آیا ارفاق و توسعه ای که در نگاه کردن برای ازدواج وجود دارد، اختصاص به «نگاه
مرد به زن» دارد و زن چنین اجازه ای برای نگاه کردن به همسر آینده خود ندارد؟
در بخشهای قبل دیدیم سؤالاتی که در این باره از امامان معصوم انجام گرفته،
«
اختصاص» به نگاه مرد به زن دارد و پاسخها نیز در همین محدوده است، از این رو روایت
خاصی در باره نگاه زن به مرد در اختیار نداریم. بر این اساس برخی از فقها، نگاه در
این مورد را مانند نگاه در موارد دیگر تلقی کرده و نگاه زنان را برای انتخاب همسر
مجاز ندانسته اند
.(1)
آیت اللّه خوئی به علاوه چنین استدلال کرده
است
:
«
نگاه مرد برای خواستگاری از آن رو جایز شمرده شده است که مرد مهریه ای که
می پردازد و نیز مخارج دیگری را که به عهده می گیرد، ضایع نشود و خسارت مالی نبیند
.
از این رو باید در برابر مالی که از دست می دهد، اختیار نگاه کردن داشته باشد
: «
انما یشتریها بأغلی الثمن» ولی چنین ضرر و زیانی برای زن وجود ندارد و او خسارت
مالی تحمل نمی کند بلکه با ازدواج، «مهریه» دریافت می کند
.»(2)
قبلاً توضیح داده ایم که چنین برداشتی از فلسفه نگاه خواستگاری به استناد روایات
یشتریها بأغلی الثمن مردود است. اینک باید اضافه کرد که مبنای این نگرش به
ازدواج از نظر منطق عقل و شرع، غیر قابل قبول است. چگونه می توان پذیرفت که در
پیوند ازدواج و تشکیل خانواده، صرفا جنبه مالی و اقتصادی، مورد توجه قرار گیرد و بر
اساس آنکه شوهر مهریه می پردازد، از حقوق ویژه و استثنایی برخوردار باشد؟ آیا زن در
این بنای مشترک هیچ گونه سرمایه گذاری ندارد؟ و آیا زندگی مشترک، آن هم با همه
تعهداتی که برای زن ایجاد می کند، چنان ارزشی ندارد که زن در هنگام خواستگاری مرد و
برای تصمیم گیری در پاسخ به آن درخواست، اجازه نگاه به مرد را داشته باشد؟
سخن شگفت آور دیگری که در این باره مطرح شد، از صاحب ریاض است. وی برای اینکه،
فتوای «عدم جواز» را از جنبه عقلایی نیز حکمت آمیز بشمارد، می گوید
:
«
حکمت نیز اقتضاء آن دارد که برای ازدواج، زنان به خواستگاران خود نگاه نکنند،
زیرا این احتمال وجود دارد که در اثر نگاه شیفته شده، و از طرف دیگر مرد رغبتی به
ازدواج نداشته باشد و وصلت صورت نگیرد
.»(3)
از این فقیه بزرگوار با کمال تواضع سؤال می کنیم
:
1
اگر مرد در اثر نگاه کردن شیفته زن شود و متقابلاً زن حاضر به ازدواج با او
نباشد چه باید کرد؟ آیا این اشکال فقط در صورت شیفته شدن زن رخ می دهد؟
2
شیفته شدن زن، یک احتمال است، احتمال مقابل آن این است که ازدواج بدون نگاه
صورت بگیرد و به جای شیفته بودن، پس از ازدواج حالت «نفرت» وجود داشته باشد، در این
صورت چه باید کرد؟
به نظر ما در برخورد با مسایل، یا باید با رویکرد «تعبد» وارد بحث و بررسی شد و
بر مبنای نصوص اظهار نظر کرد، و یا اگر رویکرد «تحلیل عقلایی» مورد قبول قرار
می گیرد، باید به ادله ای کاملاً خردپسند و عقلایی اعتماد نمود. و البته نگاه برای
ازدواج، مسأله ای است که در روایات، با دید «تعبد»ی مطرح نشده است و بلکه با تکیه
مکرر به «علت» بر مبنای ارتکاز عقلایی تفهیم صورت گرفته است
.
شیخ انصاری با تأمل در «علتی» که برای «جواز نظر مرد به زن» در روایات مطرح شده
است، جواز نظر «زن به مرد» را نیز برای ازدواج استفاده کرده است. وی می گوید
:
«
اسلام که برای جلوگیری از خسارت مالی مرد اهمیت قائل است و به دلیل اینکه مرد
در ازدواج تعهداتی مالی از قبیل مهریه را می پذیرد، او را برای نگاه کردن مجاز
می داند تا مبادا در اثر جهالت و بی خبری از مورد خواستگاری، با ضرر و زیان مواجه
گردد، حتما برای حیثیت و اعتبار زن ارزش و اهمیت بیشتری قائل است و اگر برای
جلوگیری از «ضرر مالی»، نگاه «مرد» جایز باشد، پس به طریق اولی برای جلوگیری از
خسارت نسبت به زندگی آینده زن، نگاه «زن» نیز جایز است. بخصوص که راه «طلاق» برای
مرد پس از ازدواج باز است،
ولی زن از چنین حقی برخوردار نیست. از این رو برای زن باید راههای اطمینان بخش
بیشتری وجود داشته باشد، و ارفاق بیشتری در حقش صورت گیرد
.»(4)
در این تحلیل، سرمایه گذاری «مادی» مرد برای ازدواج، به عنوان «حداقل» تلقی شده
است، از این رو این حداقل، حتی اگر به عنوان «علت جواز نظر» نسبت به «مرد» تلقی
شود، هرگز نمی تواند، حق زن را برای نگاه در انتخاب همسر انکار کند
.
برخی محققان، با قبول کلام متین و استدلال منطقی شیخ انصاری و با توجه به تنقیح
مناط قطعی، چنین می گویند
:
«
تنقیح مناط به این صورت است که همان طوری که شارع مقدس برای مال ارزش قائل شده
و نمی خواهد ضرر مالی به
شخص مرد بخورد، قطعا و بالاولویه ضرر جانی را هم ملاحظه می کند و این ضرر
جانی از آن جهت است که زن وقتی نمی داند همسرش چه قیافه ای دارد، ممکن است، بعدا
مورد پسند او قرار نگیرد، که در آن صورت، از طرفی به مانند یک زندانی در یک زندان
با اعمال شاقه باید زندگی کند و از طرفی هم اختیار طلاق ندارد
.»