11-40 هجری قمری (632-661 میلادی
1- ابوبکر 11-13 ه.ق 632-634 م
2- عمر 13-23 ه.ق 634-644 م
3- عثمان 23-35 644-656م
4-علی(ع) 35-40 ه.ق 656-661 م
رحلت رسول گرامی اسلام(ص) سر آغاز اختلافات دامنه داری بین مسلمین راجع به خلافت و جانشینی نبی اکرم(ص) گردید; بعضی در همان موقعی که هنوز جسد مقدس پیغمبر اسلام دفن نشده بود و اهل بیت و عده ای از خیار صحابه، سرگرم لوازم سرگواری و تجهیز جنازه شریفش بودند، عده دیگری از مسلمانان - که بعدا اکثریت را بردند و در تاریخ به اهل سنت مشهور شدند - که جمعی از انصار و مهاجرین بودند و در میان آنها صحابه ای چون ابوبکر، عمر و ابو عبیده نیز حضور داشتند، در محلی به نام «سقیفه بنی ساعده » جمع شدند و پیرامون تعیین جانشین پیغمبر به مذاکرده پرداختند.
مذاکرات مفصلی در آن جلسه، میان انصار و مهاجرین بعمل آمد و سرانجام «خلافت، نصیب ابوبکر شد; بقیه مسلمین و از جمله اهل بیت و در راس آنها علی ابن ابیطالب(ع)، وقتی از نتیجه تصویب افراد جلسه در سقیفه مطلع شدند که کار از کار گذشته بود، این افراد که از این انتخاب - راضی نبودند به عنوان اعتراض، از اکثریت جدا و متمایز گشتند و از همان وقت بنای تشیع، و تبعیت و پیروی از علی بن ابیطالب، پی ریزی شد، این عده که در میان آنها صحابه ای چون عباس، فضل بن عباس، زبیر، خالد بن سعید، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر، عمار، براء بن عازب و ... حضور داشتند معتقد بودند که خلافت و امامت مسلمین یک مقام عادی نیست بلکه یک منصب الهی و آسمانی است و با تعیین مردم حتی پیامبر اکرم(ص) نیست بلکه باید خلیفه و امام شخص معصومی باشد که به احتیاجات بشر دانا و بصیر باشد و چنین شخصی با تعیین خداوند مشخص می گردد.
لذا شیعه معتقد است که پیغمبر اکرم به دستور حضرت حق، علی بن ابیطالب را به مقام ولایت نصب کرده و در واقعه غدیر خم که چند ماه قبل از وفات حضرت نبی اکرم(ص) بوده - از مردم برای علی ابن ابیطالب - بیعت گرفته است. دانشمند شیعی بنام «علامه امینی » کتاب قطوری را بنام - الغدیر - که در بردارنده اسنادی پیرامون این واقعه می باشد نگاشته است.
- ابو بکر - عبد الله بن ابی قحافه - پدر عایشه، زوجه پیغمبر - اولین خلفای چهارگانه راشدین است دوره خلافت او به دو سال نرسید و در سال 13 ه.ق (634 میلادی) در مدینه وفات نمود و در کنار آرامگاه حضرت رسول(ص) به خاک سپرده شد.
- خلیفه دوم عمر بن خطاب از قبیله عدی و پدر حفصه زوجه پیغمبر - گردید، در زمان او فتوحات بزرگ نصیب لشکر اسلام شد، که از جمله می توان به فتح دمشق و شام در سال 14 ه.ق (635 میلادی) و فتح بیت المقدس در سال 17 ه.ق (638 میلادی) و قیصریه در سال 20 ه.ق (640 میلادی و شمال افریقا در سالهای 8 تا 21 ه.ق (629-641 میلادی) و ایران در سال 20 ه.ق (640 میلادی) اشاره نمود که البته فتح کامل ایران دوازده سال به طول انجامید.
معاویه که چند سال بعد سلسله اموی را تاسیس کرد برای نخستین بار از سوی عمر به حکومت شام منصوب شد.
در زمان خلیفه دوم جهان اسلام شاهد مشکلاتی از جمله تبعیض بین مسلمانان عرب و غیر عرب بود که در نتیجه همین مشکلات، خلیفه دوم توسط برده ای ایرانی بنام فیروز ابولولو در سال 24 ه.ق (644 میلادی) به قتل رسید و در کنار مرقد نبی اکرم(ص) مدفون گردید.
-عمر بعد از ضربت خوردن و پیش از وفات شورایی شش نفره برای انتخاب جانشین بعد از خود انتخاب نمود که شورا نیز از میان دو نامزد خلافت یعنی علی بن ابیطالب(ع) و عثمان بن عفان، عثمان را برگزید. درباره چگونگی ترکیب شورا و انتخاب عثمان، مطالب زیادی قابل ذکر است که در کتب مفصل، بیان شده است. در دوره عثمان، اوضاع جهان اسلام بکلی متغیر شد، حکومت اسلامی به حکومت قبیله ای و دودمانی تبدیل شد - انتخاب عثمان که از دودمان بنی امیه بود سبب گشت که سیلی خوردگان از اسلام همچون ابوسفیان و فرزندانش از ضعف و ناتوانی عثمان بهره گیرند و با رخنه در میان حکومت، مقامات عالیه را قبضه نمایند و این علیرغم سفارشی بود که عمر به عثمان نموده بود که «وقتیکه خلیفه شدی، هیچ یک از بنی امیه را بر مردم تحمیل نکن.
خلیل عزمی، نویسنده سنی، در کتاب - بین الشیعه و السنه - شمه ای از اعمال عثمان را که موجب تهییج احساسات عمومی مسلمین گشت اینطور می شمارد:
1- ابوذر غفاری، صحابی محبوب پیغمبر را از شام و مدینه اخراج کرد و او را ربذه تبعید نمود که همانجا در گذشت.
2- ولایات و شهرها را بین خویشاوندان و عموزادگان خود تقسیم نمود.
3- مهاجرین و انصار را رسما و عملا کنار گذاشت، و در هیچ اقدامی، با آنها مشورت ننمود.
4- نزدیکان و بستگان خود را - که همه از دودمان بنی امیه بودند - معتمد خویش ساخت و آنها را از اموال مسلمین ثروتمند نمود و املاک و مزارع خالصه را تیول آنها قرار داد و آنها را بر گردن مردم سوار کرد; و از رای آنها الهام گرفت.
5- خمس غنیمت جنگ آفریقا را به «مروان بن حکم » بخشید.
6- چهار صد هزار درهم، از بیت المال را به «عبد الله بن خالد» بخشید.
7- محلی از بازار مدینه را، که رسول اللّه آن را جزو اموال عمولی کرده بود; تیول «حرث بن حکم » نمود
8- دویست هزار درهم از بیت المال را به «ابوسفیان » انعام داد.
9- دختر خود «عایشه » را به «حرث بن حکم، تزویج کرد و یکصد هزار درهم از بیت المال را به او داد.
سید قطب، دانشمند معاصر مصری، و مولف کتابهای «فی ضلال القرآن » «معرک الاسلام و الراسمالیه » «السلام العالمی و الاسلام » و ... در کتاب «العدالة الاجتماعیه فی الاسلام » می نویسد: از بدبختی و سوء اتفاق این است که عثمان که پیر فرتوتی بود و از خود اراده ای نداشت و تحت نفوذ مروان و بنی امیه قرار گرفته بود، خلیفه شد..
... عثمان برای سلطنت معاویه مقدمه چینی کرد و عملا «فلسطین » و «خمص » را جزو قلمرو فرمانداری معاویه ساخت، تا او بتواند مال و قشون جمع کند، و در خلافت علی(ع) اخلالگری نموده، و حکومت را بدست گیرد.
.. مجموعه این مسائل نارضایتی عمومی مسلمانان را برانگیخت و باعث شد خلیفه سوم در سال 35 ه.ق (656 میلادی) علیرغم پا در میانی کسانی مانند علی ابن ابیطالب - توسط جمعی از مسلمین کشته شود.
بعد از کشته شدن عثمان - مسلمین به طرف حضرت علی(ع) هجوم آوردند و از او خواستند که امر خلافت را به عهده بگیرد، که حضرت علی(ع) نیز بعد از اصرار مردم و صحابه و بیعت همگان، این امر را تقبل نمود حضرت علی(ع) تلاش نمود در مدمت زمامداری خود جامعه را به مسیر اسلام اصیل - که در شورای شش نفره - نیز آن را مطرح کرده بود - برگرداند، حق را احیاء و عدالت را به معنای واقع کلمه پیاده نماید، طبیعی است که این امور خوشایند زراندوزان و چپاولگران و راحت طلبان و شیفتگان حکومت بنا شد، لذا این عده در مقابل حضرت ایستادند که نتیجه این مقابله سه جنگ خونینی - جمل، نهروان و صفین بود، و سرانجام نیز در سحرگاه روز 19 رمضان سال 40 هجری در حال نماز در مسجد کوفه بدست ابن ملجم مرادی که از گروه خوارج - بازمانده از جنگ نهروان - بود با شمشیر مسموم ضربه ای خورد که منجر به شهادت ایشان در شامگاه 21 رمضان همان سال گردید.
مرقد ایشان در نجف، زیارتگاه مسلمین بویژه شیعیان می باشد.
امویان
بنی امیه یا امویان نژادی از قریش هستند که به امیه بن عبد الشمس بن عبد مناف منسوبند و دوران حکومت آنها از معاویه بن ابی سفیان آغاز و به مروان حمار یا مروان دوم که چهاردهمین آنها است ختم می شود و مدت حکومت آنها از سال 41 هجری قمری شروع و به سال 132 که بدست ابومسلم خراسانی سردار ایرانی منقرض شدند پایان یافت.
مرکز حکومت آنها شام و سبک حکومت آنها با اینها بنام اسلام بوده و چهره امپراطوری روم و فارس را داشته که انواع تجملات و عین و نوشهای ملوک و سلاطین در دربار آنها رایج و متعارف بوده است.
آغاز خلافت معاویه چنین بود که «دور روز پس از شهادت حضرت علی(ع) مردم با فرزند ارشدش یعنی حسن بن علی(ع) بیعت کردند. امام حسن(ع) در اولین روزهای خلافت نامه ای به معاویه نوشت و او را از سرکشی منع نمود. در عوض معاویه لشکری فراهم کرد و آماده جنگ شد. امام حسن(ع) پس از آگاهی از این لشکرکشی مردم را در مسجد جمع نمود و اعلام تجهیز سپاه کرد، اما فقط تعداد کمی از مردم با او به اردوگاه جنگ رفتند. امام(ع) پس از چند روز توقف در اردوگاه تنها توانست چهار هزار تن را آماده جنگ سازد بناچار به کوفه بازگشت و بار دیگر مردم را به چهاد تشویق کرد. اینبار تعداد بیشتری به اردوگاه آمدند و امام(ع) گروهی را به سرداری «عبید الله به عباس » به مقابله با معاویه فرستاد.
صلح امام حسن(ع) با معاویه
در میدان جنگ معاویه با وعده پرداخت پولهای بسیاری عبید الله بن عباس را طرفدار خود ساخت و چند تن دیگر را نیز بدین ترتیب موافق خود کرد بطوری که بعضی از آنان قول دادند که امام حسن(ع) را به قتل برسانند، همچنین معاویه در همه جا اعلام نمود که خواهان صلح می باشد و شایع نمود که امام حسن(ع) نیز صلح را پذیرفته است. این اقدامات موجب اختلاف در سپاهیان امام حسن(ع) شد. بعضی از آنان که راحت طلب بودند و نیز کسانی که فریب حیله گریهای معاویه را خورده بودند نیز به حضرت اصرار می کردند که با معاویه صلح کند.اینها باقیمانده همان مردمانی بودند که حضرت علی(ع) درباره شان فرمود: ای مرد نمایان نامرد! ای فکر شما چون خواب مشوش کودکان، کاش شما را نمی دیدم و نمی شناختم. آه چه آشنایی ملالت بار و غم انگیزی، مرگ بر شما که قلب مرا به درد آوردید و سینه ام را از خشم مالامال کردید و جام اندوه را جرعه جرعه در گلویم ریختید و با نافرمانی و سستی، نقشه مرا باطل کردید.»
امام(ع) در شرایطی ناچار شدند پیشنهاد صلح معاویه را بپذیرند که اکثریت مردم کوفه را چنین جماعتی تشکیل می دادند و فقط گروه اندکی از یاران وفادارش باقی مانده بودند. اینان نیز در مقابل لشکر معاویه که بیست برابر بیشتر بودند تاب مقاومت نداشتند و در صورت جنگ با معاویه، باقی مانده مسلمانان حقیقی و مطلعین از اسلام و قرآن از بین می رفتند و این چیزی بود که به نفع معاویه بود. در نتیجه امام حسن(ع) بخاطر مصالح اسلام و نیز آشکار ساختن چهره واقعی معاویه با شرایطی حاضر به صلح شدند. از جمله این شرایط یکی آن بود که معاویه حق ندارد برای خود جانشین تعیین نماید و خود را امیر المؤمنین بنامد.
خلافت بنی امیه در دمشق
معاویه با تاسیس سلسله اموی خلافت را به سلطنت تبدیل می کند
معاویه با قبول تمامی شرایط امام حسن(ع) در سال 41 هجری به خلافت رسید. اما بلافاصله شروع به زیر پاگذاشتن پیمان صلح نمود. بسیاری از شیعیان را به شهادت رسانید و بر مردم ستمهای فراوان نمود. با چنین اقداماتی بود که چهره واقعی معاویه برای همه روشن شد و همگان دانستند که عدم اطاعت از امام(ع) چه نتیجه ای دارد. پس از مدتی چون معاویه از امام حسن(ع) بسیار بیمناک بود و او را سد راه تحقق اهداف خود می دید، آن حضرت را مسموم کرد و به شهادت رسانید. امام حسن(ع)، دومین امام شیعیان، نمونه تقوی و جهاد در راه خدا و اخلاق پسندیده بود. او را شبیه ترین فرد خاندان پیامبر(ص) به رسول اکرم دانسته اند. امام حسن(ع) در شجاعت کم نظیر و در حلم و گذشت و بردباری همانند رسول خدا بود.
معاویه که دیگر برای خود مخالفی تصور نمی کرد، از آن پس روز به روز بیشتر به ظلم و ستم پرداخت. او پولهای بیت المال را میان طرفداران و وابستگان خود تقسیم می کرد. وی در پایتخت خویش شهر دمشق با هزینه بیت المال مسلمانان، برای خود تجملات بسیار فراهم کرد و درباری مانند دربار پادشاهان بوجود آورد.او که زندگی ساده خلفای پیش از خود را کنار گذاشته بود، به روش پادشاهان حکومت می کرد. در حقیقت او خلافت را به سلطنت تبدیل نمود. از آخرین اقدامات او برای تبدیل خلافت به سلطنت، تعیین فرزندش یزید به جانشینی خویش بود. اینگونه اقدامات معاویه با خالفت حسین بن علی(ع) امام سوم شیعیان خویش بود. اینگونه اقدامات معاویه با مخالفت حسین بن علی(ع) امام سوم شیعیان روبرو گشت.
حکومت یزید و شهادت امام حسین(ع)
معاویه در سال 60 هجری مرد و پسرش یزید بجای او نشست. یزید مردی فاسد، شرابخوار و مخالف اسلام بود. امام حسین(ع) از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست. به همین جهت یزید در ابتدای حکومت خود، نامه ای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین(ع) بعنوان اطاعت از یزید، بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را بکشد. حاکم مدینه نیز در صدد اجرای دستور بر آمد در نتیجه امام حسین(ع) با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند.
با انتشار خبر مرگ معاویه و مخالفت امام حسین(ع) با حکومت یزید، مردم کوفه نامه های فراوانی به آن حضرت نوشتند و از او خواستند تا به عراق بیاید. این نامه ها را هزاران نفر از مردم کوفه نوشته بودند. امام(ع) نیز برای فراهم ساختن مقدمات قیام علیه یزید، پسر عموی خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. در کوفه هجده هزار نفر با مسلم برای خلافت امام حسین(ع) بیعت کردند. چون یزید از این ماجرا آگاه شد، یکی از فرماندهان حیله گر و بیرحم خود بنام عبید الله بن زیاد را به کوفه فرستاد. با رسیدن عبید الله بن زیاد به کوفه، مردم آن شهر ترسیدند و پیمان شکنی کردند و مسلم را تنها گذاشتند، عبید الله نیز توانست مسلم را که مسلمانی شجاع و فداکار بود، دستگیر نموده و بشهادت برساند.
هنگامیکه مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه ای به امام حسین(ع) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام(ع) نیز با خانواده و یاران خود به سوی عراق حرکت کرد. در نزدیکی کوفه امام(ع) از پیمان شکنی مردم کوفه و شهادت مسلم با خبر شد. در این هنگام بدستور عبید الله بن زیاد شخصی بنام حر در صحرای کربلا، امام حسین(ع) و همراهانش را زیر نظر گرفت.
طولی نکشید که عبید الله بن زیاد یکی از سرداران خود بنام، عمر بن سعد وقاص را با سی هزار نفر به صحرای کربلا فرستاد. به عمر بن سعد وقاص وعده داده بودند که اگر امام حسین(ع) را بشهادت برساند، حکومت ری را به او خواهند داد. به همین جهت او امام حسین(ع) و یارانش را محاصره نموده و آب را بر روی آنان بست. در طول این مدت امام(ع) بارها با لشکر عمر بن سعد که بیشتر از مردم کوفه بودند صحبت کرد، اما آنان که شقاوت و نفاق چشم دلشان را کور کرده بود سخنان امام(ع) را نپذیرفتند.
واقعه جانگذار عاشورا در سال 61 هجری
سرانجام تا روز دهم محرم (عاشورا) در حالی که تنها 72 تن از یاران امام باقی مانده بودند، جنگ آغاز شد. در ابتدای جنگ حر که سخنان امام حسین(ع) او را آگاه ساخته بود به امام(ع) پیوست و با سپاه یزید جنگید تا به شهادت رسید. جنگ در روز عاشورا از صبح تا عصر بطول انجامید. یاران امام حسین(ع) که بخاطر احیای اسلام می جنگیدند با عشق و ایثار، دلاورانه نبرد می کردند و سرانجام همگی آنان به شهادت رسیدند. در واقعه کربلا حضرت عباس برادر امام حسین(ع) و علی اکبر فرزند آن حضرت بشهادت رسیدند. حتی سپاهیان یزید به علی اصغر طفل شیرخواره او نیز رحم نکردند. سرانجام در حالیکه همه یاران امام(ع) به شهادت رسیده بودند، ایشان یکه و تنها به سپاه دشمن حمله ور شدند. سپاهیان یزید که از دلاوری و از جان گذشتگی آن حضرت هراسان شده بودند پا بفرار گذاشتند و تنها با دادن کشته های بسیار توانستند ایشان را بشهادت برسانند. امام حسین(ع) مظهر شجاعت و ایثار و سرور شهیدان اسلام است. آن حضرت با ایثار خون خود، به همگان درس آزادگی و شجاعت آموخت و اسلام را زنده ساخت، سپاهیان یزید پس از شهادت امام(ع) به خانواده ایشان حمله ور شدند و تمامی زنان و کودکان و علی بن حسین(ع)، امام چهارم شیعیان را که در بستر بیماری بود به اسارت گرفتند و به شام نزد یزید فرستادند.
یزید که شهادت امام حسین(ع) و یاران فداکارش را پیروزی بنی امیه و بر بنی هاشم می دانست، سخت از پیروزی ظاهر خود خوشحال بود. اما در دمشق حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) با ایراد سخنرانی های کوبنده، حقیقت واقعه کربلا را تشریح کردند و چهره واقعی حکومت یزید و خاندانش را روشن نمودند. طولی نکشید که بر اثر واقعه کربلا و روشنگریهای خاندان علی(ع)، تمامی عالم اسلام از ظلم و ستم بنی امیه آگاه شدند و سراسر عراق و ایران و مکه و مدینه علیه آنان بپا خاستند. طولی نکشید که یزید بر اثر عیش و نوش بسیار جان خود را از دست داد. پس از یزید خلافت امویان از نسل ابوسفیان قطع شد و مروان حکم توانست با لشکر کشی به شام، حکومت بنی امیه را تصاحب کند و سلسه خلفای بنی امیه تا زمان انقراض در نسل او ادامه یافت.
حکومت ظالمانه بنی امیه و قیامهای مسلمانان
معاویه و یزید و جانشینان همگی افراد ظالم و ستمکار بودند. آنان مخالف اسلام و دشمن مسلمانان بودند، بر مردم مالیاتهای سنگین تحمیل می کردند و هر گونه مخالفتی را با شدت سرکوب می ساختند. در دوران حکومت بنی امیه بسیاری از مسلمانان بخصوص شیعیان آزار و اذیت بسیاری را تحمل کردند. در نتیجه علیه بنی امیه قیامهای زیادی صورت گرفت که مهمترین آنها پس از واقعه کربلا قیام مدینه، قیام توابین، قیام مختار و قیام زید فرزند اما چهارم بودند. این قیامها حکومت بنی امیه را در خطر سقوط قرار داد. در مقابل، بنی امیه برای ادامه حکومت خود، به ظلم و ستم خویش بر مسلمانان افزودند. چنانکه امام سجاد(ع) را به شهادت رساندند.
یکی از سنگدل ترین ماموران بنی امیه حجاج بن یوسف نام داشت. او حاکم عراق و ایران بود و محل حکومتش در کوفه قرار داشت. وی از کوفه و از جانب خود فرمانروایانی برای اداره نواحی مختلف ایران اعزام می نمود. حجاج در طول حکومت خود بسیاری از مردم بیگناه و حق طلب بخصوص شیعیان را بشهادت رساند و تعداد زیادی را نیز به زندان افکند. او برای گرفتن مالیاتهای گزاف همه و بخصوص ایرانیان را بسیار اذیت نمود. دشمنی اصلی حجاج و بنی امیه با خاندان پیامبر(ص) و دوستداران آنها بود. اما با این وجود هر قدر که بر ستم خود می افزودند، بر تعداد شیعیان بخصوص در میان ایرانیان که بیش از همه مورد ستم واقع می شدند، اضافه می شد.
اوج قدرت بنی امیه
خلفای بنی امیه برای توسعه قلمرو خود لشکرکشیهایی به نواحی گوناگون انجام دادند، از جمله سراسر شمال افریقا و اسپانیا را تصرف کردند و تا جنوب فرانسه نیز پیشروی نمودند. در ایران نیز، آنان توانستند، نواحی دور دست شرق ایران یعنی پاکستان و افغانستان کنونی را تسخیر نمایند. این فتوحات قلمرو بنی امیه را وسیع تر ساخت. و ثروتهای فراوانی را در اختیارشان گذاشت که همگی آنها را در راه تجملات و خوشگذرانی خود صرف کردند. مهمترین خلفای بنی امیه پس از معاویه، عبد الملک، هشام و عمر بن عبد العزیر نام داشتند. از میان آنها فقط عمر بن عبد العزیز به مسلمانی و دالت شهرت یافت که حکومتش چندان طول نکشید.
بنی امیه برای آنکه بتوانند بر مسلمانان براحتی حکومت کنند، سیاست تفرقه افکنی را در پیش گرفتند. از جمله میان مسلمانان عرب و غیر عرب تفاوت قائل شدند و بر مردم غیر عرب ستم های فراوانی روا داشتند. مثلا به ایرانیان موالی یعنی بندگان آزاد شده می گفتند. بنی امیه عقیده داشتند که بایستی اعراب را بر دیگران برتری داد و بخصوص ایرانیان را که مردمی با فرهنگ بودند تحقیر نمودند. اینگونه اقدامات بنی امیه کاملا مغایر با تعلیمات عالیه اسلام بود.
سقوط بنی امیه
اعمال غیر اسلامی حکام بنی امیه، موجب نارضایتی عمومی مسلمین بخصوص شیعیان شد، این نارضایتی بخصوص در میان ایرانیان و بویژه در خراسان بیشتر بود، از جمله کسانی که در خراسان مردم را به قیام دعوت می کردند ابو مسلم خراسانی بود، او توانست با ادعای طرفداری از خاندان پیامبر(ص) عده زیادی را دور خود جمع کند. پس از آن ابو مسلم به جنگ با بنی امیه پرداخت و مروان حمار آخرین خلیفه اموی را شکست داد. مروان در هنگام فرار کشته شد و سلسله بنی امیه در سال 132 هجری منقرض گردید.
علل سقوط بنی امیه:
علل سقوط بنی امیه را می توان در چهار مورد زیر خلاصه کرد.
1- قیام امام حسین(ع) که با شهادت خود امویان را رسوا ساخت.
2- مشروعیت نداشتن حکومت بنی امیه و عدم موافقت اکثریت مسلمانان با آنان
3- بنی امیه نژاد پرست بودند و غیر عرب را تحقیر می کردند. در میان اعراب نیز به طرفداری از بعضی از قبایل در مقابل قبایل دیگر پرداختند در نتیجه نه تنها مردم غیر عرب بلکه بسیاری از اعراب نیز با آنان مخالف بودند.
4- قلمرو بنی امیه بسیار وسیع و چون نمی توانستند مستقیما آن را اداره نمایند از حاکم کوفه می خواستند که خود فرمانروایانی برای خراسان و سیستان و فارس ... تعیین کند. بدین ترتیب خلفای بنی امیه نظارت مستقیم خود را بر نواحی دور دست از دست دادند و از همان نواحی نیز علیه آنان قیام صورت گرفت.
امویان اندلس (اسپانیا)
حکومت امویان گرچه به سال 132 در سرزمین ممالک اسلامی منقرض شد ولی پس از چندی از همین نسل در اندلس حکومتی تشکیل دادند، چه اندلس در سالهای بین 91 و 93 بوسیله مسلمانها فتح شد و از این تاریخ تا سال 138 مانند دیگر ممالک اسلامی حکامی که از سوی خلفای اسلامی فرستاده می شوند آن سرزمین را اداره می کردند.
در سال 138 عبد الرحمن اول که یکی از نواده های هشام، دهمین حاکم اموی که از قتل عباسیان رهائی یافته بود پس از چند سال سرگردانی از اغتشاش اسپانیا و اختلاف بربرها و قبایل عرب استفاده کرد و مصمم شد در آن سرزمین به رغم دستگاه عباسیان دستگاه حکومتی برای خود ترتیب دهد.
عبد الرحمن و نسل او مدت دو قرن در آن سرزمین حکومت کردند تا اینکه در آغاز قرن پنجم شورش و انقلابی در آنجا بر پا شد و این حکومت سرنگون گشت. (لغتنامه دهخدا) پایتخت امویان اندلس شهر قرطبه بود - تعداد خلفای اموی اندلس 16 نفر بود که مشهورترین آنها عبارتند از عبد الرحمن ملقب به «الداخل (138 - 172 ه) (756 - 788 م) و عبد الرحمن دوم ملقب به «الناصر» (299 - 350) (912 - 961) که برای خود لقب امیر المؤمنین را عنوان نمود.
خلفای اموی «شام »
41 - 132 ه.ق (660 - 750 میلادی)
1- معاویه اول معاویه بن ابی سفیان 41 - 60 هجری قمری 661 - 680 میلادی
2- یزید اول 60 - 64 ه.ق 80 - 683 م
3- معاویه ثانی
64 ه 683 م
4- مروان اول 64 - 65 ه.ق 683 - 685 م
5- عبد الملک 65 - 86 ه.ق 685 - 705 م
6- ولید اول 86 - 96 ه.ق 705 715 م
7- سلیمان 96 - 99 ه.ق 715 - 717 م
8- عمر 99 - 101 ه.ق 717 - 720 م
9- یزید ثانی 101 - 105 ه.ق 720 - 724 م
10- هشام 105 - 125 ه.ق 724 - 743 م
11- ولید ثانی 125 - 126 ه.ق 743 - 744.
12- یزید ثالث 126 ه.ق 744 م
13- ابراهیم 126 - 127 ه.ق 744 م
14- مروان ثانی 127 - 132 ه.ق 744 - 750 م
خلفای اموی «اندلس »
138 - 422 ه.ق (756 - 1031 میلادی)
1- عبد الرحمن «الداخل »«1» 138 - 172 ه.ق 756 - 788 م
2- هشام 172 - 180 ه.ق 788 - 796 م
3- الحکم «1» 180 - 207 ه.ق 796 - 822 م
4- عبد الرحمن «2» 207 - 238 ه.ق 822 - 852 م
5- محمد «1» 238 - 275 ه.ق 852 - 886 م
6- المنذر 273 - 275 ه.ق 886 - 888 م
7- عبد الله 275 - 299 ه.ق 888 - 912 م
8- عبد الرحمن (الناصر لدین الله) «3» 229 - 350 ه.ق 912 - 961 م
9- الحکم «2» (المستفر بالله) 350 - 365 ه.ق 961 - 976 م
10- هشام «2» (الموید بالله) 366 - 399 ه.ق 976 - 1009 م
11- محمد «2» (المهدی » 399 ه.ق 1009 - 1010 م
12- سلیمان «المستعین بالله » 399 - 403 ه.ق 1009 - 1013 م
13- عبد الرحمن «4» (المرتضی) 408 ه.ق 1018 م
14- عبد الرحمن «5» (المستظهر بالله) 414 ه.ق 1023 - 1024 م
15- محمد «3» (المستکفی بالله) 414 - 416 ه.ق 1023 - 1025 - 1025 م
16- هشام «3» (المعند بالله) 420 - 422 ه.ق 1029 - 1031 م
خلافت بنی عباس در بغداد
چگونگی تاسیس سلسله عباسی
پس از بنی امیه، بنی عباس در سال 132 هجری بقدرت رسیدند. بنی عباس از نوادگان عباس عموی پیامبر بودند و بهمین جهت از بنی هاشم و از مخالفان بنی امیه بشمار می آمدند. بنی عباس چندان در میان مردم مشهور نبودند و تنها با حیله گری توانستند به حکومت برسند. آنان برای رسیدن به حکومت نمایندگانی را به نقاط مختلف از جمله خراسان فرستادند که معروفترین آنها ابو مسلم بود. این نمایندگان به هر کجا که می رفتند مردم را به قیام برای به حکومت رساندن یکی از افراد خاندان پیامبر(ص) دعوت می نمودند، اما به مردم نمی گفتند که منظورشان از افراد خاندان پیامبر(ص) چه کسی است.. بدین ترتیب دوستداران خاندان پیامبر(ص) و دیگر مخالفان بنی امیه که اکثرا از ایرانیان بودند، به آنان پیوستند. پس از آنکه قیام علیه بنی امیه به پیروزی رسید بلافاصله عباسیان بجای آنها نشستند و بدون آنکه به مردم فرصت انتخاب و تصمیم گیری بدهند خود را خلیفه خواندند.
نخستین کسی که از عباسیان به خلافت رسید سفاح بود. بنی عباس نیز مانند بنی امیه همچون پادشاهان حکومت می کردند.
منصور حکومت عباسیان را قدرتمند می کند
پس از سفاح برادرش منصور بقدرت رسید. در آن هنگام بخاطر ظلم و ستم سفاح مردم بسرعت از عباسیان ناراضی شده بودند. منصور در ابتدا چون از قدرت ابو مسلم می ترسید او را با حیله و ناجوانمردانه بقتل رسانید.
قتل ابو مسلم قیامهای بسیاری را در میان ایرانیان به خوانخواهی او موجب شد که همگی با شکست مواجه شدند. از مهمترین این قیامها; قیام راوندیه، اسحاق ترک، استادسیس و المقنع بود. بیشتر این قیامها پیوستند. اما چون رهبران آنها ادعاهایی خلاف اسلام نمودند، از گرد آنها پراکنده شدند و سپاهیان عباسی توانستند همه را سرکوب نمایند. سرکوبی این قیامها، عباسیان را بر سرزمینهای اسلامی مسلط ساخت.
یکی از کارهای مهم منصور بنای شهر بغداد بود. او این شهر را پایتخت عباسیان قرار داد. عباسیان در این شهر کاخهای بسیار ساختند و جمعیت فراوانی در آن ساکن شدند.
هارون الرشید مشهورترین خلیفه عباسی
پنجمین خلیفه عباسی هارون الرشید نام دارد. او مشهورترین خلیفه عباسی است و در زمان وی قدرت عباسیان بسیار زیاد شد. عباسیان در اداره ایران از بنی امیه موفق تر بودند زیرا اولا مستقیما حکامی را از جانب خود به نواحی مختلف می فرستادند و ثانیا از بزرگان ایرانی برای اداره ایران استفاده می کردند. در واقع علت اصلی قدرت و عظمت دولت عباسیان در این زمان، اداره قلمرو آنان بوسیله یک دسته از بزرگان ایرانی به نام برمکیان بود. برمکیان یکی از خاندانهای قدیمی ایرانی بودند و سمت وزارت هارون الرشید را داشتند. عباسیان از ابتدای کار خود وزیرانی برای خویش انتخاب می کردند که اداره امور کشور را زیر نظر خلیفه بر عهده داشتند.
در زمان هارون، سه تن از برمکیان عهده دار کلیه امور کشور بودند. یحیی بن خالد برمکی، و فضل و جعفر فرزندان یحیی بتدریج برمکیان چنان قدرتمند و مشهور شدند که خلیفه عملا یک مقام تشریفاتی شد. این امر هارون الرشید را نگران ساخت و بیکباره همه آنان را قتل عام و یا زندانی کرد. قتل عام برمکیان دولت عباسیان را دچار مشکلات فراوان نمود. زیرا آنان خود از اداره امور ناتوان بودند.
بتدریج شمال افریقا از دست عباسیان خارج شد و در ایران نیز ناآرامی هایی آغاز گشت. عموم مردم بخصوص شیعیان نیز از عباسیان ناراضی بودند تا آنجا که از ترس آنکه مبادا این مبارزات گسترده تر شود، هارون الرشید، امام موسی کاظم(ع) را زندانی کرد و سپس به شهادت رسانید. هارون آخرین سالهای حکومت خود را در خراسان گذرانید. او به ایران آمده بود تا شورش خوارج سیستان را خاموش کند. وی بدون آنکه موفق به سرکوب شورشیان گردد در خراسان درگذشت.
اختلافات داخلی عباسیان و به خلافت رسیدن مامون
هارون الرشید فرزند بزرگ خود بنام امین را جانشین خود ساخت و فرزند دیگر خویش مامون را ولیعهد امین و حاکم خراسان گردانید. پس از مرگ هارون، امین در بغداد به خلافت نشست و مامون بعنوان ولیعهد او حاکم خراسان بشمار می آمد. پس از چندی امین در صدد بر آمد مامون را از ولیعهدی بر کنار کند و فرزند خود را ولیعهد سازد. این اقدام موجب دشمنی دو برادر شد. مامون برای مقابله با امین در صدد بر آمد حمایت ایرانیان را جلب کند و در مقابل، افراد خاندان عباسی نیز از امین حمایت کردند. سر انجام میان آن دو جنگ در گرفت و طاهر سردار ایرانی مامون، وانست سپاه امین را شکست دهد و پس از فتح بغداد او را به قتل برساند.
بدین ترتیب پس از یک کشمکش خونین در میان عباسیان، مامون به خلافت رسید. اما او بجای بغداد شهر مرو در خراسان را به پایتختی برگزید. در این هنگام مامون برای آنکه طرفدارانی بدست آورد، با توجه به اینکه ایرانیان به امامان شیعه عقلاقمند بودند، امام رضا(ع) را بزور از مدینه به خراسان آورد و به اجبار ولیعهد خود ساخت.هدف دیگر مامون از این اقدام زیر نظر گرفتن امام رضا(ع) و نیز جلوگیری از قیامهای شیعیان بود. اما مامون به هیچ یک از اهداف خود نرسید، و چون می ترسید که شیعیان به رهبری امام رضا(ع) قدرت بیشتری پیدا کنند ایشان را به شهادت رساند و مرکز خلافت خود را به بغداد منتقل نمود. علت انتقال مجدد مرکز خلافت به بغداد، شورش تعدادی از افراد خاندان عباسی علیه مامون بود. مامون در بغداد توانست حمایت افراد خاندان عباسی را بار دیگر بدست آورد، اما خراسان، سیستان و دیگر نقاط ایران همچنان ناآرام بود.
عباسیان پس از مامون ضعیف می شوند
مامون یکی از آخرین خلفای مهم عباسی به شمار می آید. پس از او اگر چه عباسیان بیش از پانصد سال حکمت کردند و دهها خلیفه از آنان در بغداد بر تخت نشستند اما دیگر نتوانستند قدرت اولیه خود را حفظ نمایند. دلایل ضعف عباسیان عبارت بودند از:
1- ظلم و ستم و دوری از اسلام: عباسیان با فریب مردم حکومت را بدست گرفتند با ظلم و ستم و سرکوب مردم حکومت خود را حفظ کردند.
2- قیام علیه عباسیان: از اوایل دولت عباسی گروههای گوناگون در نواحی دور و نزدیک با آنان به مخالفت پرداختند. طولی نکشید که بسیاری از سرداران خلیفه نیز به امید بدست گرفتن حکومت شورش نمودند.
3- ضعف خلفاء: بسیاری از خلفای عباسی افراد بی لیاقتی بودند. به طوری که امور حکومتی را رها کرده بدست وزیران و یا سرداران می سپردند و تمامی وقت خود را صرف عیش و نوش می کردند.
4- تجزیه قلمرو عباسیان و استقلال کشورهای تابعه: با شروع اختلافات داخلی عباسیان، در نواحی مختلف جهان اسلام، حکومتهایی بوجود آمد که اگر چه در ابتدا تابع خلیفه بودند آما بتدریج قوی و مستقل شدند. هنگامیکه خلفای عباسی ضعف شده بودند در ایران بترتیب سلسله های طاهریان، صفاریان، علویان طبرستان، سامانیان، دیلیمیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان بر سر کار آمدند. در پایان سلسله خوارزمشاهیان، مغلوان به ایران حمله کردند. سپس بغداد را تصرف نمودند و آخرین خلیفه عباسی بنام مستعصم را در سال 656 بقتل رساندند و بدین ترتیب سلسله عباسیان بپایان رسید.
خلفای عباسی
132 - 656 ( 750 - 1258 میلادی)
1- سفاح 132 - 136 هجری قمری 750 - 754 میلادی
2- منصور 136 - 158 ه.ق 754 - 775 م
3- مهدی 158 - 169 ه.ق 775 - 785 م
4- هادی 169 - 170 ه.ق 785 - 786 م
5- رشید 170 - 193 ه.ق 786 - 809 م
6- امین 193 - 198 ه.ق 809 - 813 م
7- مامون 198 - 218 ه.ق 813 - 833 م
8- معتصم 218 - 227 ه.ق 833 - 842 م
9- واثق 227 - 232 ه.ق 842 - 847 م
10- متوکل 232 - 247 ه.ق 847 - 861 م
11- منتصر 247 - 248 ه.ق 861 - 862 م
12- مستعین 248 - 252 ه.ق 862 - 866 م
13- معتز 252 - 255 ه.ق 866 - 869 م
14- مهتدی 255 - 256 ه.ق 869 - 870م
15- معتمد 256 - 279 ه.ق 870 - 892 م
16- معتضد 279 - 289 ه.ق 892 - 902 م
17- مکتفی 289 - 295 ه.ق 902 - 908 م
18- مقتدر 295 - 320 ه.ق 908 - 932 م
19- قاهر 320 - 322 ه.ق 932 - 934 م
20- راضی 322 - 329 ه.ق 934 - 940 م
21- متقی 329 - 333 ه.ق 940 - 944 م
22- مستکفی 333 - 334 ه.ق 944 - 946 م
23- مطیع 334 - 363 ه.ق 946 - 974 م
24- طایع 363 - 381 ه.ق 974 - 991 م
25- قادر 381 - 422 ه.ق 991 - 1031 م
26- قائم 422 - 467 ه.ق 1031 - 1075 م
27- مقتدی 467 - 487 ه.ق 1075 - 1094 م
28- مستظهر 487 - 512 ه.ق 1094 - 1118 م
29- مسترشد 512 - 529 ه.ق 1118 - 1135 م
30- راشد 529 - 530 ه.ق 1135 - 1136 م
31- مقتضی 530 - 555 ه.ق 1136 - 1160 م
32- مستنجد 555 - 566 ه.ق 1160 1170 م
33- مستطی ء 566 - 575 ه.ق 1170 - 1180 م
34- ناصر 575 - 622 ه.ق 1180 - 1225 م
35- ظاهر 622- 623 ه.ق 1225 - 1226 م
36- مستنصر 623 - 640 ه.ق 1226 - 1242 م
37- مستعصم 640 - 656 ه.ق 1242 - 1258 م