در بخش پیشینه پژوهش برخی از مهمترین پژوهشها در زمینۀ الگو و سبک رهبری مرور می شود که با این پژوهش ارتباط بیشتری دارد.
رسالۀ دکتری با عنوان «مطالعۀ اکتشافی آیین رهبری فرماندهان شهید با استفاده از نظریۀ مبنایی» توسط داود عباسی (1390) در دانشگاه تهران نوشته شده است. این پژوهش کیفی و با هدف کشف آیین رهبری فرماندهان شهید به منظور طراحی الگو انجام شده است. نمونۀ انتخابی شامل هفت نفر از فرماندهان شهید است. در این تحقیق با روش نظریه پردازی داده بنیاد آثار مکتوب و صوتی نمونه ها بررسی، و مضمونهای اولیه استخراج، و از دل آنها مقولات شناسایی شد. آن گاه با شناسه گذاری محوری، مقولۀ اصلی و رابطۀ آن با دیگر مقولات مشخص گردید. طبق نتایج پژوهش «میل به اُسوِگی» کانون رهبری فرماندهان شهید است. این مقوله از الزامات و راهبردهای معینی مثل اعتقادات و باورها، جهاد نرم، بصیرت، جهاد سخت، انفاق و شهادت طلبی سرچشمه می گیرد. پژوهشگر این الگو را «رهبری شاهد » نامیده است.
پایان نامه ای با عنوان «طراحی الگوی رهبری معنوی بر اساس ارزشهای اسلامی (با تکیه بر ویژگیهای فرماندهان شهید دفاع مقدّس)» توسط حسن سعدآبادی (1390) در دانشکدۀ معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) به رشتۀ تحریر در آمده است. در این پژوهش با استفاده از روش نظریه پردازی داده بنیاد به وجوه مختلف رهبری معنوی فرماندهان شهید و روابطشان با پیروان پرداخته شده و مشی فکری و عملی سردارانی چون شهید کاظمی، شهید صیاد شیرازی، شهید بروجردی، شهید باقری مطالعه گردیده است. این تحقیق به الگویی برای تبیین الگوی شکل گیری رهبری معنوی فرماندهان شهید دست یافته است. در این الگو عواملی چون محیط رشد، پیش زمینه های مؤثر در مسیر رشد افراد، معرفت و خودسازی و ویژگیها و رفتارهای فرمانده به ایجاد تحوّلی روحی، فکری و رفتاری در نیروها منجر می شود و روند نفوذ اتفاق می افتد.
پایان نامه ای با عنوان «بررسی و تبیین الگوی رهبری حجت الاسلام سید حسن نصرالله» در دانشکدۀ معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) توسط سعید خورشیدی (1388) نوشته شده است. این پژوهش به یکی از ابعاد مهم کامیابیهای مقاومت اسلامی در لبنان از بعد مدیریتی و سازمانی حزب الله می پردازد. در بیان عوامل پیروزی و موفقیت های سازمان حزب الله نیز آنچه بیش از همه مورد تأکید قرار می گیرد، رهبری منحصربه فرد سید حسن نصرالله، دبیر کل این حزب است. در این پایان نامه با استفاده از منابع مکتوب و مصاحبه با خبرگان و بر اساس روش نظریه پردازی داده بنیاد، مؤلفه های موفقیت رهبری سید حسن نصرالله مشخص و در قالب الگویی مفهومی ارائه شده است.
پایان نامه ای با عنوان «بررسی تحلیلی سبک رهبری رهبران اسلامی (حضرات پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع))» به قلم محمود رضایی زاده (1376) در دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) نگاشته شده است. هدف این پژوهش، شناخت سبک رهبری پیامبر اکرم (ص) و ائمۀ اطهار(ع) بر اساس آثار شهید مطهری بوده است. دو فرضیه در این تحقیق ارائه و بررسی شده است: 1. پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع) در برخورد با دو دسته مسائل اصولی و مسائل شخصی، دارای دو سبک متفاوت رهبری بودند. 2. سبک رهبری رهبران اسلامی صلابت و قاطعیت در مسائل اصولی و نرمش و انعطاف در مسائل شخصی بوده است. تحقیق با استفاده از روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا انجام شده و نتایج تحقیق حاکی از تأیید هر دو فرضیه است. محقّق در ادبیات تحقیق مفاهیم مربوط به رهبری و سبک رهبری از دیدگاه صاحبنظران مدیریت و رهبری و هم چنین از دیدگاه شهید مطهری را بررسی، و با ارائۀ دلایلی عنوان می کند که انسان می تواند در زندگی خود دارای سبک و روش ثابتی باشد در نهایت این فرضیات تحقیق تأیید شده است: رهبران اسلامی در برابر مسائلی که به حق الناس مربوط است، صلابت و قاطعیت دارند و این مسائل برای آنان اصالت دارد و از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ اما در برابر مسائلی که به شخص ایشان مربوط بوده است، نرمش و انعطاف داشته اند؛ یعنی در راه تحقق اهداف و رسالت الهی خود زیانهای مادی و غیرمادی را به جان می خریدند و از منافع مادی و غیر مادی مربوط به شخص خود چشم می پوشیدند.
در سال 1390 رسالۀ دکتری با عنوان «الگوی رهبری خدمتگزار مبتنی بر دیدگاه امام خمینی(ره)» به قلم محمد شیخ زاده در دانشگاه تهران به رشته تحریر درآمده است. این تحقیق با الگو قرار دادن امام خمینی(ره) به عنوان رهبر خدمتگزار به بررسی اندیشه های آن شخصیت درزمینۀ رهبری خدمتگزار پرداخته است. هدف این تحقیق، بررسی سه سؤال اساسی چرایی، چیستی و چگونگی رهبری خدمتگزار از دیدگاه امام خمینی(ره) و ارائه یک الگوی جامع در این زمینه بوده است. در این تحقیق، که پژوهش بنیادی از نوع توصیفی اکتشافی است از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. از یافته های این پژوهش، می توان به هشت ویژگی اساسی «بصیرت بخشی »، «ایجاد تحول روحی و معنوی»، «خدمتگزاری»، «مشارکت جویی»، «وحدت بخشی»، «اعتمادبه نفس بخشی»، «سخنگویی پیروان» و «امیدبخشی » اشاره کرد.
روش پژوهش
«شناسایی الگوی رهبری شهید آوینی»، هدف این پژوهش است. برای دستیابی به این هدف مسیری استقرایی پیش رو خواهد بود. از این رو باید روشی متناسب با آن را برگزید. « نظریه پردازی داده بنیاد[8]، روشی است که نظریه ها، مفاهیم، فرضیه ها و قضایا را طی فرایندی منظّم به جای استنتاج از پیشفرضهای قبلیِ دیگر پژوهشها یا چارچوبهای نظری موجود به طور مستقیم از داده ها کشف می کند» (پاول[9]، 1999: 100). با توجّه به هدف و مسیر پیش روی پژوهش و امکان روش نظریه پردازی داده بنیاد برای نظریه پردازی در حوزۀ مدیریت، روش ذکرشده برای این پژوهش انتخاب شده است.
جامعۀ مورد بررسی این پژوهش نوشته ها و آثار شهید آوینی و کتابها، مقالات و یادداشتهایی است که اطلاعاتی دربارۀ شیوه رهبری شهید آوینی در اختیار قرار می دهد. هم چنین همراهان شهید آوینی، که بین سالهای 57 تا 72 حداقل شش ماه با وی ارتباط داشته اند نیز در جامعۀ مورد بررسی این پژوهش قرار داشتند. روش نظریه پردازی داده بنیاد به دلیل ماهیت مقایسه ای و تطبیقی بودن تحلیل خود، همیشه با روش نمونه گیری نظری ملازم است (لی[10]، 2001: 41). در این پژوهش نمونه برداری به این روش تا رسیدن به کفایت نظری ادامه داشت. کفایت نظری زمانی رخ می دهد که هیچ دادۀ بیشتری یافت نشود که پژوهشگر به وسیلۀ آن بتواند ویژگی مقوله ها را رشد دهد. پژوهشگر داده های مشابه را بارها و بارها مشاهده می کند و ازلحاظ تجربی مطمئن می شود که یک مقوله به کفایت رسیده است (پندیت[11]، 1996: 11). با توجه به اینکه روش اصلی جمع آوری داده ها در این پژوهش، مصاحبۀ عمیق با همراهان شهید بود برای دست یافتن به این کفایت نظری با ده نفر از ایشان مصاحبه به عمل آمد.
جدول 1: مصاحبه با همکاران شهید و تعداد شناسه های مستخرج از هر یک
*با توجه به نداشتن اجازۀ انتشار نام مصاحبه شوندگان سوم و چهارم از ذکر نام آنها معذوریم.
علاوه بر اینها از اسناد در این زمینه نیز استفاده شد تا به غنای پژوهش کمک شود. «نوشته ها و مصاحبه های شهید آوینی» و « یادداشتها و مصاحبه های منتشرشده از همکاران شهید» اسنادی بود که به آنها مراجعه شد که در شکل گیری الگوی نهایی تأثیر مهمی داشت.
جدول 2: یادداشتها و مصاحبه های منتشرشده از همکاران شهید و تعداد شناسه های مستخرج از هر یک
جدول 3: نوشته ها و مصاحبه های بررسی شده از شهید آوینی و تعداد شناسه های مستخرج از هر یک
به طورکلی این پژوهش چهار مرحلۀ طرح تحقیق، جمع آوری داده ها، تنظیم داده ها و تحلیل داده ها را با هدف طراحی الگوی مد نظر طی کرد. در اولین اقدام، طرح این پژوهش با هدف تعیین تمرکز تحقیق و ایجاد حساسیت نظری برای پژوهشگران، مروری بر ادبیات موجود رهبری انجام شد و سپس با توجه به رویکرد نظریه پردازی داده بنیاد برای انتخاب مشارکت کنندگان به روش نمونه گیری نظری به دنبال آگاهترین نمونه رفتیم.
