مقدمه
تاریخ بشر در سیر تحول خویش همواره با مسائل مختلفی درگیر بوده و در این میان زمینه های گوناگون برای افراد با ایده های مختلف فراهم شده است که عده ای در جریان سیر تکامل معنوی خویش قرارگرفته اند و مبلغین راه حق بوده اند. عده ای نیز در جهت عکس عمل کرده و همواره به نفع خود و از راه های ممکن به بهره جویی پرداخته اند..
امّا آنچه تاریخ برای نسل های آینده به ارمغان می آورد، تضاد فاحش این دو گروه می باشد که همواره در میدان کارزار بوده اند، گروه حقیقت جو و عدالت خواه در جهت رسیدن به جهانی ایده آل و موافق با دستورات و آرمان های الهی، مانند پیامبران و رهروان حقیقی راه آنان و گروه مستکبر در جهت رسیدن به امیال خویش و استثمار گروه مستضعف و دراختیارگرفتن سرمایه های جامعه. این طبقه جهان را فقط با دید آنی خود می نگریستن. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی آفریده شده است و برای زندگی در جامعه و رفع نیازهای خود نیازمند برقراری ارتباط و مراوده با دیگر هم نوعان و جهان پیرامون خود می باشد و از این رو نیازمند قوانین و مقراتی است که حد ومرز این ارتباطات را تعیین نماید. برای تدوین قوانین، طبقۀ مستکبر ملاک برتری را قدرت وثروت می دانستند تا ضامن منافع آنان باشد. اما گروه حقیقت جو و عدالت خواه با رهبری و هدایت پیامبران که با منبع وحی در ارتباط و مدافع حق مظلومان و منافع همۀ گروه ها بودند، برتری را در تقوا و پرهیزکاری می دانستند تا برنامه و دستورات اجتماعی آنان ضامن حقوق همۀ طبقات باشد.
لقدأرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب إن الله قوی عزیز (حدید/25)
«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم (پدید آوردیم) که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می کند بی آنکه او را ببینند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است»
در این آیات حکمت الهی از فرستادن رسولان و نازل کردن کتاب و میزان همراه ایشان آمده، گویی می فرماید: هدف از گسیل پیامبران و فرستادن کتاب، این بود که آنان مردم را به عدالت عادت دهند، تا در جامعه ای عدالت محور زندگی کنند و آهن را نازل کرد تا بندگان خود را در دفاع از جامعه و گسترش پیام حق در زمین بیازماید، افزون بر منافع دیگری که آهن دارد و مردم از آن بهره مند می شوند (باقری، 1390: ج1، ص18).
با ظهور اسلام و نزول قرآن جامعه طبقاتی و اشرافیت فروریخت، زیرا خداوند ملاک برتری را تقوی و پرهیزکاری معرفی فرمود. و در اسلام واقعی بین سیاه حبشی و سفید قریشی تفاوتی وجود ندارد. در این رابطه الله تعالی می فرماید:
یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنَّ أکرمکم عندالله أتقیکم (حجرات/13)
«ای مردم! شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بازشناسید (نه اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید) همانا گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست».
در اینجا خداوند متعال ملاک برتری انسان را تقوا و پرهیزکاری می داند، به شرط آنکه برای تقرب به درگاه الهی باشد که شایستۀ مقام خلیفۀ الهی در روی زمین است و لازمۀ زندگی اجتماعی اوست و برای برقراری تمدن نوین اسلامی، زندگی اجتماعی سالم و ایجاد وحدت میان این قبایل متعدد که ابتدا از یک منشآ واحد خلق شده اند، لازم می باشد؛ اما این دستور اسلام موافق نظر و منافع ستمگران نیست و از اینجاست که بنای مخالفت با اسلام را بنا نهاده اند و موج اسلام هراسی را در جهان به راه انداخته اند. هرچند گاهی در نفطه ای از جهان به مقدسات مسلمانان توهین می شود و آنان را از امتیازات ویژه در کشور های غیراسلامی محروم می کنند.
بنابراین در جامعۀ کنونی مسلمانان باید با همدیگر اتحاد بیشتری داشته باشند و با اغماض از مسائل تفرقه انگیز دوری کنند و به منظور تقریب و ایجاد وحدت از مطرح کردن این موارد پرهیز نمایند (باقری،1390: ج1، ص15).
اهمیت موضوع
امروزه به علت گسترش ارتباطات و دسترسی آسان و سریع به اطلاعات متنوع، از طریق رسانه های خبری و شبکه های گروهی در فضای مجازی، موج اسلام هراسی و تبلیغات و تفاسیر گوناگون و مسموم علیه اسلام در کشور های شرق و غرب به راه افتاده است. دشمنان با نفوذ به ممالک اسلامی، به منظور تضعیف اسلام و از طرق مختلف از جمله جنگ سرد و هجمۀ فرهنگی، سعی در انحطاط و تخریب آداب و سنن ملی و فرهنگ بومی مسلمانان را دارند: فرهنگی که از ابتدای ظهور اسلام در ممالک مسلمان نشین، با فرهنگ اسلامی در آمیخته است. تحمیل فرهنگ مهاجم، ایجاد تفرقه بین مذاهب، اشاعه و بزرگنمایی اختلافات، نشر توهین به مقدسات به منظور قداست زدایی دین در ذهن و باور مردم و سوءاستفاده از احکام زنان و خانواده، عوامل مهمی است که خطر ازخودبیگانگی و بی هویتی نسل آینده را با خود به همراه دارد.
غیر از گزینه های مذکور عوامل دیگری نیز جهان اسلام را تهدید می کند:
1. تبلیغات وسیع مصرف گرایی و نمایش جاذبه های کذایی دنیوی که منافی اخلاق و عفت عمومی هستند؛
2. برنامۀ حذف احکام الهی قرآن در قوانین و مقررات اجتماعی و برنامۀ زندگی کشور ها؛
3. جایگزین نمودن سیاست های قدرت طلبانه به منظور وابستگی هرچه بیشتر کشورهای جهان سوم مخصوصاً در خاورمیانه؛
4. تبدیل بازار کشورهای اسلامی به بازار مصرف محصولات بیگانگان با تبلیغات پر زرق و برق و محسورکننده.
عوامل مذکور بر این امر دلالت دارد که امروزه جهان اسلام بیشتر از هر چیز به آگاهی بخشی در مورد ماهیت اصلی اسلام و احکام و دستورات آن، بر اساس استنباط متناسب با ضروریات، امکانات و شرایط جدید جامعه نیاز دارد و این امر برعهدۀ علما و مفسرین می باشد.
متأسفانه مسلمانان با وجود جمعیت بیش از یک ونیم میلیارد که دومین رتبه در میان ادیان جهان را به خود اختصاص داده است، به علت نفوذ دشمنان دچاراختلافات درونی، جنگ و خونربزی داخلی گشته اند. در اثر ضعف درونی و نداشتن اتحاد، دشمنان بر آنان مسلط شده اند و از این رو برای تهیه ابتدایی ترین مایحتاج خود به آنان وابسته هستند و عملاً به جای پیروی از دستورات قرآن، پیرو اوامر، دستورات و قوانین قدرت های بزرگ که دشمن دین و قرآن هستند، می باشند. قرآن در سورۀ فرقان آیۀ 30 آنان را از این عمل نهی کرده است و همچنین در آیۀ 144 سورۀ نساء می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! به جای مؤمنان، کافران را ولی و تکیه گاه خود قرار ندهید! آیا می خواهید (با این عمل) دلیل آشکاری علیه خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟»
بنابراین لازم است دریچه ای از دیدگاه قرآن کریم در مورد برنامۀ زندگی و روابط درست و مسالمت آمیز میان مردم و برقراری نظم و مقررات عدالت محور در جامعه باز شود تا ایجاد انگیزه ای برای مطالعۀ بیشتر قرآن و معرفی دستورات و احکام آن برای بهره گیری در ادارۀ امور کشور باشد و در حد بضاعت، اثر سوء تبلیغات مسموم سوداگران قدرت طلب و قدرت طلبان سوداگر خنثی شود؛ زیرا با پیشرفت علوم، فنون و کشفیات جدید و به موازات آن توسعۀ بینش، علم و تخصص دانشمندان، هر روز مفاهیم جدید و نابی از این آیات الهی به دست می آید؛ پس شایسته نیست هنوز در برخی موارد به استنباط آیات در چهارده قرن پیش اکتفا شود: استنباطی که بنا به مصلحت، شرایط و ظرفیت جامعه بدوی آن زمان، که هنوز آثار جاهلیت کاملاً از بین نرفته بود،شکل گرفته است که این امر یکی از موانع مهم تشکیل تمدن نوین اسلامی می باشد.
همچنین معطوف نمودن نسل جوان به مبانی فکری و دستورات و توصیه های قرآن در مورد روابط انسانی و توجه به وحدت و همدلی داخلی و خارجی و جذب حمایت دیگر ملت ها بسیار ضروری است. این امر در سایۀ احترام به عقاید، آیین و سنن اقشار جامعه ممکن است؛ زیرا به طور مستقیم نمی توان با هجمۀ فرهنگی مبارزه کرد ولی اقدامات پیشگیرانه، روشنگری و فرهنگ سازی عمیق در طیفی به گسترۀ تمام اقشار جامعه تحت حکومت، می تواند مؤثر باشد.
در غیر این صورت فرصت طلبان با استفاده از ابزار تفرقه زمینه را برای پیاده نمودن اهداف خویش مساعد کرده و به اهداف شوم خود نزذیک می شوند (جعفری، 1378: ج1، 57).
اثبات حقانیت قرآن
برای بحث و بررسی در هر موردی ابتدا باید به اصل مسئله و اصالت ماهیت آن پرداخته شود. قرآن کریم با اعجاز بیانی اش از سایر کتب آسمانی متمایز شده است. خداوند برای اثبات حقانیت آن مخالفان را دعوت به مبارزه می کند که اگر می توانند کتابی مثل آن بیاورند. (قصص/49) وسپس به ده سوره (هود/13) اکتفا نموده و در ادامه می فرماید اگر می توانید یک سوره مثل آن بیاورید:
وإن کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهداء کم من دون الله إن کنتم صادقین (بقره /23)
«و اگر شما را شکّی است در قرآنی که بر بنده خود (محمد صلّی اللَه علیه و آله و سلّم) فرستادیم؛ پس بیاورید یک سوره مانند آن، و گواهان خود را بخوانید به جز خدا، اگر راست می گویید.»
در ادامۀ این مبارزه طلبی در سورۀ یونس آیۀ38 خداوند به منظور تأکید بر ناتوانی مشرکان، به آنان اجازه می دهد که می توانند از هرکسی طلب کمک کنند، امّا نه تنها نمی توانند بلکه تاکنون کسی موفق به کسب پیروزی در این مبارزه نشده است.
از لحاظ اخبار علمی دسته ای از اعجاز قرآن هستند که با پیشرفت علوم و فنون آشکار و اثبات می شوند. که خارج از فکر و ذهن بشر چهارده قرن پیش می باشد.
مفهوم شناسی تفسیر سیاسی
واژۀ سیاست در لغت از مادۀ سوس (ساس) و به معنای انجام کاری است که به مصلحت چیزی (کسی) می باشد (طریحی، مجمع البحرین، ذیل ماده سوس) و سیاست مدار به کسی گفته می شود که به اصلاح مردم و کارهای آنان می پردازد (فراهیدی، العین، ذیل مادۀ ساس)؛ بنابراین، سیاست به معنای در نظر گرفتن مصالح یک چیز یا شخص یا گروه است که اقدام جدی برای اجرای آن مصالح در حق آنان صورت می گیرد.
سیاست در اصطلاح دانشی است که از مناسبات شهروندی بحث می کند (جواد طباطبایی، 1393: ج2، ص22) یا به روندی گفته می شود که در آن شهروندان به اتخاذ یک تصمیم جمعی مبادرت می ورزند یا فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهم گرایی عقیده ها و منافع ناشی می شود، می خواهد به یاری زور که اغلب بر حقوق متکی است، امنیت بیرونی و تفاهم درونی واحد سیاسی ویژه ای را تأمین کند (فروند، 1384: ج1 ص103)؛ بنابراین می توان گفت: سیاست یک دانش اجتماعی دربارۀ شهر و شهروند است و از عقاید و منافع آن ها ناشی می شود که درصدد برقراری امنیت خارجی و تفاهم داخلی می باشد.
ترکیب تفسیر سیاسی قرآن یک عبارت جدیدالتأسیس است که تعریف معتبر و قابل استنادی برای آن پیدا نمی شود؛ اما بنا بر توضیحاتی که در مفهوم شناسی تفسیر و سیاست داده شد، می توان گفت: تفسیر سیاسی قرآن عبارت است از:
بیان تحلیلی اخلاقیِ روان و ساده از مراد استعمالی و جدی آیاتی که در بردارندۀ مسائل اجتماعی، سیاسی، حقوقی و ولایی می باشند (عسکری، 1416، ج1، ص140).
بنا بر توضیحاتی که در تفسیر آن دسته از آیات اجتماعی قرآن داده شد، می توان ارتباطی گویا بین تفسیر این آیات با مفهوم سیاست امروزی بر قرار کرد.
مبانی سیاسی قرآن کریم
همان گونه که اشاره شد قرآن به عنوان کتابی جامع و کامل شامل موضات مختلف و متعدد اجتماعی است که یکی از این موضوعات روابط داخلی وخارجی در امر سیاست است. از آنجا که حکومت در اسلام از مهم ترین بنیان های جامعه به شمار می آید، بیان مسائل و موضوعات سیاسی در اسلام نیز از نیازهای اساسی آن می باشد که می توان آن ها را از آیات قرآن استخراج کرد. اجرای صحیح این برنامه ها که مشتمل بر احکام و حتی توصیه های مؤکد مستقیم و غیرمستقیم که در قالب قصص، مثل و تشبیه بیان شده اند، می توانند سرلوحۀ برنامۀ سیاسی و مملکت داری باشند و به عنوان مثال در آیۀ 5 سورۀ جمعه خداوند از یهودیان انتقاد می کند که بر اساس کتاب آسمانی خود، پیامبر را می شناختند ولی در اثر لجاجت رسالتش را نپذیرفتند. در این مثل نه فقط عالمان بی عمل بلکه مسئولین بی عمل و سهل انگار هم مورد نکوهش هستند. در منظر قرآن حکومت یکی از پایه ها و بنیان اصلی جامعه است و سیاست درست و صحیح لازمۀ برقراری روابط حسنه بین ملت هاست؛ بنابراین مبانی سیاسی و موضوعات آن در قرآن در آیات متعدد آمده است و بهترین نوع روابط داخلی و خارجی را رفتار عادلانه معرفی می کند (راغب اصفهانی، 1404: ج3،ص230).
از طرف دیگر، خداوند باری تعالی انسان را بر دو بعد روحانی و نفسانی خلق کرده است که گاهی بعد نفسانی با افزایش دارایی و قدرت و مقام دنیایی بر بعد روحانی غلبه می کند و نفس امارۀ انسان را به سوی تمایلات، جاذبه ها و لذایذ کاذب دنیوی از جمله اسراف و افراط و تکبر و قدرت طلبی و نهایتاً در ابعاد گستردۀ آن به سوی تحمیل عقیده، کشورگشایی، جنگ و خون ریزی می کشاند،
«کلا إنَّ الانسان لیطغی أَن رَآه استغنی» (علق/ 6 و7).
«حقا! که انسان سرکشی می کند. همین که خود را بی نیاز پندارد»
بنابراین برنامه ها ودستوراتی لازم است تا مانع خروج انسان از خط اعتدال شود.
در ذیل به مهم ترین مبانی قرآنی در سیاست اشاره می کنیم:
1. نحوۀ رفتار سیاسی در روابط داخلی و خارجی
روابط داخلی و خارجی که به نوعی همان سیاست های دیپلماتیک در سطح روابط بین الملل است، یکی از شاخصه های حکومتی جامعه است. نوع این رفتارهای سیاسی بیان گر انگیزه های آن حکومت در نحوۀ برخورد با جوامع دیگر است. قرآن کریم بهترین نوع روابط داخلی و خارجی را رفتار عادلانه معرفی می کند:
«یا أَیها الَّذِین آمنُوا کونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی وَاتَّقُوا اللَّهَ إِن اللَّه خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (مائده/8).
«ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید! دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک تر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید که از آن چه انجام می دهید، باخبر است».
