به قلم : دکتر صدیقه رضایی ؛ دکترای روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی ؛ عضو نظام روانشناسی و مدرس دانشگاه
تحریریه زندگی آنلاین : اختلالهای هیجانی - رفتاری
اختلالهای هیجانی و رفتاری تا اندازهای مانند تعریف یک تجربه آشنا است (برای مثال، عصبانیت، تنهایی و شادمانی).
اختلال هیجانی رفتاری به معنای وضعیتی است که یک یا بیش از یکی از خصوصیات زیر را برای مدتی طولانی و با شدت قابلتوجه نشان میدهد و عملکرد تحصیلی را بهصورت نامطلوب تحت تأثیر قرار میدهد:
الف) نوعی ناتوانی در یادگیری که با عوامل هوشی، حسی یا سلامتی قابل توضیح نیست.
ب) ناتوانی در ایجاد و حفظ روابط رضایتبخش با همسالان و معلمان،
ج) رفتارها و احساسات نامناسب در شرایط معمول، یا
د) گرایش به نشان دادن نشانههای جسمی یا ترسها که با مشکلات شخصی و تحصیلی ارتباط دارد.
این اصطلاح، کودکان اسکیزوفرنیک را در برمیگیرد و کودکانی که از نظر اجتماعی ناسازگار هستند، مشمول آن نمیشوند، مگر اینکه مشخص شود از نظر هیجانی مختلف هستند.
بیشتربخوانید:
طبقهبندی اختلالهای هیجانی رفتاری
طـبـقهبندی اخـتـلالهای رفتاری از دیدگاه متخصصان آموزش و پرورش
بینظمی در سلوک: رفتارهایی که برای جلب توجه از فرد سر میزنند، مانند ایجاد سر و صدای بلند، تقلای مداوم، خشونتهای زبانی و بدنی
اضطراب و گوشهگیری: علل اصلی این رفتارها عبارتند از حساسیت زیاد، احساس حقارت، عدم اعتمادبهنفس، ترس و واهمه. این افراد بهجای بدرفتار بودن، کم رفتارند.
رفتارهای نامناسب و ناپخته: بیعلاقگی، کندی یا عدم فعالیت مناسب، در خواب و خیال بودن، صحبتهای نامفهوم، با اجسام صدا درآوردن، بازی با اسباببازی در کلاس، خطخطی میز و صندلی و عدم توانایی تمرکز در تمامکردن مواد درسی از ویژگیهای آنان است. اینگونه رفتارها در دانشآموزان بزرگتر، احتمالا تأخیر رشدی رفتار را نشان میدهند.
رفتارهای ضد اجتماعی: اینگونه رفتارها شبیه رفتار بزهکاران هستند. این افراد معمولا گروهی که به آن وابستهاند، یعنی بزهکاران وفادار میمانند و بیشتر در مناطق شلوغ و فقیر نشین شهر زندگی میکنند.
بیشتربخوانید:
طبقهبندی اختلالات رفتاری بر اساس سن
دوره اول کودکی (تولد تا 3 سالگی)
واکنشهای رفتاری بیمارگونه کودکان در این دوره اکثرا از نوع واکنشهای روانتنی مثل ناراحتیهای گوارشی (اسهال، دل درد، یبوست و بیاشتهایی)، تنگینفس، تهوع و استفراغ میباشد.
اختلالات رفتاری دوم (4 تا 6 سالگی)
اختلالات رفتاری در این دوره بیشتر بهصورت ترس، انواع عادات نامطلوب مثل جویدن ناخن، مکیدن انگشت، شبادراری، پرخاشگری و تخریب اسباب بازی، یا لوازم منزل، بیخوابی و بیاشتهایی میباشد.
اختلالات رفتاری دوره سوم کودکی (7 تا 11 سالگی)
اختلالات این دوره بیشتر بهصورت دروغگویی، امتناع از رفتن به مدرسه، لکنت زبان و انواع تیکها (پرشهای بیاراده عضلانی) میباشد.
اختلالات رفتاری دوره نوجوانی (12 تا 14 سالگی)
اختلالات رفتاری در این دوره بیشتر در ارتباط با انجام تکالیف مدرسه و برآوردن توقعات و انتظارات تحصیلی از طرف معلم و والدین و همچنین رفتارها و اعمال غیر اجتماعی میباشد.
اختلالات رفتاری در دوره بلوغ و جوانی (15 تا 20 سالگی)
اختلالات رفتاری در این دوره بیشتر در ارتباط با داشتن اختلاف سلیقه و عقیده با نحوه زندگی و ارزشهای والدین است.
بیشتربخوانید:
شیوع اختلالهای هیجانی رفتاری
حداقل 6 تا 10 درصد کودکان و نوجوانان سنین مدرسه، مشکلات جدی و مستمر هیجانی و رفتاری نشان میدهند. میزان این اختلال در پسران بیشتر از دختران است.
علتهای اختلالهای هیجانی رفتاری
عوامل زیستی
عوامل زیستی شامل عوامل ژنتیکی، عصبشناختی، بیوشیمیایی و یا ترکیبی از این عوامل ممکن است بر هیجانها تأثیر بگذارند. بهعنوانمثال میدانیم قرار گرفتن جنین در معرض الکل (سندرم الکل جنینی)، پیش از تولد، میتواند منجر به برخی از ناتوانیها از جمله اختلال هیجانی و رفتاری و کمتوانی ذهنی گردد. علاوه بر این کودکان دارای خلقوخوی بهاصطلاح دشوار، مستعد ابتلا به اختلالهای هیجانی یا رفتاری هستند. بااینحال در کنار خلقوخو، بیماری، سوءتغذیه و آسیب مغزی ممکن است کودکان را مستعد ابتلا به مشکلات هیجانی یا رفتاری کند.
عوامل خانوادگی
متخصصان بهداشت روانی برانگیخته شدهاند که در درجه اول، روابط والد کودک را مسئول مشکلات رفتاری بدانند؛ چراکه خانواده هستهای (پدر و مادر و کودک)، تأثیر عمیقی بر رشد اولیه دارند. بهعبارتدیگر، عوامل تربیتی و اختلالهای عاطفی و هیجانی خانوادگی، شایعترین علل اختلالهای کودکان است. تا جایی که میتوان گفت طلاق بیشترین اثرات مخرب را بر رشد روانی کودکان برجای میگذارد.
روشن است که تأثیرات خانوادگی، تعاملی و تبادلی است و اثرهای والدین و کودکان بر یکدیگر متقابل است. حتی در مورد اختلافهای شدید و عمیق هیجانی یا رفتاری، امکان دستیابی به یافتههای معتبر و پایداری وجود دارد که بر اساس آنها در درجه اول، والدین کودکان را مسئول مشکلات رفتاری آنها بدانیم.
عوامل مدرسه
مدرسه میتواند به چند طریق و نه صرفا به یک شیوه خاص، در ایجاد مشکلات هیجانی کودکان مؤثر باشد. برای مثال، ممکن است معلمان نسبت به ویژگیهای فردی دانشآموز بیتوجه باشند و یا اطاعت کورکورانه از قوانین و مقررات مدرسه را از آنها بخواهند. ممکن است والدین و معلمان انتظارات سطح بالا و پایینی از موفقیت و رفتار کودکان داشته باشند، همچنین ممکن است با کودکی که آنها را ناامید میکند، چنان برخورد کنند که او بیکفایت و دوستنداشتنی است.
عوامل فرهنگی
بیتردید فرهنگی که کودکان در آن بزرگ میشوند، بر رشد عاطفی، اجتماعی و رفتاری او تأثیر میگذارد. بهعبارتدیگر، کودکان، خانوادههای آنان و مدارس در فرهنگی که بر آنان اثر میگذارد، ریشه دواندهاند و هنجارها و ارزشهای رفتاری از طریق انواع شرایط فرهنگی، درخواستها، ممنوعیتها و الگوها به کودکان منتقل میشوند.
بیشتربخوانید:
ویژگیهای کودکان دارای اختلالهای هیجانی رفتاری
توصیف ویژگیهای کودکان و نوجوانان دارای اختلالهای هیجانی و رفتاری، بسیار چالشانگیز است، زیرا اختلالهای هیجانی و رفتاری بسیار متغیر هستند.
هوش و پیشرفت
تحقیقات نشان دادهاند که بهطور متوسط (حدود 90 درصد) دانشآموزان دارای اختلالهای هیجانی و رفتاری در دامنه پایین توزیع هوش قرار دارند و تقریبا تعداد کمی در بالای توزیع طبیعی هوش قرار دارند. در ارزیابی گروهی از هوش کودکان دارای اختلالهای هیجانی و رفتاری مشکلاتی وجود دارد. آزمونهای هوشی برای اندازهگیری آنچه منظور از هوش است، ابزارهای کاملی نیستند و ممکن است مشکلات هیجانی یا رفتاری مانع آن شوند که کودکان بالاترین نمرهای را که لایق آن هستند، به دست آورند. بهعبارتدیگر آزمونهای هوش بر ضد این افراد سوگیری دارند و هوشبهر واقعی آنان بالاتر از نمرهای است که آزمون نشان میدهد.
بااینحال هوشبهر پایینتر از بهنجار این دانشآموزان، نشاندهنده توانایی پایینتر آنها در انجام تکالیفی است که بقیه دانشآموزان با موفقیت انجام میدهند و نمرات پایینتر با آسیب در سایر زمینههای عملکردی هماهنگ است.
پرخاشگری، رفتار تهاجمی (بروننمود)
رایجترین مشکل مشاهده شده در دانشآموزان دارای اختلال هیجانی و رفتاری اختلال سلوک میباشد. حمله کردن، دعوا کردن، مسخره کردن، نافرمانی، گریه و زاری، خرابکاری، تهدید و اخاذی از جمله ویژگیهای کودکان مبتلا به اختلال سلوک است که اگر از کودک و یا نوجوان سر بزنند، به احتمال زیاد برچسب آشفته به او زده میشود.
بسیاری از کودکان دارای اختلالهای هیجانی یا رفتاری از دیگران منزوی میشوند، نه به خاطر اینکه از تماسهای دوستانه گریزان هستند، بلکه به خاطر آنکه دشمنی و پرخاشگری نشان میدهند. بهعبارتدیگر، این کودکان و نوجوانان، معمولا در دوستیابی موفق نیستند. در حقیقت بارزترین مشکل آنان، ناتوانی در پایهریزی روابط عاطفی رضایتبخش و صمیمی با سایر افراد است. بااینحال اگر آنها روابط صمیمانهای ایجاد کنند، این روابط اغلب با همسالان منحرف است. در حقیقت این افراد نزد همسالان محبوب نیستند، مگر آنکه با بزهکاران معاشرت کنند، چراکه آنها دوستان بزهکار خود را آزار نمیدهند. یکی دیگر از ویژگیهای این کودکان پرخاشگری است. پرخاشگری را میتوان از دیدگاههای زیادی تحلیل کرد. تحلیلی که قویترین پشتوانه تحقیق تجربی را دارا است، مربوط به نظریه یادگیری اجتماعی بندورا و روانشناسان رفتاری مانند پاترسون میباشد. در این دیدگاه تجربه کودک و انگیزه او را که بر اساس پیشبینی پیامدهای پرخاشگری است، در نظر میگیرند و فرض میکنند که میتوان شرایطی را که منجر به یادگیری اینگونه رفتارها است، شناسایی نمود. بر اساس این دیدگاه کودکان پرخاشگری را با مشاهده رفتار دیگران یا بهعبارتدیگر یک الگو میآموزند. بااینحال افرادی که الگوی رفتار پرخاشگری هستند، در صورتی مورد تقلید قرار میگیرند که از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار باشند و مشاهده شود که برای پرخاشگریهایشان، پاداشهایی دریافت میکنند و از تنبیه رهایی مییابند، بهویژه اگر آنها پیامدهای نامطلوبی را تجربه نکنند و با چیره شدن بر قربانیان، پاداشهایی به دست آورند.
رفتار ناپخته و گوشهگیری (دروننمود)
گوشهگیری و ناپختگی، در افراطیترین شکل خود، ممکن است مشخصه اسکیزوفرنی و دیگر اختلالهای شدید باشد. چنین اختلالهایی نهتنها پیامدهای وخیمی را برای افراد در سالهای کودکی، بلکه پیشآگاهی بسیار نامطلوبی را نیز برای سلامت روانی بزرگسالان به بار میآورند. برخی از کودکان دارای اختلال هیجانی و رفتاری، به خیالبافی و رویاهای روزانه پناه میبرند، برخی دچار ترسهایی میشوند که تناسبی با اوضاع و احوال آنها ندارد، برخی پیدرپی از سردردها و رنجهای کوچک شکایت میکنند و با توسل به بیماریهای فرضی، از شرکت در فعالیتهای طبیعی خودداری میکنند، برخی به مراحل اولیه رشد بازگشت میکنند و کمک و توجه دائم را میطلبند و برخی بدون هیچ دلیل آشکاری، دچار افسردگی میشوند.
بهطورکلی میتوان گفت کودکان دچار اختلالات رفتاری مشکلات گوناگونی از جمله فراخنای توجه کوتاه، عزت نفس پایین، تکانشگری، بیقراری و بیشفعالی، پرخاشگری، دروغگویی، دزدی، عملکرد تحصیلی ضعیف و ادراک ضعیف از خودکارآمدی و شایستگی اجتماعی دارند، همچنین این کودکان در ارتباط با اعضای خانواده، اطرافیان و مردم مشکل دارند و به آسانی ناکام میشوند.
ملاحظههای آموزشی برای دانشآموزان دارای اختلال هیجانی رفتاری
دانشآموزان دارای اختلالهای هیجانی یا رفتاری معمولا دارای نمرههای پایینتر و دیگر پیامدهای نامطلوب تحصیلی هستند، آنان نسبت به سایر گروههای دانشآموزی، ترک تحصیل بالاتر و دانشآموختگی کمتر دارند و اغلب در محیطهای بسیار محدود قرار داده میشوند. بااینحال، متاسفانه بین مربیان ویژه درباره چگونگی برخورد با چالشهای آموزشی دانشآموزان دارای اختلالهای هیجانی و رفتاری، اتفاق نظر وجود ندارد.
الگوی روانی آموزشی
الگوی روانی آموزشی، بر وجود انگیزههای ناخود آگاه و تعارضهای زیربنایی اعتقاد دارد و بر نیازهای واقعی کارکرد روزانه در مدرسه، خانه و اجتماع نیز تأکید دارد. یک فرض اساسی الگوی روانی آموزشی، این است که معلمان در صورت تمایل به اعمال برخوردهای مؤثرتر با شکستهای تحصیلی و رفتار نادرست دانشآموزان، باید انگیزههای ناخودآگاه دانشآموزان را درک کنند.
برای انجام این کار، انتظار نمیرود معلمان مانند رواندرمانگران بر حل تعارضهای ناخودآگاه متمرکز شوند، بلکه معلمان باید بر چگونگی کمک به دانشآموزان تمرکز نمایند تا از طریق تعامل و برنامهریزی، کنترل خود را به دست آورند. چنین مداخلهای ممکن است شامل بحثهایدرمانی در قالب مصاحبه فضایزندگی (Life Space Interview) باشد که برای کمک به جوانان طراحیشدهاند. در این فرایند، اقدامات زیر لازم و ضروری است:
تشخیص اینکه کاری که کودک انجام میدهد، یک مشکل است.
تشخیص انگیزههای او
مشاهده پیامدهای کارهای او
طرح شیوههای جانشین پاسخدهی به شرایط مشابه در آینده
در شیوه مصاحبه فضای زندگی، تأکید بر افزایش کسب بینش کودک منجر به تغییر رفتاری خواهد شد، نه تغییر رفتار بهصورت مستقیم. هرچند مصاحبه فضای زندگی ممکن است بر مفهوم مکانیزمهای دفاعی روانکاوی پایهریزی شود، بااینحال، با بازگشت به شرایط واقعی زندگی، خاتمه مییابد.
الگوی رفتاری
دو فرض اصلی شالوده الگوی رفتاری را تشکیل میدهند:
اصل مشکل خود رفتار است.
رفتار پیامد پدیدههای محیطی است.
در این رویکرد، رفتار ناسازگار بهعنوان پاسخهای نامناسب آموخته شده به تقاضاها یا اوضاع و احوال خاص در نظر گرفتهشده است، بنابراین مداخله باید شامل نظمدهی مجدد به پدیدههای رفتار ناسازگارانه باشد.
درواقع، الگوی رفتاری یک رویکرد علم طبیعی به رفتار است که شامل: تأکید بر تعریف دقیق، اندازهگیری معتبر، کنترل دقیق متغیرهایی که تصور میشود رفتار را تداوم میبخشد یا تغییر میدهد و ایجاد روابط علت و معلولی تکرار پذیر میباشد.
مداخلههای درمانی در مواجهه با مشکلات رفتاری عبارتند از: انتخاب پاسخهای هدف، اندازهگیری سطوح فعلی آنها، تحلیل پدیدههای محیطی کنترلکننده احتمالی و تغییر پیشآمدها یا نتایج قبلی تا زمانی که تغییرات پایدار در رفتارهای هدف حاصل شود.
برای آنکه دانشآموزان دارای اختلالهای هیجانی و رفتاری، رفتارهای مناسب را از الگوهای همسالان بیاموزند، نیازمند آموزشی صریح و متمرکز در مورد این امر هستند که چه کسی و چه چیزی را سرمشق قرار دهند. بهطورکلی پژوهشها نشان میدهند که محیط کاملا سازمانیافته و قابل پیشبینی برای اکثر دانشآموزان، مزیت بیشتری دارد.
کودکان و نوجوانان دارای اختلالهای هیجانی و رفتاری، ممکن است علاوه بر آموزش ویژه، به انواع خدمان خانواده محور، رواندرمانی یا مشاوره، نظارت اجتماعی، آموزش مرتبط با شغل و نظایر اینها نیاز داشته باشند. بهعبارتدیگر باید خدمات ارائهشده به این کودکان، یکپارچه شوند.
مداخله زودهنگام برای کودکان دارای اختلال هیجانی رفتاری
همانطور که پیش از این طرح شد، تعریف اختلالهای هیجانی و رفتاری به شیوهای که بتوان کودکان را بهصورت معتبر شناسایی نمود، کار مشکلی است. بااینحال تعریف و شناسایی کودکان پیشدبستان بهمنظور ارائه خدمات مداخله زودهنگام، به دلایل زیر دشوارتر است:
تکالیف رشدی که از کودکان کم سن انتظار میرود در انجام آن موفق شوند، بسیار سادهتر از آنهایی است که از کودکان بزرگتر انتظار میرود، بنابراین دامنه رفتارهای طبیعی که برای مقایسه در سنین پیشدبستانی بهکار میروند، بسیار نامحدودند.
در فرهنگهای مختلف تفاوتهای گستردهای در شیوههای فرزندپروری والدین خوب و انتظارات خانواده از رفتار کودک پیشدبستان وجود دارد.
رشد کودک در سالهای پیش از دبستان سریع و اغلب ناهماهنگ است. این موضوع قضاوت در مورد اینکه چه بهبودهایی بهصورت خود به خودی ممکن است اتفاق بیفتد را دشوار میسازد.
شدیدترین نوع اختلالهای هیجانی و رفتاری غالبا در سالهای پیشدبستان مشاهده میشوند، اما بیان تفاوت بین اختلالهای هیجانی و رفتاری و دیگر شرایط مانند کمتوانی ذهنی و یا آسیبشنوایی دشواراست.
اولین علائم مشکلات رفتاری در سنین پیشدبستان، عبارتند از اشکال در کارکردهای زیستی پایه (مثل خوردن، خوابیدن، دفع)، پاسخهای اجتماعی نامناسب و یا تأخیر در یادگیری زبان. بااینحال این مشکلات، ممکن است نشانههایی از دیگر شرایط، همچون کمتوان ذهنی، آسیبهای حسی یا ناتوانیهای جسمی باشند.
شیرخواران و نوپایانی که خلقوخوی بسیار دشواری را نشان میدهند، مانند کودکانی که بسیار زودرنج هستند؛ دارای الگوهای نامعمول در خواب، خوراک و دفع هستند؛ به بسیاری از محرکها بهصورت شدید واکنش نشان میدهند و نسبت بهموقعیتهای تازه واکنشهای منفی دارند، در خطر ابتلا به مشکلات شدید رفتاری هستند، مگر اینکه والدین آنها در مدیریت آنها فوقالعاده ماهر باشند.
روشهای تغییر و اصلاح رفتار
تغییر رفتار، به مجموعه فنون و روشهایی گفته میشود که از اصول و قوانین یادگیری استخراج شده در حقیقت این مجموعه روشها ریشه در رویکردهای رفتاری روانشناسی دارند و درمانگر و معلم را در پیشبرد مقاصد آموزشی حل و فصل مسائل و مشکلات اجتماعی و رفتاری دانشآموزان یاری میدهند. روشها و فنون تغییر رفتار و رفتار درمانی که در اینجا ارائه شده است، برخاسته از نظریه شرطیسازی کنشگر (عاملی) است.
روشهای افزایش نیرومندی رفتارهای مطلوب
در این قسمت روشها و فنونی را مورد بررسی قرار میدهیم که هدف آنها افزایش نیرومندی خزانه رفتاری دانشآموز است. گاه دیده میشود که دانشآموزی از عهده انجام کاری بر میآید، اما آن کار را به دفعات لازم انجام نمیدهد. مثلا احترام گذاشتن را یاد گرفته، اما به ندرت به افراد بزرگتر از خود احترام میگذارد.
تقویت مثبت
تقویت مثبت، پاداشی است که تحت عنوان تقویتکننده بعد از رفتار دانشآموز ارائه شده و بر فراوانی رفتار وی میافزاید.
مثالی از تقویت مثبت
دانشآموزی سلام کردن را یاد گرفته، اما به ندرت به بزرگتر از خود سلام میکند یا میتواند مسائل درس حسابش را حل کند، اما در این کار سستی نشان میدهد. معلم باید از طریق تقویت مثبت سلام کردن و انجام حل مسائل حساب را در دانشآموز افزایش دهد. مثلا هر وقت دانشآموز موقع ورود به کلاس به او سلام کرد، معلم با لبخند زدن به هنگام جواب دادن به سلام او رفتار سلام کردن را در آن تقویت کند یا به دانشآموزی که مسائل درس حسابش را طی هفته درست انجام داده، یک ستاره بدهد. لبخند زدن و ستارهای که به دانشآموز داده میشود، تقویتکنندههای مثبت هستند.
اصول استفاده از تقویت مثبت
استفاده مؤثر از روش تقویت مثبت مستلزم در نظر گرفتن چندین اصل است:
معلم باید در استفاده از روش تقویت مثبت تقویتکنندههای مناسب را به کار گیرد. تقویتکنندههای گوناگون بر افراد مختلف تأثیر متفاوت دارند. همچنین تأثیر یک تقویتکننده واحد بر یک فرد خاص در شرایط مختلف متفاوت است، بنابراین لازم است که در استفاده از تقویتکنندهها در شرایط گوناگون و با افراد مختلف این نکته را مورد توجه قرار دهد. شناسایی انواع تقویتکنندهها معلم را در استفاده درست و مؤثر از تقویت مثبت یاری میدهد.
فوریت تقویت: یعنی اینکه معلم باید رفتار مطلوب دانشآموزان را بلافاصله و بدون وقفه تقویت کند.
انواع تقویتکنندهها
تقویتکنندههای نخستین
ذاتاً اثر تقویتی دارند. از ویژگیهای آنها این است که نیازهای فیزیولوژیکی را ارضا میکنند، مانند غذا، آب، خواب و ... . استفاده از این تقویتکنندهها در محیط آموزشگاه محدود است، اما کسانی که با کودکان خردسال و عقبماندگان ذهنی سر و کار دارند، میتوانند برای افزایش رفتارهای مطلوب از غذا بهعنوان یک تقویتکننده نیرومند استفاده کنند.
تقویتکنندههای شرطی
در اصل خاصیت تقویتکنندگی نداشته، اما در اثر مجاورت با تقویتکنندههای نخستین خاصیت تقویتکنندگی پیدا کردهاند. جایزه، نمره خوب، ستاره، مدرک، مقام، پول و نظایر اینها در محیط آموزشگاه کاربرد فراوان دارند و معلمان از آنها برای مقاصد مختلف آموزشی میتوانند بهره بگیرند.
تقویتکنندههای پتهای یا معاوضهای (ژتونی)
پتهای یک تکه کاغذ (ستاره یا ژتون) یا یک مهر فلزی یا پلاستیکی است که پس از رفتار مطلوب دانشآموز، بهعنوان تقویتکننده به او داده میشود و دانشآموز میتواند آن را با غذا، انجام فعالیتهای مختلف و سایر تقویتکنندهها مبادله کند. در حقیقت ژتونها، فاصله زمانی میان بروز رفتار مناسب و تقویت اصلی را پر میکنند. بهعنوانمثال، معلم پس از تصحیح تکالیف برای هر تکلیفی که دانشآموزان درست انجام دادهاند، یک علامت ضربدر یا نمره بدهد، بهگونهای که آنها بتوانند با مجموع علائم و نمراتی که از این طریق کسب میکنند، امتیازهایی از قبیل استفاده از زمینبازی، امانتگرفتن کتاب از کتابخانه، دیدن فیلم و ... به دست بیاورند. در این روش تقویتی معلم و دانشآموز توافق میکنند که بهازای هر رفتار مطلوب آموزشی یا اجتماعی که دانشآموزان انجام دهند، معلم چند نمره به آنها بدهد و اینکه برای دریافت هر یک از امتیازهایی که به آنان داده خواهد شد، چه مقدار نمره لازم است. همچنین قرار بگذارند که بهازای هر رفتار نامطلوبی که از آنان سر بزند، مقداری از نمرات اکتسابی آنان را کم کند.
تقویتکنندههای اجتماعی
لبخندزدن، توجهکردن، تمجید و نوازش کردن اثرات تقویتی نیرومندی دارند. بسیاری از صاحبنظران این تقویتکنندهها را در ردیف تقویتکنندههای شرطی قرار میدهند. برخی میگویند همراه با تقویتکنندههای نخستین اثر تقویتی دارند. برخی هم میگویند آنها به خودی خود خاصیت تقویتکنندگی دارند. با وجود این اختلاف نظرها، تقویتکنندههای اجتماعی از وسایل معمولی و قابل دسترس معلمان هستند و بهتر است در محیط آموزشگاه از آنها حداکثر استفاده را کرد.
تقویتکنندههای فعالیتی
فعالیتهایی هستند که کودکان دوست دارند انجام دهند، مثلاً معلم میتواند به دانشآموزان بگوید هر کس که مسائل درس ریاضیاش را انجام دهد، اجازه دارد به زمین بازی برود و به بازی دلخواهش بپردازد. این رابطه رفتاری را اصل پریماک مینامند.