در مرحلۀ بعدی گامهای تدوین یا دستورالعمل مشخص جمع آوری داده ها و ورود به میدان پژوهش با اهداف دستیابی به منابع اطلاعاتی تحقیق، ارتقای قابلیت اعتماد و استفاده از موضوعات مطرح شده در طول پژوهش تدوین و به کمک روش مصاحبه عمیق داده های مورد نیاز پژوهش جمع آوری شد. تحلیل متون مصاحبه در سه مرحله شناسه گذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. این سه مرحله مطابق دستورالعمل تحلیل داده ها در روش نظریه پردازی داده بنیاد است که با رویکردی استقرایی سعی در استخراج الگو و تولید نظریه از داده های خام دارد.
از طریق ابزار شناسه گذاری باز، مفاهیم مرتبط با پژوهش از مطالعه و بررسی مصاحبه ها و اسناد استخراج شد. در ادامه، شناسه گذاری محوری و گزینشی رویِ داده ها انجام شد که نتیجه اش استخراج مقوله ها و کشف ارتباط میان آنها بود. در شناسه گذاری محوری، شناسه های تولید شده در گام قبلی را به روشی جدید با هدف ایجاد ارتباط میان شناسه ها بازنویسی کردیم. در این مرحله از طریق فن مقایسه دائمی، شباهتها و تفاوتهای مفاهیم، استخراج و بررسی؛ و مفاهیم شبیه یکدیگر در یک مقوله یا دسته، قرار داده شد. شناسه گذاری محوری به ایجاد گروه ها و مقوله ها منجر شد. پس از اینکه تمامی داده ها به صورت یاد شده شناسه گذاری باز و محوری شد، نوبت به گروه بندی آنها رسید. در گروه بندی شناسه ها، شناسه های محوری مستخرج از مصاحبه ها گروه بندی، و سپس گروه های ایجاد شده با یکدیگر مقایسه شد تا گروه های اصلی و ابعاد هر یک شناسایی و استخراج گردد.
یافته های پژوهش
حاصل جمع آوری دادها و تحلیل و انتزاع گام به گام آنها 12 مقوله بود. درنهایت همین مقولات نیز در سه مقولۀ محوریِ «نظر و عمل دینی»، «نظر و عمل تشکیلاتی» و «ولایت داشتن» دسته بندی شد تا با برقراری روابط میان این مقولات محوری و شرح نسبت میان آنها، الگوی رهبری شهید آوینی در قالب یک الگوی مفهومی توضیح داده شود.
نظر و عمل دینی
این مقولۀ محوری از مقولات نظرگاه دینی، اهل ولایت، سلوک اشراقی، شناخت زمانه، بسیجی و هنرمند شکل گرفته است. نظر و عمل دینی چگونه «بودن» سید مرتضی آوینی است. نظر و عمل دینی زمینه ای است که با درک آن نه تنها فهم الگوی رهبری او ممکن می شود، بلکه زمینه را برای فهم دیگر وجوه فعالیتهای رسانه ای آوینی از جمله فیلم سازی، نویسندگی، روزنامه نگاری و... فراهم می کند؛ به بیان دقیقتر بدون فهمیدن این معنا، امکان درک هیچ یک از وجوه شهید آوینی فراهم نخواهد بود.
جدول 4: شرح مفاهیم و زیرمقولات شکل دهنده مقوله نظرگاه دینی*
* به دلیل محدودیت حجم مقاله، تنها یکی از جدولهای شناسه گذاریها در مقاله آورده شده است. جدولهای کامل در دفتر فصلنامه موجود است.
نظرگاه دینی مهمترین مقولۀ نظر و عمل دینی است. «[...] انسان میزان و معیار خویش را از آرمان و علت غایی حرکت خویش اخذ می کند» (آوینی، 1383: 23). این نظرگاه آرمان و علت غایی حرکت شهید آوینی را نمایان می کند. او دین را جامع حقیقت عالم می داند و معنای حقیقی دین را هم در ولایت یافته است. از نظر او انسان فطرتی الهی دارد که به حقیقت و عدالت تعهد دارد. آوینی در گیرودار فهم فطرت است و اصل حرکت انقلاب اسلامی و دوران جدید عالم از نظر او بر مبنای رجوع به فطرت رخ می دهد. او در ارتباط با دیگران، که بخشی از آن در قالب سازمان انجام می شده نیز به فطرت آنها توجه کرده است؛ به بیان کلی تر، نظرگاه دینی مبنا و زمینۀ تمام افعال و افکار آوینی و تمام مقولات و زیرمقولاتی است که در این تحقیق آمده است. اهل ولایت بودن، وجه عملی توجه او به ولایت است. او ولایت شناس و ولایت پذیر بوده است و با شناختی که از زمانه به دست آورده و افقی که امام (ره) و انقلاب اسلامی پیش رویش گشوده، تابع و تحت ولایت امام خمینی (ره ) است.
شناخت زمانه نسبت سید مرتضی آوینی را با زمان و مکانی که در آن است روشن می کند. البته در این نسبت، بازهم دین است که افق و راهنمای اوست. آوینی خود را در زمانه ای می یابد که تمدن غرب بر جهان سیطره یافته و به کمک عقل جزوی در پی توسعۀ هر روزۀ اقتصادی است. این فرهنگ از نظر او، فرهنگِ غربت از حقیقت و فاصله گرفتن از دین است که توسعۀ اقتصادی را جایگزین تکامل روحی برای بشر جدید کرده است. در این میان انقلاب اسلامی توبه ای تاریخی است که راهش را ادامۀ راه پیامبران قرار داده است و رجعتی به فطرت بشر دارد. از نظرگاه او تقابل میان انقلاب اسلامی و تمدن غرب، زمینۀ فعلیت یافتن حقیقت دین در مقام نظر و عمل را فراهم می کند.
آوینی تنها در عرصۀ نظر و در مقام سخن دیندار نیست و در عمل به آن پایبند است. سلوک اشراقی بخشی از این عمل و حرکت به سمت حقیقت را روشن می کند. بسیجی بودن او هم بیان دیگری از همین موضوع است و اشتراکاتی با سلوک آوینی دارد؛ اما ویژگی مقولۀ بسیجی این است که نسبت وی با انقلاب اسلامی و زمانه اش را دقیقتر بیان می کند.
هنرمند بودن آخرین ویژگی است که ذیل مقولۀ محوری نظر و عمل دینی قرار می گیرد. آوینی هم در زمینۀ هنر، دانش بسیاری دارد و هم در طول مسیر کارش به فن و تخصص کار هنری دست پیدا کرده است؛ اما وجه ممتاز او در نگاهش به غایت و هدف هنر است. آوینی هنر را در نسبت با حقیقت تعریف می کند: «هنر شیداییِ حقیقت است؛ همراه با قدرت بیان آن شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است. هر یک از این دو شیدایی شیدایی حق و قدرت بیان آن اگر نقص داشته باشد اثر هنری خلق نمی شود » (آوینی، 1390: 197). از نگاه او هنرمند، انسانی است صاحب تکلیف در برابر خدا و مخاطب هنر، انسانی است صاحب فطرت. این نگاه آوینی به هنر، که حاصل از جهان بینی اوست بر شکل استفادۀ او از شیوه های هنری و نتیجۀ کار هنری او اثر می گذارد.
شکل 2: مقولۀ محوری نظر و عمل دینی
نظر و عمل تشکیلاتی
فهم تشکیلاتی اولین مقوله ای است که مقولۀ محوری نظر و عمل تشکیلاتی آن را شامل می شود. فهمی که آوینی از کار و سازمان دارد باز هم در نسبتی مستقیم با نظرگاه دینی اوست. در این مقام، کاری که با اعتقاد انجام می شود، حکم عبادت را برای مؤمن دارد و زمینۀ به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان را فراهم می کند. از سوی دیگر شناخت آوینی از زمانه اش، فهم متفاوتی از کار و سازمان در جهان امروز به او می دهد. او فهمیده که اقتصاد و پول محور همه چیز از جمله نهادها و سازمانها شده است. با محور شدن اقتصاد، تنها انگیزۀ بشر برای کار در ادامۀ معاش است و با این وصف، کار تبدیل می شود به یک شر لازم که هرچه زودتر باید از آن خلاصی پیدا کرد. از نظر آوینی سازمانهای ما (که میراث حکومت پیش از انقلاب اسلامی هستند) بر همان محور اقتصاد شکل گرفته اند و به همان بلیّه ها نیز دچارند. سازمانها باید بنای کار خود را علاوه بر نظم بر انگیزه های درونی انسانها بنا کنند: «نظام جمهوری اسلامی نیز باید سعی کند که تشکیلات اجرایی خویش را درعین حال بر نظم و انگیزه های درونی بنا نهد» (آوینی، 1383: 34). در این زمینه تجربه های موفق نهادهای انقلابی همچون جهاد سازندگی پیش روی ما قرار دارد که در آنها انگیزۀ کار پول نبوده، بلکه کار به عنوان عبادت تلقی شده است: «یکی از وجوه تفاوت نهادهای انقلابی و تشکیلات اجرایی موروثی، که ارمغان غرب زدگی ما هستند در همین جاست که کار در نهاد انقلابی به مثابه عبادتی بزرگ تلقی می شود» (آوینی، 1383: 33). نکتۀ مهم دیگر این است که نهادهای نظام باید همچون اقماری گرد ولایت قرار بگیرند و هرلحظه خود را در نسبت با آن قرار دهند و تعریف کنند. از نگاه او نشناختن غرب به عنوان دشمن فرهنگی و نداشتن انگیزه برای مبارزه با آن هم از مشکلاتی است که سازمانهای فرهنگی کشور به آن دچارند.
با این نگاه، سید مرتضی آوینی به شکل خاصی در تشکیلات عمل می کند و ویژگیهایی در رفتار او پدیدار می شود. این عمل تشکیلاتی در ویژگیهای شخصی در تشکیلات و در سطوح دیگری در نسبت با افراد، گروه و ساختار سازمانی رخ می دهد. در میان زیرمقوله هایی که ذیل ویژگیهای شخصی در تشکیلات قرار می گیرد، بالاتر ندیدن خود از دیگران از باقی آنها برجسته تر است. او بیشتر از دیگران تلاش می کند و جلوتر از آنها حرکت می کند. خود را بالاتر از همکارانش نمی داند و مهمتر اینکه ادعای رهبری مجموعه را ندارد. او به کار تشکیلاتی علاقه مند است؛ در سیر کار هم به مسائل نظری و هم عملی توجه دارد و استقلال خود را در کار حفظ می کند. از طرفی نداشتن ویژگیهای مدیریتی هم از دیگر خصوصیات اوست. آوینی از نگاه همکارانش ویژگیهای لازم برای مدیریت را ندارد و اصلاً چنین ویژگیهایی با روحیۀ او سازگار نیست. یکی از همراهان شهید می گوید: «کار مدیریتی و اجرایی کردن کار آوینی نبود و وقتش را می گرفت و روحیه اش را خراب می کرد.» صد البته نداشتن این ویژگی به وجه رهبر بودن او لطمه ای وارد نمی کند.