«در قرآن، مردم در قیامت به سه دسته تقسیم شده اند و این از ظرافت های دین ما و تعالیم قرآنی است که در هیچ کدام از کتاب های آسمانی دیده نمی شود. می فرماید در آن واقعه، چون به وقوع بپیوندد، شما سه دسته می شوید: یک بخش اصحاب میمنه هستند و یک بخش اصحاب مشئمه هستند که شؤم همان رفتار ظالمانه می شود و گروهی هم سابقون هستند. قرآن، بسیار زیبا و هنرمندانه ابتدا عدالت را مطرح کرده و اینکه اگر مردم خیلی همت کنند و هنر به خرج دهند در فضای عدالت قرار بگیرند و رفتاری عادلانه و محسنانه داشته باشند، بسیار خوب و عالی است. چنین قاعده و رفتاری در آیۀ ذیل به خوبی مورد تأکید قرار گرفته است: «إن اللَّه یأْمر بالْعدل والْإحسان؛ خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان می دهد.»(نحل/90) بنابراین، رفتار کینه ورزانه با حکومت های دیگر موجب می شود که انسان در حق آن حکومت ها و مردم آن ها ناعادلانه رفتار کند. این همان اخلاق غیرانسانی است که قرآن کریم جامعۀ اسلامی را از آن برحذر می دارد و به رفتار عادلانه تشویق می کند» (پالمر، 1995: ج1، ص211) تا در گروه اصحاب میمنه قرار گیرند.
2. سیاست مصلحت اندیشی در قرآن
مصلحت اندیشی در اسلام در شرایط خاص، همواره مد نظر بوده ودر قرآن مکرراً از شتاب زدگی وتصمیمات عجولانه نهی شده است. یکی از این موارد قرارداد صلح حدیبیه است که پیامبر اسلام با توجه به شرایط زمانی و اقتصادی، علی رغم میل باطنی خویش برخی از درخواست های مشرکان را پذیرفتند. این نکته می تواند جای تأمل باشد که مصالح اسلامی فدای تصمیمات لحظه ای، احساسی، لجاجت و غرور نشود.
این آیه از قرآن کریم نیز برای تأیید یکی از تصمیمات پیامبراکرم نارل شد که به این سیاست مهم حکومتی اشاره می کند:
«وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُواْ مَآ ءَاتَهُمُ اللَّه وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّآ إِلَی اللَّهِ رَغِبُونَ» (توبه/59).
(در حالی که) «اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده، راضی باشند و بگویند: خداوند برای ما کافی است، به زودی خدا و رسولش، از فضل خود به ما می بخشند ما تنها رضای او را می طلبیم. (برای آن ها بهتر است)».
این آیه در مورد عیب جویی منافقان نسبت به تقسیم غنایم جنگی بود (دلشاد، 1377،ج1، 90).
همچنین برنامه هایی که برای تقویت روحیۀ لشکر اسلام اجرا می شد به نوعی مصلحت اندیشی بود، مثلاً در یکی از جنگ ها، سپاه اسلام که تعدادشان در مقابل کفار کمتر بود، خیمه ها را با فاصله برافراشتند و شب آتش روشن می کردند تا تعداد آن ها بیشتر به نظر آید. و این خدعۀ جنگی موجب عقب نشینی کفار و پیروزی مسلمانان شد. همچنین صحابه کرام در شرف جنگ ها از حنا و رنگ های موجود آن زمان استفاده می کردند تا در نظر دشمن جوان تر و تواناتر به نظر آیند و روحیۀ دشمن را تضعیف کنند.
3. سیاست های مالی واقتصادی از منظر قرآن
توسعۀ همه جانبه و متوازن اقتصاد ضامن قوام و پایداری جامعه و از ارکان اصلی رشد و توسعه و عدم وابستگی کشور به قدرت ها و رقبا به شمار می آید و زمانی از ارزش وجایگاه خاصی برخوردار است که از راه و روش حلال به دست آمده باشد و در ادارۀ امور خانواده، حمایت از فقیران، درماندگان، اطعام دهی به آنان، صدقه، انفاق و درانجام امورات عام المنفعه هزینه شود و برای برقراری عدالت اجتماعی زکات آن پرداخت شود. سیاست و ادارۀ امور مالی از ارکان اولیۀ حکومت اسلامی است و تأسیس دفتر بیت المال از میراث گرانبهای صدر اسلام است که اکنون به عنوان رکن اولیۀ مالی از آن استفاده می شود.
عدم و یا ضعف مدیریت مالی، فقر را بر جامعه حاکم می کند که خود زیر بنای تباهی، فساد و منکرات است و امنیت جامعه و زندگی مردم را تهدید می کند.
و همچنین الله تعالی در مورد حکم داوری که از ارکان سیاست و مملکت داری است، چنین می فرماید:
«وَإِذا حَکمتُم بَینَ النّاسِ أَن تَحکموا بِالعَدلِ»(نساء /58)
«و هنگامی که میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید»
« یا دَاوُودُ إِنا جَعَلْنَاک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فاحْکمْ بینَ النَّاسِ بالْحَقِّ» (ص / 26).
«ای داوود تو را در زمین خلیفه و زمامدار کرده ایم پس در میان مردم به حق حکم کن»
در سورۀ بقره آیۀ 246 اشاره به لزوم فرمانده و زمامدار دارد که برای محافظت از ملت و پیروزی بر دشمن وجود و حضورش لازم و ضروری است.
حکم معاملات و کسب وکار از منظر قرآن
کسب و کار در اسلام به منزلۀ عبادت و از امور قابل ستایش است، به شرطی که از طریق روش صحیح داد وستد حلال با رضایت طرفین باشد یا از طریق ارث و وراثت حاصل شده باشد (نساء/ 29).
در معاملات بر اساس آیۀ 282 سورۀ بقره علاوه بر تنظیم قرارداد کتبی باید عقد شرعی به صورت شفاهی جاری شود.
در این صورت، تصرّف در اموال به دست آمده از طریق یکی از عقود شرعی جایز خواهد بود. (مائده / 1)
همچنین در آیه 282 سوره بقره که دقیق و ریزبینانه تمام موارد را در معامله پیش بینی نموده است می فرماید: «و لاتأکلوا أموالکم بینکم بالباطل وتدلوا بها إلی الحکام لتأکلوا فریقاً من أموال الناس بالإثم وأنتم تعلمون» (بقره / 188). «مال مردم به ناحق نخورید وآن را به نزد قاضیان نیفکنید (به وسیلۀ رشوه و زور پاره ای از اموال مردم را بخورید با آنکه شما بطلان دعوی خود را) می دانید.»
با توجه به این آیه غصب مال دیگران از نظر شرعی باطل است، هرچند به ظاهر قانونی باشد، و دادن صورت قانونی به امری باطل و حرام، علاوه بر اینکه خود عملی ناروا و حرام بوده، موجب حلال نمودن آن امر باطل نمی شود؛
اما دخل و تصرف شخص در مال حلال خویش و استفاده از منافع آن برای امورحلال جایز است. (نساء/ 29؛ مائده/آیه 2) (مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 239؛ الکشاف، ج 1، ص2تا 6)
با توجه به آیات فوق مال اندوزی از طریق قمار، شرط بندی، رشوه، غصب مال با اعمال زور، نفوذ، رانت و قدرت، قسم دروغ، غصب الحیا و... در شمار کسب وکار حرام است و از آن نهی شده است و در بحث ربا در آیات (مائده/90، بقره/275/278و279و280) صراحتاً ربا، قمار و شرط بندی را حرام و از اعمال پلید بر می شمارد. همچنین از اموالی که با احتکار، کم فروشی (اعراف/85 و مطففین/1)، گران فروشی، سرقت و سایر اعمال پلید به دست می آید، نهی شده است و از اسراف (انعام/ 141، اعراف/ 31، فرقان،/ 67) و خارج نمودن زر و سیم از چرخۀ اقتصادی نیز نهی فرموده است. (توبه/ 34)
دخل وتصرف در اموال از منظر قرآن
خداوند می فرماید:
«وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ قِیامًا وَارْزُقُوهُمْ فِیهَا وَاکسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا». (نساء/ 5)
«و اموال خود را که خداوند آن را وسیلۀ قوام زندگی شما قرار داده به سفیهان ندهید؛ ولی از عواید آن به ایشان بخورانید و آنان را پوشاک دهید و با آنان سخنی پسندیده بگویید»
در آیات متعددی از جمله (بقره/ 198، مائده/ 2، توبه/76) به اهمیت این مسئله اشاره شده است.
البته کم ارزشی مال نسبت به اموری چون پاداش الهی، به این معنا نیست که مردمان، اموال دیگران را کم ارزش جلوه دهند تا این گونه مال ایشان را با ظلم و فساد برداشته و مالک آن شوند، چنان که قوم شعیب با کم فروشی چنین فسادی را در حوزۀ اقتصادی در پیش گرفته بودند. (اعراف/85، هود/84و85) کسانی به این رویه اقدام می کنند که نسبت به خدا خوف و ترسی ندارند، بلکه با بی تقوایی به این کار اقدام می کنند. (شعراء، آیات 179 و 183)
از دیدگاه قرآن دفاع از مال و جان بر هر فردی لازم است و حمایت و حفظ امنیت اموال فردی و جامعه از مسئولیت های مهم حکومت اسلامی به شمار می آید.
مالکیت زنان از نظر قرآن
هر فردی نسبت به دستاورد و مال خویش حق مالکیت و حق تصرف در چارچوب های شرعی و منفعت حلال دارد و هیچگونه تفاوتی میان زن و مرد، در این مورد نیست.
«وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّه بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَآءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسئَلُواْ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِن اللَّه کَانَ بِکُلِّ شَی ءٍ عَلِیماً» (نساء /32).
« فضیلت و مزیّتی را که خدا به آن بعضی را بر بعضی برتری داده آرزو مکنید، که هر یک از مرد و زن از آنچه اکتساب کنند، بهره مند شوند. و هرچه می خواهید از فضل خدا درخواست کنید (نه از خلق) که خدا به همه چیز داناست.»
دعوت اجتماعی به عدل و برابری
عدل در قرآن
عدل در قرآن 28 بار تکرارشده است و در لغت به معنی انصاف و داد، آمده است. عدل در لغت یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای مناسب خود و به معنای حد واسط بین افراط و تفریط است (او عدل ذالک صیاما قسطاس) یعنی ترازوی وزن که هرگز در وزن خیانت نمی کند.
در قرآن کریم اشاره های روشنی به مساوات و برابری اجتماعی از سوی پیامبران و پیروان آن ها شده است، چنان که گویی باید هست اصلی هویت مؤمن را در عدالت جویی، برابری و مساوات جستجو کرد.
در مکه که پیامبر به تربیت دینی مؤمنان مشغول بود، دشواری های اجتماعی، فقر و فاصله های طبقاتی را به مثابه گردنه ای می دانست که بدون آراستگی انسان به ارزش های اجتماعی چون مواسات، گذار از آن ممکن نیست. قرآن می فرماید:
«فلااقتحم العقبة وماادراک ماالعقبة فک رقبة أو إطعام فی یوم ذی مسغبة یتیما ذا مقربة أومسکینا ذا متربة» (بلد/11تا16)
«ونخواست از گردنه [عاقبت نگری] بالا رود. و تو چه دانی که آن گردنۀ [سخت] چیست. بنده ای را آزادکردن. یا در روز گرسنگی طعام دادن. به یتیمی خویشاوند. یا بینوایی خاک نشین»
از بزرگ ترین و عمیق ترین قوانین و تعالیم قرآن، قانون مساوات و برابری است که قرآن با تشریع این قانون، در میان مسلمانان اتحاد، یگانگی، برابری و برادری برقرار می سازد و همه آنان را در صف واحد قرار می دهد و هرگونه امتیاز و اختلاف نژادی و طبقاتی را در میانشان لغو می سازد (حسینی نسب، 1385: ج 1، ص58)
حکم قرآن کریم وحدت و همزیستی مسالمت آمیز جهانی همراه با احترام به حقوق انسانی یکایک افراد بشر، بدون توجه به رنگ، نژاد و مذهب است.
«قُلْ یا أَهلَ الْکتابِ تعَالَوْا إِلَی کلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِک بِهِ شَیئًا وَلَا یتَّخِذَ بعْضُنَا بعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ».(آل عمران/64)
«بگو: "ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم، و بعضی از ما، بعض دیگر را، غیر از خدای یگانه، به خدایی نپذیرد. هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم».
خداوند دین یگانه را برای همگان خواسته است، تا با حفظ هویت دینی، دین باوری جای خود را به دین پرستی نسپارد، و حق پرستی جای تعصب و کشمکش های بیهوده پیروان ادیان و مذاهب را نگیرد.
عدل و قسط
دیدگاه اغلب لغویان مسلمان آن است که ریشۀ سه حرفی قسط، دو معنای متضاد «عدل و داد» و «جوروظلم» دارد (برای نمونه ابن درید، 1988: 6836/2 ابن فارس، 1404: 5، 85و86)؛ از همین رو بسیاری از واژه شناسان، این واژه را در شمار اضداد آورده اند (ابن سکیت، 1913: 174؛ ابن انباری، 1407: 58) بازتاب این دیدگاه در تفاسیر قرآن به وفور یافت می شود (برای نمونه: ابوحیان آندلسی، 1420: 2، 738). لغت شناسان به این نکته توجه داده اند که در قرآن کریم، ریشۀ قسط دارای دو ساخت متفاوت با دو معنای متضاد است: «قسط یقسط ویقسط قسطا و قسوطا فهو قاسط» به معنای جور؛
«أقسط یقسط قسطا واقساط فهو مقسط» به معنای عدل است (راغب اصفهانی، 1412: 670؛ ابن قرضاوی، 1414: 7، 378-377).
صورت باب افعال «أقسط یقسط»، با مصدر «القسط» به معنای عدل و اسم فاعل «المقسط» به معنای عادل، بارها در قرآن کریم به کار رفته است. مشهورترین معنایی که این ریشه در قرآن کریم داراست نیز همین معنای عدل است. برای نمونه می توان به این دو آیه اشاره داشت: «إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمؤْمِنینَ اقتَتَلُوا فأَصْلِحُوا بَینَهُما... فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّه یحبُّ الْمُقْسِطینَ».»(حجرات/9)
«...درمیان آن دو صلح عادلانه برقرارسازید وعدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشه گان را دوست دارد « لَقدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا معَهُمُ الْکتابَ وَالْمِیزَانَ لِیقومَ الناسُ بالْقِسْطِ...» (حدید /25)
«ما روابط رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آن ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند،...»
عدالت اجتماعی سیاسی از منظر قرآن کریم
با توجه به دسته بندی های آیات قرآنی تمام موضوعات به صورت مستقیم یا غیرمسقیم در مورد تنظیم روابط اجتماعی می باشد و آنجا که در مورد آخرت و زندگی بعد از مرگ توضیح و یا هشدار می دهد، به منظور تنظیم رفتار در دنیا برای توشۀ آخرت و سعادت اخروی است. از طرف دیگر فلسفۀ آفرینش انسان زندگی در اجتماع بوده است.
هدف و فلسفۀ رسالت پیامبران از آدم تا حضرت ختمی مرتبت(ص) هدایت نوع بشر در طول زندگی و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت است که با معرفی راه سعادت و آموزش آداب اجتماعی و فردی همراه بوده است. خداوند برای دستیابی بشر به جامعه ای سالم و عدالت محور، به او کرامت بخشید و علم اسما و اشیا را به او آموخت تا به عنوان اشرف مخلوقات جانشین او بر روی زمین باشد و زمین را آباد کند و از طریق عبادت پروردگارش تکامل یابد و از این رو می فرماید:
«وَإِذْ قالَ رَبک لِلْملَائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتجْعَلُ فیهَا منْ یفسِدُ فیهَا وَیسفِک الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَنُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ». (بقره/30)
«و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خون ها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه می کنیم و به تقدیست می پردازیم. فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید»."
و همچنین می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعبُدُونِ» (ذاریات/56)
«من جن و انس را نیافریدم جز یرای اینکه عبادتم کنند» (واز این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)
بنا براین برای هدایت و راهنمایی نسل بشر نیاز به برنامه ها و دستوراتی جامع و کامل بود که فراتر از عقل و خرد مخلوق باشد تا بتواند تأمین کنندۀ نیازها و سعادت او در هردو دنیا باشد. و غیر از پروردگار، که خالق هستی و انسان است و برتمام ابعاد جهان آفرینش، ضمیر ناخود آگاه و آگاه انسان و نیازهای فطری او آگاه است، کسی نمی توانست چنین برنامه ای را تدوین کند. این مقصود با نزول وحی بر پیامبران محقق شد که اگر با دید بصیرت و بدون اغراض و تعصب برخورد شود، جامع ترین کتب آسمانی قرآن است که کامل ترین مرجع برای تدوین منشور حقوق بشر جهانی می باشد
قرآن کریم با بیانی اعجازآمیز و بلاغت فوق بشری، مرجعی کامل برای تدوین قوانین، احکام و برنامۀ زندگی فردی و اجتماعی است که علاوه بر احکام صریح و روشن در آن، نکات، توصیه ها و پند و اندرزها را در قالب قصص، مثل، استعاره و تشبیهات ظریف و جذاب با فصاحت و بلاغت بی بدیل بیان می کند.
این ویژگی ها قرآن را از سایر کتب بشری و حتی آسمانی متمایز ساخته است. به طوری که خداوند در آیۀ 23سورۀ بقره مشرکان را به مبارزه می طلبد که اگر می توانند سوره ای مانند قرآن را بیاورند (راغب اصفهانی، 1404: ج3، ص227).
آنچه قرآن، این کلام الهی غیر مخلوق، را از بقیۀ کتب آسمانی متمایز می کند، فقط محتوای کامل همراه با نظم و فصاحت و بلاغت دلنشین آن نیست؛ بلکه اگر با دید بصیرت و بینش واقع بینانه به آن نظر کنیم، می بینیم که سرشار از مفاهیم و محتویات شگفت انگیز علمی و سراسر حکمت است. دستورات، برنامه ها و اخبار علمی ارائه شده با مسائل روز سازگار بوده و نه تنها کهنه نمی شود، بلکه با کشفیات جدید اعجاز قرآن بیشتر آشکار می شود. به عنوان مثال تا حدود یک قرن پیش کسی به مفهوم آیات 3و4 سورۀ مبارکۀ قیامت در رابطه با احراز هویت از طریق اثر انگشت پی نبرده بود: «أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلی قادِرِینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ». (قیامت/3و4).
«آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابداً استخوان های (پوسیده) او را باز جمع نمی کنیم؟ بلی (استخوانهای او را جمع می کنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم»
ویژگی نو و بدیع بودن قرآن موجب شده است تمام دستورات، احکام و برنامه های ارائه شده برای زندگی فردی و اجتماعی انسان ها در تمام اعصار و قرون ساری وجاری باشد (سیف، 1387: ج2، ص89).
در آیۀ کریمۀ (حجرات /13) ضمن یک دستور اخلاقی، به فلسفۀ اجتماعی آفرینش خاص انسان اشاره می کند. به این بیان که انسان به گونه ای آفریده شده که به صورت گروه های مختلف ملی و قبیله ای درآمده است، با انتساب به ملیت ها و قبیله ها بازشناسی یکدیگر که شرط قطعی زندگی اجتماعی است، صورت می گیرد، یعنی اگر این انتساب ها که از جهتی وجه اشتراک افراد و از جهتی وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسی ناممکن بود و در نتیجه زندگی اجتماعی که بر اساس روابط انسان ها با یکدیگر است امکان پذیر نمی شد (ویلیامز، 1383: ج 1، ص81).
بدون تردید انسان موجودی اجتماعی است؛ اگرچه درجات این تمایل در نزد انسان ها متفاوت است؛ ولی در هرحال انسان چاره ای ندارد که زندگی اجتماعی را بپذیرد و به صورت همیاری متقابل از دیگران نفع ببرد. استاد علامه طباطبائی در تفسیر المیزان نظریۀ متمدن بودن انسان را نقد، واو را مستخدم بالطبع می داند؛ به این دلیل که انسان های دیگر هم مانند او سودجو هستند بنابراین تن به قانون مشترک می دهد و با پذیرش آن قانون حدود سودچویی را با تدوین قانون، مشخص و محدود می سازد. بنابراین قوانین تدوین شدۀ اجتماعی توسط نوع بشر به نحوی تحت تأثیر قدرت غالب بوده اند و نتوانسته اند ضامن حفط حقوق همۀ اقشار باشند. به همین دلیل خداوند در آیات متعدد توصیه به معاشرت اجتماعی بر اساس موازین انسانی مانند قسط و عدل را می نماید و بندگان را در مقابل پاداش، دعوت به تقوا، پرهیزکاری، انفاق، خشوع و تواضع می فرماید که گاهی با توصیه و یا تأکید و در مواردی هم به صورت حکم، مقررات اجتماعی را واجب نموده است و انسان ها را از تمسخر، توهین، تحقیر، القاب ناشایست، غیبت و نمامی، تهمت و افترا، استمراق سمع که موجب کینه و نفرت و تفرقه و نفاق می شوند، برحذر می دارد:
«وَاعتَصِمُوا بحَبْلِ اللَّه جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکنتُمْ علَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْهَا ۗ کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ آیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ» (آل عمران /103)
«و همگی به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راه های متفرّق نروید، و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا دردل های شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف و نعمت خدا همه برادر دینی یکدیگر شدید، و در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان می کند، باشد که هدایت شوید».
نماز
نماز امری عبادی و برای تزکیه نفس، حفظ پاکیزگی وتقرب پیوسته انسان به خدا، مقرر شده است. چنان که قرآن می فرماید: «اتلُ ما أُوحِی إِلَیک مِنَ الْکتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکرِ وَلَذِکرُ اللَّه أَکبرُ وَاللَّهُ یعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ». (عنکبوت/ 45) «آنچه را از این کتاب به تو وحی شده است بخوان و نماز را بر پا دار، یقیناً نماز از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد. همانا ذکر خدا بزرگ تر است و خدا آنچه را انجام می دهید، می داند».
نماز دارای بازتابی قابل توجه در عرصه های گوناگون زندگی است، دو حکم نماز و روزه بیشتر در کنار یکدیگر به کار می روند و درتعداد زیادی از آیات مانند (نور/ 56)، (انبیاء/73)، (بقره/43)، و... نماز و زکات با هم آمده اند. همچنین نماز در آیات (بقره/3 و45 و238)، (نساء /103)، (یونس/87)، (اسراء/78)، (طه/14)، (مؤمنون/9)، (انبیاء/73)، (نور /56)، (روم/31) مورد تأکید خداوند قرار گرفته است و درآیۀ 9 سوره جمعه در مورد برپایی فریضۀ نماز جمعه، که وحدت بخش جامعه بوده و به حج مساکین شهرت دارد، چنین می فرماید: «هرگاه شما را برای نماز جمعه بخوانند فی الحال به ذکر خدا بشتابید و کسب و کار و تجارت را رها کنید که این اگر بدانید برای شما بهتر خواهد بود». (جمعه/9)
نماز علاوه بر یک نماد اجتماعیِ وحدت بخش موجب تعالی روح و تقرب به حق، نافی فساد روح و اخلاق است، به طوری که انجام نماز در زمان تعیین شده، برنامه و نظم را بر زندگی انسان جاری می کند و او را حاکم بر زمان می نماید.
نماز روح انضباط را در انسان تقویت می کند، چرا که باید در اوقات معینی انجام گیرد که تأخیر و تقدیم آن هر دو موجب بطلان نماز است، همچنین دیگر آداب و احکام نماز مانند نیت و قیام و قعود و رکوع و سجود و غیره، که رعایت آن ها، پذیرش انضباط را در برنامه های زندگی کاملاً آسان می سازد. (مکارم شیرازی1421: ج1، ص394)
افزون بر سازندگی اخلاقی و بالندگی روحی، بازدارندگی از زشتی ها و پلیدی ها در عرصه های گوناگون، مایۀ آرامش روح و جان انسان است.
زکات
زکات علاوه بر جنبۀ نوع دوستی آن، موجب برقراری عدالت اجتماعی می شود. مفهوم زکات فقط در مال معین خلاصه نمی شود؛ چنان که زکات علم نشر آن و زکات بدن سالم روزه و جهاد، و زکات ظاهر آراسته، عفت و پاکدامنی است و...
دو حکم نماز و روزه بیشتر در کنار یکدیگر، به منزلۀ چهرۀ حقوقی مشترک همۀ ادیان به کار می روند، زکات مفهومی فراگیر و گسترده در قلمرو آیات قرآنی دارد. در قرآن افزون بر کارکرد سازندۀ اخلاقی و دینی، به کارکرد در تنظیم روابط اجتماعی هم پرداخته شده است (جعفری، 1378: ج1، ص59).
می توان گفت یکی از معانی دعوت خدا به نماز، روزه و انفاق، زکات و غیره تنظیم روابط اجتماعی وتعادل مالی، اقتصادی در جامعه است.
خطیب دربارۀ آیه 103 از سورۀ توبه می نویسد:... بخشیدن دارایی در راه خدا همتای جهاد با خویشتن است و مایۀ پاکسازی فرد بخشنده و پالایش او از آلودگی ها و گناهانی است که دامنگیر او شده است. (خطیب، 8876: 1424).
دستورات و توصیه های قرآنی در مورد عبادات و مسائل شخصی دارای فلسفۀ اجتماعی است. از جمله دعوت خدا وند به پرداخت زکات، نماز، روزه، حج و انفاق، علاوه بر کمک به عدالت اجتماعی، به منظورتقویت حس نوع دوستی و برقراری روابط حسنه بین انسان هاست.
جایگاه خانواده در قرآن
در آیۀ 1 سورۀ نساء اشاره به پیدایش انسان ها از نفس واحده است:
«بسم اللَّه الرَّحمن الرحیم یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ علَیکُمْ رَقیباً». (نساء/ 1)
«ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همۀ شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست می کنید و دربارۀ ارحام کوتاهی نکنید، که خدا مراقب اعمال شماست».
چند نکتۀ مهم این آیه:
آیه با هشدار و ترس و اندرز از خدا شروع می شود؛ اما ترس از چه چیزی، ترس از ظلم و بی عدالتی و... زیرا صحبت از همسانی و برابری زن و مرد در خلقت است و اعلام این امر مهم که اولین خانوادۀ بشری به امر و مصلحت خداوند فقط از یک زن و یک مرد شکل گرفته است.
در آیه 13 سورۀ حجرات نیز به پیدایش انسان از یک زن و مرد که بنیاد اولین خانواده را شکل می دهند، اشاره می کند و سپس به گسترش این واحد به دیگر یگان های انسانی مانند شعب و قبیله می پردازد.
علامه طباطبایی می نویسد: «به طوری که تاریخ و آثار مشهود نشان می دهند، انسان پیوسته در اجتماع زندگی می کرده است، این آثار حکایت از قدیمی ترین عصری دارد که انسان در زمین زندگی و حکمرانی داشته است». (طباطبایی، 1393: ج2، ص 23).
وی سپس آیۀ یادشده را به عنوان گواهی بر دیدگاه خود ذکر می کند.
قرآن کریم در آیۀ 6 سوره تحریم به مؤمنان فرمان می دهد، خود و خانوادۀ خویش را از آتش باز دارند.
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیها مَلائِکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمرُونَ». (تحریم/6)
«ای کسانی که ایمان آورده اید! خودتان و خانواده هایتان را از آتشی حفظ کنید که هیزم آن مردم و سنگ هاست. برآن است فرشتگانی دژم و سختگیرانی که نافرمانی نکنند آنچه را که خدا امر کند و به آنچه که خدا امر کند عمل می کنند».
هنگامی که پیامبر آیۀ فوق را تلاوت فرمود، از پیامبر خدا می پرسد چگونه خانوادۀ خود را از آتش باز داریم؟ فرمود: «به آنان چیزهایی امر کنید که خدا می پسندد و از آنچه خدا ناپسند می دارد، بازشان دارید».
تقوا مفهومی گسترده در قرآن دارد که سرچشمۀ راستی ودرستی و ایجاد جامعۀ ایده آل است.
سید قطب می نویسد: «پس این است برخاستن به انجام وظایف نیکو با همۀ رنج ها و خارهایی برای جلوگیری از بدی و وادار کردن افراد به نیکویی و پاسداشت جامعه در برابر عوامل فساد و تباهی، توان فرساست؛ اما برای برپایی جامعۀ شایسته و ایمن سازی آن و پردازش چهره ای که خدا آن را در زندگی می پسندد، بایسته است» (عاملی، 1413: ج3، ص258).
بنابراین اختلافی که انسان ها را شعبه شعبه و قبیله قبیله کرده است؛ به خاطرافتخار و مباهات به اجداد و فضیلت بعضی از آن ها بر بعضی دیگر نیست، بلکه برای این است که یکدیگر را بشناسند تا نظام اجتماع کامل شود؛ زیرا ملاک برتری فقط تقوی و پرهیزکاری است.
شرط عدالت برای رهبری و حکمرانی
از نظر قرآن رهبری جامعۀ اسلامی شرایطی دارد که مهم ترین آن، اجرای عدالت در هنگام حکم کردن است. قرآن کریم در قسمتی از آیۀ 58 سورۀ نساء می فرماید: «... وإذا حکمتم بین الناس أَن تحکموا بالْعدل». (نساء /58) «و هنگامی که میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید».
در این آیه به زمامداران جامعه امر می فرماید که در میان مردم به عدالت حکم کنند. همچنین می فرماید: «یا داود إنا جعلناک خلیفة فِی الأَرض فاحکم بین الناس بالحق ولا تتبع الهوی فیُضلک عن سبیل الله إن الَذیِن یضلون عن سبیِل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب». (ص/26) «ای داود، ما تو را در زمین خلیفه و زمامدار کرده ایم. پس در میان مردم به حق حکم کن و هرگز هوای نفس را پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنان را که از راه خدا گمراه شوند؛ چون روز حساب و قیامت را فراموش کرده اند به عذاب سخت گرفتار خواهند شد».
و همچنین می فرماید:
«وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بالْحَقِّ وَ لِتجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ» (جاثیه/22)
«و خدا آسمان ها و زمین را به حق بیافرید تا هر کسی را برابر کاری که کرده است پاداش دهد و به آن ها ستم نشود».
یعنی آفرینش آسمان ها و زمین بر عدالت و حق است تا افراد جزای کار خود را در این دنیا و یا آخرت ببینند.
سیرۀ پیامبر و یاران او بهترین الگو برای رهبران و زمامداران جامعه است.
تفکیک ناپذیری دین از سیاست
تفکیک ناپذیربودن دین از سیاست از قوانین و مبانی مهم، اصلی و اجماعی اسلام است که قرآن کریم در آیات مختلفی به آن اشاره می کند. برای نمونه، قرآن کریم می فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَی إِذْ قَالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا ملِکا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ...».(بقره/246) «آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی إسرائیل را بعد از موسی، که به پیامبر خود گفتند: زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم...».
نیز می توان نتیجه گرفت که پیامبران الهی شخصاً در امور نظامی و حکومتی مانند عزل و نصب فرماندهان جنگی دخالت می کردند و همواره در جنگ ها در میان لشکر بوده اند که این خود بیانگر عدم جدایی دین از سیاست است.
آیۀ دیگر دالّ بر عدم جدایی دین از سیاست آیه مربوط به حکومت جهانی مؤمنان است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا منْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فی الْأَرْض کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قبْلِهِمْ وَلَیمکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکونَ بِی شیئًا وَمنْ کفَرَ بَعْدَ ذَلِک فَأُولَئِک هُمُ الْفاسِقُونَ». (نور/55) «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند، آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آن ها فاسقانند». این آیه نوید پیروزی و حمکرانی دین اسلام و نظم نوین جهانی است.
آیۀ دیگری که دلالت روشن و واضحی بر عدم جدایی دین از سیاست دارد؛ می فرماید: «اصبر علی ما یقولون و اذْکر عبدنا داود ذا الأَید إنه أَواب... و شددنا ملکه وَ آتیناه و فصل الخطاب». (ص/17و20) «در برابر آنچه می گویند شکیبا باش و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبه کننده بود... و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه».
مشورت در امور حکومتی و سیاسی
از اساسی ترین رمز های موفقیت یک حاکم هوشیار، مشورت کردن با افراد خبره و کارآمد در ادارۀ تمامی شئون کشوری است. قرآن کریم نیز به این امر مهم اشاره کرده است: «قَالَتْ یا أَیهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمرِی ما کنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّی تَشْهَدُونِ». (نمل/32) «(سپس) گفت: ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهم به من بازگو کنید که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده ام».
که این نشانۀ خرد و مدیریت ملکه سبأ بود که می خواست موقیت خود را تثبیت کند و حمایت آن ها را به خود جذب کند. ملکه سبأ با این تعبیر، هم پیچیدگی مسئله را به آن ها گوشزد کرد و هم آن ها را به این نکته توجه داد که باید در اظهارنظر دقت به خرج دهند تا راه خطا نپویند. «تشهدون» از مادۀ «شهود» به معنای حضور است؛ حضوری که توأم با همکاری و مشورت بوده باشد (مکارم شیرازی،1421، ج2، ص 253). بنابراین، مشورت یک رهبر و حاکم با افراد ماهر موجب هوشیاری و دقت در امور حکومتی و نیز باعث برطرف شدن خطاها می شود.
البته حاکم باید مورد احترام زیردستان باشد تا از او اطاعت کنند و این بستگی به درایت و مدیریت او دارد که قرآن کریم با معرفی ملکه بلقیس به عنوان نمونه خرد و درایت بر توان مدیریتی و درایت زنان صحه می گذارد.
برای نمونه قرآن کریم می فرماید: «قَالُوا نحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیک فَانْظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ». (نمل/33) «گفتند: ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست. ببین چه دستور می دهی».
آیت الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه می نویسد: «به این ترتیب هم تسلیم خود را در برابر دستورات او نشان دادند و هم تمایل خود را به تکیه بر قدرت و حضور در میدان جنگ» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 15/454). با توجه به این دو مورد به این نتیجه می رسیم که حاکم و کسی که مدیریت امور را برعهده دارد، نیاز به خرد و علم ودرایت دارد و قدرت بدنی برای مدیریت شرط لازم نیست.
لزوم عدالت در جنگ
یکی از مهم ترین و بارزترین جلوه های سیاسی در اسلام، مقولۀ جهاد است. جهاد به عنوان یکی از عوامل نجات بخش جامعۀ اسلامی در مقابل توطئه های شوم دشمنان می تواند مهم ترین معادلات سیاسی یک جامعه را رقم بزند. قرآن کریم با اشاره به مقولۀ جهاد، هدف از آن را اعتلای کلمۀ حق و تحصیل رضای خداوند متعال معرفی می کند. «فَلْیقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ یقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا وَمَا لَکمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَان الَّذِین یقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْک وَلِیا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْک نَصِیرًا الَّذِینَ آمَنُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کفَرُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فقَاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشیطَانِ إِنَّ کیدَ الشَّیطَانِ کانَ ضَعِیفًا». (نساء /7476) «کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروخته اند، باید در راه خدا پیکار کنند و آن کس که در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد. چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟! همان افراد (ستمدیده ای) که می گویند: پروردگارا، ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما، کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می کنند و آن ها که کافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغیان گر]؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید (و از آن ها نهراسید) زیرا که نقشه شیطان (همانند قدرتش) ضعیف است».
در تفسیر خسروی در توضیح و تفسیر این آیات به ابعاد سیاسی آن اشاره شده است:
«قتال و جنگی که قرآن سیاست آن را مقرر داشته است، قتال و کشتار استعباد و استثمار و ظلم و تعدی و کشورستانی و توسعه در ملکیت و سلطنت و برده ساختن سایر ملل و امم چنان که امروز می بینیم، نیست و نبوده است و فقط قتال در راه خدا و اعلای کلمۀ حق و عدل و گسترش عدالت و مساوات و استنقاذۀ ملل از تجاوز افراد خود است... لذا قرآن کریم غایت مراد و هدف اسلام را از قتال محدود می سازد و می فرماید: کسانی که ایمان آورده اند، در راه طاعت خدا و یاری دین خدا و اعلای کلمۀ حق و تحصیل رضای او جهاد و قتال می کنند و کسانی که به حال کفر مانده اند و بر حقیقت پرده پوشی می کنند در راه طاغوت (یعنی در راه ظلم و جبروت و طغیان و تعدّی بر حقوق ملل و امم و افراد ضعیف) می جنگند؛ پس شما مسلمانان با دوستان شیطان بجنگید و نیرو و عدد و تجهیزات آن ها شما را نفریبد و مغرور نسازد؛ زیرا حافظ شما رحمان است و او یار و یاور شماست و یاور آن ها شیطان است و کید شیطان دربارۀ مؤمنان در جنب کید خدا نسبت به کافران بسی ضعیف است» (میرزا خسروانی، 1390: ج1، ص138).
بنابراین سیاست اسلام و قرآن در قبال جنگ یک سیاست معنوی و مادی است. معنوی است بدین سبب که هدف از آن دفاع از جان و نجات جوامع از ظلم و ستم و اسارت و بردگی است و مادی است بدین سبب که هدف از آن نجات جوامع از ظلم و ستم افراد خودخواه است که قصد تعدی به آب، خاک و مال افراد ضعیف را دارند؛ لذا اسلام و قرآن با هرگونه استعمار، استثمار، کشورستانی و به بردگی کشاندن ملت ها مخالف است.
توجه ویژه به لشکریان وسربازان
در معارف قرآنی اسلامی توجۀ خاصی به کسانی شده است که در مبارزات سیاسی با دشمنان، سختی های زیادی از قبیل زندان، تبعید، فقر و... را برای رضای خداوند متعال متحمل شده اند. برای نمونه، خداوند می فرماید: «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِین أُحصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التعَفُّفِ تعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنْفِقُوا منْ خیرٍ فإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ». (بقره /273)
«(انفاقِ شما مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته اند (و توجّه به آیین خدا، آن ها را از وطن های خویش آواره ساخته و شرکت در میدانِ جهاد به آن ها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینۀ زندگی (دست به کسب و تجارتی بزنند) نمی توانند مسافرتی کنند (و سرمایه ای به دست آورند) و از شدّت خویشتنداری، افراد ناآگاه آن ها را بی نیاز می پندارند؛ امّا آن ها را از چهره هایشان می شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی خواهند. (این است مشخّصات آن ها) و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است».
بنابراین، یکی از دستورات سیاسی اسلام اختصاص قسمتی از بیت المال برای کسانی است که در راه دفاع از کشور، دین وملتش از جان و مال خود مایه می گذارند.
وفاداری و صداقت وعدم هم پیمانی با دشمنان
قرآن و شریعت اسلام برای عزت، احترام و کرامت مسلمانان ارزش زیادی قائل است. چنان که خداوند می فرماید: «لَا یتخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافرِینَ أَوْلِیاءَ منْ دُون الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یفْعَلْ ذَلِک فلَیسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیحَذِّرُکمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ». (آل عمران/28) «افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه ای با خدا ندارد (و پیوند او به کلّی از خدا گسسته می شود) مگر اینکه از آن ها بپرهیزید (و به خاطر هدف های مهم تری تقیه کنید). خداوند شما را از (نافرمانی) خود، بر حذر می دارد و بازگشت (شما) به سوی خداست».
حفظ امانتداری و وفای به عهد در هر زمان بر مسلمانان واجب است، همچنان که در هر زمانی وفاداری به میهن و کشور و دفاع از آب وخاک واجب است.
دلیل قرارگرفتن کشورهای اسلامی در محدودۀ جهان سوم
کشور های اسلامی برای تدوین قوانین و مقررات ادارۀ امور جامعه و برنامۀ زندگی به منابع غنی قرآن، حدیث، اخبار و سیرۀ پیامبر(ص) و یاران او دسترسی دارند؛ بنابراین باید جزء عدالت محورترین و پیشرفته ترین کشور ها و دول دنیا باشند و از نظرتوسعۀ عدالت اجتماعی متوازن، در تمام ابعاد در میان ملل و قبابل مختلف جهان سرآمد باشند. امت اسلامی بایستی از فرهنگ، بینش و مسئولیت پذیری اجتماعی بالایی آن گونه که قرآن می فرماید برخوردار باشند، در برابر مشکلات همنوعان خویش اعم از زیرمجموعه و همردیفان طبقات اجتماعی احساس مسئولیت کنند و سیرۀ زندگی پیامبر اعظم (ص) و بزرگان صدر اسلام را نصب العین قرار دهند که در تمام شرایط و مقاطع در میان مردم بودند و با تغییر وضعیت درمقام و منزلت اجتماعی، فاصلۀ آن ها از مردم تغییر نمی کرد. وضع زندگی، امتیاز آن ها برای استفاده از مزایا، امکانات ویژه و عادی از بیت المال و سایر ذخایر موجود با سایر مردم عادی برابر و یکسان بود. آنان نیاز مردم را بر نیاز خود و حتی بر خانوادۀ خویش ترجیح می دادند و اگر یک خرما در سفره داشتند، آن را از نیازمندی که درِ منزل آنان را می زد، دریغ نمی کردند و آنچه را بر خود روا نمی دیدند، برای دیگران نیز روا نمی داشتند. آنچنان که ضرب المثل رطب خورده منع رطب نمی کند، را می توان سرلوحۀ تدوین قوانین و اجرای برنامه ها، در امور مملکت داری قرار داد.
اما آنچه کشور های اسلامی را جزء کشور های جهان سوم و عقب مانده قرارداده است یا عدم استفاده از احکام و دستورات قرآن در تدوین قانون و برنامه های جاری کشور است یا قانون و مقررات به ظاهر اسلامی است؛ ولی در عمل به طور کامل اجرا نمی شوند و در مواردی مانع اجرای برخی از احکام و دستورات، استنباط و اجتهاد فقها در قرون پیشین با توجه به شرایط و مقتضیات آن زمان بوده است که می تواند یکی از عوامل دین هراسی و مانعی برای تکوین تمدن اسلامی شود.
نتیجه گیری
اصول راهبردی برای تدوین قوانین حاکم بر جامعه در ادارۀ کشور را در حوزه های مختلف فرهنگی، سیاسی و... می توان براساس قرآن کریم با توجه به نصوص صریح، محکمات و متشابهات قرآن کریم بر اساس وضعیت و شرایط زمانی و مکانی جامعه تدوین نمود.. با توجه به نصوص صریح احکام و دستورات قرآن کریم مهم ترین دیدگاه قرآن کریم اصل برقراری عدالت و مساوات است که مصادیق آن را می توان در احکام صریح توصیه ها و دستورات موجود در آیات قرآن کریم پیدا کرد و برای برقراری مساوات و برابری، جامعه نیازمند قوانین و سیاست عدالت محور است.
عدالت اجتماعی روح وحدت بخش حاکم بر قرآن است که اگر بر مبانی احکام، قوانین، دستورات و برنامه های زندگی اجتماعی و فردی و نحوۀ مراودات و مبادلات اجتماعی و سیاسی در روابط داخلی و خارجی عملاً حاکم باشد، موجب گسترش عدالت و حق مداری می شود. در این صورت روح احترام و تکریم و توزیع عادلانۀ ثروت و قدرت بین تمام اقشار جامعه بدون توجه به رنگ، نژاد، زبان و عقیده حاکم خواهد بود و آن وقت بین اقوام و اقشار جامعه فقط مرزی به نام تقوی و پرهیزکاری وجود خواهد داشت، در این صورت به جامعه ای ایده آل و مدینۀ فاضله خواهیم رسید که تمام اقشار آن امکان دسترسی عادلانه به میزهای تصمیم گیری و اجرای امور در سطوح مختلف را بر اساس ظرفیت، توان، تخصص و علاقۀ خویش خواهند داشت و تمام اقشار با احساس تعلق و رضایتمندی خاطر در راه آرمان های جامعه و کشور خویش تا پای جان و مال ایستادگی خواهند کرد؛ ولی در صورت رشد جامعه طبقاتی که ثروت و قدرت بدون ضابطه و کسب شرایط علمی و تخصصی و خارج از شایسته سالاری، بلکه از طریق توسل به قدرت و نفوذ ناشی از آن، در اختیار عده ای قلیل قرارگرفته باشد، در اندک زمان پایه های حکومت متزلزل شده و در بحران های غیرمترقبه انشقاق بین ملت و قدرت حاکمه بیشتر می گردد که اگر به موقع در تدوین و اجرای قوانین و برنامه ها تجدیدنظر نشود، شیرازۀ مملکت داری از دست مجریان خارج شده و هرج ومرج بر جامعه حاکم می شود، در نتیجه اعتقاد و باور مردم نسبت به اسلام و مبانی آن تضعیف شده و ناکارآمدی مجریان به ناکارآمدی احکام و برنامه های اسلام نسبت داده می شود و نهایتاً آینده ای مبهم در انتظار ملت خواهد بود؛ ولی اگر اقشار مردم نتیجۀ اجرای قوانین تدوین شده را عملا در زندگی لمس کنند و بین شعائر گفتاری و قوانین نوشتاری با نتایج عملکرد اجرایی دچار تناقص نشوند، ایجاد رضایتمندی، کاهش فاصلۀ طبقاتی، ارتقای سلامت جامعه، سطح ایمان، باور، اخلاص و صداقت مردم نسبت به همدیگر و نسبت به جامعه، رو به فزونی خواهد رفت، و به تبع آن سطح بینش و فرهنگ مردم ارتقا یافته و دسترسی به وحدت همدلی بین مردم تقریباً به حد اعلی خواهد رسید که پیامدهای آن توسعه و ترقی جامعه و نویدی برای تشکیل تمدن نوین اسلامی است.
پیشنهاداتی برای پژوهشگران آینده
1. نقد و بررسی نظرفقها دراحکام حدود، جنایات، امورخاواده، قضاء و معاملات توسط محققین آینده؛
2. نقد و بررسی و تجدید نظر در فتاوی و استنباط علما و فقها در مورد زنان و حقوق زنان و...؛
3. شناسایی و نقد و بررسی چالش های موجود بر اجرای احکام و برنامه ها و دستورات قرآنی در جهان امروز؛
4. شناسایی و نقد بررسی چالش های بر سر راه تشکیل تمدن نوین اسلامی؛
5. بررسی راهکارها و پیشنهادهایی برای تهیه و تدوین چهارچوب حقوقی بین المللی برای تشکیل تمدن نوین اسلامی؛
6. بررسی موانعِ نصب العین قراردادن سیرۀ پیامبراکرم(ص) و یاران گرامیش در برنامه های اجرایی در کشور؛
7. شناسایی و بررسی زیرساخت ها و زیربناهای ضروری در جامعه برای دست یابی به رفاه نسبی به منظور پیشگیری از وقوع جرم و حذف مجازات درجامعه؛
8. بررسی راهکارهای اجرایی برای ارتقای سطح آموزش و سواد عمومی بر اساس تعاریف و معیارهای جدید سواد؛
9. بررسی شیوه های استنباط و تفاسیر جدید از آیات قرآن، بر اساس شرایط و مقتضیات روز توسط فقها و دانشمندان مذاهب اسلامی و اجرای احکام و باتوجه به استنباط جدید.
کتابنامه
قرآن کریم
1. ابن قرضاوی، محمد عبدالله وسف، 1414: الخصال، قم: جلد اول.
2. باقری، خسرو، 1390: نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج1، چاپ نوزدهم، تهران: مدرسه.
3. پالمر، مایکل، 1995م: مسائل اخلاقی، ترجمه علیرضا آل بویه، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، جلد اول.
4. جعفری، محمدتقی، 1378ش: بررسی و نقد افکار راسل، تهران: امیرکبیر،.جلد 1.
5. حسینی نسب، داوود، 1385ش: «اصول حاکم بر روش تشویق و تنبیه در تربیت اخلاقی»، مجله راه تربیت، جلد اول، 51-97.
6. دلشاد تهرانی، مصطفی، 1377ش: سیری در تربیت اسلامی، تهران: مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، جلد دوم.
7. دهخدا، علی اکبر، 1357ش: لغت نامه دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
8. راغب اصفهانی، 1404ق: المفرادات فی غریب القرآن، بیروت،: دارالمعرفه، بی تا، جلد سوم.
9. زمخشری، جارالله، 467 ق، الکشاف عن حقایق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، جلد اول.
10. سیف، علی اکبر، 1387ش: رفتار درمانی و روا ن درمانی، دوران، جلد دوم.
11. طباطبایی، جواد، 1393: زوال اندیشۀ سیاسی در ایران، کویر، جلد دوم.
12. عاملی، علی بن حسین، 1413ق: الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق شیخ مالک محمودی، قم: دارالقرآن الکریم، جلد سوم.
13. عسکری، مرتضی، 1416ق: دو مکتب در اسلام، ترجمه عطا محمد سردارنیا، تهران: بنیاد بعثت،.جلد اول.
14. فروند، ژولین، 1384ش: سیاست چیست؟، ترجمه عبدالوهاب احمدی، آگه، جلد اول.
15. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، (1350ترجمه)، جلد ششم.
16. مکارم شیرازی، ناصر، 1374: تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیة، جلد اول.
17. مکارم شیرازی، ناصر، 1421ق: الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم: مدرسۀ امام علی بن ابی طالب (ع)، جلد دوم.
18. میرزا خسروانی، علیرضا، 1390ق: تفسیر خسروی، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران: انتشارات اسلامیه،.جلد اول.
19. ویلیامز، برنارد، 1383ش: فلسفه اخلاق، ترجمه زهرا جلالی، قم: دفتر نشر معارف،، جلد اول.