پولیتیکو در گزارشی با عنوان «من تو را زنده خواهم سوزاند» نوشت: اختلافات در میان ایرانیان دیاسپورا (جوامع دور از وطن) کریهتر میشود و با نزدیکتر شدن ایران به نقطه گریز، سیاست خارجی ایالات متحده را پیچیدهتر میکند. دانیل بلاک 22 آوریل در پولیتیکو نوشت: در ماه اکتبر، در حالی که ایران با ناآرامیها مواجه بود، شری حکیمی دعوت برای دیدار با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده را پذیرفت. در اتاق پذیرایی پرزرقوبرق وزارت امور خارجه، حکیمی و تعداد انگشت شماری از زنان ایرانی-آمریکایی دیگر در مورد اعتراضات و نحوه برخورد ایالات متحده با حوادث بحث و تبادل نظر کردند.
در ادامه این مطلب آمده است: سه نفر از شرکتکنندگان - از جمله حکیمی - در عکسی ظاهر شدند که او بعدا در توییتر منتشر کرد. بلینکن نیز در خصوص این دیدار نوشت: «ما همچنان به یافتن راههایی برای پاسخ به خشونت دولت علیه معترضان ادامه میدهیم. امروز، من با نمایندگانی از جامعه مدنی ملاقات کردم تا در مورد اینکه ایالات متحده چه کارهای بیشتری میتواند انجام دهد، گفتوگو کنیم.»
حکیمی زیاد به انتشار عکس فکر نکرد. او بنیانگذار و مدیر اجرایی یک سازمان غیرانتفاعی است که برابری جنسیتی را در سراسر جهان ترویج میکند. او از توافق هستهای ایران در سال 2015 حمایت کرد و میزگردهایی را با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت ایران در طول مذاکرات هستهای و پس از آن، مدیریت کرد. اما حکیمی عموما از کانون توجه شدن دوری میکند. او حضور متوسطی در رسانههای اجتماعی دارد. با این حال، ساعاتی پس از انتشار عکس با بلینکن، اوضاع تغییر کرد. یکی از کاربران توییتر او را عامل جمهوریاسلامی خواند. حکیمی نظرات را ناراحتکننده و گیجکننده یافت. او در ایالات متحده متولد شده است و از سال 2006 دیگر به ایران سفر نکرده بود.
حکیمی آن شب به رختخواب رفت؛ به این امید که حملات فروکش کند. اما حملات بدتر شد. روز بعد، کاوه شهروز، وکیل کانادایی و عضو یک اندیشکده با بیش از 30هزار دنبال کننده، ویدئویی را مربوط به سال 2015 منتشر کرد که در آن حکیمی با هیجان در مورد عکس گرفتن با ظریف صحبت میکرد. شهروز این عکس را توییت کرد و گفت حکیمی برای جمهوری اسلامی لابی کرده است. اتهامات علیه او مورد توجه قرار گرفت، در طول تنها دو روز، نزدیک به 35هزار بار اسم او در توییتر ذکر شد. بسیاری از آن پستها، حکیمی را حامی جمهوری اسلامی میخواندند. برخی گفتند که او دست نشانده حکومت است، برخی دیگر او را تهدید به تجاوز و حتی تهدید به کشتن کردند. یکی گفت: «من تو را پیدا میکنم و تو را زنده زنده میسوزانم. حکیمی یک هفته بعد در آپارتمانش سیستمهای امنیتی نصب کرد. او برنامه «DeleteMe» را دانلود کرد تا اطلاعات شخصی خود را در حالت آفلاین بهبود ببخشد. اما تهدیدها همچنان ادامه داشت. کاربران شروع به حملات توهینآمیز به موسسه غیرانتفاعی او کردند.
برای ایرانیان، 7 ماه گذشته فوقالعاده آشفته بوده است. دیاسپورا که تظاهراتی را برای همبستگی در سراسر جهان برگزار کرد، به شدت مورد حمایت قرار گرفت و احساسات مهاجران را برانگیخت. بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور توسط همتایان خشمگین خود مورد آزار و اذیت قرار گرفته و تهدید شدهاند. این حملات عمدتا زنان را بهویژه در آمریکای شمالی و اروپا هدف قرار داده است. قربانیان شامل فعالان برابری جنسیتی، روزنامهنگاران، تحلیلگران سیاست خارجی و مورخانی هستند که هر کدام به تبانی با جمهوری اسلامی متهم شدهاند.
مشخص نیست که بسیاری از مهاجمان چه کسانی هستند، زیرا بسیاری از حملات ناشناس هستند و اغلب از حسابهای اجتماعی بدون منشأ مشخص استفاده میکنند. ممکن است برخی از آزار و اذیتها توسط موسسات سازماندهی شده باشد، نه افراد واقعی، اما تعداد زیادی از آنها چهرههای شناخته شدهای در جامعه مهاجران ایرانی هستند که همگی تعهد به انزوای ایران دارند.
بحث پیرامون ایران یک فوریت تازه یافته است. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در سال 2018 از توافق هستهای ایران خارج شد، تهران سخت تلاش کرده است تا خود را در فاصلهای نزدیک به دستیابی به سلاح هستهای قرار دهد و امروز، از همیشه به آن نزدیکتر است. یک مقام ارشد آمریکایی تخمین زد که ایران اکنون میتواند مواد شکافتپذیر یک بمب را در فاصله حدودا 12 روز تولید کند. ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش، به کنگره گفته است که ایران تنها به چند ماه برای ساخت سلاح نیاز دارد.
پرزیدنت جو بایدن، مانند اسلاف خود، متعهد شده است که از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کند. این موضوعی است که او باید در کنار فروش تسلیحات تهران به روسیه، حمایت از شبهنظامیان منطقهای، حملات به نیروهای آمریکایی در عراق با آن مقابله کند. به صورت جداگانه، رسیدگی به هر یک از این مشکلات دشوار است. در مجموع، آنها چالشی خارقالعاده ایجاد میکنند و بایدن در تلاش برای حل این موضوعات است. بنابراین، جای تعجب نیست که بسیاری از طرفداران و مخالفان دیپلماسی به طور یکسان توافق دارند که پرداختن به ایران به خلاقیت زیادی، بهویژه از سوی کشورهای دیاسپورا نیاز دارد.
در بحرانیترین مقطع روابط با ایران از زمان توافق هستهای 2015، بسیاری از تحلیلگران طرفدار دیپلماسی سکوت کردهاند. علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران گفت: «هدف این کمپین ارعاب و ساکت کردن مردم است.» وی ابراز نگرانی عمیق کرد که اگر کارشناسان و ناظران نتوانند آشکارا بحث کنند و سیاست جدیدی را برای این کشور رقم بزنند، ایران بسیار خطرناکتر خواهد شد. در میان کشورهای دیاسپورا، دعوای سیاسی چیز جدیدی نیست. آمریکاییهای کوبایی از زمانی که فیدل کاسترو در سال 1959 قدرت را به دست گرفت، در مورد اینکه آیا ایالاتمتحده باید به شدت با دولت هاوانا مخالفت کند یا نه، بحث میکردند. یهودیان آمریکایی انواع مختلفی از گروههای مدافع قدرتمند را تشکیل دادهاند که بر سر حمایت واشنگتن از اسرائیل اختلاف نظر دارند.
برای ایرانیان آمریکایی، اتهامات همکاری گستردهتر است. فرناز فصیحی، خبرنگار نیویورک تایمز که مکررا در مورد ایران مینویسد، تهدید به مرگ و تهدید به تجاوز جنسی شده است. یک بار برای صنم نراقی یک پیام توییتری با تصویر طناب دار ارسال شد. آزار و اذیت به اینترنت محدود نشده است. در اواسط اکتبر، دانشگاه شیکاگو پس از دعوت از نگار مرتضوی، روزنامهنگار آزاد ایرانی-آمریکایی برای شرکت در یک رویداد، تهدید به بمبگذاری شد. این آزار و اذیت، اعضای دیاسپورا در کشورهایی غیر از ایالات متحده را نیز هدف قرار داده است.
آزار و اذیت کار را برای طرفداران دیپلماسی دشوارتر کرده است. کارشناسان سیاست خارجی ایران دعوت به نوشتن مقاله برای مجلات سیاسی مانند مجلهای را که من برای آن کار میکنم، رد کردهاند. واعظ، مشاور سابق رابرت مالی، نماینده کنونی آمریکا در امور ایران گفت که این حملات کل موضوع دیپلماسی را «سمی» کرده است. اگرچه ایرانیان بیشتر آزار و اذیت را دریافت کردهاند، اما این حملات به جامعه دیاسپورا محدود نمیشود. کلسی داونپورت، مدیر سیاست منع اشاعه در انجمن کنترل تسلیحات، گفت: «آزار و اذیت باعث شد دوبار در مورد توییتهایم و انتشار آن فکر کنم.» داونپورت پس از نوشتن مقالهای که مسیر جدیدی را برای ایران و آمریکا در دیپلماسی هستهای پیشنهاد میکند، غرق در تهدید از جمله علیه فرزندانش شد.