سطح دیگر عمل سید مرتضی آوینی، افراد است. او تلاش می کند آدمها را در سیر الی الله یاری دهد و به آنها با کلام و عملش جهت دهد. تربیت و هدایت افراد بیان کلی تری از این مسئله است. ارتباط دلی با نیروها، در نظر گرفتن شرایط هر فرد، انصاف در کار، مسئولیت پذیر کردن نیروها و آموزش، دیگر وجوه عملی است که در نسبت آوینی و افراد در تشکیلات به آنها رسیده ایم.
سطح دیگری از عمل تشکیلاتی آوینی در نسبت با گروه و کار گروهی است. آوینی مبنای عمل گروهش را بر استقلال و اختیار افرادش قرار داده و سعی کرده است از مشکلاتی که بوروکراسی در کار تشکیلاتی ایجاد می کند، جلوگیری کند: «ما با پرهیز از بوروکراسی و با اصالت دادن به اختیار و استقلال افراد، تشکیلاتی را بنیاد نهاده ایم که بتواند در زمینه جنگ کار کند» (آوینی، 1390: 219). اینها دیگر زیرمقولاتِ مقولۀ عمل گروهی در تشکیلات است: تأکید بر انگیزش اعتقادی، ایده دادن و مشورت با افراد، تنظیم روابط بین افراد، در نظر گرفتن اقتضائات، گزینش افراد، رصد و نظارت، پیش بینی و برنامه ریزی، پرورش نیروی هنری و رسانه ای، روشن کردن افقها، مشخص کردن اهداف و توجه به اولویتها.
عمل در ساختار سازمانی سطح دیگر عمل تشکیلاتی سید مرتضی آوینی است. توجه به این نکته ضروری است که او نه سازمانی را بنا نهاده و نه همچون مهره در این سازمان و آن سازمان جا به جا شده است. او سازمانی منعطف و غیر بوروکراتیک را برای فعالیت فرهنگی انتخاب کرده و با ورود به آن به مرور گروه خود را تشکیل داده و در جهت نگاه و اهدافی که داشته حرکت کرده است. وی در مقالۀ یک تجربۀ ماندگار، این انتخاب را این طور تبیین می کند: «من در عرصه تلاشهای فرهنگی و هنری از سازمانهای موجود در نظام بوروکراتیک کشور ناامید هستم و به همین علت به حوزه هنری آمده ام که سازمانی دولتی نیست اما درعین حال تسلیم ضرورتهای بخش خصوصی نیز نشده است. این حالت تعلیق به واحد تلویزیونی جهاد این قدرت را بخشیده بود که نه تسلیم موجبات و مقتضیات اداری شود که از جانب جهاد سازندگی می توانست بر چنین واحدی تحمیل شود و نه گردن به پیچیدگیهای مالی و اداری در سیستم تولید تلویزیون بگذارد» (آوینی، 1391: 22). او در صورت لزوم، تشکل هایی را در دل سازمانی که به آن پیوسته است، شکل می دهد تا زمینه را برای رسیدن به اهدافی که در نظر دارد فراهم کند. برون سپاری هم از شیوه هایی است که او از آن برای گریختن از بوروکراسی و مشکلاتی که ایجاد می کند، استفاده کرده است.
شکل 3: مقولۀمحوری نظر و عمل تشکیلاتی
ولایت داشتن
مقولۀ محوری ولایت داشتن شامل چهار زیرمقوله محبوبیت، ولایت بر همکاران، پیروی نیروها از آوینی و سرسپردگی نیروها به آوینی می شود. همان طور که ذیل ارتباط با افراد در تشکیلات آمده، آوینی با افراد گروهش ارتباط قلبی برقرار کرده و آنها را دوست داشته است. این دوست داشتن متقابلاً در همراهان او هم در طی مسیر ایجاد شده و محبوبیت او در گروهش را سبب شده است؛ اما سطح ارتباط همکاران آوینی با او در اینجا متوقف نمی شود. علاقه و نسبت قلبی ای که همراهان شهید به او دارند، زمینه را برای پیروی نیروها از آوینی فراهم می کند و باعث می شود آنها داوطلبانه با وی همکاری کنند و حرف و خواست او را در نظر بگیرند. این پیروی در ادامه به نوعی از سرسپردگی نیروها به آوینی منجر می شود.
ولایت بر همکاران مهمترین زیرمقولۀ ولایت داشتن است که در واقع وجه کلان تر سه زیرمقولۀ دیگر را بیان می کند و زمینه را برای سربرآوردن این مقولۀ محوری فراهم می کند. ریشۀ پذیرفتن این ولایت توسط همکاران او در ویژگیهای روحی، اخلاقی، کاری و جامع الاطراف بودن شهید آوینی است؛ ویژگیهایی که در قالب دو مقولۀ محوری نظر و عمل دینی و نظر و عمل تشکیلاتی بیان شده است. این مقولۀ محوری را می توان معادل نفوذ در ادبیات علم مدیریت دانست؛ اما تفاوتی که بین این دو نوع نفوذ دیده می شود مسئلۀ «اراده به نفوذ» است. تمام تلاشها در مطالعات رهبری بر این پایه است که ویژگیهای رهبری شناخته شود تا با کسب و برجسته کردن این ویژگیها و نفوذ در مرئوسان، راه رسیدن به اهداف فرد یا سازمان میسر شود؛ اما نتایج این پژوهش نشان می دهد اراده به چنین نفوذی در شهید آوینی وجود نداشته است. آنچه در نسبت آوینی با همکارانش و دیگر افراد به چشم می آید، نوع نگاه او به انسانهاست. او انسان را در مسیر هدف خلیفه الله شدن می بیند و فطرت آنها را مورد توجه قرار می دهد. او تلاش می کند ایشان را در این مسیر کمک کند. همین نگاه او به انسان، فهم عمیقی از دیگران به او می دهد و زمینه ارتباط صمیمانۀ همکاران را با او فراهم می کند.
الگوی مفهومی رهبری شهید سید مرتضی آوینی
بر اساس یافته های نهایی تحقیق، «نظر و عمل دینی»، «نظر و عمل تشکیلاتی» و «ولایت داشتن » سه مقولۀ محوری است که به کمک آنها می توان الگوی رهبری شهید آوینی را در فعالیتهای رسانه ایش فهم کرد. نظر و عمل دینی چگونگی «بودنِ» آوینی به معنی کلی کلمه است. این مقولۀ محوری هم جهان بینی و هم ویژگیهای او در طی طریق این جهان بینی را شرح می دهد. نظر و عمل تشکیلاتی مختصات تفکر و عمل او در چارچوب تشکیلات را نشان می دهد. البته این مقولۀ محوری را نباید ازآنچه آن را «بودنِ » آوینی خوانده ایم جدا دانست؛ اما برای شرح آن چاره ای از انتزاع نبوده است. ولایت داشتن هم نتیجۀ دو مقولۀ محوری قبلی است که شکل خاص نفوذ آوینی در همراهانش را بیان می کند. تصویرسازی مفاهیم از سویی روشن کننده برخی جنبه های آن است و از سوی دیگری بعضی جنبه ها را می پوشاند. با علم به این مسئله به رسم مألوف چنین پژوهشهایی، رابطۀ ساده سازی شده میان مقوله های محوری این پژوهش ارائه شد (شکل 4). اساس روش نظریه پردازی داده بنیاد بر انتزاع داده ها است؛ اما این مسئله مطرح بود که انتزاع بیش از حد مسائل و جدا کردن آنها از زمینه شان، ممکن است راه دستیابی به فهم درست را بگیرد. به همین دلیل سعی شد در عین حال که از انتزاع استفاده می شود در وجه کلان دچار آسیبهای آن نشویم.
شکل 4: الگوی مفهومی رهبری شهید سید مرتضی آوینی
نتیجه گیری و پیشنهادها
رهبری در جهان مدیریّت صاحب ادبیاتی غنی است. سالهاست پژوهشگران در مورد این موضوع به تحقیق پرداخته، و نظریّات گوناگونی ارائه کرده اند. در کشور ما نیز پژوهشهای بسیاری دربارۀ این موضوع و با استفاده از چارچوبهای موجود انجام شده است. در مقام مقایسه، پژوهشهایی که هدفشان استخراج و شناسایی سبکهایی بر اساس ویژگیهای دینی و فرهنگی ما باشد، بسیار اندک است. نو بودن رشته مدیریت رسانه و عدم تدوین مبانی رهبری سازمانهای رسانه ای با رویکرد دینی اسلامی، خلأ نظری و کاربردی این حوزه مطالعاتی است. با ظهور انقلاب اسلامی تجربیات جدیدی در تمامی عرصه ها ازجمله عرصۀ مدیریت و سازمان به دست آمده است؛ تجربیاتی که به سبب نو و متفاوت بودن ماهیت و ارزشهای انقلاب اسلامی، آنها هم نو و متفاوت بوده است. الگوی رهبری شهید سید مرتضی آوینی ازجمله این تجربیات در عرصۀ فعالیتهای رسانه ای است. دستیابی به این الگو زمینه دستیابی به سبک منحصر به فرد رهبری را در سازمانهای رسانه ای بومی ما فراهم ساخته است.
اگر در مدیریت امروز سخن از معنویت، خدمتگزاری و بصیرت در قالب سبکهای رهبری چون سبک رهبری معنوی، رهبری بصیر یا خدمتگزار می رود، تمام این مفاهیم حول کلان گزارۀ «توسعه» معنا می شود و ابزاری برای آن است؛ اما در نگاه شخصی چون آوینی که با نظرگاهی دینی به عالم می نگرد، این مفاهیم جایگاهی کاملاً متفاوت دارد و این تفاوت نگاه به غایت به تفاوت در نتیجه و شکل رفتار منجر می شود.
در مسیر نظریه پردازی و تدوین روشها و سبکها در عرصۀ علوم انسانی و بالطبع مدیریت عموماً مسئلۀ مهمی نادیده گرفته می شود. در این مسیر سعی می شود همۀ عوامل مؤثر موضوع در الگو هایی آورده شود و همه چیز زیر یک فرمول جهان شمول بگنجد و نشان داده شود. نکته اینجاست که «غیب » در این فرمولها نادیده گرفته می شود و تمام همّ پژوهشگران بر این است که همه چیز به «شهادت» برسد. این همان خطری است که شهید آوینی در رابطه با فضای علمی به آن اشاره می کند و علم زدگی و تکنوکراسی می داند: «علم زدگی و تکنوکراسی سرنوشت محتوم قریب به اتفاق دانشجویان دانشگاه هاست؛ چرا که انسان بشدت در معرض این خطر عمده قرار دارد که «علت» را با «سبب » اشتباه بگیرد و در ضمن گریز فطری اش از جهل، روی به نظامهای فکری خاصی بیاورد که یک آگاهی سطحی به واسطه ها و اسبابِ حدوثِ عالم آنان را از تفکر در علتها و ماهیت ها کفایت کرده است» (آوینی، 1386: 87). بی توجهی به غیب و تلاش برای رساندن همه چیز به شهود و خلاصه کردنش در فرمولها ما را به همین اشتباه گرفتن سبب به جای علت می کشاند و در دامن نهیلیسم می اندازد.
گریز از نظم بروکراتیک یکی از ویژگیهای شهید آوینی در سازمان بوده است. نظم بروکراتیک کشنده انگیزۀ انقلابی و اسلامی است. بنابراین پیشنهاد می شود به سمت روشهایی برویم که هرچه بیشتر از نظم بروکراتیک فاصله می گیرد. نظم امروز با بروکراسی هم معنی و همنشین شده است و این همنشینی نباید ما را به خطا بیندازد که راه دیگری برای نظام مندکردن کارها نیست. باید از نظم بروکراتیک به سمت تکیه بر استقلال و انگیزه حرکت کرد. در ابتدا چنین حرکتی در نظر برخی غیر لازم و اشتباهی بزرگ و در نظر برخی دیگر غیر ممکن می رسد؛ اما طی این طریق با ایمان ممکن است؛ ایمانی که انسان را از نظر به سمت عمل حرکت دهد. این تلاشی است برای بیرون آمدن از چارچوبهایی که برای دنیای امروز پیشفرض و قطعی در نظر گرفته می شود و در حقیقت ترجمۀ «ما می توانیم» است.
برونسپاری یکی از راه های گریز از نظم بروکراتیک موجود است، البته برونسپاری ای که هدفش تغییر نظم کلیت سازمان و نظم فعلی آن باشد؛ لذا پیشنهاد می شود با کمک به تشکیل گروه های ایمانی و جهادی و سپردن اختیار به آنها در مسیر انگیزه هایی که دارند از این نظم بروکراتیک دور شویم. همان طور که گروهی چون جهاد تلویزیون در زمان خود توانست اتفاقات و تجربیاتی نو رقم بزند.
پیشنهاد می شود در تربیت مدیر و نیروی رسانه ای دقت بسیاری شود؛ چرا که سازمانهای رسانه ای تنها با تربیت انسانهای مؤمن و انقلابی می توانند به اهدافشان به دور از شعارزدگی، ظاهربینی و سیاست زدگی دست پیدا کنند. بخشی از این تربیت، آموزش علمی است؛ اما با تدریس متون ترجمه ای که برآمده از بافت دانش غربی است، مدیری که هم در روش و هم در هدف مناسب جریان انقلاب اسلامی باشد، تربیت نمی شود. به همین دلیل پیشنهاد می شود حرکت به سوی تولید متن درسی متناسب با هدف و غایتهایمان بسرعت آغاز شود. لازمۀ رسیدن به چنین متونی در مدیریت رسانه حرکت کل علوم انسانی به این سمت است که زمانبر و دشوار است؛ اما این مانع، نباید باعث نادیده گرفتن چنین مسئله مهمی و گذشتن از کنار آن شود. نوشتۀ سید مرتضی آوینی دربارۀ نظام آموزشی فعلی و راه پیشِ روی ما روشن کننده این مسیر است: «با یقین کامل می توان پیش بینی کرد که نهضت اسلامی ان شاءالله در آینده ای نزدیک نظامی آموزشی متناسب با معتقدات خویش و آرمانهای الهی انقلاب خواهد یافت و تا آن روز لاجرم باید این نظام آموزشی موروثی را حفظ کنیم و در عین حال آماده باشیم تا در یک فرصت مناسب تحولات لازم را در آن انجام دهیم؛ اما از آنجا که این تحول فرع بر شناخت ماهیت علم و ماهیت این سیستم آموزشی و ارزیابی آن از دریچۀ اسلام است بر ماست که هر چه بیشتر در شناخت ماهیت غرب و مطابقت آن با مبانی اسلامی بکوشیم» (آوینی، 1383: 250).
«تحول فرع بر شناخت ماهیت علم جدید است»؛ این گزاره ای است که از جملۀ پیشین سید مرتضی آوینی می توان فهمید. در نظام فعلی آموزش آنچه آموخته می شود، بیش از همه شیوه ها و روشهاست و ماهیت و غایت نادیده گرفته می شود؛ لذا پیشنهاد می شود در آموزش نیروها و مدیران رسانه علاوه بر وجوه دانشی، وجوه معرفتی و عمیقتر رسانه و مدیریت دیده شود؛ چرا که توجه به منظر کلی رشته و نسبت آن در کلیت فرهنگی و تمدنی ما اهمیت و ضرورت دارد. در گام اول فهم آنچه از سید مرتضی آوینی دربارۀ رسانه و ماهیت و غایت آن به جا مانده است، می تواند مفید باشد و با طرح مباحث آن در محیط علمی زمینه برای ایجاد تحول آماده شود.
در پایان باید یادآور شد که این مسیر از جنس ایمان است و طی آن تنها با دانستن و اجرای فرمولهایی خاص شدنی نیست. کما اینکه هیچ کس با اجرای روشها و فرمولهایی که احتمالاً از سیره معصومین(ع)، بزرگان دین و شهدا استخراج شده است به آن جایگاه و عمل دست نمی یابد. پیشنهاد نهایی پژوهش ناظر به این اصل است که این مسیر از جنس ایمان است و باید با ایمان آن را پیمود.
منابع فارسی
آوینی، سیدمرتضی (1383). توسعه و مبانی تمدن غرب. تهران: نشر ساقی.
آوینی، سیدمرتضی (1390 ). آینه جادو. ج سوم. تهران: نشر واحه.
آوینی، سیدمرتضی (1391). تماشاگه راز. تهران: نشر واحه.
ایران نژاد پاریزی، مهدی؛ ساسان گوهر، پرویز (1371). سازمان و مدیریّت از تئوری تا عمل. تهران: انتشارات علوم بانکداری جمهوری اسلامی ایران.
خاشعی، وحید؛ دهقان، علی (1391). مدیریت راهبردی در رسانه ها از نظریه تا عمل. تهران: دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها.
خورشیدی، سعید (1388). بررسی و تبیین الگوی رهبری حجت الاسلام سید حسن نصرالله. تهران: دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع).
دفت، ریچارد ال (1381). مبانی تئوری و طراحی سازمان. ترجمه علی پارساییان و سید محمد اعرابی. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
رضاییان، علی (1389 ). مبانی مدیریت رفتار سازمانی. تهران: سمت.
رضایی زاده، محمود (1376 ). بررسی تحلیلی سبک رهبری رهبران اسلامی: حضرات پیامبر اکرم (ص) و ائمۀ اطهار(ع). تهران: دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع).
سعدآبادی، حسن (1390 ). طراحی الگوی رهبری معنوی بر اساس ارزشهای اسلامی (با تکیه بر ویژگیهای فرماندهان شهید دفاع مقدّس). تهران: دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع).
شیخ زاده، محمد (1390). الگوی رهبری خدمتگزار مبتنی بر دیدگاه امام خمینی(ره). تهران: دانشگاه تهران.
عابدی جعفری، حسن (1372). رهبری و مدیریت: رابطه دو مفهوم. فصلنامه مصباح. ش 6: 1 16.
عباسی، داود (1390). مطالعه اکتشافی آیین رهبری فرماندهان شهید با استفاده از نظریه مبنایی. تهران: دانشگاه تهران.
مطهری، مرتضی (1370). مجموعه آثار. تهران: نشر صدرا.
مک کوئیل، دنیس (1382). درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی. ترجمه پرویز اجلالی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
منابع انگلیسی
Albarran, A. (2006). Historical Trends and Patterns in Media Management Research. In A. Albarran, S. Chan-Olmsted , & M. Wirth, Handbook of Media Management and Economics (pp. 3-23). Mahwah: Lawrence Erlbaum Associates, Inc.
Bennis , W. (1987). Leadership Transforms Vision Into Action. New York: KEND Publishing.
Dubrin, A. (2001). Leadership -Research Finding, Practices and Skills (Third ed.). Newyork: Houghton Mifflin.
Lavin, J., & Wackman, D. (1999). Managing Media Organizations: Effective Leadership of the Media. London, England: Longman.
Lee , J. (2001 ). A grounded theory: Integration and internalization in ERP adoption and use. University of Nebraska.
Obiwuru, T., Okwu, A. T., Akpa, V. O., & Nwankwere, I. A. (2011). Effects Of Leadership Style On Organizational Performance: A Survey Of Selected Small Scale Enterprises In Ikosi-Ketu Council Development Area Of Lagos State. Australian Journal Of Business And Management Research, 1(7), pp. 100-111.
Pandit, N. (1996, December). The Creation of Theory: A Recent Application of the Grounded Theory Method. The Qualitative Report, 2(4). Retrieved from http://www.nova.edu/ssss/QR/ QR2-4/pandit.html
Powell, R. (1999). Recent trends in research: a methodological essay. Library and Information Science Research , 21, pp. 91-119.
Robert, L. (1992). Strategic Leadership: a multiorganizational-level perspective. Westport: Quorum Books.
Yukl, G. A. (1989). Leadership in Organizations (2 ed.). Englewood Cliffs: Prentice -Hall.
پی نوشت ها: