حیات عاشورا

فرهنگ شیعى و خط اهل بیت، که بارزترین نماد آن در «حماسه عاشورا» تجلى یافت، پیوسته از سوى امویان و عباسیان مورد هجوم بود، تا از صحنه تأثیرگذارى در اندیشهها و عملها دور باشد. «انزواى تحمیلى»، سیاست رایج خط خلافت در برابر خط امامت بود.

حیات عاشورا

شکستن حصار

فرهنگ شیعى و خط اهل بیت، که بارزترین نماد آن در «حماسه عاشورا» تجلى یافت، پیوسته از سوى امویان و عباسیان مورد هجوم بود، تا از صحنه تأثیرگذارى در اندیشهها و عملها دور باشد. «انزواى تحمیلى»، سیاست رایج خط خلافت در برابر خط امامت بود.

امامان شیعه نیز براى شکستن این حصر، بر فرهنگ «یاد» تکیه داشتند و بهره گیرى از زیارت و مرثیه و شعر و «احیاى امر ائمه» تا سیاست بایکوت اموى و عباسى را ناکام بگذارند.

نقاب بر چهره حق افکندن و پوشاندن تابش و جلوه خورشید، سابقهاى بس طولانى دارد. آفتاب حق هم پشت ابر نمىماند و روشنگر جهان می شود. این تمثیل، در تقابل خط امامان و خط خلفا به وضوح دیده می شود.

از سویى، به شهادت اسناد تاریخى، هتک و قتل و تبعید و زندانى ساختن ائمه و فرزندان زهرا(علیها السلام) و حتى ممنوعیت تصریح به نام آنان، تا چه رسد به زیارت حضورى و دیدار چهره به چهره، سیاستى رایج از طرف قدرتهاى حاکم بود و این شاید براى ناآشنایان به بازىهاى تاریخ، باور کردنى نباشد، ولى گواهى اسناد را چه مىتوان کرد؟!

از سوى دیگر، ترویج فرهنگ ذکر و شعر و زیارت و مدح و مرثیه، به خصوص احیاى یاد عاشورا و مظلومیت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) به عنوان یک خط مشى دراز مدت و حصارشکن و خنثى کننده توطئه به انزوا کشاندن «مکتب اهل بیت»، به روشنى دیده می شود و ماندگارى جلوههاى شیعى و جاودانگى نام و یاد کربلا و عاشورا، در سایه همین فرهنگ است.

در عصر حضور

نوشتن و گفتن و نشر فکر و سرودن حماسه و مرثیه، از اسلوبهاى موفق تبلیغى در مورد یک اندیشه و مرام و حادثه است. وقتى اهل باطل از این شیوه بهره می گیرند، چرا پیروان حق چنین نکنند؟

در مقابل دروغپردازىها و جعل حدیث و پخش فضایل ساختگى نسبت به امویان و وابستگان حاکمان جور که کار «بازرگانان حدیث» بود،[1] تأکید امامان بر نقل فضایل اهل بیت عصمت و تشویق شاعران به سرودن شعر درباره خاندان پیامبر و بهرهگیرى از آن در تبیین و افشاى مظلومیت آل الله، هم مقابله با آن «جوّ دروغ» بود، هم انجام رسالتِ «دفاع از حق».

ذکر مناقب و بیان احادیث اهل بیت، در آن جو آلوده به تزویر و دغل، ارزشى گران داشت و نوعى مبارزه به شمار می آمد، حتى در فرصتِ بالاى دار هم فضایل عترت را بیان مىکردند; همچو میثم تمار.

در آن عصر خشن و روزگار خفقانزده نسبت به «راه راست»، احیاى فرهنگ اهل بیت، تلاشى مثبت و سازنده محسوب می شد و شاعران متعهد شیعه، ضمن افشاگرى علیه مظالم جباران، به نشر مناقب علوى و مصائب عاشورا و خط فکرى ائمه معصوم وطرح هدایتى شیعه مىپرداختند، تا مردم حقطلب، در آشفته بازار آن همه خطوط گوناگون و جریانهاى فکرى و سیاسى ساخته و پرداخته دستگاه حاکم یا منحرفانِ شهرتطلب، «عروة الوثقى» و «حبل المتینِ» استوار و اطمینانبخش و «صراط مستقیم» را بشناسند و به بی راهه نروند.[2]

برگزارى جلسات و دیدارهاى حضورى و نقل احادیث ائمه و آشنا ساختن تودههاى هوادار اهل بیت با سخنان معصومان، در زمان حیات ائمه و عصر حضور هم جریان داشت و مورد تشویق امامان بود و از آن به عنوان «احیاى امر» یاد می شد.

امام صادق(علیه السلام) از فضیل مىپرسد: آیا می نشینید و با هم حرف میزنید و حدیث می گویید؟ می گوید: آرى! جانم به فدایت. حضرت فرمودند:

«اِنَّ تِلْکَ المجالِسَ اُحِبُّها، فَاَحیوا اَمْرَنا یا فُضَیل، فَرَحِمَ اللّهُ مَنْ اَحیى اَمْرَنا ... .»[3]

«این گونه مجالس را من دوست می دارم، پس اى فضیل! امر ما را زنده بدارید، رحمت خدا بر کسى که امر ما را احیا کند.»

در حدیث دیگرى چنین توصیه فرمودند:

«تَزاوَرُوا وَ تَلاقُوا وَ تَذاکروا و اَحْیوا اَمْرَنا.»[4]

«همدیگر را دیدار و ملاقات کنید، با هم مذاکره و گفت و گو کنید و امر ما را زنده نگاه دارید.»

این تعبیر «اَمْر» همان چیزى است که مقوم، ریشه و مبناى «فرهنگ اهل بیت» و «خطِّ امامت» است، یعنى عقیده به جایگاه و علم و عصمت و امامت آنان و اطاعت امرشان و حجت دانستن آنان در امور دین و دنیا. علامه مجلسى در تفسیر این کلمه نوشته است:

«مراد از "امر ائمه"، امامت و دلایل امامت ائمه و فضیلتها و صفات آنان است و نیز نقل اخبار و نشر آثارشان و بحث و یادآورى علومشان و احیاى دانشهایشان از طریق عنایت و توجه و نوشتن و نقل کردن، به شکلى که مانع از کهنه شدن و فراموش گشتن و فرسودگى معارف آنان گردد و به نحوى باشد که مایه حفظ آن شود.»[5]

روى این اصل، تشکیل جلسات ذکر و حدیثخوانى و منقبتخوانى و نقل معارف اهل بیت، موجب زنده شدن و زنده ماندن فکر و فرهنگ سازنده شیعى بوده و علی رغم سیاست خلفا در جهت بستنِ درِ خانه ائمه و منزوى ساختن آنان و به فراموشى سپردن این جریان حق، خورشید فروزان فضایل و جلوههاى مرامشان دلها و اندیشهها را در تسخیر خود داشت و امامان، حاکمانِ بلامنازع و فرماندهان بی ساز و برگِ دلها و جانها بودند.

ذکرها و یادها نیز نوعى مبارزه بود و جلسات انس و دیدار، یافتن محور وحدت به شمار می آمد و حلقههاى نقل احادیث، مایه انسجام فکرى و پیوندهاى عقیدتى شیعه محسوب می شد. امامان نیز مشوق این گونه برنامه هاى فرهنگى در عصر خودشان بودند.

اهرم شعر (مدایح و مراثى)

ارزش شعر خوب و متعهد و مکتبى، وقتى روشنتر می شود که به تباهگرى سرودههاى منفى و شعرهاى تخریبى و قالبهاى ادبى استخدام شده در خدمت کفر و ظلم و فساد توجه شود. در هر صورت، هر دو سلاح است، یکى «با حق»، یکى «برحق». شعر منفى و ضدارزش را جز با شعر خوب و پرمحتوا و آرمانگرا نمىتوان پاسخ گفت. اگر شعر مبتذل و فاسد، «سیئه» باشد، شعر ارزشى «حسنه» است و به مقتضاى آیه (اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ السّیئةَ)،[6] باید «سیئات شعرى» را با «حسنات شعرى و هنرى» دفع کرد و از میدان به در برد.

دربارهاى خلفا، هم براى توجیه حکومت ظالمانه خویش، هم براى به انزوا کشاندن یا لجن مال کردن رقیبان و دشمنان، از شاعران و اهرم شعر بهره می گرفتند.

در مقابل، شاعران مکتبى و پروردگان دامن اسلام و دلباختگان اهل بیت، با شمشیر شعر به میدان می رفتند و در حوزه ادب و کلام و بلاغت و شعر، به تمجید خوبىهاى خاندان رسالت و بیان مفاسد خلفا و ماندگار ساختن یاد مظلومیت شهداى کربلا مىپرداختند.

کسانى همچون فرزدق، کمیت، دعبل، عوف بن عبدالله، عبدالله بن کثیر، عبدى کوفى و ... با زیباترین و مؤثرترین وجهى، مفاخر و فضایل ائمه را در قالب شعر بیان مىکردند و با جانسوزترین تعبیرات، مظلومیت «آل على» و شهیدان راه حق و کشتگان وادى عشق در کربلا را ترسیم مىکردند.

در آن روزگار، شاعران متعهد شیعه، سنگرداران پرشور و مبارزان نستوه میدان بیان بودند و جهادشان مورد توجه ائمه بود و شاعران مکتبى، در دل حقطلبان و باطلستیزان جا داشتند و از همین رو اغلب تحت تعقیب بودند.

به بیان مقام معظم رهبرى:

«با توجه به پایگاه بلند "شعر مسلکى" در قرنهاى اول و دوم هجرى و یادآورى این نکته که شاعر متعهد به مسلک، برجستهترین و مؤثرترین نقش را در ترویج گرایشهاى مسلک خود و تبیین هدفها و شعارهاى آن به کار مىبرده است، طبیعى می نماید که حساب ویژهاى براى اظهارات و سرودههاى شاعران وابسته به جناحهاى سیاسى در نظر گرفته آید ... شاعران هواخواه علویان در قصاید خود که غالباً سرشار از نوعى عاطفه شورانگیز ناشى از احساس مظلومیت است، این استدلالها را رد کرده، استدلالهاى دیگرى و گاه از نوع همانها بر حقانیت ادعاى ائمه شیعه ارائه می نمودند ... .»[7]

به تعبیر استاد محمدرضا حکیمى:

«در شعر مذهبى، نظر کلى بر نشر مبادى دین بود و احیاى حقایق ایمان و زنده کردن دلها و جانها و جارى ساختن خون حماسه و تعهد در رگها و پىها. از این رو شاعران بزرگ شیعه، همیشه براى حکومتهاى فاسد، خطرى بزرگ محسوب می شدند; زیرا آنان در خلال مدح آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)، حقایق دین و صفات لازم حاکم دینى را یاد مىکردند و با ذکر صفات اسلامى امامان و مقایسه و تحقیر زمامداران، دلها را به حق و حکومت حق توجه می دادند.»[8]

حمایت امامان از شاعران متعهد

امامان شیعه، با صراحت و کنایه، با گفتار و عمل، مدافع شاعرانى بودند که سلاح شعرى خویش را در این جبهه به کار می گرفتند و مدیحهسراى اهل بیت و مرثیهسراى مظلومانِ آل على بودند. وعده پاداشهاى عظیم الهى، براى شاعرانى که مدح آل محمد کنند و درباره امامان شعر بسرایند، در این رابطه است. این فرموده امام صادق(علیه السلام) که:

«مَنْ قالَ فینا بیتَ شِعر بَنى اللّهُ لَهُ بَیتاً فى الجَنَّةِ.»[9]

«هر که درباره ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برایش خانهاى در بهشت بنا کند.»

یکى از احادیث فراوان در این مورد است. عالمان راستین نیز در پیروى از همین خط ولایى، نظرات روشن و مثبت خویش را ابراز کردهاند.[10]

علامه امینى در تحلیل موضع حق شاعران شیعى و حمایت آنان از خاندان رسالت، درباره «سید حمیرى» که یکى از این وارسته مردان مخلص اهل بیت بود و از یادآوران بزرگ عاشورا و از محبوبان و مقربان در نگاه و دل امام صادق(علیه السلام) به شمار می رفت، نوشته است:

«... از بسیارى از شاعران در جدیت و دعوت به بنیاد استوار، پیشى گرفت و در ستایش عترت پاک پیامبر، فراوان شعر گفت و با ایثار جان و هستى در راه تقویت روح ایمان در جامعه و احیاى دلهاى مرده، با پراکندن و نشر فضایل "آل اللّه" وگسترش فضایل این خاندان و نکوهش و انتقاد از دشمنانشان، از دیگر شاعران، برتر و بالاتر گشت ... و به گفته ابوالفرج اصفهانى، شعرهایش یا آمیخته با مدح بنى هاشم، یا بدگویى و انتقاد از دشمنان و مخالفانشان بود.»[11]

این شیوه، بخشى از تولى و تبرى به شمار می رفت که شاعران ولایى دیگر نیز در این عرصه فعال بودند. دِعبل هم یکى از چهرههاى فعال درا ین مورد بود و در مدح امیرالمؤمنین و مرثیه ابا عبدالله الحسین و ستایش از خط ائمه، شعرهاى فراوانى سرود. روشن است که داشتن چنین خط و موضعى براى شاعران دار بر دوش گران تمام می شد. زندگى سراسر سختى و فشار و آکنده از هراس این گونه فرزانگان شیردل، نشان این حقیقت است.

مثلاً وقتى کمیت، قصیده بلندى در مدح بنى هاشم و سوگنامه زید بن على و پسرش یحیى بن زید سرود، گزارش این قصیده به هشام بن عبدالملک رسید، به والى آن روز کوفه نوشت وسوگندش داد که دست و زبان کمیت را قطع کند. ناگهان کمیت، خانه خود را در محاصره نیروهاى سواره والى دید. آنان کمیت را دستگیر و زندانى کردند.[12] این نشانگر آن است که شعرهاى موضعدار چنین شاعران، تنها به ائمه معصوم منحصر نمی شد و حساسیت حاکمان جبار هم تنها به سوگ سرودههاى مخصوص امام حسین(علیه السلام) و عاشورا نبود.

اشک و عزا، سلاح شیعه

در راستاى احیاى «امر ائمه» و فضایل و مظلومیت و مکتب آنان، جز شعر و ادب، اشک و عزا هم به صحنه آمد و به توصیه امامان، به عظیمترین عاملِ ماندگارى خط اهل بیت، به ویژه حادثه برانگیزنده عاشورا تبدیل شد.

در همین مورد نیز، «عزادارى» نقش خود را در «حصارشکنى» ایفا کرد و نوحهسرایى و گریه و برپایى مجالس عزا و به کارگیرى سلاح اشک، اهداف ائمه را پیش برد و دشمنان ظالم را رسوا ساخت.

اگرچه سوگوارى و اشک ریختن بر مظلومیت اهل بیت عصمت، در مورد همه امامان مظلوم و شهداى آل على و اولاد فاطمه، مطرح بوده است، اما مسأله سیدالشهداء(علیه السلام) در این میان، ویژگى چشمگیرترى داشته و از اثرگذارى و تحولآفرینى بالاترى برخوردار بوده است. از این رو، بیشترین تأکید نیز از سوى امامان نسبت به گریه وعزا و زیارت و تربت و تجلیل از سیدالشهدا صورت گرفته است.

جعفر بن عفان یکى از مرثیهسرایان امام حسین(علیه السلام) است. امام صادق(علیه السلام) به او فرمود:

«شنیدهام درباره حسین بن على شعر می گویى و خوب هم شعر می گویى! گفت: آرى اى پسر پیامبر. آن گاه از سرودههاى خود در محضر امام خواند. حضرت و حاضران به شدت گریستند، آن چنان که اشک بر صورت و محاسن امام جارى شد. سپس امام فرمود: اى جعفر! به خدا قسم در لحظهاى که سوگنامه حسین(علیه السلام) را مىخواندى، فرشتگان مقرب پروردگار، شاهد و شنواى سخنت بودند و همچون ما و بیش از ما گریستند. خداوند بهشت را بر تو لازم کرد و تو را آمرزید. آن گاه امام فرمود: هیچ کس درباره حسین(علیه السلام) شعرى نگفت که بگرید و بگریاند، جز آن که خداوند او را بخشود و بهشت را بر او واجب ساخت.»[13]

این برنامه دینى، به عنوان سنتى شیعى که از سوى پیامبر و امامان و بزرگان دین مورد قبول بود، در قلمرو وسیعى اجرا می شد. عالمان دین و محققان نیز، تحقیقات ارزندهاى در ثبت این حوادث و نگارش تاریخچه عزادارى و گریه و نوحه بر امام حسین(علیه السلام) و دیگر مظلومان آل على(علیه السلام) داشته و آنها را در اختیار اهل مطالعه قرار دادهاند. سنتهاى عزادارى مسلمانان بر سیدالشهداء(علیه السلام) و آیینهاى مذهبى ایام محرم و مناسبتهاى سوگوارى در کوفه، کربلا، مدینه، شام، مصر و ... همچنین موضع و عملکرد دشمنان اهل بیت پیامبر در قبال این مسأله، در حافظه تاریخ و تألیفات عالمان باقى مانده است.[14]

این گونه مراسم و آمیختن حس دینى به عاطفه بشرى در قالب عزادارى به یاد کربلا و عاشورا، مایه بقاى مکتب و گسترش و تبلیغ معارف دین و فرهنگ اهل بیت بوده است. به فرموده امام خمینى(قدس سره):

«... این مجالسى که در طول تاریخ برپا بوده است و با دستور ائمه(علیهم السلام) این مجالس بوده است، خیال نکنند بعضى از این جوانهاى ما که این مجالس، مجالسى بوده که گریه در آن بوده است، حالا ما باید گریه دیگر نکنیم. این یک اشتباهى است که مىکنند ... ائمه این قدر اصرار کردند به این که مجمع داشته باشید، گریه بکنید، چه بکنید، براى این که این حفظ مىکند این کیان مذهب ما را.»[15]

در حدیثى طولانى نقل شده است که امام صادق(علیه السلام) به عبدالله بن حماد فرمود: به من خبر رسیده است که جمعیتى از اطراف کوفه و جاهاى دیگر از زن و مرد، در نیمه شعبان به زیارت حسین(علیه السلام) می آیند و سخنها و داستانها و ندبهها و سوگوارى و مرثیهخوانى دارند. وى گفت: آرى چنین است، خود من نیز برخى از این صحنهها را دیدهام. حضرت فرمود:

«سپاس خدایى را که در میان مردم، کسانى را قرار داده است که به سوى ما می آیند و ما را می ستایند و براى ما مرثیه می سرایند، و خداوند کسانى را دشمن ما قرار داده که بر آنان طعنه زده و ملامت مىکنند و تهدیدشان کرده و کارشان را تقبیح مىکنند.»[16]

این گونه گزارشهاى تاریخى، گویاى آن است که این فرهنگ، در آن دوران بوده و تأثیر احیاگرانه خود را هم داشته است.

انتقال فرهنگ شهادت به آیندگان

در عصر خفقان عباسى، رساندن صداى مظلومیت آل على(علیه السلام) به گوش مسلمانان، رسالتى عظیم بود و بیان رنجهاى جانکاه پیشوایان حق و خون دل خوردنهاى ائمه عدل، تعهدى بزرگ به شمار می آمد. فاش کردن ناله مظلومیت خاندان عصمت که در آن هیاهوى پرفریب اغواگران گم می شد، جهادى در راه حق و عدل بود.

به این تأکید، که همچون منشورى از سوى امام باقر(علیه السلام) خطاب به شیعیان صادر شده است دقت کنید:

«بر حسین، ندبه و گریه کنید و به اهل خانه، به آنان که پروا و تقیهاى از آنان نیست، دستور داده شود که بر حسین بگریند. در خانهها، مراسم گریه و عزادارى، ناله سر دادن در غم حسین باشد، اهل خانه و شیعیان به یکدیگر تعزیت و تسلیت گویند. اگر چنین کنند، من از سوى خدا براى آنان ضامن پاداش حج و عمره و جهاد می شوم.

راوى مىپرسد: چگونه به یکدیگر تسلیت بگوییم؟ امام فرمودند:

به یکدیگر بگویید: خداوند، پاداش ما را در مصیبت حسین(علیه السلام) عظیم بدارد و ما و شما را از خونخواهان او، در رکاب ولى خود مهدى آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) قرار دهد:

"عَظّم اللّهُ اُجورنا بِمُصابنا بالحسین(علیه السلام) و جَعَلَنا و ایاکم مِنَ الطّالبینَ بِثارِهِ مَعَ وِلیه و الامام المهدى من آل محمد ...".»[17]

این تسلیت گویىها و برنامههاى خانگى و سوگوارى براى شهید کربلا، علاوه بر ریشهدارتر ساختن باورهاى ظلمستیزانه و حمایت از مظلوم، صداى اعتراضى ضد دشمنان حق و استغاثه مظلومان علیه ستمگران است و هر خانه علوى و فاطمى که داغدار یک شهید یا مبتلابه فراق و حبس یکى از اولاد پیامبر است، وقتى در سوگ سالار شهیدان اشک می ریزد، حس عدالتخواهى و انتقامجویى از ستمگران و تلاش جهت برپایى حکومت دین و اجراى حکم خدا در جانش شعله مىکشد.

این، خاصیت هر گریه و عزادارى در عصر خفقان است که تبدیل به کانونى براى «افشاگرى»، «الهامگیرى»، «خطدهندگى»، «تجمع نیروها» و شناخت افراد و شناساندن چهرههاى پاک و الگویى است.

این آثار، نه تنها در گریه بر حسین بن على(علیه السلام) است، و این انگیزهها نه تنها محصول سوگوارى براى شهداى کربلاست، بلکه هر امام شهیدى که این پایگاه قلبى و تأثیر عاطفى را بر شیعه دارد، چه امام سجاد و امام باقر(علیهما السلام) باشد در بقیع، چه امام هادى و امام عسکرى(علیهما السلام) باشد در سامرا، و چه موسى بن جعفر(علیهما السلام) و چه حضرت رضا(علیه السلام) باشد در غربت طوس.

آرى، عزادارى بر شهید، انتقال فرهنگ شهادت به نسلهاى آینده است. از زبان شهید مطهرى بشنویم که خود یکى از ذاکران بزرگ «حماسه حسینى» بود:

«در اصل، فلسفهاش تهییج احساسات علیه یزیدها و ابن زیادها و به سود حسینها وحسینىها بوده، در شرایطى که حسین(علیه السلام) به صورت یک مکتب، در یک زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعىِ معین و نفى کننده راه و روش موجود معین دیگرى است، یک قطره اشک برایش ریختن، واقعاً نوعى سربازى است. در شرایط خشن یزیدى، در حزب حسینىها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا، نوعى اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت، نوعى از خود گذشتگى است. اینجاست که عزادارى حسین بن على(علیهما السلام) یک حرکت است، یک موج است، یک مبارزه اجتماعى است.»[18]

مگر این، چیزى جز برانگیختن روح شهادتطلبى و انتقال این فرهنگ را به نسلهاى آینده می رساند؟ و در جریانِ این «بستر فرهنگى» قرار گرفتن، مگر جز از راه این «موجآفرینى عاشورایى» میسر است؟

این است که ادعا می شود بقاى دین در سایه نهضت عاشورا و بقاى جریان کربلا و فرهنگ عاشورا در سایه عزادارى و احیاگرى نسبت به آن «حماسه» بوده است.

پس، باید پاس بداریم «یاد»ها را، تا مکتب ما، جاودانه بماند و عاشوراى حسینى همواره درسآموز نسلها و عصرها باشد.

نویسنده: جواد محدثى

 


[1]- در این زمینه، ر.ک: الغدیر، ج 5، 9 و 10 از مرحوم علامه امینى.
[2]- نمونههایى از این گونه تلاشهاى فرهنگى را در الغدیر ج 2 و ادبیات انقلاب در شیعه از صادق آیینهوند مىتوان دید.
[3]- بحارالانوار، ج 44، ص 282.
[4]- همان، ج 71، ص 352.
[5]- مرآة العقول، ج 9، ص 50.
[6]- سوره مؤمنون (23) آیه 96.
[7]- پیشواى صادق، ص 81.
[8]- ادبیات و تعهد در اسلام، ص 274.
[9]- وسائل الشیعة، ج 10، ص 467.
[10]- از جمله ر.ک: الغدیر، ج 2، ص 2 ـ 25.
[11]- الغدیر، ج 2، ص 240.
[12]- همان، ص 195.
[13]- وسائل الشیعة، ج 10، ص 464.
[14]- از جمله ر.ک: تاریخ النیاحة على الامام الشهید، سید صالح شهرستانى، و ترجمه فارسى آن به نام تاریخچه عزادارى حسینى از زمان آدم تا زمان ما در کشورهاى جهان.
[15]- صحیفه نور، ج 10، ص 217.
[16]- وسائل الشیعة، ج 10، ص 468.
[17]- همان، ص 399.
[18]- نهضتهاى اسلامى صد ساله اخیر، ص 88.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان