کلامش شیرین بود و بیانش دوست داشتنی؛ و هنگامی که گفت فرزند شهید دفاع مقدس است احساس دین بیشتری کردم. خودم را خاکپای فرزندان شهدا میدانم و به شفاعت پدران قهرمان آنها امیدوارم.
در ازدحام جمعیت آن روز فرصت پاسخ نبود، اما چون این پرسش در جاهای مختلفی بیان شده، و گاه در جمع های خصوصی توضیح داده ام، لازم می دانم نکاتی را عرض کنم.
پایگاه و خاستگاه سیاسیام جریان اصولگرایی است و نسبت به آن تعصب دارم. این تعصب تا جایی است که سهم این جریان را در حراست از نظام جمهوری اسلامی و ارزشهایش را در مقایسه با جناح اصلاحطلب، خیلی جدیتر و موثرتر میدانم و به همین دلیل است که معتقدم هر انحرافی در آن، به شدت خطرناک است.
طبق ضرب المثل "ماهی از سر گنده گردد نی ز دم" هر آسیبی که برای جریان اصولگرا پیش آید، زیانش بیش از دیگران متوجه انقلاب می شود و طبیعتا من نیز به آن حساس میشوم و مانند کسی که فرزندش دچار بیماری می شود، در مداوا با داروی تلخ ( و مثلا آمپول دردناک) ذرهای تردید نمیکند، تکلیف خود میدانم هر آنچه از دستم برمیآید انجام دهم؛ حتی اگر بیمار ناراحت و عصبانی و دلگیر شود. آیا هیچ آدم عاقلی، اصرار بر مداوای یک بیمار را هر چند با درد همراه شود، محکوم میکند؟
جریان اصولگرا یک جریان اصیل است و نباید به آن فرصت انحراف داد. بزرگترین انحراف، تندروی، تندخویی، واردشدن به وادی دروغ و افترا و تهمت، فحاشی و نظایر آن است و متاسفانه جریانی فرعی و برآمده از متن اصولگرایی مرتکب این فساد شده. این جریان انحرافی را ما اصولگراها نامیده ام.
ما اصولگراها که در 2-3 دهه اخیر، پیکر جریان اصولگرایی را مکررا زخمی کرده ، فقط در کف جامعه نیست. گاهی در ارکان قدرت، حتی تا سطح رئیس جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس، سردستگان احزاب و نظایر آن بوده و هستند. گاهی ملبس به لباس روحانیتاند و گاه در کسوت استادی دانشگاه؛ گاه امام جمعه مشهور و یا مداح و واعظ و حتی هنرمند و روزنامه نگار ...
هر انتقادی تا کنون داشتهام، منحصرا متوجه این جماعت است و به جریان منطقی و مومن و انقلابی و سالم و معتدل اصولگرا، نقدی نداشتهام.
ممکن است در تشخیص مصداق، مثلا گاهی اشتباه کرده باشم و یا فرضا از لحن تند و گزنده بهره گرفته باشم، اما بر آنم که موضوع را درست فهمیدهام. مکررا نیز از دوستان اصولگرا در ملاقاتهای خصوصی شنیدهام که تحلیل و روش برخورد با ما اصولگراها را پسندیده اند اما بنا به مصالحی حاضر به موضعگیری نیستند که ملاحظه و عذرشان را در این قضیه می فهمم.
اما چرا به نقد اصلاح طلبان نمی پردازم؟ اولا که چنین نیست و بر تندروی های آنها هم انتقاد کرده ام. ثانیا اصلا اصلاح طلبان چه دخلی به من دارند؟ خودشان این همه آدم اندیشمند دارند. بروند از خودشان انتقاد کنند و عیوب و آسیبهای شان را پیدا و درمان کنند. من به عنوان اصولگرا، اگر بتوانم در نقد درونی جریان خودم کاری بکنم؛ کلاهم را به هوا پرتاب می کنم.
و جمله پایانی اینکه متاسفانه بسیاری از بزرگان اصولگرا با سکوت در برابر انحرافات ما اصولگراها چون تندروی،تکفیر، ناسزاگویی و... سکوت کردند و بعضا خودشان هم مورد توهین قرار گرفتند. نمی دانم آنها بخاطر سکوت و بعضا همراهی با این جماعت در برابر تاریخ چه پاسخی دارند؟
*فعال سیاسی اصولگرا
29219