تفسیر آیه 43 سوره النساء
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً
اى اهل ایمان در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تا زمانى که مستى شما برطرف شود و از روى هوشیارى بدانید که در حال نماز چه مى گوئید، و در حال جنابت هم به نماز نزدیک نشوید تا غسل کنید مگر در حال سفر که در صورت نیافتن آب با تیمم نماز بخوانید و اگر بیمار باشید یا در سفر هستید، یا یکى از شما از قضاى حاجت آمده یا با زنان آمیزش کرده اید و آبى براى وضو و غسل نیافتید به خاکى پاک روى آورید و بخشى از صورت و دست هایتان را با آن مسح کنید، یقیناً خداوند همواره چشم پوش و بسیار آمرزنده است.
حکم مست نسبت به نماز
در آیه 219 سوره مبارکه بقره به تفصیل درباره مشروبات الکلى و مسکرات و قمار بحث شد، در این بخش از آیه خداوند مهربان به وضع مست نسبت به نماز اشاره مى کند، و مى فرماید در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، نماز و حتى مسجد که محل نماز است حریم حضرت حق، و عرصه معنوى و ملکوتى است، و کسى که حرمت حکم تکلیفى را حفظ ننموده، و خود را به حرام آلوده کرده، و خون و گوشت و قلب و مغز را به چنین نجاستى نجس نموده، حق ورود به عرصه عرشى نماز و مسجد را که جاى عبادت براى حضرت مولاست ندارد.
نمازگزار باید از حرام تهى باشد، از طهارت معنوى نصیب داشته باشد، در نماز نیت خالص و توجه به مفاهیم سوره حمد و سوره توحید و ذکر رکوع و سجود و تشهد بیاورد و بفهمد که در برابر چه کسى ایستاده و چه سفرى را به سوى چه مقصدى شروع کرده است؟ و توجه داشته باشد که فلسفه و حکمت نماز پاک شدن از فحشا و منکرات است، و نماز حقیقى بازدارنده از هر زشتى و بدى و حافظ انسان از سیئات روحى و اخلاقى است، و مستى حایل و سدّى و حجاب و مانعى در برابر تحقق همه این واقعیات است، و اتفاقاً سکر و سکارى به معناى سدّ و حجاب است، و مستى میان عقل و انسان مانع مى شود و در نظام فکرى و عقلى و روحى اختلال ایجاد مى کند و نمى گذارد انسان در محضر حضرت دوست حاضر شود، و با او عاقلانه و عاشقانه مناجات کند، و علاوه بر اصل مستى چه بسا که مستى نظم و ترتیب سوره حمد و توحید و بقیه اذکار نماز را به هم بزند و از این طریق نیز مانع از تحقق نماز به معناى واقعى گردد.
نماز اعلام تسلیم همه وجود به خداوند، و گردن نهادن به حکم او، و قرار گرفتن در محضر مبارک حضرت حق و نمایشى معنوى از ادب عبد در برابر مولا و حرکت به سوى لقاء و قرب است، و مست در عین ورود به نماز از همه این فیوضات محروم است و چه بهتر که در حال مستى خود را به زحمت نیندازد و به کارى باطل و بیهوده وارد نشود.
به این نکته باید توجه داشت که مستى نه فقط محصول تلخ مسکرات است، بلکه مستى به فرمود امیرمؤمنان (ع) چند نوع است و بر هر عاقلى واجب و لازم است از هر نوع مستى بپرهیزد:
«ینبغى للعاقل ان یحترس من سکر المال، و سکر القدرة، و سکرالعلم، و سکر المدح، و سکر الشّباب فان لکل ذلک ریاحاً خبیثة تسلب العقل و تستخّف الوقار.» «1»
شایسته است انسان عاقل از مستى ثروت، و مستى قدرت و مستى علم و دانش، و مستى ستایش و مدح و مستى جوانى بپرهیزد، زیرا هر کدام از این مستى ها بادى پلید دارد که عقل را مى رباید و وقار را از میان بر مى دارد.
هریک از این مستى ها به تناسب خودش بین انسان و عقل حاحب و سد مى شود، و در نظام فکرى و روحى اختلال ایجاد مى کند و نمى گذارد آن چنان که باید انسان وارد حریم ملکوتى نماز شود، و آن نمازى که شارع مقدس از انسان خواسته اقامه کند، و شرایط آن را به جاى آورد و عملى مقبول و قابل پذیرش به پیشگاه حق عرضه بدارد.
انسانى که همه وجودش غرق ثروت خواهى است و شب و روزش مشغول تکاثر است، و اتصالى به قناعت ندارد، چنانچه اهل نماز باشد آیا با مستى نسبت به مال قدرت دارد نمازى که خداوند با شرایط لازم از او خواسته به جاى آورد؟!
کسى که بر تخت قدرت به هر نسبتى تکیه زده، و قلب و فکر و جانش مسحور آن است، و براى حفظ آن با همه وجود مى کوشد و در همه دقایق شب و روز نسبت به آن دغدغه دارد و آنى از آفات راحت نیست مى تواند مانند اهل نماز، اهل نماز باشد؟!
آن که مغرور به علم است و در برابر توده مردم دچار خود تورّمى و کبر و غرور است و در نهایت دچار حجاب اکبر است کجا مى تواند نمازى با خلوص نیت، و توجه به حقایق آن، از خود ظهور دهد؟!
کسى که به خاطر انجام بعضى از امور مثبت، و حتى براى کار انجام نداده، هر لحظه متوقع ستایش مردم و مدح گوئى آنان نسبت به خود است، و اگر از او ستایشى نشود به شدت ناراحت و اندوهگین است، مى تواند نمازى در خور مقام دوست ارائه دهد؟ اگر هم ارائه دهد با آغشته بودن به حال شیطانى ریا انجام مى دهد تا بخاطر نمازش مورد مدح و ثنا قرار گیرد و نهایتاً عملى باطل و غیر قابل قبول انجام مى دهد.
جوانى که غرق هیجانات شهوت است، و دچار زیاده خواهى است و به اندام و زیبائى اش مى نازد و در مستى و سکر جوانى است کجا مى تواند وارد حریم نمازى که مولا از او خواسته گردد و نمازى برابر با خواسته شارع اقامه کند؟!
میبدى مى گوید: سکر مستى است و مستى بر تفاوت است و مستان مختلف اند یکى از شراب خمر مست است، یکى از شراب غفلت یکى از حبّ دنیا یکى از رعونت نفس و خویشتن دوستى، و این از همه صعب تر است، که خویشتن دوستى گبر مسلکى است، و تخم بیگانگى و پرده بیدولتى و اصل و ریشه همه تاریکى.
او که از خمر مست است و در آن ترسان و از بیم عقوبت لرزان، غایت کار او حرقت است در آتش عقوبت گرش نیامرزد، و باشد که خود بیامرزد که فرموده است: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً.
اما آن کسى که مستى او از نخوت نفس است و کبر و خویشتن پرستى، کار او بر خطر است و مایه وى زیان و عمل وى بر وى تاوان، در خطر استدراج و مکر و بیم فرقت جاودان. «2» در پاره اى از روایات آمده که منظور از سکر حالت خواب یا کسالت، یا چرت، یا خواب برخاسته از سنگینى معده بر اثر پرخورى است، در این حالات نباید قیام به نماز کرد، زیرا در این حالات نماز به آن صورت که شارع از انسان طلبیده نماز با نیت، با توجه، با حال، اثر گذار، تحقق پیدا نمى کند.
عیاشى از زرارة از حضرت باقر (ع) روایت مى کند که آن حضرت فرمود:
«لاتقم الى الصلاة متکاسلًا ولامتناعسا ولامتثاقلا فانها من خلال النفاق فان الله نهى المؤمنین ان یقوموا الى الصلاة و هم سکارى یعنى من النوم:» «3»
در حال کسالت، چرت، سنگینى خوابآور براى نماز برنخیز زیرا چنین نمازى از خصلت هاى منافقانه است زیرا خداوند اهل ایمان را از این که در حال مستى به نماز روى آورند نهى کرده، و سکارى به معنى خواب است.
داستانى از مشروب خوارى عمر به روایت اهل سنت
زمخشرى که از علماى معروف اهل سنت است در کتاب مشهورش ربیع الابرار، ج 4، ص 51 نقل مى کند: خداوند در حرمت خمر سه آیه نازل کرد: آیه 219 سوره بقره: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ، ولى مسلمانان در برابر آیات تحریم خمر دو دسته بودند، گروهى مى خوردند و گروهى از خوردنش اجتناب کردند، تا یکى از گروه خورنده مشروب خورد و وارد نماز شد و هذیان گوئى کرد، پس آیه 43 سوره نساء نازل گشت: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى ... پس از نزول این آیه عده اى از مسلمانان مى خوردند، یکى از آنان که خمر و مادّه مست آور خورد عمر بود، در حال مستى استخوان چانه شترى را گرفت، و سر عبدالرحمن بن عوف را به شدت شکست، سپس روى زمین نشست و با اشعار دشمن اسلام و پیامبر اسود بن یعفُر بر کشتگان بدر مشغول نوحه و گریه و عزادارى شد، چون خبر به پیامبر رسید خشمگین به سوى عمر آمد در حالى که رداى او را به عنوان اعتراض مى کشید، و آنچه در دست داشت بالا برد تا این مشروب خوار جسور را بزند، ولى عمر گفت: از غضب خدا و رسولش به خدا پناه مى برم، پس خداوند آیه نود و یک سوره مائده را که ابتدایش إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ و پایانش فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ است نازل فرمود، چون عمر جمله آخر آیه را که خداوند مى فرماید آیا دست از خوردن شراب بر مى دارید شنید گفت: دست بر داشتیم.
عمر یکى از بزرگان اهل سنت است و کسى است که نزد آنان بسیار بسیار معتبر است، ولى با این همه حال و با توجه به زندگى ایام شرک و کفرش، و زندگى پس از اسلام آوردنش که به نقل خودشان به حرمت مشروب خوارى احترامى نمى گذاشت، و موارد بسیارى از فلتات و اشتباهات او را روایت کرده اند او را مقتدا و امام واجب الاطاعة میدانند، به راستى باید از پیروى هواى نفس با همه وجود به حضرت حق پناه برد.
از رسول خدا روایت شده:
«احذرو کل مسکر فان کل مسکرحرام:» «4»
از هر نوع مستى آور دورى کنید، زیرا هر مست کننده اى حرام است.
و نیز از آن حضرت روایت شده:
«کل شراب مسکر فهو حرام:» «5»
هر نوع نوشیدنى مست کننده حرام است.
از حضرت باقر (ع) روایت شده:
«ما اسکر کثیره فقلیله حرام» «6»
آنچه زیادش مستى آورد، اندک آن نیز حرام است.
از امیرمؤمنان روایت است:
«السکر اربع سکرات: سکرالشراب و سکر المال و سکر النوم و سکر الملک:» «7»
مستى چهار گونه است: مستى شراب، مستى مال و ثروت، مستى خواب، مستى حکومت.
و نیز آن حضرت فرمود:
«فافق ایها السامع من سکرتک و استیقظ من غفلتک و اختصر من عجلتک وانعم الفکر فیما جاءک على لسان النبى الامى مما لابد منه ولامیحص عنه:» «8»
اى شنونده از مستى ات بهوش آى و از خواب غفلتت بیدار شو و از عجله و شتاب بکاه و نسبت به آنچه به زبان پیامبرت به تو اعلام شده و چاره اى از آن نیست به دقت اندیشه کن.
حکم جنب نسبت به نماز و مسجد
از صریح آیه شریفه استفاده مى شود که نماز جنب باطل است، بنابراین جنب تا بر جنابت است نباید به اقامه نماز برخیزد، زیرا نماز پاکى ظاهر و باطن مى طلبد و آز آنجا که جنب همه بدن او آلوده است حق ورود به حریم ملکوتى نماز را ندارد.
غسل در اشک زنم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده برآن پاک انداز
و اگر مقصود از صلاة در آیه شریفه با استفاده از جمله عابرى سبیل مساجد باشد ورود جنب به مسجد حرام است مگر اینکه از درى وارد شود و از در دیگر بدون توقف در مسجد خارج شود.
حمران این مسئله را اینگونه بیان مى کند:
«سألته عن الجنب یجلس فى المسجد؟ قال لا ولکن یمرّبه الاالمسجد الحرام و مسجدالمدینه:» «9»
از حضرت صادق (ع) پرسیدم، آیا جنب مى تواند در مسجد بنشیند؟ حضرت فرمود نه، اما مى تواند از آن عبور کند مگر مسجد الحرام و مسجد پیامبر در مدینه.
جنب با غسل کردن یعنى شستن همه بدن به ترتیبى که در فقه مقرر شده مثل «هذا فاشتریت و توضأت و ما یشترى بذلک مال کثیر:» «10»
صفوان مى گوید از حضرت رضا (ع) درباره مردى که نیازمند به وضو براى نماز واجب است پرسیدم که این مرد با جستجوئى که کرده آب نیافته، ناگهان به مقدارى که وضو بگیرد آب مى یابد، ولى براى بدست آوردن آن آب صد درهم یا هزار درهم باید بپردازد، و قدرت بر پرداختن هم دارد، آیا آب را به این قیمت بخرد و وضو بگیرد یا تیمم کند؟! حضرت فرمودند: تیمم جایز نیست، بلکه باید آب را به قیمتى که قدرت دارد بخرد خود من به چنین مسئله اى برخورد کردم، آب خریدم و وضو گرفتم، مالى که با آن آب خریده مى شود در پیشگاه خدا مال فراوانى به حساب مى آید.
-------------------------------------------------------------------
(1)- غررالحکم، 10948.
(2)- کشف الاسرار، ج 2، ص 531.
(3)- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 242.
(4)- کنزالعمال، 13139.
(5)- کنزالعمال، 13764.
(6)- بحار، ج 79، ص 131.
(7)- بحار، ج 10، ص 114.
(8)- نهج البلاغه، خطبه 153.
(9)- تهذیب، ج 6، ص 15.
(10)- تهذیب، ج 1، ص 406.
برگرفته از کتاب تفسیر حکیم نوشته استاد حسین انصاریان