خورشید بود وعلقمه، فصل دمیدنش
چشم زمانه تاب نیاورد دیدنش
بی دست ماند وشد علم عشق سرنگون
خون خدا گریست به در خون تپیدنش
ازپانشست برسر بالین او حسین(ع)
آسان نبود داغ برادر چشیدنش
سرتابه پا خدا شد و چشمش به خون نشست
توحید ناب بود، دل از خود بریدنش
مظلوم آن شهید که وقتی به خون تپید
مظلومه ای چو فاطمه آمد به دیدنش
منبع : جعفر رسول زاده