دولت ادریسیان در مراکش

دو تن از علویان از پیکار فخ جان بدر بردند که یکیشان ادریس بن عبد الله بود که دولت ادریسیان را در مراکش پی افکند و آن سرزمین را از قلمرو عباسیان جدا کرد

دو تن از علویان از پیکار فخ جان بدر بردند که یکیشان ادریس بن عبد الله بود که دولت ادریسیان را در مراکش پی افکند و آن سرزمین را از قلمرو عباسیان جدا کرد

مؤلف الاستقصا گوید: «ادریس از فخ جان ببرد و بمصر رفت برید مصر بدست واضح مولای صالح بن منصور بود که به مسکین معروف بود و دل به شیعه گری داشت و چون کار ادریس را بدانست بنهانگاه وی رفت و او را بر اسب بریدبه افریقیه فرستاد.ادریس باقصای افریقیه رفت و بشهر و لیلی فرود آمد و امیر آنجا اسحق ابن محمد مقدم وی را گرامی داشت و بربران را بدعوت وی خواند و نسب وی را با پیمبر و آن فضائل که داشت بر شمرد و بکمک او از اطاعت عباسیان بدر رفت و چون رشید بدانست که ادریس بکمک واضح تا افریقیه رفته او را بکشت و بردار کرد .

اسحق بن محمد از قبیله خویش و بسیاری قبایل دیگر برای ادریس بیعت گرفت و کار وی بالا گرفت و بر سرزمین پهناوری که از مغرب قیروان تا سواحل اقیانوس امتداد دارد تسلط یافت .

هارون که از خطر ادریس هراسان بود در اندیشه بود سپاهی سوی وی فرستد اما اینکار را نکرد که راهی دراز و سخت بود و یحیی برمکی بدو گفت یکی را بفرستد تا او را بتدبیر بکشد هارون رأی او را پسندید و سلیمان بن جریر را که شماخ لقب داشت و از موالی مهدی بود بفرستاد و نامه ای بولایتدار تونس همراه وی کرد تا بتواند از تونس بگذرد و نزد ادریس رود و چون بنزد وی رسید ادعا کرد که طبیب است و دل به شیعه گری دارد.ادریس مقدم او را پذیرفت و از جمله خاصان خویش کرد که شماخ فرصت قتل وی را بدست آورد گویند در شیشه ای پر از بوی خوش بدو زهر داد، و هم گویند مسواک زهرآلود بدو داد که ادریس از ورم لثه و درد دندان نالان بود، و هم گویند که انگور مسموم بدو خورانید بهر حال کار خویش را کرد و فراری شد و نزد ابراهیم بن اغلب رفت و وی را از ماجرا خبر داد و از دنبال او خبر مرگ ادریس رسید و ابراهیم بهارون نوشت و او برید مصر را به شماخ داد.

ادریس دوم 177 213

از پس مرگ ادریس کنیز وی باردار بود و یارانش منتظر ماندند تا دو ماه بعد پسری بزاد و نام وی را ادریس کردند.در واقع بنیانگزار دولت ادریسیان او را باید شمرد و چون ادریس دوم یازده ساله شد بربران در ربیع الاول 188 در شهر و لیلی با اوبیعت کردند.در آنروز نخست خطبه ای خواند و چون از منبر فرود آمد مردم دستش را ببوسیدند و بیعت کردند آنگاه همه قبائل مراکش به بیعت او در آمدند.

بسال 192 ادریس دوم شهر فاس را بنیان نهاد و یکساله بنای آن را بپایان برد و پایتخت خویش کرد.

همت ادریس همه متوجه پیکار خارجیان صفری بود که نیروی ایشانرا بشکست و از آن پس سکه بنام خویش زد.وفات ادریس بسال 213 در سی و شش سالگی بود.از پس او محمد بن ادریس امارت یافت و بدوران وی امیران ادریسی راه اختلاف رفتند و عیسی ابن ادریس در شهر آزمور قیام کرد و کسان را به بیعت خویش خواند محمد از قاسم برادر خویش که ولایت طنجه داشت کمک خواست اما او دریغ کرد از برادر دیگر خویش عمر که ولایت تکساس داشت کمک خواست و او بجان پذیرفت و با سپاهی از بربران به پیکار عیسی رفت و او را بشکست و فراری کرد آنگاه وی را عامل برادر خویش کرد و بجنگ قاسم فرستاد و او بر طنجه هجوم برد و قاسم را فراری کرد و همه ولایت بگرفت.

محمد بسال 221 بمرد و علی بن محمد پسرش امارت یافت.هنگام امارت نه ساله بود و حیدره لقب داشت چنانکه میدانیم این لقب از علی بن ابیطالب بود.

مورخان از حوادث دولت علی بن محمد چیزی نگفته اند.وی بسال 234 بمرد و یحیی بن محمد برادرش امارت یافت که ابن خلدون درباره او گوید: «یحیی امارت را قبضه کرد و قدرت وی بزرگ شد و دولتش عظمت یافت و آثار دوران وی نیکو بود که فاس آبادانی بسیار یافت و حمامها در آن بساختند و سراهای بازرگانی پی افکندند و بیرون شهر باغستانها کردند و مردم از نقاط دور رو سوی آن کردند.»

از پس علی ابن محمد و یحیی برادرش، یحیای دوم بامارت رسید اما روش بد داشت و مردم بشوریدند و او فراری شد و باندلس رفت و همانجا بمرد و عبدالرحمن ابن ابی سهل فرمانده شورشیان شهر فاس را بگرفت و همسر یحیی نامه ای بپدر خود علی بن عمر ادریس که در سرزمین ریف بود نوشت که بفاس آید و شورش را بخواباند وی بیامد و فاس را بگرفت و امارت از اعقاب محمد بن ادریس برفت که گاه بدست اعقاب عمر بن ادریس بود و گاه بدست قاسم بن ادریس.

بزودی کار علی بن عمر بن ادریس که علی دوم عنوان داشت استقرار یافت و خطبه بنام او کردند اما دوران وی طولانی نشد و عبدالرزاق فهری خارجی بر او بشورید و علی فراری شد و بدیار فرنگ رفت.

آنگاه مردم فاس کس بنزد یحیای سوم فرستادند و او را بشهر خواندند و چون بیامد با او بیعت کردند و او برای مقابله عبدالرزاق فهری آماده شد و در چند جنگ خارجیان را بشکست و فراری کرد و بسال 292 کشته شد.

مؤلف الاستقصا گوید: «از مرگ یحیای اول که بسال 233 بود تا قتل یحیای سوم که بسال 292 رخ داد در نتیجه آن جنگهای که میان ادریسیان و خارجیان رخ نمود وضع دیار آشفته بود و قحط شد و گرانی آمد و مرگ و میر رواجی فوق العاده یافت که از آن پیش کس نظیر آن را بیاد نداشت. بسال 253 در ناحیه عدوه قحطی هول انگیز بود و مردم هفت سال پیاپی ببلای خشکسالی مبتلا بودند و بسال 267 زلزله ای سخت شد که قصرها را بیفکند و سنگ از کوهها فرو ریخت و مردم را از شهرها فراری کرد و سقفها را بریخت و پرندگان از آشیانه ها بگریختند و این بلای صعب همه اندلس و دیار عدوه را از تلمسان تا طنجه و از دریای روم تا اقصای افریقیه بگرفت. بسال 276 در اقصای مغرب فتنه ها بود و قحط شد چنانکه مردم یکدیگر را بخوردند و بسیار کس از وبا بمرد و تاریخ ادریسیان نیز از این آشوب ها مصون نماند تا آنجا که ابن خلدون پیشوای مورخان افریقیه آغاز و انجام حکومت امیران ادریسی این دوران را تعیین کردن نتوانسته است.

یحیای چهارم 292 310

از پس قتل یحیای سوم یحیای چهارم امارت یافت، وی معتبرترین امیران ادریسی بود و بعدل و نصفت مشهور بود. مردی فقیه و محدث بود. شجاعت و فصاحت و زهد و ورع باهم داشت و هیچیک از امیران ادریسی دورانی بآرامش او و قلمروی بوسعت او نداشتند.

در اواخر قرن سوم که نفوذ فاطمیان در افریقیه بالا گرفت کار ادریسیان نیز سستی گرفت . بسال 300 سپاه مهدی فاطمی بفرماندهی مصالة بن عبوس بقلمرو یحیی تاخت و بنزدیکی مکناسه ویرا بشکست و شهر فاس را محاصره کرد و یحیی بناچار از در صلح درآمد و مالی بداد و خلافت مهدی فاطمی را گردن نهاد و از جانب او ولایتدار فاس شد و خلیفه فاطمی بقیه قلمرو وی را به موسی بن ابی العافیه سپرد که در جنگ افریقیه از او دستیاری مؤثر دیده بود بدینسان نفوذ فاطمیان بر ادریسیان مستقر شد و بسال 309 که مصاله بفاس رفت موسی ویرا بر ضد یحیای چهارم تحریک کرد و او یحیی را بگرفت و اموالش را مصادره کرد و از آندیار تبعید کرد و او سالی چند در ناحیه ریف پیش اقوام خویش بود و بار دیگر موسی وی را بحبس انداخت و از پس بیست سال آزاد کرد که بتونس رفت و بسال 332 در شهر مهدیه بمرد.

حسن بن محمد 310 312

وقتی مصاله یحیی را بگرفت ریحان کتانی را ولایتدار فاس کرد اما ولایت او نپایید و حسن بن محمد ادریسی بر او بشورید و فاس را بگرفت و ریحان را بکشت و مردم اطاعت او کردند و نفوذش بر اطراف استقرار یافت و جنگ موسی بن ابی العافیه را آماده شد و بسال 312 در یکی از جنگها کشته شد و طومار ادریسیان پیچیده شد و موسی همه قلمرو ایشان را بگرفت و اطاعت فاطمیان کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر