هدف اصلی رسول خدا تایید این سنت خدائی و امضاء این قانون الهی یعنی سنت هجرت بود که در میان پیامبران دیگری چون ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام وپیروانشان نیز سابقه داشت و این راه به روی آنها باز شده بود تاکسانی که نمی توانند آئین الهی خود را در میان دشمنان دین یادگرفته و انجام دهند مجبور نباشند زیر شکنجه های جانکاه وتحمل فشارهائی که غالبا طاقت آن را هم نداشتند صبر کنند وراه گریز و نجاتی هم نداشته باشند،بلکه برای آنها و همه انسانهای مؤمن تاریخ این راه بعنوان یک قانون الهی و دستوردینی باز و بلکه گاهی بصورت الزامی واجب است که دین وآئین خود را برداشته و بجای سالمتر و مطمئن تری که بتوانند آن رانگهداری کرده و از شر دشمنان آسوده باشند بروند و آزادانه و بااطمینان به انجام اعمال دینی و مراسم مذهبی خود بپردازند ونگران زندگی و روزی و وضع حال خود هم نباشند که سرزمین خدا فراخ و نعمتهای الهی همه جا است و به گفته آن شاعرپارسی زبان:
نتوان مرد بسختی که در اینجا زادم×که بر و بحر فراخ است و آدمی بسیاراما هدف این هجرت تنها باین مطلب بسنده نمی شد وچنانچه معلوم است اهداف عالیه دیگری هم در این هجرت مورد نظر بوده که از گستردگی آن و چهره های سرشناسی که در میان مهاجرین دیده می شود این اهداف بدست می آید... زیرا بگونه ای که در شرح ماجرا در صفحات آینده خواهیم خواند در میان مهاجرین افراد مستضعف و محروم و شکنجه شده ای چون عبد الله بن مسعود که از وابستگان قبائل بود و جزءآنها نبود کمتر به چشم می خورد.
و بیشتر آنها از قبائل معروف و پر جمعیتی بودند که موردحمایت سران قبیله و افراد خود بودند و کسی نمی توانست به آنهاصدمه و آزاری برساند،مانند جعفر بن ابیطالب از بنی هاشم وعثمان بن عفان از بنی امیه،و عبد الله بن جحش و زبیر بن عوام ازبنی اسد،و عبد الرحمن بن عوف از بنی زهره و دیگران که هر کدام از قبائل معروف و سرشناس قریش مانند قبائل تیم و عدی وبنی عبد الدار و بنی مخزوم و غیره بودند و بلکه گاهی خود آنها نیزاز شخصیتهای مورد احترام قبیله خود و یا قبائل دیگر بودند...
و از این گذشته اگر تنها این موضوع مورد هدف بوده خوب بود هنگامیکه ترس آنها برطرف می شد و جای امنی در کناررسول خدا(ص)در غیر شهر مکه پیدا می کردند بازگشته و به زندگی در کنار رهبر اسلام و خویشان و نزدیکان خود ادامه می دادند،در صورتیکه همانگونه که میدانیم و در بخشهای آینده خواهیم خواند جمع زیادی از آنها مانند جعفر بن ابیطالب حدودپانزده سال در حبشه ماندند و پس از هجرت رسول خدا(ص)به مدینه و آماده شدن محیط آزاد و اسلامی برای تعلیم و تربیت و انجام مراسم دینی بازهم به توقف خود در آن سرزمین ادامه داده وتا سال هفتم هجرت در حبشه ماندند...
هدف عالی دیگری هم که می تواند مورد نظر قرار گرفته باشدهمان صدور اسلام و انقلاب اسلامی بکشورهای همجوار و به خصوص کشور دست نخورده و آماده ای چون حبشه و به فرمایش رسول خدا«سرزمین صدق »که معلوم می شود از آلودگیها وآمیزشهای منحرف و کج به دور بوده و مرد خوش قلب و با صفا وپرقدرتی همچون نجاشی پادشاه حبشه بر آن حکومت می کرده...
و این هم خود دستور و قانونی است که همه پیمبران الهی وپیروان آنها داشته و دارند که پیام حق را به هر وسیله که می شودبگوش جهانیان برسانند و تبلیغ کنند،و بهترین وسیله برای این کار در آن روزها همین مسافرتها و هجرت ها بوده و همانگونه که میدانیم این هجرت از این نظر هم بسیار موفقیت آمیز بود و چنانچه می خوانیم اینان توانستند مهمترین مرکز قدرت و تصمیم گیری حبشه یعنی قلب شخص شاه حبشه را تسخیر نموده و او را مسلمان کنند...و برای قرنها اسلام را در سرزمین حبشه و کشورهای همجوار آن پا برجا نمایند که هنوز هم مسلمانان زیادی در آنجاوجود دارند.