تـصادفـا روزى که مـسلم قیام کرد، مختار با عده اى از بردگان به مزرعه خود به نام لقفا رفته بود زیرا قیام مسلم بى سابقه بود و هنوز با اصحاب و یاران خود وعده قیام نگذاشته بود، بلکه دستگیر شدن هانى بن عروه ثقفى سبب این قیام بى سابقه گردید.
مـوقـع ظهر بود که مختار از قیام مسلم باخبر شد، همان ساعت با بردگان خود به کوفه برگـشت مـغرب گذشته بود که جلو باب الفیل با قسمتى از لشکریان عمروبن حریث که به فرمان ابن زیاد شهر کوفه را حکومت نظامى اعلان کرده بود برخورد کرد، هانى ابى حیّه فـرمـانده هنگ جلو آمد و مختار را گفت: اینجا چه مى کنى؟ وضع تو مشکوک است زیرا نه در خانه ات بسر مى بردى و نه در میان جمعیت مخالف و موافق؟
مختار پاسخ داد: از بزرگى خطاى شما افکارم مشوش شده: هانى گفت: حواست را جمع کن به خدا قسم با این گفتار خورد را به کشتن مى دهى.
فرمانده سپاه وضع او را بفرمانده کل قواى انتظامى ابن زیاد عمرو بن حریث گزارش داد، عـمـرو گفت: او را بگوئید که ابن زیاد از وضع تو بى اطلاع است کارى نکن که خود را به کشتن دهى.
زائدة بن قدامة ثقفى که در لشکر عمرو بود اظهار داشت: اگر بیاید در امان است؟
عـمـرو گـفـت: از ناحیه مـن در امـان است و اگر کارش به پیش عبیدالله بکشد به نفع او گواهى مى دهم، زائده امیدوار شد و گفت: بنابراین راه نجاتى هست.
زائده با بعـضى دیگـر پـیش مـخـتـار آمـدند و گـفـتـه ها را نقل کردند و سپس او را سوگند دادند کارى نکن که ابن زیاد را بر خود تسلط دهى که جز کشته شدن در پیش نیست.
مـختار به نزد عروبن حریث آمد و شب را در زیر پرچم او صبح کرد، عماره بن عقبه وضع مـخـتـار را به ابن زیاد گزارش داد، چون آفتاب بالا آمد درب دارالاماره باز شد و اذن عام داده شد مختار هم در میان جمعیت بر ابن زیاد وارد شد.
منبع : تبیان