کارى که رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم در مدینه انجام دادند، به اصطلاح امروز، حرکتى نمادى و سمبلیک بود. مساله مواخات و برادرى میان مسلمان ها در واقع تنبه و توجه دادن آنها به همان عواطف انسانى بود؛ چیزى که وجه تمایز انسان از سایر مخلوقات است .
مساله غرائز انسان و حیوان در همه شوون با یکدیگر مشترک است : عواطف انسانى نسبت به فرزند، پدر، مادر و وابستگان به آنها همه مشترک است ؛ غریزه خشم و شهوت نیز میان انسان و حیوان مشترک است ، اما چیزى که انسان را از سایر حیوانات ممتاز مى کند، دگردوستى و احساس علاقه ، عاطفه و مسوولیت انسان ها نسبت به یکدیگر است .
بنابراین ، رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم با این حرکت در مدینه مى خواستند این عواطف خفته را بیدار کنند. همان طور که ممکن است گاهى برادران و خواهران صلبى که از یک اصل و ریشه هستند، با همدیگر تضاد پیدا کنند و این تضاد چنان تبدیل به عداوت و دشمنى شود که همه عواطف فراموش شود که گویى اینها یکدیگر را هرگز به عنوان برادر، یا خواهر نمى شناخته اند، میان انسان ها نیز ممکن است چنین اتفاقى بیفتد که تا این اندازه از یکدیگر دور افتاده شوند. اما به صورت طبیعى خواهر و برادر صلبى ، منافع و مضار مشترکى را احساس مى کنند و با هم احساس نزدیکى و عطوفت مى کنند، پس خواهر و برادران دینى نیز مى توانند و باید چنین باشند و این کارى بود که رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم با آمدن به مدینه انجام دادند و میان مسلمانان ، عقد اخوت بستند. در همان یکى دو سال ورود حضرت به مدینه بود که میان هر یک از مهاجر و انصار پیوند برادرى برقرار کرده ، خود نیز با امیرالمؤ منین على بن ابى طالب علیه السلام پیوند برادرى بستند. بعد آن چنان این روابط عمیق و مستحکم شد، که یکدیگر را در اموال خود شریک مى دانستند و حتى گاهى دیگرى را بر خود ترجیح مى دادند؛ که قرآن در مورد خدمات انصار به مهاجرین چنین تعبیر مى کنند:
و یؤ ثرون على اءنفسهم و لو کان بهم خصاصَة (628).
((دیگران را به خود ترجیح مى دادند، در حالى که خود نیازمند بودند)).
نمونه بسیار زیباى ان که از شاهکارهاى احیاى عواطف انسانى به وسیله رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم است . ماجرایى است که در یکى از غزوات ، رخ داد و مجروحى در اثر جراحات شدید، به زمین افتاده بود و آب طلب مى کرد. یکى از مسلمانان ، آبى را براى سیراب کردن او آورد. وقتى به او رسید، دید با دست ، اشاره به دیگرى مى کند؛ به سوى او رفت . دومى هم اشاره به دیگرى کرد. وقتى به سومى مى رسد، که او از دنیا رفته ؛ دوباره به سراغ دومى مى رود؛ اما او هم از دنیا رفته است . به سراغ اولى مى رود و مى بیند که او هم به شهادت رسیده است (629).
مقدم کردن دیگران بر خود، نکته اى است که در تاریخ قبل از اسلام کمتر دیده مى شود. این همان معنى و مصداق آیه شریفه و یؤ ثرون على اءَنفسهم (630) است . دلیل آن هم این بود که رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم عواطف ارزشمند انسانى را که در همه انسانها وجود دارد برانگیخت . این عواطف ارزشمند در سرشت همه انسانها نهفته است ، منتها گاهى پرده هاى عناد، لجاجت ، کفر و عداوت این عواطف را پوشانده و سرکوب مى کند. پیغمبر اسلام صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم دقیقا براى احیاى این ملکات انسانى مبعوث شده است .
انَّمَا بُعِثت لاُتَمِّمَ مکارم الاَخلاق (631).
((به درستى که من براى کامل کردن مکارم اخلاقى مبعوث شدم )).
یگانه برادر پیامبر اسلام صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم
جالب این است که حضرت پیامبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم در مدینه امیرالمؤ منین علیه السلام را به برادرى برگزیدند و رمز این اخوت نیز در این انکته نهفته است که یاور و پشتیبان باشد و در روایتى که ابوذر رحمه اللَّه نقل کرده نیز به این نکته اشاره شده است . ابوذر مى گوید: در مسجد نشسته بودم ، فقیرى آمد و از مردم کمک خواست ، مردم چیزى به او ندادند، حضرت على بن ابى طالب علیه السلام در رکوع نماز بود، انگشت دست راست خود را به طرف او دراز کرد و فقیر انگشتر حضرت را برگرفت و بیرون رفت . در روایت آمده است که این اتفاق در حضور پیامبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم رخ داد. وقتى رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم این منظره را دیدند، دست به دعا برداشته ، فرمودند: خدایا! وقتى برادرم موسى علیه السلام را ماءموریت دادى ، از تو خواهش هایى کرد که یکى از این خواهش ها موسى علیه السلام را ماءموریت دادى ، از تو خواهش هایى کرد که یکى از این خواهش ها این بود که برادرش هارون ، را یار و یاور او قرار دهى ؛ و من ، پیامبر خاتم و بنده تو نیز از تو مى خواهم که همانند موسى علیه السلام برادرم على بن ابى طالب علیه السلام را یار و یاور من قرار دهى (632).
این است سرّ اخوت پیامبر اسلام صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم و امیرالمؤ منین علیه السلام و سرّ دیگرى که رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم على بن ابى طالب علیه السلام را به عنوان برادر خود برمى گزیند، نزدیکى امیرالمؤ منین علیه السلام در خلق و خو و ملکات اخلاقى با رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم و راءفت ، رحمت و لطافت روحى امیرالمؤ منین علیه السلام است که او را شایسته اخوت با رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم قرار مى دهد.
قال ابوذرّ: فواللَّه ماستَتَمَّ رسول اللَّه الکلمةَ حتى نَزَل جبرائیل من عنداللَّه فقال : یا محمَّد اقراء. قال : و ما اءقراء؟:(( انَّما ولیُّکم اللَّه و رسوله والذین آمنوا و الَّذین یقیمون الصَّلاة و یؤ تون الزَّکاة و هم راکعون (633)))(634).
((ابوذر مى گوید: قسم به خدا هنوز پیامبر کلامش را به پایان نرسانده بود که جبرئیل نازل شد و عرض کرد: اى پیامبر بخوان . حضرت فرمودند: چه بخوانم ؟ عرض کرد: بگو بعد از ذات ذوالجلال الهى و پیامبرش ولى شما مؤ منینى هستند که نماز را اقامه مى کنند و در رکوع نماز زکات دهند)).
آیه بیان مى کند که کسى لیاقت و شایستگى ولایت دارد که داراى روحى آنچنان لطیف است که حتى در رکوع تحمل شنیدن استغاثه مؤ منى را ندارد که صبر کند، نماز را به پایان ببرد و به یارى او برخیرد. چنین شخصى با این ملکات اخلاقى ، شایستگى پیدا مى کند که به مقام اخوت رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم و ولایت بر مؤ منان دست یابد.
از مجموعه آنچه که مطرح شد، چنین نتیجه مى گیریم که موضوع عقد اخوت و برادرى در اسلام ، براى احیاى همان عواطف و ملکات طبیعى انسانى است که با آمدن انسان ، به وسیله رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم و در سایه نور ایمان احیا شده است .
شاهد این مدعا مى تواند آیه شریفه سوره آل عمران باشد که فرماید:
واعتَصِموا بحَبلِ اللَّه جمیعا و لا تَفرَّقوا واذکُروا نعمةَ اللَّه علیکم اذ کنتم اءَعداء فاَلَّفَ بین قلوبکم فاءَصبَحتُم بنعمتة اِخوانا و کنتم على شفا حفرة من النَّار فاءنقذکم منها کذلک یبیِّن اللَّه لکم آیاته لعلکم تهتدون (635).
((همگى به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت بزرگ خدا را به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شدید؛ و شما بر لب حفره اى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد. خداوند این چنین آیات خود را براى شما آشکار مى سازد؛ شاید پذیراى هدایت شوید)).
در این آیه ، علاوه بر این که فرمان داده است به حبل الهى چنگ بزنند و از تفرقه و عداوت بپرهیزند، دشمنى هاى گذشته و تعدى و ظلم و ستم هایى را که مردم مدینه به یکدیگر روا مى داشتند، یادآور مى شود و اخوت و صمیمیت فعلى حاکم بر مسلمان ها را در سایه ایمان بیان کرده ، از آن به نعمت تعبیر مى کند و مى فرماید که اخوت ، یک نعمت الهى است و بعد در انتهاى آیه مى فرماید: کذلک یبین اللَّه لکم آیاته که شاید بتوانیم مساله اخوت حاکم را آیه اى از آیات الهى بیان کنیم . در جاى دیگرى هم که خداوند متعال ، از موسى و هارون سخن مى گوید فرستادن هارون را براى موسى و اعطاى این برادر را به او، رحمت و نعمت الهى مى داند.
از مجموعه آیات مى توان فهمید که مساله اخوت و حتى سیره و سنت عقد اخوت میان مسلمانان ، که در قرون بعد از صدر اسلام هم متداول بوده ، به وسیله ایمان و اشتراک در یک موضع واحد، پدید آمده است و این به دلیل آن است که عداوت ها، دشمنى ها و کینه توزى هایى که در سایه اختلاف منافع پدید آمده ، از بین برود و آن روابط عاطفى فطرى زنده شود. از این رو در آیه شریفه سوره مبارکه حجر که سخن از اهل بهشت است مى فرماید:
انَّ المتَّقینَ فى جنَّات و عُیون # ادخلوها بسلام آمنین # و نَزَعنا ما فى صدورهم مِّن غِلّ اخوانا على سُرُر مُّتقابلین (636).
((به یقین ، پرهیزگاران در باغ هاى سرسبز بهشت و در کنار چشمه ها هستند (فرشتگان به آنها مى گویند:) با سلامت و امنیت وارد باغ ها شوید؛ و ما هرگونه غل و کینه و دشمنى را از سینه آنها برمى کنیم و روحشان را پاک مى سازیم ؛ در حالى که همه برادرند، و بر تخت ها روبه روى یکدیگر قرار دارند)).
وقتى کینه ها و عداوت هایى که برادرى و عواطف انسانى را تحت الشعاع قرار مى دهد، از بین رفت و انسان در شرایطى واقع شد که هیچ کینه و عداوتى نبود، همه با هم احساس برادرى مى کنند اگرچه بعضى از مفسران معاصر رحمهم اللَّه فرموده اند که مساله اخوت ، یک امر تشریعى و اعتبارى است ، ولى با این بیانى که ذکر شد، روشن مى شود که هیچ اعتبار و تعبدى نمى تواند چنین اثر عمیق و ژرفى در خلق وخوى انسان ایجاد کند؛ چرا که برخاسته از فطرت و عواطف انسانى است و با خلقت و آفرینش او دم ساز و هماهنگ است .
نور ایمان ، حجاب ها و موانع ظلمانى عناد، لجاجت و دشمنى را مى درد و همان عواطف اصیل انسانى را که از آغاز آفرینش خداوند در سرشت انسان ها قرار داده شده است ، احیا مى کند. شاهد این مطلب ، هم روایتى است که در محاسن برقى نقل شده که امام باقر علیه السلام فرمودند:
المؤ من اءخو المؤ من لابیه و اءُمُّهُ، و ذلک انَّ اللَّه تبارک و تعالى خلق المؤ من من طِینَة جنان السموات ، و اجرى فیهم من روحِ رحمته ، فلذلک هو اخوه لابیه و اءُمِّه (637).
((هر مؤ منى نسبت به مؤ من دیگر، برادر پدر و مادرى او است ؛ یعنى برادر صلبى و تکوینى او است . خداوند مؤ من را از آن سرشت بهشتى آسمان ها آفرید و در او از روحانیت و معنویت روحى الهى دمید؛ و طبعا انسان هایى که از چنین طینت و سرشتى آفریده شده اند با هم اشتراک دارند. بنابراین ، برادر پدر و مادرى حساب مى شوند)).
در نتیجه اگرچه مساله عقد اخوت و برادرى به داستان اخوت میان مسلمان ها در صدر اسلام اشعار دارد و به عنوان یک حرکت بسیار ارزشمند از ناحیه رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم در آغاز ورود به مدینه تلقى مى شود، اما در واقع حرکتى عملى است براى یادآورى عواطف انسانى که میان همه انسان ها حاکم است ؛ و در اصل آنها را با هم برادر کرده است . آیه شریفه قرآن هم مى فرماید:
انَّا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا(638).
((ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید)).
بنابراین ، مساله اخوت و برادرى میان انسان ها یک امر تکوینى است . آن چه باعث مى شود که این اخوت و عواطف برادرى و خواهرى از میان برود، اختلافات ، کینه ها و حسادت ها است که مطلوب شرع مقدس از بین رفتن این عوامل است تا سایه ایمان ، روح اخوت تکوینى میان انسان ها حاکم شود.
امام سجاد علیه السلام در ادامه این حقّ مى فرمایند:
و لا تدع نُصرته على نفسه ، و معونته على عدوِّه (639). برادر مؤ من موظف است ، در هر حال ، برادر مؤ منش را یارى دهد و در مقابل دشمن و معاند، وى را کمک کند. نصرت شخصى در مورد نیازمندى ها و تامین حوایج او یک مساله است و کمک و معاونت او در برابر دشمن هم یک موضوع دیگر، که به عنوان دو حقّ در فرمایش امام علیه السلام ذکر شده است