ماهان شبکه ایرانیان

قیام امام حسین و احیای سنت شهادت

پیامبر اسلام با آوردن آیینی نو که بر اساس ایمان به خدا استوار بود، سنت شهادت را پی ریزی کرد و به گواهی تاریخ، عامل بسیاری از پیروزیهای بزرگ مسلمانان، استقبال آنان از شهادت در راه خدا به خاطر پیروزی حق بود

قیام امام حسین و احیای سنت شهادت

پیامبر اسلام با آوردن آیینی نو که بر اساس ایمان به خدا استوار بود، سنت شهادت را پی ریزی کرد و به گواهی تاریخ، عامل بسیاری از پیروزیهای بزرگ مسلمانان، استقبال آنان از شهادت در راه خدا به خاطر پیروزی حق بود. اما پس از در گذشت پیامبر، در اثر انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود، گسترش فتوحات و سرازیر شدن غنایم به مرکز خلافت و عوامل دیگر، کم کم مسلمانان روحیه سلحشوری را از دست دادند و به رفاه و آسایش خو گرفتند، به طوری که هر کس به هر نحوی قدرت را در دست می گرفت، مردم از ترس از دست دادن زندگی آرام و گرفتار شدن در کشمکشهای اجتماعی براحتی از او اطاعت می کردند، و ستمگرانی که بنام اسلام بر آن مردم حکومت می کردند، از این روحیه آنان استفاده می کردند و هر چه از عمر حکومت بنی امیه می گذشت، این وضع بدتر می شد تا آنکه در اواخر عمر معاویه و آغاز حکومت یزید به اوج خود رسید.

در آن زمان شیوخ قبایل و رجال دینی، غالباً مطیع زر و زور بودند و وجدان و شخصیت خود را در برابر مال و ثروت نا چیز دنیا می فروختند. رهبران دینی و سیاسی آن روز، با آنکه از ریشه پست خانوادگی «عبید الله بن زیاد» کاملاً آگاه بودند، در برابر وی سر تسلیم فرود می آوردند. این گونه افراد نه تنها در برابر یزید و ابن زیاد، بلکه در برابر زیر دستان ستمگر آن دو نیز مثل موم نرم و مطیع بودند، زیرا جاه و مال و نفوذ در اختیار آنها بود و این عده می توانستند در سایه تقرب و دوستی با آنها به نام و نان و نوایی برسند.

دسته دیگری نیز که در پستی کمتر از دسته اول نبود، زاهد نمایان عوامفریب بودند که ریاکارانه تظاهر به زهد و خداشناسی می کردند تا از طریق ظاهر فریبنده خویش، لقمه چربی گیر بیاورند، ولی همین که توجه ستمگران وقت را به خود جلب می کردند، در جرگه وابستگان به آنان قرار می گرفتند.

مردم آن روز با این چهره آشنا بودند و چنان با رفتار کثیف این عده خو گرفته بودند که اعمال آنان در نظرشان طبیعی و عادی جلوه می کرد و موجب هیچ گونه اعتراض و انتقادی نمی شد.

زندگی مردم عادی آن عصر نیز طوری بود که یگانه هدف آنان، تامین حوائج شخصی بود. هر کس به خاطر زندگی شخصی خود کار می کرد و به خاطر رسیدن به هدفهای شخصی زحمت می کشید و هیچ فکری جز دستیابی به مقاصد شخصی نداشت. جامعه و مشکلات بزرگ آن، به هیچ وجه مورد توجه یک فرد عادی نبود.

تنها چیزی که مورد توجه این گونه افراد بود و خیلی مواظب آن بودند، این بود که مقرریشان قطع نشود. آنان از ترس قطع شدن مقرری، دستور روسا و رهبران خود را بی کم و کاست اجرا می کردند و از بیم این موضوع، با هر گونه صحنه ظلم و فساد که روبرو می شدند، لب به اعتراض و انتقاد نمی گشودند.

قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ این وضع را دگرگون ساخت و سنت شهادت را در جامعه اسلامی زنده کرد. حسین ـ علیه السلام ـ با قیام خود، پرده از روی زندگی آلوده و پست مسلمانان برداشت و راه نوینی پیش پای آنان گذاشت که درّ آن سختی هست، حرمان هست، اما ذلت نیست.

برای آنکه میزان تاثیر قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ در بیداری روح حماسه و شهادت در جامعه اسلامی آن روز روشن گردد، باید توجه داشت که جامعه اسلامی پیش از حادثه عاشورا (با صرفنظر از اعتراضهای موضعی و مقطعی چون حرکت حجر) بیست سال به سکوت و تسلیم گذرانده بود و با آنکه در این مدت نسبتاً طولانی موجبات قیام فراوان بود، کوچکترین قیام اجتماعی رخ نداده بود.

در جنبش مردم کوفه نیز، که به آمدن مسلم انجامید، دیدیم که یک تهدید دروغین آمدن لشکر شام چگونه انبوه مردم را از گرد نماینده شجاعِ سالار شهیدان ـ علیه السلام ـ پراکنده ساخت.

فاجعه کربلا وجدان دینی جامعه را بیدار کرد و تحول روحی ای به وجود آورد که شعاع تاثیر آن، جامعه اسلامی را فرار گرفت، و همین کافی بود که مردم را به دفاع از حریم شخصیت و شرافت و دین خود وا دارد، روح مبارزه را ـ که در جامعه به خاموشی گراییده بود ـ شعله ای تازه بخشد، و به دلهای مرده و پیکرهای افسرده، حیاتی تازه دمیده آنها را به جنبش در آورد.

از نخستین جلوه های این تحول، قیام و مخالفت «عبد الله بن عفیف ازدی » در کوفه بود. آنگاه که پسر زیاد نخستین سخنرانی پس از جنگ مبنی بر اعلام پیروزی خود را با دشنام و ناسزا به امام حسین ـ علیه السلام ـ آغاز کرد، با خروش و فریاد اعتراض عبدالله بن عفیف که مردی نابینا بود[1] روبرو گردید. پسر زیاد دستور بازداشت او را صادر کرد. افراد قبیله عبدالله او را به منزل رساندند. پسر زیاد گروهی از دژخیمان را جهت دستگیری او فرستاد. عبدالله با شجاعت در برابر یورش آنان مقاومت کرد، ولی سر انجام دستگیر شد و به شهادت رسید[2].

 

 

پی نوشت:

[1] . عبدالله بن عفیف از یاران على علیه السلام بود و یک چشمش را در جنگ جمل و چشم دیگر را در جنگ صفین از دست داده بود

[2] . محمد بن جریر الطبرى ، تاریخ الاءمم و الملوک ، بیروت ، دار القاموس الحدیث ، ج 6 ص 263ـ ابو مخنف ، مقتل الحسین ، قم ، ص 207ـ سید ابن طاووس ، اللهوف فى قتلى الطفوف ، قم ، منشورات مکتبه الداورى ، ص 69


منبع : تبیان زنجان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی