ماهان شبکه ایرانیان

سفارشات امیرالمؤ منین علیه السلام به امام مجتبى علیه السلام

در نهج البلاغه ، نامه بسیار طولانى و مبسوطى است که در صدر این نامه نوشته شده است که امام علیه السلام این نامه را هنگام بازگشت از جنگ صفین مرقوم فرموده اند

سفارشات امیرالمؤ منین علیه السلام به امام مجتبى علیه السلام

در نهج البلاغه ، نامه بسیار طولانى و مبسوطى است که در صدر این نامه نوشته شده است که امام علیه السلام این نامه را هنگام بازگشت از جنگ صفین مرقوم فرموده اند. بهانه و مخاطب نامه ، فرزند بزرگوارشان امام مجتبى علیه السلام است ، ولى گویى این مطالب را به عنوان یک پدر براى همه فرزندان بیان فرموده است و اساسا، باید گفت امام مجتبى علیه السلام در این میان موضوعیت ندارد. او اشرف و اجل از این است که مخاطب این گونه سخنان قرار گیرد؛ چون او نیز خود داراى مقام عصمت است و معلم به تعلیمات الهى . ولى فرمایش هاى امیرالمؤ منین علیه السلام در این نامه ، تذکارها، نصایح و مواعظ یک پدر پیر دنیا دیده و سرد و گرم چشیده روزگار است ، هنگامى که احساس مى کند عمرش ‍ به پایان رسیده و فرزندانش نزدیک او نشسته اند. مى خواهد همه تجربیات پرحادثه خود را براى فرزندانش بیان کند. در تعبیرى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم در وصف امیرالمؤ منین علیه السلام آمده است :
اءنا و على اءبوا هذه الامّة (611).
((من و على (علیه السلام ) در حکم پدران این امت هستیم )).
یقینا همه پدران و مادران و همه فرزندان مسلمان و معتقد به ولایت اهل بیت علیهم السلام و شیعیان این معنا را قبول دارند که هیچ پدرى دلسوزتر از وجود مقدس امیرالمؤ منین علیه السلام براى فرزندش نخواهد بود. بنابراین گزیده هایى از سخنان حضرت و نصایح امام علیه السلام را به فرزندش امام مجتبى علیه السلام به صورت کوتاه ذکر مى کنیم .
1 - سفارش به تقوا و توجه به آخرت
حضرت مى فرمایند:
مِنَ والِدِ الفَانِ المُقِرِّ لِلزَّمَانِ المُدَبِرِ العُمُرِ المُستَسلِمِ للدُّنیا السَّاکنِ مَسَاکنَ المَوتَى و الظَّاعنِ عنها غَدا الى المَولُودِ المُؤَمِّلِ مَا لا یُدرِکُ السَّالِکِ سَبیلَ مَن قَد هَلَکَ غَرَضِ الاَسقَام و رَهینَةِ الاَیَّامِ و رَمِیَّةِ المَصَائِبِ و عِبدِ الدُّنیا و تاجِرِ الغُرورِ،...، اءَحىِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ و اءَمِتهُ بالزَّهَادَةِ و قوه بِالیَقینِ و نَوِّرهُ بالحِکمَةِ و ذَلِّلهُ بِذِکرِ المَوتِ(612).
((از پدرى که در آستانه فنا است و چیرگى زمان را پذیرا است ، زندگى را پشت سر نهاده ، تسلیم گردش روزگاران شده ، نکوهش این جهاد کرده ، و آرمنده در سراى مردگان ، و فردا کوچنده از آن . به فرزندى که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، رونده راهى است که به جهان نیستى درآید.
فرزندى که بیمارى ها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه . تیر مصیبت ها بدو پران است و خود دنیا را بنده گوش به فرمان و سوداگر فریب است ... دلت را به اندرز زنده دار و به پارسایى بمیران ، و به یقین نیرو بخش و به حکمت روشن گردان و با یاد مرگ خوارش ساز)).
حضرت این نامه را به عنوان پدرى که عمرى را سپرى کرده ، سرد و گرم روزگار را چشیده است و روزهاى آخر حیات دنیا را مى گذراند و به زودى در سکناى مردگان و گذشتگان ماءوا مى گیرد، به فرزندى که آرزوهاى دست نایافته اى دارد و باید راه گذشتگان را طى کند، مى نویسد.
در واقع همه ما مشمول این خطاب امیرالمؤ منین علیه السلام هستیم ؛ به خصوص فرزندان ، نوجوانان و جوانان ما باید به این مطالب امیرالمؤ منین علیه السلام خوب عنایت کنند. بعد از این که مقدماتى را بیان مى فرمایند، اول فرزندان مسلمان را به موضوع تقوا و اعتصام به حبل اللَّه توصیه مى فرمایند و بعد مى فرمایند: هیچ واسطه و سببى بین انسان و خالقش استوارتر، محکم تر و ارزشمندتر از تقوا و پرهیز از گناه نیست .
قلب انسان مانند همه موجودات دیگر، اقبال و ادبار دارد و حیات و ممات . اگر انسان دچار دل مردگى و ضعف قلب شود، حیاتى را که این قلب به آن نیاز دارد، باید به وسیله موعظه تامین کند. قلب را با شنیدن موعظه و مطالعه مواعظ دیگران ، زنده کند. اما گاهى قلب نیاز به مهار کردن دارد و مهار دل با زهد و دورى گزیدن از محرمات و منهیات الهى است .
پس وسیله رشد قلب و حیات و شادابى و طراوت دل ، استماع مواعظ است و ابزار مهار آن ، زهد و پرهیز از محرمات است و آنچه موجب تقویت دل و قلب است ، یقین است .
2 - مطالعه در تاریخ گذشتگان
حضرت در ادامه مى فرمایند:
و اءَعرِض علیه اءَخبَارِ المَاضِینَ و ذَکِّرهُ بمَا اءَصَابَ مَن کانَ قَبلَکَ مِنَ الاوَّلینَ و سِر فِى دِیَارِهِم و آثارِهِم فَانظُر فیمَا فَعَلُوا و عمَّا انتَقَلُوا و اءَینَ حَلُّو و نَزَلُوا فانَّکَ تَجِدهُم قدانتَقَلُوا عنِ الاَحِبَّةِ و حَلُّوا دِیَار الغُربَةِ و کاءَنَّکَ عن قلیل قد صِرتَ کَاءَحَدِهِم فَاءَصلِح مَثوَاکَ و لا تَبِع آخِرَتَکَ بدُنیَاکَ(613).
((فرزندم ! اگر مى خواهى دل تو همیشه زنده باشد سعى کن آن را به تاریخ گذشتگان و آنچه از آنان باقى مانده آگاه بدارى . در آثار و سرزمین هاى آنان سیر و سیاحت کن و بر تاریخ زندگى گذشتگان احاطه پیدا کن و ببین که این گذشتگان چه کرده اند، به کجا منتقل شده اند و جایگاه نهایى آنها کجا بوده است ؟ اگر خوب به حال آنان بنگرى مى بینى که دنیا برایشان دوام و بقا نداشته است ؛ آنها از این عالم رخت بربسته و از میان دوستانشان مفارقت کرده اند و در جایگاه غربت ماءوا گرفته اند. فرزندم ! باید بدانى که در آینده نزدیک تو هم بسان آنها، همان راه را طى خواهى کرد. فرزندم ! مراقب باش که در مسیر زندگى ات ، هرگز آخرت را با دنیا معامله نکنى )).
امیرالمؤ منین علیه السلام در جاى دیگر همین نکته را دقیق تر بیان مى کنند که انسانهاى عاقل کسانى اند که متاع بى ارزشى را با متاع ارزشمند معامله نمى کنند.
پیامبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم در وصیت خود به امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند:
یا على شرُّ النَّاس مَن باعَ آخِرتَهُ بدنیَاهُ و شرّ مِنهُ مَن بَاعَ آخِرته بدُنیا غَیرِهِ(614).
((یا على ! بدترین مردم کسى است که آخرت خود را با دنیا معامله مى کند و بدتر از او کسى است که آخرتش را به دنیاى دیگران مى فروشد)).
پدران ، مادران و فرزندان عزیز را باید به این نکته بسیار مهم در کلام معصوم علیه السلام توجه داد که اولا، دنیا و عمرهاى کوتاه متعارف در مقایسه با آخرت که حیات ابدى و خلود است ، هرگز قابل معامله نیست . کسى که مسیرى را طى مى کند تا به منزل مقصود خود برسد، هیچ گاه توقف گاه موقت را با منزل ابدى عوض نمى کند. نکته دیگر این که ، در این ایام و روزگارى که مسائل حاد اجتماعى و سیاسى دامن همگان را گرفته ، مبادا به خاطر دنیاى دیگران و رسیدن دیگران به منصب و اقتدار، آخرت خود را تباه کنیم .
3 - آثار آگاهى از تاریخ گذشتگان
حضرت بعد از این که فرزند خود را به مطالعه در تاریخ گذشتگان و سیر در آثار و سرزمین آنها توصیه مى فرمایند، نتیجه این سیر را این گونه بیان مى کنند:
اءى بُنَىَّ اءِنِّى و ان لَم اءَکُن عُمِّرتُ عُمُرَ مَن کانَ قَبلِى فَقَد نَظَرتُ فى اءَعمالِهم ... بل کاءَنِّى بمَا انتَهَى الىَّ مِن اءُمورِهم قد عُمِّرتَ معَ اءَوَّلهم الى آخِرهم فَعَرَفتُ صَفوَ ذلک مِن کَدَرِهِ و نَفعِهِ مِن ضَرَرِ فَاستَخلَصتَ لکَ مِن کُلّ اءَمر نَخِیلَهُ و تَوَخَّیتُ لک جَمیلَهُ و صَرَفتُ عنکَ مَجهولَهِ و راءَیتُ حیث عَنَانِى مِن اءِمرکَ مَا یَعنِى الوَالِدَ الشَّفیقَ و اءَجمَعتَ علیهِ مِن اءَدَبِکِ اءَن یکون ذلک و اءنت مُقبِلُ العُمُر و مُقتُبِلُ الدَّهر،... ثمَّ اءَشفَقتَ اءَن یَلتبِسَ علیک مَا اختَلَفَ النَّاسُ فیه مِن اءَهوَائِهِم و آرائِهِم مثلَ الَّذِى التَبَسَ علیهم فکان اءَحکَامُ ذلک على ما کَرِهتُ من تَنبِیهِکَ له اءَحبَّ الىَّ مِن اِسلامِکَ الى اءَمرِ لا آمَنُ علیک به الهَلَکَةَ(615).
((فرزندم ! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده اند نزیسته ام ، اما در کارهاشان نگریسته ام ؛ گویى چنان است که با نخستین تا آخرینشان به سر برده ام . پس از آنچه دیدم روشن را از تار و سودمند را از زیانبار بازشناختم و براى تو از هر چیز، زبده آن را جدا ساختم و نیکویى آن را برایت جستجو کردم و آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور انداختم و چون به کار تو چونان پدر مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم ؛ چنان دیدم که این عنایت در عنفوان جوانى ات به کار رود... سپس از آن ترسیدم که راءى و هوایى که مردم را دچار اختلاف گردانید تا کار بر آنان مشتبه گردید، بتازد و بر تو نیز کار را مشتبه سازد. پس هرچند آگاه ساختنت را از آن خوش نداشتم ، استوار داشتنش را پسندیده تر داشتم تا آن که تو را به حال خود واگذارم ، و به دست چیزى که هلاکت در آن است بسپارم )).
نکته موردنظر ما سخن اخیر امام علیه السلام است که مى فرمایند: با این که بیان بسیارى از شرور و یادآورى زشتى هاى گذشتگان مطلوب نیست به نظر برخى ، ذکر بدى ها و زشتى هاى تاریخ کار خوبى نیست اما من این کار را انجام مى دهم ؛ براى این که زشتى ها و بدى ها بر تو روشن شود و گرفتار آنها نشوى و در وادى مصائبى که آنها سقوط کردند، سقوط نکنى .
نکته مهم دیگرى که مى توان بدان اشاره کرد این است که طبق این فرمایش امیرالمؤ منین علیه السلام ، والدین موظفند شرح حال گذشتگان ، آبا و اجداد و مشکلاتى را که موجب سقوط و ناکامى آنها بوده ، براى فرزندانشان بازگو کنند و از بیان همین داستان ها و قصه هاى تاریخى امت ها و ملت ها در هدایت فرزندان و مصونیت آنها براى زندگى آینده استفاده کنند.
4 - معیار دوستى و دوست داشتن
نکته دیگرى که امام علیه السلام به فرزند خود فرموده اند و به عنوان آخرین نکاتى که لازم است پدران و مادران به فرزندان بیاموزند، بیان مى شود، این است که :
یا بُنَىَّ! اجعَل نَفسَک میزانا فیما بینک و بین غیرک فاءحبِب لغیرک ما تحبُّ لنفسک واکرَه له ما تطکرَه لها و لا تَظلم کما لا تحبُّ اءَن تظلم و اءحسن کما تحبُّ اءَن یُحسِنَ الیک واستقبِح مِن نفسک ما تَستَقبِحُهُ مِن غیرک (616).
