به گزارش خبرآنلاین به نقل از اطلاعات آنلاین، در دهه 1340 عروسیای در تهران برگزار شد که مجله «فردوسی» به آن تیتر «عروسی شرمآور» داد و از آن به عنوان انحرافی اخلاقی یاد کرد.
ماجرا چه بود؟
مجله فردوسی در شماره 881، مورخ دوشنبه 22 مهر 1347، از یک عروسی نادر و عجیب خبر داده بود. این خبر از این قرار است:
این روزها خبر یک «عروسی»! عجیب شایع است که برای مردم، مردمی که هنوز شرافتمندانه و بدون انحراف و بدون فساد و لغزش زندگی میکنند، خبر این ازدواج حیرتانگیز بود و هرکس از این قبیل مردم خبر را میشنید از تعجب نمیتوانست چشمش را تا تمام حدقه ندراند و دهانش را تا نیمه باز نکند... اما برای آن مردمی که در این «مراسم عروسی» بودند این امر بدیهی بود، اصلاً اتفاقی نیفتاده بود، خیلی که میخواستند جدی بگیرند میگفتند این یک نوع «سلیقه» است، «تفنن» است... در این عروسی... هر دو طرف مرد هستند... این عروسی که آقا پسر ماشاءالله سنی هم دارد، از آن نوعش بود که بهراستی در میان انحرافات متداوله تهران خیلی تازگی داشت. میگفتند: «آقا پسر» حتی پیراهن عروسی را هم از «کریستین دیور» وارد کرده و در بر نموده و با چه بزک و ریخت و قیافهای... و بعد هم جشن را در یکی از کلوبهای معروف بر پا کردهاند... و سپس به سلامتی با «آقای داماد» به سفر «ماه عسل» رفتهاند!
استخرپارتیهای مشکوک
این گزارش با اشاره به رواج برخی لذتهای نامشروع در بین اقلیتی خاص اینطور ادامه مییابد:
غرض از طرح چنین خبری که شاید در حد بحثهای جدی ما نباشد گرفتن این نتیجه اساسی است که فساد در یک اقلیت محدود خاص این مملکت مثل موریانه، مثل خوره، پیش میرود. آنها که هرگونه لذتی دم دستشان است و چه بسیار لذایذ را چشیدهاند و حالا برایشان کهنه شده است، عجیب به سوی فساد، به سوی مناهی، به سوی همه آنچه حرام شده است، همه آنچه را که نامعقول است، همه آنچه که ناپسند است، رغبت میآورند. انواع جلسات قمارهای وسوسهانگیز، استخرپارتیهای مشکوک، شنا بدون مایو در نور مهتاب و در دریا، کلیدپارتی و بالاخره رواج هموسکسوآلیته در میان این اقلیت محدود، همه حاکی از این حقیقت است که این عده معدود برایشان تمام ارزشهای انسانی ناگهان فروریخته و معدوم شده است. بدبختی اینجاست که حضرات در راه کیفوری و فساد خویش دارند این روابط کثیف و انحرافی، این زندگی زشت و سراپا آلودگی را به عنوان نوعی زندگی مدرن، به عنوان نمایشگر زندگی روشنفکرانه! به مردم شریف ایران نیز حقنه میکنند و میخواهند چنین توجیه نمایند که این «شعور اضافی» و «ذات فهیم» و وجود «عالیقدر انسانی» آنهاست که در مصیبت این عصر و در «توحش ماشینیسم و زندگی مدرن!» تن به این «انحرافات» میدهند...! واقعاً دستتان درد نکند!
خودکشی مرد زننما
پرداختن به این قیبل موضوعات در دهه 1340 برای مطبوعات امری غیرمتداول و استثنائی نبود. در سال 1347 روزنامه اطلاعات 23 فروردین در گزارشی با تیتر «حالت دوجنسی» به موضوع افراد دوجنسه پرداخته بود و جالب اینکه این گزارش برخلاف خبر مجله فردوسی که تقریبا 6 ماه بعد منتشر شد، جنبه آموزشی و اطلاعرسانی داشت و سعی میکرد که خوانندگان را با موضوعی که در آن سالها اطلاعات زیادی از آن در دسترس نبود آشنا سازد. این گزارش ابتدا ریشههای «نرمادینگی» یا «هرمافرودیت» را در آرای یونانیان قدیم و علیالخصوص نشریه افلاطون جستوجو میکند و با ارجاع به افلاطون مینویسد افرادی که مخلوطی از هر دو جنس بودهاند دارای قدرت مافوق طبیعی بوده و سعی کردهاند حتی برای جنگ با خدایان به آسمانها بروند. این گزارش سعی کرده به زبانی ساده و همهفهم علت علمی دوجنسه شدن برخی افراد و نقش هورمونها را در این مورد بیان کند. بخشهای بعدی گزارش طریقه معالجه این افراد و علل روحی و جسمی این موضوع است. در بخش آخر هم به یادداشتهای مرد زننمایی که چند سال قبل از انتشار این گزارش خودکشی کرده بوده اختصاص دارد: «لحظاتی در زندگی من وجود دارد که علاقه زیادی به زندگی زنانه پیدا میکنم. خود را میآرایم. ناخنهایم را بلند کرده لاک میزنم. به آرایشگاه زنانه میروم. سخت آرایش میکنم و چند عاشق دلخسته پیدا میکنم. چند روز بعد ناخنها را میچینم، موها را کوتاه میسازم و بار دیگر بهصورت یک مرد واقعی درمیآیم و باز لحظاتی میرسد که از این وضع خسته میشوم. چرا من نباید مانند همه مردم علایق ثابت و زندگی راحتی داشته باشم؟ این زندگی آشفته و این شخصیت دوگانه مرا در هم کوبیده است... دیگر طاقت تحمل ندارم ...» در این گزارش عکسی از یک زن ایرانی که قبلا مرد بوده و همچنین دو تصویر از قبل و بعد از عمل تغییر جنسیت یک مرد منتشر شده که در نوع خودش جالب توجه است.
شوخی گلآقایی
هفتهنامه طنز توفیق در شماره 29 سال 1347 مورخ 25 مهر1347 به طور مفصل به این موضوع پرداخت. در این شماره جلد سیاه شده بود تا بازتابدهنده این رویداد از ذهن گردانندگان توفیق باشد. در این شماره شادروان کیومرث صابری فومنی (گل آقا) در مطلبی با امضای «گردنشکسته» به نقد فرهنگ وارداتی پرداخته. در ستون تصنیفهای جدید با امضای «نینی کوچولو» تضمینی از تصنیف معروف عروسی چاپ شده و در صفحه آخر هم کاریکاتوری با امضای «کامبیز» منتشر شده. این واکنشهای تند و شوخیهای بیمحابای توفیق باعث شد تا یک دهه اینگونه رویدادهای نامتناسب با فرهنگ ایرانی در مطبوعات بازتابی نداشته باشد.
259