حضرت زینب (س ) از برادر دل نمى کند، به دست و پاى برادر افتاد و بوسید، سایر بانوان حرم ، آن حضرت را محاصره کرده و دست و پاى او را مى بوسیدند و گریه مى کردند، امام آنها را آرام کرد و به خیمه برگردانید، سپس خواهرش را به تنهایى طلبید و او را دلدارى داد.
(و امر یده على صدرها وسکنها من الجزع )؛ سرانجام ، امام حسین (ع ) دستش را بر سینه خواهرش زینب کشید، زینب آرام گرفت و دیگر بى قرارى نکرد.
امام به او فرمود: افرادى که صبر مى کنند، پاداش بسیار در پیشگاه خدا دارند، صبر کن تا به پاداشهاى الهى برسى ...
آن گاه زینب (س ) خشنود شد و اظهار سرور کرد و عرض کرد: (یا ابن امى طب نفسا و قرعینا فانک تجدنى کما تحب و ترضى )؛ اى پسر مادرم . خاطرت شاد و چشمت روشن باد، چرا که مرا آن گونه که دوست دارى و خشنود هستى ، خواهى یافت .
زبان حال زینب (س ) در این وقت این بود:
صبرت على شى ء امر من اصبر
|
ساءصبر حتى یعجز الصبر عن صبرى
|
یعنى : بر چیزى که تلخ تر از تلخى گیاه صبر است ، صبر مى کنم ، و به زودى چنان صبر مى کنم ، که نیروى صبر از قدرت صبر من ، درمانده گردد. آرى ، به گونه اى صبر کنم ، که صبر از من خسته شود.
هان برو زینب که درد است بى دوا
|
تند رو زینب که خواهى شد اسیر
|
زین اسیرى هست جانت ناگزیر
|
در غریبى بى کس اند، تو یار باش
|
گر خورد سیلى سکینه دم مزن
|
عالمى زین دم زدن بر هم مزن
|
منبع : 200 داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)