شجاعت
دلاورى و بى باکى براى مقابله با دشمن و نهراسیدن از خطرها و اقدامهاى دشوار یکى از بهترین ملکات اخلاقى است که در حسین بن على «ع »و یاران شهیدش و اسیران آزادى بخش جلوه گر بود.ریشه روح حماسى در میدانهاى نبرد،خصلتهاى فرد و زمینه هاى تربیتى اوست. وراثت خانوادگى نیز در شجاع بودن افراد مؤثر است.
قیام کربلا از نخستین مراحلش تا پایان آن،صحنه هاى بروز شجاعت بود.قاطعیتى که امام حسین «ع »در ابراز مخالفت با یزید و امتناع از بیعت داشت،تصمیم به حرکت به سوى کوفه و مبارزه با یزیدیان،متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار و اوضاع داخل کوفه،اعلام آمادگى براى نثار خون در راه احیاى دین،نهراسیدن از انبوه سپاهى که آن حضرت را در کربلا محاصره کردند،قیام افتخار آفرین مسلم بن عقیل در کوفه،رسوا ساختن امویان توسط قیس بن مسهر در حضور والى کوفه و عامه مردم،رزم آوریهاى سلحشورانه وبى نظیر امام حسین «ع »و سربازان و خاندانش،جنگ نمایان عباس و على اکبر و قاسم ویکایک اولاد على و فرزندان عقیل،خطبه هاى زینب و سجاد«ع »در کوفه و شام و...
صدها صحنه حماسى،همه جلوه هایى از شجاعت است که از الفباى «فرهنگ عاشورا»است. خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیرى نمونه بودند و آنچه دردلشان نبود،هراس از دشمن بود.میدانهاى جنگ در زمان رسول خدا و پس از او درجنگهاى جمل،صفین و نهروان، نشان دهنده شجاعت آل على است.
امام سجاد«ع »در خطبه خویش در کاخ یزید،شجاعت را از جمله خصلتهاى برجسته اى بر شمرد که خداوند به آن دودمان بخشیده است:«اعطینا العلم و الحلم والسماحة و الفصاحة و الشجاعة...».[1] این شجاعت،هم در گفتار و زبان آورى بود،هم درمواجهه با خصم و نبرد با دشمن و یک تنه به دریاى سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب وشداید و خود را نباختن و خوارى نپذیرفتن.شجاعت حسین و یارانش را دوست ودشمن ستوده اند.دستور عمر سعد براى حمله عمومى و سنگباران کردن مبارزان جبهه امام،نشان دلاورى آنان و بزدلى سپاه کوفه بود.حمید بن مسلم که راوى صحنه هاى کربلاست مى گوید:به خدا سوگند هیچ محاصره شده اى در انبوه مردم را که فرزندان وخاندان و یارانش کشته شده باشد،همچون حسین بن على ندیده ام که قویدل و استوار وشجاع باشد.مردان دشمن او را محاصره مى کردند،او با شمشیر بر آنان حمله مى آورد وهمه از چپ و راست مى گریختند.شمر چون چنین دید،به نیروهاى سواره دستور داد تابه پشتیبانى نیروهاى پیاده شتابند و امام را از هر طرف تیرباران کنند:«فو الله ما رایت مکثورا قط قد قتل ولده و اهل بیته و اصحابه اربط جاشا و لا امضى جنانا منه علیه السلام...»[2] گر چه در برخى منابع تاریخى و مقتلها آمار کشته هاى دشمن که در حملات یاران جبهه حسین کشته شدند،مبالغه آمیز و باور نکردنى نقل شده است و همه آنها رانمى توان پذیرفت،ولى آنچه بى شک ثابت است و غیر قابل انکار،شجاعت شگفت آن فدائیان راه خداست.پیروان نهضت و خط عاشورا نیز درس شجاعت را از کربلاآموخته اند و از دشمن،هر چه قوى و مجهز و مسلح باشد،بیمى به دل راه نمى دهند.
شهامت نیروهاى بسیجى در سالهاى دفاع مقدس در جبهه هاى ایران،الهام گرفته ازعاشوراست.
حسین اى درس آموز شجاعت
بسیجى از تو آموزد شهامت
به روى سینه و پشت بسیجى
نوشته:یا زیارت،یا شهادت[3]
*********
شراف
به معناى بلندى است.نام منزلى از منزلگاههاى میان مکه تا کوفه که امام حسین «ع »
آنجا هم فرود آمد.منطقه اى پر آب و درخت که تا واقصه(یکى دیگر از منزلگاهها)5/7کیلومتر فاصله دارد.حر در اینجا راه را بر حسین «ع »بست.امام و همراهان شب را آنجاماندند. سحرگاهان حضرت به جوانان کاروان دستور داد تا مى توانند آب بسیارى ذخیره بردارند.همه مشکها و ظرفها را پر از آب کردند.پس از حرکت از آنجا بود که با سپاه حربرخورد کردند که همه تشنه بودند.حضرت فرمود تا سپاه حر،حتى اسبهاى آنان را باآبهاى ذخیره سیراب کنند.[4] شراف،نام مردى بوده که در این محل چشمه و چاههاى پرآبى احداث کرده بود.[5]
*********
شریعه
در لغت،به معناى راهى است که به آب رود،یا دریا منتهى مى شود،آبشخور،جاى برداشتن آب از رودخانه،نهر کوچکتر که آب رود،از آن طریق بر دشت،مسلط مى شود.
لغات دیگر این اصطلاح عبارت است از:مشرع،مشرعه،شرعه،مشرب،منهل،ورد،مورد،آبخور، آبشخور،شریعه فرات[6].در روز عاشورا،عباس بن على «ع »براى آب آوردن از فرات به شریعه رفت.در حاشیه رودخانه فرات،منطقه نخلستانى بود.در همان شریعه بود که در پشت نخل کمین کرده دست راست او را از کار انداختند و در همان مسیر به شهادت رسید و همانجا نیز دفن شد.
*********
شعار امام حسین «علیه السلام »
مسلمانان،در جنگهاى صدر اسلام،شعارهاى بخصوصى داشتند.پیامبر و ائمه «ع »نیزشعار خاص داشتند.گاهى این شعار در نگین انگشتر حک مى شد.امام صادق «ع »فرمود.
شعار ما«یا محمد یا محمد»است،شعار حسین،«یا محمد»بود.[7]
*********
شعارهاى عاشورا
برخى از کلمات سید الشهدا«ع »چه در فاصله مدینه تا کربلا و چه در روز عاشورا،داراى پیامهاى مؤثر و دیدگاههاى الهام بخش براى جهاد و کرامت است.این سخنان یا درضمن خطبه ها آمده است،یا رجزها و اشعار آن حضرت،و حالت شعارى به خود گرفته است.مى توان هدف حسینى و اندیشه ها و روحیه هاى عاشورایى را از آنها دریافت و آن فرازهاى فروزان را شعارهاى نهضت عاشورا دانست.برخى از این شعارها چنین است:
1-«على الاسلام السلام،اذ بلیت الامة براع مثل یزید»[8](این را در پاسخ مروان درمدینه فرمود،که از آن حضرت مى خواست تا با یزید بیعت کند).
2-«و الله لو لم یکن ملجا و لا ماوى لما بایعت یزید بن معاویة »[9](در پاسخ برادرش محمد حنفیه فرمود).
3-«انى لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما»[10](خطاب به یارانش در کربلا) .
4-«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوابالبلاء قل الدیانون »[11](در مسیر رفتن به کربلا در منزلگاه ذى حسم).
5-«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؟فلیرغب المؤمن فی لقاء ربه محقا.. .»[12](در کربلا خطاب به اصحاب خویش فرمود).
6-«خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جید الفتاة »[13](از سخنرانى امام حسین «ع »در مکه پیش از خروج به سوى کوفه،در میان جمعى از خانواده،یاران و شیعیان خویش).
7-«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله،ناکثا عهده مخالفا لسنة رسول الله یعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا على الله ان یدخله مدخله »[14] (در منزلگاه بیضه،در مسیر کوفه،خطاب به سپاه حر).
8-«ما الامام،الا العامل بالکتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه على ذات الله »[15] (امام این صفات امام راستین را در پاسخ به دعوتنامه هاى کوفیان نوشت وتوسط مسلم بن عقیل به کوفه فرستاد).
9-«سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما»[16](شعر ازدیگرى است، اما امام حسین «ع »آن را در پاسخ به تهدیدهاى حر،در مسیر کوفه خواند).
10-«رضى الله رضانا اهل البیت،نصبر على بلائه و یوفینا اجر الصابرین »[17](در خطبه اى که هنگام خروج از مکه ایراد نمود،خطاب به اصحاب و یاران فرمود).
(در آستانه خروج [18] از مکه به سوى کوفه فرمود و راه خونین و آمیخته به شهادت را ترسیم فرمود).
12-«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى »[19](در وصیت نامه سید الشهدا«ع »به برادرش محمد حنفیه آمده است که قبل از خروج به سوى مدینه نوشت).
13-«لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید[لا افر فرار العبید]»[20](درسخنرانى صبح عاشورا،خطاب به نیروهاى دشمن فرمود،که خواستار تسلیم شدن آن حضرت بودند).
14-«هیهات منا الذلة،یابى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون...»[21](در خطاب به سپاه دشمن فرمود،پس از آنکه خود را سر دوراهى ذلت و شهادت محیر دید).
15-«فهل هو الا الموت؟فمرحبا به »[22](در پاسخ عمر سعد،که نامه اى به آن حضرت فرستاد و خواستار تسلیم شدن بود).
16-«صبرا بنى الکرام،فما الموت الا قنطرة تعبربکم عن البؤس و الضراء الى الجنان الواسعة و النعیم الدائمة »[23](خطاب به یاران فداکار خویش در صبح عاشورا،پس ازآنکه تعدادى از اصحابش شهید شدند).
(که روز عاشورا هنگام پیکار با [24] سپاه دشمن به عنوان رجز حماسى مى خواند و شهادت را بر ننگ تسلیم،ترجیح مى داد).
18-«موت فى عز خیر من حیاة فی ذل »[25](که مرگ سرخ،به از زندگى ننگین است).
19-«ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم »[26](در آخرین لحظات پیش از شهادت،وقتى شنید سپاه کوفه به طرف خیمه هاى حرم او حمله کرده اند،خطاب به پیروان ابو سفیان چنان فرمود).
20-«هل من ناصر ینصر ذریته الاطهار؟»[27]«هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟»[28] (وقتى سید الشهدا«ع »این نصرت خواهى و استغاثه را بر زبان آورد که همه یاران وبستگانش شهید شده بودند).
از مجموعه این جملات نورانى و حماسى که شعارهاى حسین «ع »در نهضتش به شمار مى آید، تاکید آن امام،بر مفاهیم و ارزشهاى زیر به دست مى آید:نابودى اسلام درشرایط سلطه یزیدى، حرمت بیعت با کسى چون یزید،شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلت بار،اندک بودن انسانهاى راستین در صحنه امتحان،لزوم شهادت طلبى در عصرحاکمیت باطل،زینت بودن شهادت براى انسان،تکلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان،اوصاف پیشواى حق،تسلیم و رضا در برابر خواسته خداوند،همراهى شهادت طلبان درمبارزات حقجویانه،حرمت ذلت پذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن،پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برین،آزادگى و جوانمردى،یارى خواهى از همه و همیشه در راه احقاق حق و...
بقا و جاودانگى عاشورا،در سایه همین تعلیمات و آرمانهاست که در کلام آن حضرت جلوه گر است و نهضتهاى ضد ستم و ضد استبداد،همواره از این پیامها و درونمایه ها الهام گرفته اند.
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند،افکار حسین
«گر ندارى دین به عالم،لااقل آزاده باش
» این کلام نغز مى باشد ز گفتار حسین
«مرگ با عزت زعیش در مذلت بهتر است »
نغمه اى مى باشد از لعل دربار حسین[29]
*********
شفاعت
واسطه شدن در آمرزش گناهان نزد خداوند.مقام برجسته اى که خداوند به پیامبر وائمه و علما و شهدا داده است.مفسران تعبیر«مقام محمود»را در قرآن،به شفاعت تفسیرکرده اند.یکى از شفیعان هم حسین بن على «ع »است.شفاعت حسین «ع »هم در آخرت سبب نجات گنهکاران از عذاب دوزخ است،هم در دنیا سبب فلاح و رستگارى علاقه مندان به آن حضرت و سوگواران در عزاى اوست.به فرموده پیامبر،همه دیده ها درقیامت گریانند،مگر چشمى که در عزاى حسینى گریسته باشد،که خندان و مژده یافته به بهشت است «کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکت على مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة ».[30] طبق احادیثى،رسول خدا پاداش شهادت حسین «ع »را بصورت حق شفاعت براى گنهکاران امت از خدا دریافت کرده است.
حسین بن على «ع »شفیع شیعیان است.در زیارتنامه او هم آمده است:«و ان شفعت شفعت ».[31] «فکن لى شفیعا الى الله »[32] و«اللهم ارزقنى شفاعة الحسین یوم الورود»[33] درحدیث است:«ثلاثة یشفعون الى الله عز و جل فیشفعون:الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء»[34].نه تنها امام حسین «ع »بلکه هر شهیدى حق شفاعت دارد و این مقام را در سایه شهادت یافته است.محبان امام حسین «ع »به شفاعت او معتقدند و باور دارند که بخاطر گریه و عزادارى و محبت نسبت به ابا عبد الله «ع »،خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد.
ناگفته نماند که حسین بن على «ع »گر چه شفیع محشر است و گریه بر او گر چه بیمه کننده از عذاب دوزخ است،لیکن لیاقت شفاعت یافتن براى ما،در سایه صلاح وپاکى است.عقیده به شفاعت حسین «ع »نباید دوستداران را به گناه و معصیت،گستاخ وجرى سازد.اینکه بگوییم: «تمام غرق گناهیم و یک حسین داریم »،مجوزى براى ارتکاب گناه نیست.همانگونه که مسیحیان معتقدند مسیح به دار آویخته شد تا موجب آمرزش مسیحیان شود،عده اى نیز از شیعیان فکر مى کنند فلسفه شهادت سید الشهدا آمرزش گناهان امت مصطفى «ص »است و این خطاست و چنین تفکرى زمینه ساز جرات برمعصیت است.شفاعت ابا عبد الله «ع »درست است،ولى ارتکاب گناه و بى مبالاتى در امردین،به امید شفاعت آن حضرت،انحراف است. شفاعت آن حضرت شامل کسانى مى شود که نماز و واجبات دینى را سبک نشمارند و حق مردم را تضییع نکنند و لایق شفاعت او باشند.
*********
شفق سرخ
روایت است از ابن عباس که سرخى شفق،از روزى دیده شد و پدید آمد که حسین «ع »شهید شد و آسمان در شهادت او خون گریست و از آن بیشتر،این رنگ سرخ در افق دیده نشده بود: «ان یوم قتل الحسین «ع »قطرت السماء دما و ان هذه الحمرة التى فی السماء ظهرت یوم قتله و لم تر قبله ».[35] و از امام رضا«ع »روایت است:«لما قتل جدى الحسین «ع »امطرت السماء دما و ترابا احمر»[36] که بارش خون و خاک سرخ را مى رساند.
گریست در غمت زمان،به خون نشست آسمان
شب و سیاهپوشى اش شد آیت عزاى تو
رنگین شدن افق،از جمله نشانه ها و آثار شگفت دیگرى است که در روایات آمده که پس از حادثه کربلا و شهادت امام،در جهان دیده شد.[37] و طبق نقلهاى متعدد در منابع مختلف، سابقه شفق سرخ در آسمان،به شهادت ابا عبد الله «ع »بر مى گردد.از محمد بن سیرین نیز نقل شده که این سرخى آسمان بعد از کشته شدن حسین «ع »دیده شد و نیز ازامام باقر«ع »روایت است که آسمان در شهادت حضرت یحیى و حضرت حسین «ع »
سرخ شد.[38]ابو العلاء معرى در اشاره به همین شفق سرخ که از اثر خون شهداى اهل بیت، على وحسن و حسین «علیهم السلام »پدیدار شده چنین سروده است:[39]
و على الافق من دماء الشهیدین على و نجله شاهدان
فهما فی اواخر اللیل فجران و فى اولیاته شفقان
ثبتا فى قمیصه لیجیى ء الحشر مستعدیا الى الرحمن
این شفق سرخ کز افق شده پیدا پرتو سیماى سرخ فام حسین است[40]
*********
شمایل
در اصل،به معناى صفتها و خصلتهاى انسان است،اما به چهره و ویژگیها و مشخصات صورت نیز گفته مى شود.همچنین به صورت نگارى و ترسیم چهره بزرگان دین ونگارگرى وقایع مذهبى «شمایل سازى »مى گویند.«شمایل گردان »نیز به کسى گویند که «تصویرهاى قاب کرده بزرگان دین را به معرض نمایش گذارد».[41]از سنتهاى مذهبى قدیم در تکایا آن بوده که در ایام عزادارى براى یادآورى فرات،تشتى پرآب در گوشه اى از تکیه مى نهادند،و علمى را به ستونى به نشانى علمدارى حضرت عباس مى بستند و بر روى پرده ها یا دیوارها شمایلى از شهادت هفتاد و دو تن مى کشیدند و در و دیوار را رنگ عزا مى دادند،تا هماهنگ با محتواى تعزیه و شبیه خوانى باشد.شمایل نگارانى هم همواره بوده اند که ذوق و هنر خویش را در راه ابا عبد الله «ع »وموضوعات دینى مربوط به ائمه وقف مى کردند.و کسانى با عنوان «پرده دار»به مرثیه خوانى پاى این شمایل و تصویرهاى مذهبى مى پرداختند.به آنان «شمایل خوان »هم مى گفتند.تابلوهاى تصویرگران وقایع مذهبى،بر محور قصص قرآنى،جنگهاى پیامبر وحضرت على «ع »،ثبت وقایع عاشورا،خروج مختار و...است.
*********
شور زدن
از اصطلاحات خاص عزادارى و نوحه خوانى است.وقتى سینه زنى یا زنجیر زنى به نقطه اوج خود مى رسد،ریتم حرکات و صداها سریعتر و پرشورتر شده،با کلماتى همچون «حسین حسین »و...بر سر و سینه مى زنند.گاهى هم کسانى در این حال غش مى کنند و از خود بى خود مى شوند،آنان را از میان جمع بیرون برده،آب به چهره اش مى ریزند تا به خود آید.وقتى دسته هاى عزادار و زنجیر زن به حال «شور»مى رسند،طبلهاو سنجها را با شدت بیشترى به صدا در مى آوردند.این حالت در عزاداریهاى برخى شهرهابیشتر رایج است.
*********
شهادت
حاضر بودن،گواهى دادن،کشته شدن در راه خدا.در فرهنگ قرآنى،از شهادت باتعبیر«قتل فى سبیل الله »یاد شده است:«و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون »[42] به کسانى که در راه خدا کشته مى شوند،مرده نگویید،بلکه آنان زنده اند،ولى شما درک نمى کنید.نیز،خداوند مشترى اموال و جانهاى کسانى است که درراه خدا مى جنگند، مى کشند و کشته مى شوند و پاداش بهشت از خداوند مى گیرند:«ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون ویقتلون...»[43]این فداکارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دین،نهایت رستگارى انسان مؤمن است و آنان که جان خویش را بر سر دین مى نهند،هم به کامیابى ابدى در آخرت مى رسند،هم شهادتشان سرچشمه الهام و الگوى فداکارى براى دیگران محسوب مى شود.نخستین شهید اسلام،«سمیه »مادر عمار یاسر بود که با نیزه ابو جهل در زیرشکنجه به شهادت رسید.پس از او نیز مسلمانانى که چه زیر شکنجه ها،چه در جبهه هاى نبرد با مشرکان و چه در دفاع از حق و مواجهه با حکام ستمگر جان باخته اند،همواره سرمشق آزادگان خداجوى بوده اند.
در علت نامگذارى چنین مرگى به «شهادت »،گفته اند:«یا بدان جهت است که فرشتگان حمت خدا در صحنه شهادت حضور مى یابند،یا بدان سبب که خدا و رسول،به بهشتى بودن شهدا گواهى مى دهند،یا این که شهید در قیامت،همراه انبیا بر امتهاى دیگرگواهى مى دهد،یا این که شهید،زنده و حاضر است،به مقتضاى «احیاء عند ربهم یرزقون »،یا بدان جهت که شهید، به شهادت حق قیام مى کند تا کشته شود.»[44]فیض شهادت،چنان ارزشمند است که اولیاء دین همواره از خداوند،آرزوى آن راداشته اند.در دعاهاى ما نیز مکرر از خداوند، رخواست شهادت شده است و روایات بسیارى درباره شهادت و جایگاه شهید آمده است.رسول خدا«ص »فرموده است:«فوق کل بر بر حتى یقتل الرجل فى سبیل الله،فاذا قتل فى سبیل الله فلیس فوقه بر»[45] بالاتر از هرنیکى،نیکى است،تا آن که انسان در راه خدا کشته شود.پس چون در راه خدا کشته شد،بالاتر از آن،نیکى نیست.در احادیث است که:شهادت،برترین مرگ است.قطره خون شهید،نزد خدا از بهترین قطرات است.شهادت موجب آمرزش گناهان مى شود.شهید ازسؤال قبر،مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت،با حوریان هماغوش است.شهید،حق شفاعت دارد.شهدا اولین کسانى اند که وارد بهشت مى شوند و همه به مقام شهیدان غبطه مى خورند.[46]شیخ مفید،شهادت را مقامى والا مى داند که آنکه در راه خدا صبر ومقاومتى کند تا آن حد که خونش ریخته شود،روز قیامت از امناى والا مرتبه الهى محسوب مى شود.[47] نظر به وجه الله،از خصوصیات شهید است و این نتیجه نفى بعد لجنى از وجود خویش و رسیدن به خلود و قداست کامل در سایه شهادت است.
در مکتب خاندان وحى،«شهادت »مطلوب و معشوق آنان است و امامان،یا مقتول ویا مسموم بوده اند و مرگشان شهادت بوده است.گر چه جان ائمه و اولیاء خدا و بندگان خالص،عزیز است، ولى دین خدا عزیزتر است.بنابر این جان باید فداى دین گردد تا حق،زنده بماند و این، همان «سبیل الله »است.
شما راه خدا را باز کردید
شهادت را شما آغاز کردید
به خون خفتید،تا آیین بماند
فدا کردید جان،تا دین بماند[48]
در دوران سید الشهدا،شرایطى پیش آمده بود که جز با حماسه شهادت،بیدارى امت فراهم نمى شد و جز با خون عزیزترین انسانها،نهال دین خدا جان نمى گرفت.این بود که امام و اصحاب شهیدش،عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشیرها و نیزه ها رفتند تا با مرگ خونین خویش،طراوت و سرسبزى اسلام را تامین و تضمین کنند و این سنت،همچنان در تاریخ باقى ماند و«شهادت »،درس بزرگ و ماندگار عاشورا براى همه نسلها و عصرهاگشت.به فرموده امام خمینى «قدس سره »:«خط سرخ شهادت،خط آل محمد و على است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است ».[49] کسى مى تواند به این جایگاه رسد،که رشته هاى علایق جسمانى و حیات مادى را گسسته باشد و عشق به حیات برتر،او را مشتاق شهادت سازد.
گذشتن از این موانع و رسیدن به آن وارستگى و رهایى از تعلقات،ایمانى بالا مى طلبد و به همین جهت است که شهادت،نزدیکترین طریق و راه میان بر براى رسیدن به خدا وبهشت است.
زنده است هر که کشته شود در مناى دوست
بیگانه نیست آنکه شود آشناى دوست
گردن نهد به سلسله غم،اسیر عشق
تیر بلا به جان بخرد مبتلاى دوست
جان شبنم است و در پى خورشید،پر کشد
گر بشنود نواى دل از نینواى دوست
بر لوح دهر،زنده جاوید مى شود
آنکس که عاشقانه بمیرد براى دوست
در مروه مراد،شود کامیاب دل
با پاى سر هر آنکه دود در صفاى دوست
ارزنده تر ز گوهر نایاب مى شود
جانى که خاک گردد و افتد به پاى دوست
بوسیدنى است سنگ مزار شهید عشق
بوییدنى است تربت پاک گداى دوست[50]
غیر از کشتگان میدان جهاد،در روایات اسلامى کسان دیگرى هم که نوعى رنج کشیده و تلاش داشته اند و جان در آن راه باخته اند،«شهید»محسوب شده اند،همچون کسى که در دفاع از مال،جان،شرف و ناموس خود و براى احقاق حق خویش کشته شود،یا آنکه در مهاجرت در راه خدا جان بسپارد،یا آنکه با ایمان کامل و با محبت اهل بیت و در حال انتظار فرج براى حاکمیت عدل جان بدهد،نیز کسى که در راه طلب علم بمیرد یا در غربت مرگش فرا رسد،یا زنى که هنگام زایمان،جان بسپارد،یا آنکه در راه عمل به وظیفه امر به معروف و نهى از منکر کشته شود.
*********
شهادت طلبى
آن دم که به خون خود وضو مى کردم
دانى زخدا چه آرزو مى کردم؟
ایکاش مرا هزار جان بود به تن
تا آنهمه را فداى او مى کردم[51]
از الفباى برجسته نهضت عاشورا و از روحیات والاى حسین بن على «ع »و یارانش، عنصر«شهادت طلبى »بود،یعنى مرگ در راه خدا را«احدى الحسنیین »دانستن ودریچه اى براى وصول به قرب خدا و بهشت برین دیدن و از این رو شیفتگى و بى صبرى براى درک فضیلت شهادت.
امام حسین «ع »در خطبه «خط الموت...»به آن تصریح مى کند و با جمله «من کان باذلا فینا مهجته فلیرحل معنا»یاران شهادت طلب را هم بر مى گزیند و به مسلخ عشق،کربلا مى برد. اینگونه به استقبال مرگ رفتن،چون مبتنى بر درک والاترى از فلسفه حیات است،با خودکشى متفاوت است.خودکشى و خود را به هلاکت افکندن،شرعا حرام وعقلا ناپسند است،اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهاى متعالى،مشروع و معقول است.
حتى اگر انسان بداند در یک حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسید،مرگ او خودکشى نیست،چون گاهى تکلیف ایجاب مى کند که جان را فداى دین کند،چون دین، گرامیتر ازانسان است.
دین خدا عزیزتر است از وجود ما
این دست و پا و چشم و سر و جان فداى دوست
حل این معما(آگاهانه سراغ مرگ رفتن)تنها با درک و برداشت متعالى تر از زندگى والاو کرامت انسانى میسر است.اینکه امام حسین «ع »هم از شهادت خود آگاه است و با همین علم، به کربلا مى رود،به همین نکته بر مى گردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگى ننگین مى داند:«لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما».
این فرهنگ،پذیرفته همه اقوام و ملتهاست و این نوع مرگ انتخابى و آگاهانه،مکمل حیات شرافتمندانه است،نه در تناقض با آن.چون مرگ،پایان نیست تا کسى با انتخاب مرگ،به پایان یافتن خویش کمک کرده باشد.مرگ سرخ و شهادت،نوع کمال یافته ترى ازحیات است.امام حسین «ع »با علم به شهادت در حادثه کربلا به آن قربانگاه رفت،تا درسایه شهادتش،اسلام زنده بماند و حق،حیات یابد.این،هدفى است ارزشمند که مى سزدچون حسین «ع »هم قربانى آن گردد.سید الشهدا«ع »این راه را برگزید و آن را پیش پاى بشریت گشود و روندگان این صراط جاودانه،همه شاگردان مکتب عاشورایند.
تو اسوه شهادتى،معلم شهامتى
خوشا کسى که پانهد به مکتب ولاى تو
اصحاب امام حسین «ع »نیز در شب عاشورا،یک به یک برخاسته،این روحیه را ابرازمى داشتند و از مرگ،هراسى در دلشان نبود.على اکبر«ع »هم در مسیر راه کربلا،وقتى کلمه استرجاع را از زبان امام حسین «ع »شنید و حضرت خبر از آینده شهادت آمیز داد،پرسید:«السنا على الحق؟ »مگر بر حق نیستیم؟فرمود:آرى.على اکبر گفت:«یا ابة لا نبالى بالموت »پس چه ترسى از مرگ؟ حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتى از امام پرسید که آیا من نیز کشته خواهم شد؟و امام [52] پرسید:مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد:
شیرین تر از عسل(احلى من العسل).[53]اینها همه نشان دهنده این روحیه و اندیشه است که مرگ در راه عقیده و شهادت درراه خدا،آرزوى قلبى وارستگانى است که رشته تعلقات دنیوى را بریده و به حیات برین ورزق الهى در سایه شهادت دل بسته اند.در اشعارى هم که امام حسین «ع »روز عاشورا یاقبل از آن روز مى خواند،این مفهوم مطرح بود.از جمله:
و ان یکن الابدان للموت انشات
فقتل امرء بالسیف فى الله افضل
و نیز در رجزهاى آن حضرت،مرگ را بر زندگى ذلت بار ترجیح دادن مى درخشد:
«الموت اولى من رکوب العار».[54]حضرت زینب «ع »در خطبه اش در مجلس یزید،بر این شهادتها افتخار مى کند:«...فالحمد لله رب العالمین الذى ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة ».[55]حضرت سجاد«ع »نیز در برابر تهدیدى که ابن زیاد کرد که آن حضرت را بکشند،فرمود:«ا بالقتل تهددنى یابن زیاد؟اما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتناالشهادة »مرگ،براى ما عادت است و شهادت،افتخار ماست،مرا از مرگ مى ترسانى؟
امام خمینى «قدس سره »فرمود:«مرگ سرخ،بمراتب از زندگى سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ایم،تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانى با سرافرازى بایستند».[56]
*********
شهید نماز
سعید بن عبد الله،از اصحاب شهید امام حسین «ع »که روز عاشورا،پیکر خود را سپرتیرهاى دشمن ساخت تا امام حسین «ع »نمازش را بخواند.اضافه بر زخم شمشیرها ونیزه هایى که بر بدن داشت،13 تیر هم بر پیکرش نشسته بود که بر زمین افتاد و شهید شد.[57]خود ابا عبد الله «ع »را نیز مى توان سر سلسله شهیدان نماز دانست،چرا که براى احیاء دین و نماز و امر به معروف و نهى از منکر شهید شد و قیامش،«اقامه نماز»بود(اشهد انک قداقمت الصلاة...)[58] شب عاشورا را نیز براى نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت خواست،ظهر عاشورا هم در آن میدان خون و شهادت به نماز اول وقت ایستاد.به ابو ثمامه صائدى نیز که هنگام ظهر عاشورا،اذان وقت را به یاد سید الشهدا«ع »آورد وهمراه آن حضرت آخرین نماز را خواند، «شهید نماز»گفته اند.
*********
شیر کربلا
به نقل مردى از قبیله بنى اسد،پس از آنکه حسین بن على «ع »و اصحابش شهید شدندو سپاه کوفه از کربلا کوچ کرد،هر شب شیرى از سمت قبله مى آمد و به قتلگاه کشتگان مى رفت و بامدادان بر مى گشت.یک شب ماند تا ببیند قصه چیست.دید آن شیر،بر جسدامام حسین «ع »نزدیک مى شد و حالت گریه و ناله داشت و چهره خود را بر آن جسدمى مالید.[59] بر اساس همین نقل نیز،در مراسم شبیه خوانى و تعزیه کربلا،کسى در پوست شیر مى رود و در میدان نبرد حاضر مى شود و پس از آنکه سید الشهدا کشته مى شود خودرا به بالین پیکر او مى رساند و بر نعش امام حسین «ع »مى گرید و این صحنه،سبب تاثر وگریه تماشاگران تعزیه مى شود.
*********
شیعه امام حسین «علیه السلام »
شیعه یعنى پیرو.پیروى در فکر،عمل،اخلاق،مواضع سیاسى و عقاید دینى.گر چه شیعه حسین،شیعه على و ائمه دیگر علیهم السلام نیز هست و تشیع،در خط ائمه واهل بیت بودن است،اما حسین بن على «ع »در ابعاد خاصى که زندگى و جانش را بر سرآنها نهاد،حالت الگویى دارد و اسوه است.آن حضرت،براى احیاء دین قیام کرد و خود رافداى راه خدا ساخت.شیعه او نیز باید اینگونه باشد.شیعه سید الشهدا،باید در خصلتهایى و اعمالى چون:خودسازى، خداترسى،گناه گریزى،تقوا،اطاعت امر خدا،امر به معروف و نهى از منکر،اقامه و احیاء نماز، تلاش در مسیر رضاى حق،جود و کرامت،عزت نفس،گریز از ذلت و زبونى و سازش با طاغوتها و حکومتهاى ستم،مبارزه با باطل،جهاد وشهادت،روحیه ایثار و شهادت طلبى،قاطعیت و صلابت در راه عقیده و...به آن پیشواى شهید تاسى کند.این،راه حسین و راه پدران و فرزندان حسین است و شیعگى یعنى دیندارى و ورع.
شیعه باید آبها را گل کند
خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم خط سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنى تشنه جام بلا
شیعگى یعنى قیام کربلا
شیعه یعنى بازتاب آسمان
بر سر نى جلوه رنگین کمان
از لب نى بشنوم صوت تو را
صوت «انى لا ارى الموت »تو را
شیعه یعنى امتزاج ناز و نور
شیعه یعنى راس خونین در تنور
شیعه یعنى هفت وادى اضطراب
شیعه یعنى تشنگى در شط آب[60]
از انبوه روایات مربوط به اوصاف شیعه،تنها به یکى اشاره مى کنیم،از امام صادق «ع »
که به مفضل فرمود:از فرومایگان بپرهیز،چرا که شیعه على «ع »شکم و شهوت خود راحفظ مى کنند و اهل جهادند و تلاش براى خدا:«انما شیعة على من عف بطنه و فرجه واشتد جهاده و عمل لخالقه و رجا ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئک فاولئک شیعة جعفر».[61]محبتى که در دل شیعیان و دوستداران شهید کربلاست،بجاست که آنان را به همرنگى و همسویى و سنخیت فکرى،اخلاقى و عملى با مولایشان بکشد و در گفتار و کردار،شیعه حسین باشند،نه تنها در ادعا و شعار.خود امام «ع »نیز هنگام حرکت از مکه به سوى کربلا،کسانى را به همراهى خویش در این سفر مقدس و نهضت خدایى دعوت کرد که اهل فدا کردن جان در راه ائمه که راه خداست باشند و شوق دیدار الهى در دلشان باشد:
«من کان فینا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا...».[62]
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی
پی نوشتها:
1- بحار الانوار،ج 45،ص 138 و 174.
2- ارشاد،شیخ مفید،ج 2،ص 111(چاپ کنگره شیخ مفید).
3- از مؤلف.
4- الحسین فى طریقه الى الشهادة،على بن حسین هاشمى،ص 94.
5- مقتل الحسین،مقرم،ص 213.
6- لغت نامه،دهخدا.
7- معالى السبطین،ج 2،ص 32.
8- موسوعة کلمات الامام الحسین،ص 284.
9- بحار الانوار،ج 44،ص 329،اعیان الشیعه،ج 1،ص 588.
10- بحار الانوار،ج 44،ص 381.
11- تحف العقول(چاپ جامعه مدرسین)،ص 245،بحار الانوار،ج 75،ص 117.
12- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.
13- لهوف،ص 53،بحار الانوار،ج 44،ص 366.
14- وقعة الطف،ص 172،موسوعة کلمات الامام الحسین،ص 361.
15- بحار الانوار،ج 44،ص 334.
16- همان،ص 378.
17- همان،ص 366،اعیان الشیعه،ج 1،ص 539.
18- همان.
19- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 89.
20- مقتل الحسین،مقرم،ص 280.
21- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.
22- موسوعة کلمات الامام الحسین،ص 382.
23- نفس المهموم،ص 135،معانى الاخبار،ص 288.
24- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 1،ص 68.
25- بحار الانوار،ج 44،ص 192.
26- همان ,ج 45, ص51.
27- ذریعة النجاة،ص 129.
28- بحار الانوار،ج 45،ص 46.
29- حسین پیشواى انسانها،ص 70(شعر از فضل الله صلواتى).
30-بحار الانوار،ج 44،ص 293.روایات مربوط به آثار و پاداش گریه بر آن حضرت در بحار الانوار، ج 44،ص 278 به بعد.
31- مفاتیح الجنان،ص 419،اعمال حرم مطهر امام حسین «ع ».
32- همان،ص 442،زیارت نیمه رجب.
33- همان،ص 458،زیارت عاشورا.
34- بحار الانوار،ج 8،ص 34.
35- احقاق الحق،ج 11،ص 461.
36- اثبات الهداة،ج 5،ص 179.
37- بحار الانوار،ج 45،ص 204 به بعد،عبرات المصطفین،ج 2،ص 174.
38- اثبات الهداة،ج 5،ص 199،تاریخ الاسلام،ج 5،ص 15.
39- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 55.
40- قاسم رسا.
41- فرهنگ فارسى،معین.
42- بقره،آیه 154.
43- توبه،آیه 111.
44- مجمع البحرین،واژه «شهد».
45- بحار الانوار،ج 97،ص 10(چاپ بیروت).
46- روایات مربوط به شهادت و فضیلت شهدا را از جمله در منابع زیر مطالعه کنید:بحار الانوار،ج 97،وسائل الشیعه،ج 11،میزان الحکمه،ج 5،کنز العمال،ج 4،و کتاب «خط سرخ شهادت »از بنیاد شهید.
47- اوائل المقالات،شیخ مفید(چاپ کنگره شیخ مفید)ص 114.
48- از مثنوى «اهل بیت آفتاب »از مؤلف.
49- صحیفه نور،ج 15،ص 154.
50- از مؤلف.
51- رمضانعلى گلدون.
52- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 73،لهوف،ص 26.
53- اثبات الهداة،ج 5،ص 204.
54- کشف الغمه،ج 2،ص 32.
55- بحار الانوار،ج 45،ص 135.
56- صحیفه نور،ج 9،ص 97.
57- مقتل الحسین،مقرم،ص 304،به نقل از لهوف.
58- زیارت وارث(مفاتیح الجنان،ص 429).
59- ناسخ التواریخ،(جلد امام حسین)،ج 4،ص 23.
60- از مثنوى بلند«شیعه نامه »محمدرضا آقاسى،کیهان،تاریخ 12/6/71.
61- سفینة البحار،ج 1،ص 723.
62- لهوف،ص 53.