مسلمان و مؤمن همه جا و همه وقت را باید میدان عرصه تبلیغ حق و اقرار به حقایق، و اظهار واقعیات بداند و به این معنا یقین داشته باشد که در تمام موقعیتهاى اظهار دین و اقرار ایمانى و بیان حقایق حضرت حق او را یارى مىدهد و در این جنگ فرهنگى دشمن را به دست دوست مغلوب و مقهور مىکند، و این جنگ مأموریتى الهى است که بر عهده همه مؤمنان آگاه به دین گذارده شده، و داراى پاداش بسیار عظیم است. مؤمن براساس این آیه شریفه میگوید:
آمَنَّا بِاللَّهِ
ایمان آوردم به وجود مقدسى که مستجمع جمیع صفات کما لیسه و اوصاف جمال و جلال و اسماء حسنى است.
ایمان آوردم به ذات مبارکى که آفریننده پرده هستى و همه نقوش ظاهر و باطن است.
ایمانن آوردم به آن خدائى که ایجاد و ابداع فقط و فقط ویژه اوست و بر هر کارى و بر هر چیزى تواناست.
ایمان آوردم به کسى که مالک و مربى و پروردگار جهانیان است و همه موجودات زنده سر سفره او نشسته و هر یک در خور خود روزى خور اوست.
ایمان آوردم به محبوبى که جز او مالکى در همه هستى وجود ندارد، و ذره ذره هستى، همه موجودات بالا و پستى مملوک حضرت او هستند.
ایمان آوردم به وجود مقدسى که کارگردانى عالم خلقت فقط به دست اوست و در هیچ زمینهاى شریک و یا رو مددکار ندارد.
ایمان آوردم به آن حقیقتى که تمام جریانات غیب و شهود به اراده اوست، و سراسر هستى از علم و حکمت و عدالت و رحمت او موج مىزند.
ایمان آوردم به خداوندى که هر موجودى را آفرید او را در طریق هدایت مخصوص به او قرار داد، و بر اثر هدایتش موجود را به طرف کمال و رشد مطلوبش سوق داد.
ایمان آوردم به آن هستى بخشى که براى هدایت انسان پیامبران را برگزید و به آنان کتاب نازل کرد، و به قبول کنندگان هدایت وعده پاداش، و به طاغیان و یاغیان وعده عذاب و عقاب داد.
ایمان آوردم به معبودى که جز او شایسته عبادت شدن نیست و هر قدرتى و هر نیروئى و هر بت زندهاى و هر بت جاندارى در برابر او باطل و فانى و محو و نابود است.
ایمان آوردم به پروردگارى که جز او معبودى وجود ندارد، و حول و قوتى جز او نیست، و همه صفاتش عین ذات و ذات مقدسش بىنهایت، و اراده و علم و رحمتش به همه جا و همه چیز احاطه دارد.
وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا:
ایمان آوردم به قرآن مجید، کتاب حکیم، فرقان عظیم که براى هدایت ما بندگان بر قلب عرشى و ملکوتى محمد (علیهما السلام) نازل شده است.
ایمان آوردم به کتابى که چشمه خوشگوار علم، منبع حکمت، دریاى رحمت و مایه درمان دردهاى روان و باطن و پرورش دهنده عقول و مربى نفوس است.
ایمان آوردم به کتابى که معجزه جاوید پیامبر، و تصدیق کننده نبوت حضرت ختمى مرتبت، و نور پر فروغ حضرت حق در خیمه حیات انسان است.
ایمان آوردم به کتابى که در حقانیت و وحى بودن هیچ شک و تردیدى وجود ندارد، و کتابى است که براى اثبات حق بودنش و این که وحى الهى است که هیچ دستى جز اراده حق در به وجود آوردنش در کار نبوده، از همه جن و انس دعوت به مقابله به مثل نموده و با فریاد رسا اعلام کرده اگر در وحى بودن من شک دارید. آیه یا سورهاى یا همانندم را بیاورید، ولى از زمان نزول تا این زمان که بشر به پیشرفتهاى شگرف علمى نائل شده دعوت قرآن براى مقابله به مثل بىپاسخ مانده و تا قیامت هم بىپاسخ خواهد ماند.
ایمان آوردم به قرآنى که بیانگر توحید ناب، و توضیح دهنده مسائل آفرینش، و روشن کننده راه و روش مستقیم، و عامل وحدت امتها، و هدایتگر گمراهان، و توضیح دهنده سرگذشت واقعى پیشینیان براى عبرت گرفتن قاریان است.
ایمان آوردم به کتابى که دریاى رحمت خدا، و مشعل هدایت حق، و نظم دهنده به زندگى انسان، و تأمین کننده خیر دنیا و آخرت، و سفره پر برکت حضرت ربالعزه، و مایه شرف و کرامت انسان، و زمینهساز عدالت در همه شئون زندگى، وجراغ پر نور فرارى دهنده ظلمتها، و شفاى سینهها، و وسیله رسانیدن انسان به مقام قرب و لقا و رضایت الله و جنت الله است.
ایمان آوردم به کتابى که گوشهاى از حقایقش، و دورنمائى از فلسفه واقعیاتش به این صورت در یکى از حکمتهاى امیرمؤمنان که خود قرآن عینى و تجسم عملى قرآن و شاهد بر نزول آن و شاهد بر نبوت رسول اسلام است بیان شده است:
خداوند ایمان به خود را به معناى واقعىاش جهت پاک شدن قلوب از شرک، و نجات انسانها از اسارت بتهاى جاندار و بىجان واجب و فرض نمود، و نماز را براى پاک شدن بندگان و رهائى آنان از تکبر و خود بزرگ بینى مقرر فرمود، و زکات را موجب رزق و روزى قرار داد، و صوم و روزه را آزمایش براى اخلاص ورزى مردم بر عهده آنان گذاشت، حج را که گردهمائى مؤمنان متمکن در روزهاى معین است، و نقطه دیدار مسلمانان مستطیع از همه نقط عالم براى تقویت دین معین نمود، و جهاد را مایه عزت و ارجمندى و پیروزى اسلام، و امر به معروف را بخاطر اصلاح عموم، و نهى از منکر را براى بازداشتن سبک مغزان از کارهاى بیهوده و زیانآور، و صله رحم را براى فراوانى نفرات، و قصاص را براى حفظ خونها، و اقامه حدود را براى بزرگداشت محرمات، و حرمت شرب خمر را براى حفظ عقل، و دورى از دزدى را براى پابرجائى پاک دامنى، و ترک زنا را براى حفظ نسب، و ترک لواط را براى ازدیاد نسل، و شهادات در دادگاههاى عدل را براى پشتوانه حق بر ضد انکارها، و ترک دروغ را بخاطر شرافت راستى و سلام را امانى از خطرات، و امامت و رهبرى به حق را براى نظام حیات امت و فرمانبردارى را براى بزرگداشت مقام امامت برعهده همگان واجب نمود. «1»
ایمان آوردم به کتابى که خلاصه و نتیجه همه کتابهاى آسمانى، و ارائه دهنده اسلام کامل و جامع و تمام کننده نعمت بر انسان تا روز قیامت است.
ایمان آوردم به کتابى که نور است و منور کننده قلب و جان و راهگشاى مشکلات و نجات دهنده بشر از مهالک دنیا و آخرت است.
وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ ...
ایمان آوردم به آنچه از حکمت و معارف و وسایل هدایت و مایه رشد و تکامل انسان به قهرمان توحید حضرت ابراهیم و بنده مخلص خدا حضرت اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده، و ایمان آوردم به آنچه از حقایق به موسى و عیسى و همه انبیا براى نجات انسان از شرک و بت پرستى، و از چاه ضلالت و گمراهى، و براى اصلاح عمل و اخلاق آدمى عطا شده است، و من مانند یهود و نصارى گرایش به دین ساخته شده هوا و هوس ندارم، بلکه ایمان دارم که میان پیامبران در اهداف والایشان و این که همه آنان به اسلام وحى شده خدا که عبارت از توحید و یکتاپرستى و احکام و قوانین بر وفق مصالح دنیا و آخرت انسان است هیچ تفاوت و فرقى نیست، و همه را از آدم تا خاتم معبوث شده حق مىدانم، و قائل به پایان گرفتن نبوت به موسى یا به عیسى نیستم، و این تفرقه در دین را ابداً قبول ندارم و با همه وجود تسلیم خدا و فرمانهاى حکیمانه او هستم.
این حقایق که اقرار به آن و ابلاغش واجب است دین هر مؤمنى و راه و روش هر انسان مسلمانى و هر با انصافى است، دینى که چشمپوشى از آن براى یک لحظه جایز نیست و سکوت از ابلاغش حرام و تقویتش در هر دوره و در فشار هر نوع سختى و ناراحتى واجب عقلى و شرعى است.
خطاب حق به همه انسانها و به ویژه یهود و نصارى در رابطه با هدایت
از آنجا که هدایت حقیقتى و آئین واقعى ایمان به خدا و وحدانیت او و نفى شرک از حریم آن ذات مقدس، و ایمان به کتابهاى نازل شده بر انبیا و تصدیق نبوت پیامبران و تسلیم بودن در برابر خدا و همه خواستههاى اوست و جز این راه حقى و صراط مستقیمى وجود ندارد، حضرت حق خطاب به یهود و نصارى و همه انسانها فرموده:
که راه همه شما به هر رنگ و کیفیتى که باشد باطل است، و همه از گردونه هدایت خارج و در گمراهى و ظلالت به سر مىبرید، چنانچه آنان هم به همان حقایقى که شما ایمان آوردید ایمان بیاورند.
قطعاً هدایت یافته و در صراط مستقیم الهى قرار گرفتهاند، و جهان جایگاه یک امت متحد و منسجم و همدل و همراز خواهد شد، و همه مفاسد و فتنهها و کشمکشها خاتمه خواهد یافت، و امنیت و عافیت سراسر گیتى و خیمه حیات انسان را فرا خواهد گرفت، و اگر از این حقایق و مایههاى خیر دنیا و آخرت اعراض کنند و روى برتابند جز این نیست که در چاه خطرناک نفاق، دوئیت، نزاع و ستیز قرار داشته و هر یک منبعى از شر و فساد و ظلم و ستم و مایهاى براى ایجاد تفرقه و قطعه قطعه شدن دین و ملت خواهند بود، ولى اى رسول من با توجه به این که لبهى تیز حملات همه آنان نبوت و رسالت توست، و نمىخواهند جهان از پرتو تو و اسلام الهى روى آرامش ببینند، و در این فکرند که از آب گلآلود ماهى بگیرند، و دیگران را در جهل و بىخبرى نگاه دارند، و در وادى ضلالت حیران و سرگرانشان کنند و سپس به غارت گنجینههاى معنوى و مادى آنان برخیزند ما نخواهیم گذاشت در سطح جهان موفق شوند، بلکه شر و زیان آنان را از تو برمىگردانیم که خدا شنواى هر صدا و هر راز و رمز و هر پیمان و قراردادى از هر کسى نسبت به هر چیزى است، و به همه امور و ترفندهاى دشمن نابکار آگاه و داناست.
اینان بدانند که جنگ با خدا و ستیز با پیامبر، و دشمنى با اسلام هرگز پیروزى ندارد، و مطمئن باشند که نصرت و یارى خدا شامل پیامبر و مؤمنان است.
رنگ خدائى
تصدیق توحید، و یگانه دانستن معبود، و نفى هر عیب و نقص از او، و بندگى و عبودیت براى او، و باور داشتن نبوت همه پیامبران، و ایمان به همه کتابهاى آسمانى صبغة الله و رنگ خدائى است.
قرآن از اسلام و دین الهى به تعابیر مختلفى یاد کرده که مفهوم و معناى همه آنها یکى است:
«فطرة الله، صبغة الله، کلمة الله، دین الله، صراط الله، هدى الله، نور الله، حبل الله، سبیل الله.»
راستى چه آئین و دینى نیکوتر از آئین خداست؟
اى یهود و نصارى و اى همه کسانى که به عقل و فطرت پشت کرده و از رنگ الهى اعراض کردهاید ما فقط و فقط حضرت الله معبود واقعى را عبادت مىکنیم و دین ما همان اسلام خدا و آئین همه پیامبران است، و با درکى که به توفیق حق از دین داریم، تحت تأثیر تبلیغات پوچ و بىاساس شما قرار نمىگیریم.
پی نوشت :
______________________________
(1)- نهجالبلاغه حکمت 252.
برگرفته شده از:
کتاب : تفسیر حکیم جلد چهارم
نوشته : استاد حسین انصاریان