به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز پنجشنبه 12 آبان 1345 مراسم عقدکنان جهانپهلوان تختی در منزل پدر همسرش انجام شد. خبرنگار مجلهی «سپید و سیاه» که در این مراسم حضور یافته بود، آن را در مجلهی متبوع خود به تاریخ 20 آبان 45 اینطور گزارش کرد:
ساعت یک بعدازظهر عروس را برای آرایش به آرایشگاه «ابری» واقع در میدان فردوسی بردند. آرایش گیسو و صورت عروس مدت سه ساعت طول کشید.
از ساعت 3 بعدازظهر مدعوین که تعداد کمی و همه از کسان بسیار نزدیک خانوادهی عروس و داماد بودند به خانهی آقای رحیم توکلی پدر عروس آمدند.
برخلاف خانوادهی عروس، خانوادهی داماد و به غیر از خانم برادر تختی همگی با چادر در مراسم عقد حاضر شده و طبق رسوم قدیم تهرانیها در منزل عروس چادرهای سیاه خود را با چادرنماز سفید و رنگین عوض کردند.
به غیر از بستگان عروس، سه تن از دوستان بسیار نزدیک او یعنی مینا و مینو فرهنگی و فرشته واقفی نیز در مراسم شرکت کردند و تا آخر شب در منزل عروس ماندند و از میهمانان پذیرایی کردند.
اولین سبد گلی که به خانهی عروس آورده شد سبد گل گلایل سفیدرنگی بود که روی آن نوشته بود «شهلای عزیز دوستان و همکلاسهایت به تو و همسر آیندهات تقدیم میکنند. دانشجویان سال دوم دانشکدهی تکنولوژی»
بیشتر نزدیکان عروس و داماد که در مجلس جشن شرکت کردند همراه خود سبدهای گل بزرگی هدیه آوردند.
جمع نفراتی که در مراسم عقد تختی شرکت جستند اعم از خانوادهی عروس و داماد و میهمانان و بستگان آنها بیش از 70 نفر نبودند.
دوستان تختی از صبح در منزل عروس حضور یافته به تنظیم کارها مشغول شده و اتاق و سالن پذیرایی را آماده میکردند.
ساعت 11 صبح اسباب عقد عروس را که مرکب از آینهی کریستال، دو شمعدان بلور و یک جلد کلامالله مجید و شیرینی و میوه و خنچهی اسفند و خنچهی نان بود به منزل عروس آوردند.
ساعت 3 بعدازظهر تختی به منزل عروس آمد، لباسش تیره و پاپیون کوچک مشکیرنگی به زیر گلو بسته بود.
همهی حاضرین برای مادر تختی احترام بسیار زیادی قائل بودند.
برادر تختی که خود زمانی اهل ورزش بود و هیکل برازندهای دارد کارها را تنظیم میکرد.
رفقای تختی دقیقهای از پای ننشسته مشغول پذیرایی حاضریبن بودند.
آقای معممی برای انجام مراسم عقد در مجلس حضور یافته بود.
تختی پس از ورود، چون دید عروس از آرایشگاه نیامده اظهار داشت «من باید دنبالش بروم؟» برادران عروس گفتند: «خیر، به اتفاق خواهرش خواهد آمد.»
پدر عروس که بسیار شاداب و سرحال بود بهخوبی از میهمانانش پذیرایی کرده صمیمانه به آنها خوشآمد میگفت.
بیش از ده عکاس و خبرنگار خود را به آخر خیابان نمازی، خانهی شمارهی 137 رسانده بودند تا در مراسم عقد تختی شرکت جویند.
مقارن ساعت 4 بعدازظهر عروس از آرایشگاه آمد و تختی برای استقبالش تا پایین پلهها رفت. در این وقت عکاسان سخت به تکاپو افتادند و عکسهای مختلفی از عروس و خواهرش که از آرایشگاه میآمدند برمیداشتند، به طوری که چند دقیقه طول کشید تا عروس توانست ده دوازده پله را بالا بیاید.
عروس را یکسره به اتاق عقد بردند و روی سفرهی عقد نشاندند.
زیر پای عروس ترمهی رنگین بسیار زیبایی جلب توجه میکرد.
محضردار شناسنامههای تختی و شهلا و پدر عروس را گرفت و مشغول ثبت در دفتر شد.
مشخصات عروس به این شرح بود: فاطمه (شهلا) توکلی، فرزند رحیم توکلی، متولد پنجم آذرماه 1325 شمسی.
مشخصات داماد: غلامرضا، شهرت: تختی، شناسنامه صادره از بخش پنج تهران متولد 1312 شمسی.
مادر عروس، مادر داماد، خواهر عروس، خواهر داماد، زنبرادر داماد و چند تن از نزدیکان در خانواده در اتاق عقد حاضر شدند.
عاقد با خواندن جملهی طیبهی «بسمالله الرحمن الرحیم» مراسم عقد را آغاز کرد. مجلس در سکوت مطلق فرو رفته بود و تنها صدای فلاش دوربین عکاسها این سکوت را میشکست.
عروس سرش را پایین انداخت، زیر لب ادعیهای میخواند چون مانند همسر، مقدسه و اهل دین است.
خانم دکتر باختر که از دوستان بسیار نزدیک مادر عروس است دو قطعه قند را در روی پارچهی سپیدی روی سر عروس میسایید و معتقدند این عمل زندگی آیندهی همسران را شیرین و شادکام مینماید.
عروس تور بلندی به سر و گل زیبایی از پارچه موهایش را زینت میداد و گل قشنگی نیز به دست داشت.
رسم است که عاقد سهمرتبه خطبهی عقد را قرائت میکند، آن وقت عروس «بله» میگوید، ولی در مراسم عقد تختی این سنت به هم خورد زیرا مادر داماد که بینهایت به پسرش علاقهمند است خواهش کرده بود برای شگون به نیت پنج تن آلعبا (ع) خطبهی عقد پنج بار قرائت، آنگاه عروس «بله» بگوید. و این عمل انجام شد و پس از اینکه پنج مرتبه خطبهی عقد خوانده شد، عروس گفت: «بله». یعنی حاضرم همسر جهانپهلوان تختی شوم.
حالت حاضرین در اتاق عقد بسیار جالب بود، در حالی که آقا خطبه را قرائت میکرد بیشتر کسانی که در آن اتاق بودند اشک شوق در چشمانشان حلقه زده بود و خواهر عروس کاملا اشک میریخت.
اول قرار بود مهر عروس یک میلیون ریال «صد هزار تومان» باشد ولی پدر عروس که داماد خود را بسیار دوست دارد آن را به پنجاه هزار تومان [در آن برهه دلار حدود 7 تومان بوده است] تقلیل داد و گفت توافق و سعادت آنها بزرگترین مهریه میباشد و اگر برای حرف مردم نبود آن را به یک شاخه نبات تبدیل میکردم.
علاوه بر پانصد هزار ریال مهریه، یک جلد کلامالله مجید و آینه شمعدان را نیز پشت قبالهی عروس نوشتند که بر ذمهی داماد باشد.
به محض آنکه مراسم قرائت خطبه تمام شد، داماد را در میان هلهله و شادی حاضرین به اتاق عقد آورده در کنار عروس نشاندند.
مادر داماد اول از همه جلو آمد و چندین سکهی بزرگ طلا کف دست عروس خود گذارد، آنگاه هردو را بوسید و از خداوند بزرگ طلب سعادت و سلامت برای آنها نمود.
تختی علاوه بر حلقه، انگشتری نیز به دست عروس کرد و عروس هم حلقهای به دست داماد نمود.
پدر عروس آقای توکلی و خانم توکلی جلو آمده عروس و داماد را بوسیدند. پدر عروس علاوه بر سکهی طلا یک جلد کلامالله مجید به تختی داد. تختی پدر همسر خود را صمیمانه بوسید.
برادران عروس آقایان دکتر مهرداد توکلی و اکبر توکلی نیز خواهر و شوهرخواهر خود را بوسیدند.
روی هم رفته در حدود چهل سبد گل برای عروس آوردند که بزرگترین آن از طرف هیأت تحریریهی مجلهی گرامی «روشنفکر» بود.
ویگن خوانندهی معروف که از دوستان بسیار نزدیک داماد است با اعضای ارکستر خود در مجلس عروسی حاضر شد و پس از آنکه مراسم عقد پایان یافت مجلس را با صدای خود گرمتر کرد.
از دستگاه بسیار بزرگ و عریض و طویل تربیتبدنی تنها خادم دبیر فدراسیون کشتی در مجلس عقد قهرمان ارزندهای چون تختی که محبوب خاص و عام است شرکت نموده بود.
مجلس جشن خصوصی تختی تا ساعت 7 و نیم بعدازظهر طول کشید.
به غیر از چند نفر از بستگان نزدیک عروس و داماد بقیه منزل را ترک گفتند، تنها عدهی معدودی شام را با عروس و داماد و خانوادهی آنها صرف نمودند.
آخرین میهمان این مراسم «کارو» شاعر معروف بود که با سبد گل بسیار زیبایی که روی آن نوشته بود: «تقدیم به انسان واقعی تختی و همسرش» در مجلس حضور یافت و تبریک گفت.
آنچه در بالا خواندید جزئیات مراسم عقدکنان جهانپهلوان تختی بود که در روز پنجشنبهی گذشته انجام شد.
... قرار بر این است که وقتی تعمیر و ساختمان منزل تختی تمام شد مراسم عروسی انجام گیرد. چون خواهر عروس خانم بخشنده فروغی باید به شیراز برمیگشت روز یکشنبه تختی به اتفاق شهلا و خانم توکلی مادر شهلا و بخشنده خانم روانهی شیراز شدند. جهانپهلوان قصد دارد به اتفاق همسر خود چند روزی در شیراز و چند روزی در اصفهان به سیر و سیاحت بپردزاد و پس از انجام مراسم عروسی برای ماه عسل به سواحل جنوبی اروپا رهسپار گردد.
259