((فرزندم ! نفس خود را بین خود و دیگران میزان قرار بده و براى دیگران دوست داشته باش . آنچه را که درباره خود دوست دارى و آنچه را که خود از آن گریزانى براى دیگران هم مپسند. به دیگران ظلم نکن چنان که دوست ندارى به تو ظلم شو و به دیگران نیکى کن ، همان گونه که دوست دارى ، دیگران به تو نیکى کنند. و آنچه که از دیگران قبیح مى بینى ، بدان که ارتکابش براى تو هم قبیح است )).
این هم قاعده اى است که پدران و مادران باید به فرزندان خود بیاموزند تا آنان ، انسانهایى خودپسند و خودخواه تربیت نشوند و کسانى باشند که به سرنوشت دیگران هم حساس هستند و معیار حساسیت نسبت به سرنوشت دیگران هم خودشان باشند، هرگز قدم به وادى ظلم نگذارند. همان گونه که دوست ندارند، کسى به آنها ظلم کند.
5 - پرهیز از عجب و هتک حرمت
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند:
و لا تَقُل ما لا تَعلمُ و اَن قَلَّ ما تَعلَمُ و لا تقُل ما لا تُحبُّ اَن یُقال لک و اَعلم اءَنَّ الاءِعجَابَ ضدُّ الصَّوابِ و آفةُ الاَلبابِ فَاسعَ فى کَدحِکَ و لا تکِن خازنا لَغیرکَ و اذا اءَنت هُدِیتَ لِقَصدِکَ فکُن اءَخشَعَ ما تکون لربِّکَ(617).
((آنچه که نمى دانى مگوى ؛ گرچه دانسته هاى تو کم باشد منظور حضرت این است که وقتى انسان به چیزى علم ندارد، نباید لب به سخن باز کند که این کار موجب هتک حیثیت و حرمت انسانى مى شود آنچه را که دوست ندارى درباره تو گفته شود، درباره دیگران هم مگوى . هیچ گاه عجب تو را نگیرد، که اگر دچار عجب شدى ، از مسیر صواب منحرف خواهى شد.
عُجب بسان مرضى ، عقل تو را از پاى در خواهد آورد عجب ، مثل خوره که جسم را مى خورد، عقل انسانى را نابود مى کند. گشاده دست باش و انباردار دیگران نباش ؛ و چون به مقصد رسیدى ، نسبت به پروردگارت خاضع تر باش )).
منظور حضرت از این جملات این است که فرزندم ! بدان که در دنیا براى تحصیل مال و ثروت تلاش خواهى کرد، اما از این ثروت و مال بهره مند نخواهى شد و فقط امانتدار از دیگران خواهى بود؛ یعنى اموالى را جمع مى کنى و از خود به جاى مى گذارى و از این عالم مى روى . اگر از راه حلال جمع آورى کرده اى ، خودت بهره اى نبرده اى ، بلکه دیگران بهره مند شده اند و اگر از راه حرام جمع آورى کرده اى ، وزر و وبالش براى تو و لذایذ و عیشش براى وراث تو مى ماند.
25 - حقّ برادر
وَ اَمَّا حقّ اءَخیکَ فَتَعلَمُ اءَنَّهُ یَدُکَ الَّتى تَبسُطُها، و ظَهرُکَ الَّذى تلجَاءُ الیه ، و عزُّکَ الَّذى تَعتَمِدُ علیه ، و قوَّتِکَ الَّتى تَصولُ بها، و لا تَتَّخِذهُ سِلاحا على مَعصیةِ اللَّه ، و لا عُدَّة للظُّلم بحقّ اللَّه ، و لا تَدَع نُصرَتَهُ على نفسه ، و معونَتَهُ على عدوِّهِ، والحَولَ بَینَه و بینَ شَیاطِینِهِ، و تَاءدِیَةَ النَّصیحَةِ الیه و الاءِقبَال علیه فى اللَّه ، فانِ انقَادَ لربِّهِ و اءَحسَنَ الاءِجابَةَ له و الا، فلیَکُن اللَّه آثَرَ عندَکَ، و اءَکرَمَ علیک منهُ.
((وَ اَمَّا حقّ برادرت این است که بدانى او دست تو است ، که آن را مى گشایى و پشت و پناه تو است ، که بدان پناه مى برى و عزت تو است ، که بدان اعتماد دارى ؛ و قدرت و نیروى توست که با آن یورش مى برى . مبادا که او را ابزار نافرمانى خدا قرار دهى و به وسیله او راه ستم پیشه کنى ! همواره او را یاور باش و در قبال دشمن ، کمک کار. میان او و شیاطین حائل شو و در نصیحت او کوشش کن و براى خدا به او اقبال داشته باش . اینها همه تا زمانى است که او مطیع و منقاد و فرمانبردار خدایش باشد؛ وگرنه خدا نزد تو مقدم و گرامى تر مى شود)).
حقّ برادر، آخرین مورد از حقوق چندگانه اى است که در مساله مبارکه حقوق ، تحت عنوان حقّالرحم مطرح شده است . حقّ مادر، پدر، فرزند و آخرین آنها، حقّ برادر است .
معنى رحم از نظر روایات
اصل کلمه رحم در لغت معناى رقت ، نازک دلى و مهربانى و محبتى است که به احسان و نیکوکارى منتهى مى شود. راغب اصفهانى ، در کتاب ((مفردات )) این روایت را نقل مى کند:
انَّ الرَّحمَةَ من اللَّه اءِنعام و اءِفضال ، و مِنَ الآدمیّین رِقَّة و تعطُّف (618).
((رحمت خداوند، یعنى انعام و تفضل و رحمت انسانى ؛ یعنى رقت و عطوفت و مهربانى )).
در این روایت ، رحمت این گونه معنا شده است که اگر رحمت به خدا نسبت داده شود و بگوییم رحمت الهى ؛ یعنى خدا به انسان ، نعمت مى دهد و تفضل مى کند؛ و اگر رحمت را به انسان ها نسبت دادیم ، به معناى همان رقت قلب ، نازک دلى ، عطوفت و مهربانى است . در روایتى که راغب اصفهانى در همین ماده رحم در کتاب خود نقل مى کند، رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم مى فرمایند:
لمّا خلَق اللَّه الرحِمَ قال له : اءَنَا الرَّحمن و اءَنت الرَّحم شققتُ اسمَک من اسمى فمَن وصَلک وصَلتُه و مَن قطَعک قطعتُه (619).
((وقتى خداوند رحم را خلق فرمود، او را مخاطب قرار داد و فرمود که من رحمانم و تو رحم . اسم تو را از اسم خود مشتق کردم ؛ آن کس که با تو اتصال و ارتباط برقرار کند، من نیز لطف خود را از او دریغ نمى کنم و آن کس که ارتباط و پیوند رحمیت را ببرد، من هم با او قطع پیوند خواهم کرد)).
این قطع الهى شاید ناظر به این معنى است که خداوند رحمت خود را از او دریغ مى کند و وقتى خداوند رحمتش را از انسانى دریغ کند، دیگر نمى تواند به حیاتش ادامه دهد. شاید سر این که در روایات آمده است که قاطع رحم طول عمرش کوتاه است ، در همین نکته نهفته است .
کلمه رحم در لغت مشتقى دارد ((رحوم )) گفته مى شود و رحوم ، به زنى اطلاق مى شود که از درد رحم رنج مى برد. به همین تناسب این ماده براى اقربا و کسانى که در رحم واحد اشتراک دارند، به عاریت گرفته شده است . بنابراین نزدیکان را ارحام مى گویند.
در سوره مبارکه کهف ، وقتى داستان ملاقات موسى و خضر علیهماالسلام را بیان مى کند، حضرت خضر علیه السلام در یکى از موارد براى امتحان حضرت موسى علیه السلام ، آن طفل را مى کشد و موسى اعتراض مى کند؛ در پاسخ به اعتراض ، قرآن از قول خضر علیه السلام علت کشتن طفل را چنین بیان مى کند که او فرزند پدر و مادرى بود که قرار بود شرارت کند، من او را کشتم . خداوند به آنها فرزندى خواهد داد که او به رحمیت نسبت به پدر و مادر نزدیک تر و پایبندتر خواهد بود(620).
بنابراین ، برادر مثل پدر، مادر و فرزند در سلسله ارحام و نزدیکان انسان است و در رساله مبارکه امام سجاد علیه السلام نیز حقوق آنها به ترتیب در یک جا قرار دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی