در طول تاریخ همواره بودهاند کسانی که بر قرآن شبهاتی وارد کرده و کوشیدهاند از تقدس این کتاب آسمانی بکاهند. اخیرا شخصی با نام مستعار دکتر سها در کتاب «نقد قرآن» شبهاتی را تدوین کرده است که اغلب ریشه در شبهات قدیمی دارد. ساختار کتاب نظم، انسجام و هماهنگی لازم را ندارد و تکثر موضوعات در کتاب نشان از خلط و خبط بین مباحث را دارد. اما از آنجایی که شبهات با قلم روان مطرح شدهاند، این شبهات در بعضی محافل بازتکرار شده است که نیاز به پاسخگویی دارد. در ادامه گفتوگوی خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، را با حجتالاسلام مهدی رستمنژاد عضو هیئت علمی جامعة المصطفی(ص) در این زمینه میخوانید.
ایکنا: در کتاب«نقد قرآن» دکتر سها تناقضات زیادی را به قرآن نسبت میدهد شما چه پاسخی به این شبهه میدهید؟ یکی از اشکالاتی که همواره از قدیم مطرح بوده است بحث تناقضات قرآن است. این بحث منحصر به عصر ما نیست و در زمان رسولالله و اهلبیت(ع) همواره عدهای به قرآن تناقضاتی را نسبت میدادند. بنابراین تناقضات نسبت داده شده به قرآن پیشینه 1400 ساله دارند؛ البته این شبهات از سوی خداوند و ائمه اطهار(ع) و علمای دین پاسخ داده شدند. منظور از تناقضات همان «تناقضات بدوی» است که خواننده در ابتدای امر احساس میکند با تناقض مواجه شده است.
از این تناقضات بدوی خود خداوند هم خبر داده است قرآن عباراتی چون«أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ: آیا تفکر نمیکنید»(انعام/50) دارد و میفرماید: «اگر این کتاب از ناحیه غیر خدا بود در آن اختلافات کثیر مشاهده میشد». اختلاف کثیر، یعنی همان تناقضات. از دید خداوند اگر کسی تناقضی در قرآن یافت معلوم است که در آن تدبر نکرده است؛ و بدینگونه قرآن میخواهد به کسانی که احساس میکنند یک آیه با دیگر آیات متضاد است پاسخ بدهد. قرآن میفرماید: «ابتدا در قرآن تدبر کنید اگر تدبر کردید مشاهده خواهید کرد که در آن تناقضی وجود ندارد».
سخن این است قرآن یک کتاب معمولی نیست که با یک نگاه سطحی و بدون تامل و تفکر بتوانیم آن را فهم کنیم. اگر کسی بخواهد قرآن را بفهمد باید در آن تدبر کند. تعقل در ارتباط با آیات قرآن فراوان توصیه شده است و اگر کسی از آیات قرآن احساس تناقض کند معنایش این است که در آنها تأمل و تفکر نکرده است و باید به فهم خود شک کند.
ایکنا: یکی از تناقضاتی که سها مطرح میکند بحث ناسخ و منسوخ بودن در بعضی از آیات است شما چه پاسخی به این شبهه میدهید؟تناقض برای خود 8 شرط دارد به قول شاعری «در تناقض هشت وحدت شرط دان/ وحدت موضوع محمول ومکان/ وحدت شرط و اضافه جزء و کل» وقتی میخواهیم 2چیز متناقض را پیدا کنیم باید زمان و مکان، شرط، جزئیت و کلیت آن یکی باشد. وقتی میگوییم ناسخ و منسوخ، ناسخ متعلق به یک زمان است و منسوخ به زمان دیگر تعلق دارد.
پس در ناسخ و منسوخ تناقض وجود ندارد به عنوان مثال آیاتی که در مکه نازل میشدند خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «یا رسولالله در برابر مشرکین عفو داشته باش» یعنی لازم نیست با مشرکین جنگ کنید پس قانون در مکه بر مدار عفو، گذشتن، مدارا کردن میچرخد. اما زمانیکه پیامبر(ص) به مدینه آمدند آیاتی مبنی بر قتل مشرکین نازل میشود. حال این پرسش مطرح میشود که آیا در این آیات تناقض وجود دارد یا اقتضای زمان و مکان است؟ به نظر من این تکامل است و به آن تناقض نمیگویند.
اسلام، دین به روز است پس ناسخ و منسوخ بودن قرآن به معنای به روز بودن قرآن است؛ نه به معنای تناقض. اینگونه نیست که ما در قرآن تناقض ببینیم ناسخ و منسوخ در احکام دین است و چندان در قرآن منعکس نشده است. در قرآن بحث قبله مطرح شده است ولی آیهای مبنی بر اینکه به سمت بیتالمقدس نماز خوانده شود نازل نشد این حکمی بود که در بین خود مطرح کردند و فقط ناسخ آن نازل شد پس ناسخ و منسوخ حکایت از تکامل دین دارد.
ایکنا: سها معتقد است اگر این احکام کلام خداوند بود خدا حکمی میداد که برای همه زمانها پاسخگوی نیازها باشد و نیازی به تغییر آن در زمان دیگر نباشد؟در قرآن 2 حکم مختلف هرگز نیامده است و این سخن خیالی است. تنها آیهای که ناسخ و منسوخ در آن وجود دارد آیه «نجوا» است. باید بگویم خاصیت حکم این نیست که حتما عمل شود بلکه ممکن است دارای مصالح دیگر باشد. آیه 12 سوره مجادله منسوخ است و آیه 13ناسخ آن است. در این آیه خداوند میفرماید: «هر کس با پیغمبر سخن بگوید باید صدقه بدهد» و از آنجایی که کسی به غیر امیرالمومنین کسی نیامد که صدقه بدهد پیامبر فرمودند: «از صدقه دادن ترسیدید لازم نیست که صدقه بدهید» و بعد از 3 روز آیه ناسخ آن نازل شد.
این تناقض نیست با این آیه صحابه نزدیک پیامبر(ص) وعظمت امیرالمومنین مشخص شد. سها و امثال او بدانند که حکم تنها برای عمل کردن نیامده است در یک زمانی حکم تکلیف است و باید ادا شود و عدهای عصیان میکنند ولی از آنجا سرنوشت آیندگان به ولایت علی(ع) بستگی دارد یکی از کدهای شناسایی امیرالمومنین و وجوه امتیاز ایشان نسبت بهدیگر صحابه همین آیه نجواست. حتی آیاتی که در ارتباط با احکام و تکالیف الهی نازل و بعضاٌ نسخ شدهاند برای ما ارزش تاریخی دارند و وجوه دیگری از اعتقادات ما را پاسخ میدهند.
ایکنا: پاسخ شما به این شبهه سها که «آیا شر از خدا سرچشمه میگیرد» چیست؟در آیه «أَیْنَمَا تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًا: هر کجا باشید شما را مرگ درمىیابد هر چند در برجهاى استوار باشید و اگر [پیشامد] خوبى به آنان برسد مىگویند این از جانب خداست و چون صدمهاى به ایشان برسد مىگویند این از طرف توست بگو همه از جانب خداست [آخر] این قوم را چه شده است که نمىخواهند سخنى را [درست] دریابند» (نساء/78) واژه «عند» به معنای زمینهسازی آمده است یعنی زمینهسازی خیر و شر نزد خداوند است اما در این آیه « مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا: هر چه از خوبیها به تو مىرسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست و تو را به پیامبرى براى مردم فرستادیم و گواه بودن خدا بس است»(نساء/79) در آیه 79 واژه «عند» نیامده است فرق بین این دو آیه همان عند است اینها از ظرایف قرآن است و کسی که قرآن نداند نمیتواند به این ظرایف پی ببرد. سها باید درس علوم قرآنی بخواند و فرق این دو را بفهمد.
ایکنا: تفاوت این دو را بیشتر توضیح بدهید؟در آیه 78 سوره نساء زمینههای خوبی و بدی هر دو از آن خداوند است کسی که گناه میکند تا جان، قلب، چشم و دست و پا نداشته باشد نمیتواند کاری انجام دهد همه اینها را خداوند به او داده است و اگر این جوارح نباشند فرد گناهکار نمیتواند گناه کند؛ بنابراین تمام کارهایی که بشر انجام میدهد «من عند الله» است و اگر خداوند به بشر قدرت و اختیار نمیداد نمیتوانست کاری را انجام دهد پس قدرت و ابزار کارها را خداوند به بشر داده است و ما تنها امانتدار هستیم.
اگر شخصی عمل نیک انجام بدهد توفیق را از خداوند میگیرد ولی بدی را با اراده خود کرده است چون بدی نیاز به توفیق ندارد؛ زمینه، ابزار و اختیار را خداوند در اختیار بشر قرار میدهد ولی اعمال اختیار به خود فرد بستگی دارد. «عند» یک رمز است و اگر کسی احساس تناقض کند در آیات تدبر نکرده است چرا که خداوند میفرماید: «حتی در اعراب من تدبر کنید».
ایکنا: در آخر جمعبندی از بحث ارائه بدهید؟ اسحاق کندی کتابی به نام «تناقضات قرآن» تالیف و عدهای را دور خود جمع کرد یکی از شاگردان او با امام حسن عسکری(ع) مراوداتی داشت. امام به شاگرد او گفت به کندی بگو«آیا چیزی که به قرآن نسبت میدهی همان چیزی است که خداوند اراده کرده است یا خداوند چیز دیگری اراده کرده است؟» وقتی شاگرد این سوال را از کندی پرسید کندی کنجکاو شد که این سخن کیست؟ چرا که دانایی ظریفی در این پرسش نهفته بود و در نهایت کندی کتاب خود را آتش زد. پس تمام این تناقضات برخاسته از فهم ماست اگر کسی میخواهد درقرآن غور کند باید متخصص، تعقل و تدبر داشته باشد.