چکیده:
این نوشتار سعی بر آن دارد که به اقدامات فرهنگی قشر روحانیت پس از انقلاب اسلامی در کشور بپردازد و در این راستا به شش مورد در عرصه فرهنگی کشور به طور تفصیلی و هشت مورد دیگر به طور مختصر اشاره شده است. البته گرایش مقاله بیشتر به سمت طرح مسائلی است که غالبا تئوری و فرهنگ آن از ناحیه این قشر آگاه و اندیشمند ( حوزه و روحانیت ) به جامعه القا شده و در راستای عملی ساختن و اجرائی نمودن آن نیز اقدامات وسیعی انجام گرفته است.
اگر چه ممکن است این اقدامات به نتایج در خور انتظاری دست نیافته، و یا با دسیسه های دشمنان به گرایشهای مخالفی کشیده شده باشد.
هدف این نوشتار بیان و یادآوری همان خدمات شایسته و بی هیاهوی فرهنگی روحانیت است که غالبا با پوشش ها و نقدها و سانسورهای افراد مختلف از داخل و خارج به فراموشی سپرده شده است. چنانکه، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در سالهای نخست انقلاب همواره نسبت به آن ابراز نگرانی کرده و در سخنرانی مورخ 17/2/63 فرمودند: «نقش روحانیون در این انقلاب نقش غیر قابل انکاری است هیچ کس هم تا کنون این نقش را انکار نکرده است. البته برای انکار کردن دیر نشده است! دستهای تحریف در جابه جای تاریخ ما از اول تا حال دخالت و اعمال نظر و اعمال نفوذ کرده اند. و این قضیه هم هیچ بعید نیست که روزی یک عده آدمهایی پیدا بشوند، بنویسند و بگویند که جامعه علمی اسلامی و روحانیت اسلام در این انقلاب نقش و تأثیری نداشته اند.»(2)
مقدمه:
روحانیت، عنصر اصلی مولّد فرهنگ در کشور ما بوده است. ارزشها و هنجارها، عمدتا از طریق روحانیت به جامعه تزریق گردیده و جزو فرهنگ عامّه مردم درآمده و گفتار و کردار این قشر معتمد دینی، همواره در طول تاریخ، حجت شرعی و مقبول افراد جامعه بوده است.
این ارتباط وثیق بین مردم و روحانیت، ایجاب می کند که به نگاهی متأملّانه به نقش حوزه در القای فرهنگ عامه، بیندازیم و فلسفه این امر را نیز می توانیم در سخن مولا علی(ع) جویا شویم، که فرمودند: (اللهم انه لا بدلک من حجج فی ارضک حجة بعد حجة علی خلقک یهدونهم الی و دینک و یعلمونهم علمک کی لا یتفرق اتباع اولیائک)(3)
«خدایا ضرورت است که در زمین تو حجتهایی باشد که یکی پس از دیگری بر خلقت فرود آیند، تا آنها را به دینت هدایت سازند و علم ترا به آنها فرا دهند تا بدین طریق موالیان تو را از تفرقه و پراکندگی نجات دهند.»
همه می دانیم که حجتهای واقعی خدا بر روی زمین، انبیاء عظام و ائمه اطهارند(ع) که به نور علم و معرفت الهی مزیّن هستند و به معنای حقیقی، منصوب پروردگارند ولیکن در زمان غیبت علما؛ وارثان زمین و حجتهای حق از ناحیه امامان معصوم و حجت غایب خویشند که آن حضرت خود فرموده اند:
«و اما الحوادث الواقعه فارحجوا الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم»(4)
«در امور متحدثه، به روایت حدیث، به علما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها.» در عصر پرالتهاب کنونی، مخصوصا در دو دهه اخیر انقلاب، همه شاهد این نقش بسیار مؤثر علما و روحانیت؛ مخصوصا در راستای احیای فرهنگ غنی اسلام و نیز حفظ باورها و معتقدات دینی مردم و بالاخره انتقال علم و تئوری های پنهان دین، از لابلای کتابها و یا نقل از رجال و علما و اعصار گذشته و همچنین شاهد گسترش و شکوفایی این در سطح جامعه ای، دینی هستیم که بی تردید، برجریده تاریخ رقم خواهد خورد و در دیدگان منصف بشر در زمانهای بعدی نیز، به قضاوت خواهد نشست.
اکنون هیچ تحلیلگر منصفی وجود ندارد که جایگاه تاریخی و تعیین کننده روحانیت را در راستای احیای فرهنگ و تبیین هویت فرهنگی ملت مسلمان، مورد تأکید قرار ندهد. این فهم، خود تکیه بر تحولات شگرف فرهنگی دارد که در باور و آرمان این ملت به وقوع پیوسته است؛ چنان که بعد از پیروزی انقلاب، روحانیت معظم، در ابعاد مختلف فرهنگی که متعاقبا بیان خواهد شد با توجه به عرصه برتر و وسیعتری که از طریق شبکه های گسترده و اختیارات فراگیر دولتی پس از انقلاب به دست آمده، خدمات شایانی نموده است.
امّا آن چیزی که انگیزه ما را به نوشتن این مقاله برانگیخته است؛ بی انصافیها و یا بی توجه بودن اغلب اصحاب قلم، در بازگویی این نوع خدمات می باشد، که بیم آن می رود؛ آیندگان به کلی، این نقش سزاوار روحانیت را در عرصه فرهنگی کشور از یاد ببرند و یا آن را متحول سازند، رهبر معظم انقلاب سالها قبل در این باره ابراز نگرانی کرده اند و حتی تأکید فرموده اند که: «این تأثیرات روحانیت در انقلاب است که تأثیرات شگرف و عجیب و عمیقی است و درباره آن باید به صورت تحلیلی، کتاب نوشت. متأسفانه نه حالا چنین کتابی نوشتیم و نه دیگری؛ جوانان روحانی باید به فکر باشند... نگاه نکنید که ما امروز در محیط و منطقه و شهر و روستای شما، به نام شما شعار می دهند؛ در تاریخ باید معلوم باشد که نسبت روحانیت با این انقلاب چیست؟!(5)
1. رهبری دینی
حوزه در تاریخ کشورمان، همواره به عنوان متولی اصلی هدایت دینی در جامعه به حساب می آید و به عبارت دیگر؛ مرجع رسمی تبیین ارزشها و تثبیت باورهای دینی و استنباط و افتای احکام عملی روحانیت بوده و خواهد بود؛ چنانکه در پرتو پرسشهای بسیط اعتقادی و نیز گفت و شنودهای مذهبی میان ادیان، همواره دیدگان جامعه به حوزه و روحانیت معطوف گردیده به و بدین گونه؛ ولایت حوزه در قلمرو دین، مقبول همگان واقع شده است. اکنون نیز پس از قرنها طلوع خورشید اسلام، روحانیت در پرتو همان محوریت دینی خویش توانست، انبوه مردم دین خواه را به دنبال خود گسیل دارد و بالاخره؛ هدایت و اجرای یک انقلاب مبتنی بر دین را برعهده بگیرد.
شهید مطهری (ره)، پیرامون ضرورت و عینیت رهبری روحانیت در نظام دینی کشور فرموده است: «هر نهضتی نیازمند به رهبر و رهبری است در این جهت جای سخن نیست یک نهضت که ماهیت اسلامی دارد و اهدافش همه اسلامی است، به وسیله چه کسانی و چه گروهی می تواند رهبری شود؟ و باید رهبری شود؟ و نهضتی را عهده دار شوند؟ بدیهی است افرادی می توانند عهده دار چنین رهبری شوند، که در متن فرهنگ اسلامی پرورش یافته باشند و با قرآن و سنت وفقه و معارف اسلامی، آشنایی کامل داشته باشند. و از این رو تنها روحانیت است که می تواند نهضت اسلامی را رهبری نماید.»(6)
روحانیت متعهّد شیعه به جهت همان بعد محوریت دینی و مردمی بودن خود در جامعه، توانست بیش از سایر اقشار در دلها رسوخ کند و هدایت درونی افراد را برعهده گیرد و در نتیجه؛ سیل خروشان انقلابی مردم را برانگیزد و یک حرکت دینی عظیمی را به رهبری ذاهیانه عالمی روحانی برپا نماید.
براین اساس، هرگز نباید نقش حرکت گسترده نهاد روحانیت را در راستای انقلاب؛ که بی تردید دستاوردهای بزرگ فرهنگی بیش از سایر زمانها با خود به همراه داشته است، از یاد برد و یا در طول زمان و در پرتو امواج مخالف، چنین نقشی را به فراموشی سپرد.
شهید مطهری (ره) همچنین باهشدار نسبت به این مطلب تأکید فرمود:
«کسانی که آرزوی اعتلای آئین مبین اسلام را در سر دارند و درباره علل ترقّی و انحطاط مسلمین در گذشته دور و نزدیک می اندیشند، نمی توانند درباره دستگاه رهبری آن، یعنی سازمان مقّدس روحانیت نیندیشند و آرزوی ترقی و اعتلای آن را در سر نداشته باشند و از مشکلات و نابسامانیهای آن رنج نبرند؛ زیرا قدر مسلم این است که هرگونه صلاح و اصلاحی در کار مسلمین رخ دهد، یا باید مستقیما به وسیله این سازمان که سمت رسمی رهبری دینی مسلمین را دارد، صورت بگیرد و یا لااقل، این سازمان با آن هماهنگی داشته باشد. اگر بفرض، حرکتی اصلاحی و دینی از ناحیه فرد یا افرادی آغاز گردد و سازمان روحانیت آمادگی و هماهنگی نداشته باشد، گمان نمی رود موفقّیت زیادی نصیب گردد.»(7)
2. مرزبانی از فرهنگ مستقل دینی و گسترش آن
روحانیت شیعه در طول تاریخ، همواره به حراست از منابع و متون دینی پرداخته است؛ چنانچه از همان ابتدا مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی در برابر متکلمین معتذله وزیدیه، به دفاع از معانی اندیشه های شیعی می پرداختند و تا به امروز ارزشهای دینی را پاس داشته و فرهنگ غنی شیعه را برای همه نسلها به ارمغان آوردند. این خدمات و جانفشانی ها در پرتو انقلاب اسلامی به باروری لازم رسید. در این زمان که فرهنگ فاسد غرب از قلّه کشورهای ابرقدرت برجهان اسلام؛ چون سیلی مخرّب گسیل یافت، روحانیت مقتدر در جایگاه دفاعی خود قرار گرفت و به عنوان نظریه پرداز حکومت دینی، به مقابله فرهنگی و مرزبانی از فرهنگ مستقلّ دینی پرداخت و به عنوان یک متکلم دینی، سعی کرد به دفاع از ارزشهای دینی و نیز گسترش آن در مقابل اندیشه های نفوذی غرب بپردازد.
حوزه و روحانیت توانستند بذر ایمان را در دلها بکارند و باور دینی را در جانها، بپرورانند ورایت دین را در این مرز و بوم برافرازند. این تلاش غالبا در شرایط سخت و به دور از رفاه و آسایش رقم خورد. امام راحل (ره) در این باره فرمودند:
«این حوزه علمیه است که اسلام را تا حالا زنده نگه داشته است. اگر روحانیون نبودند، از اسلام خبری نبود آنکه اسلام را زنده نگه داشته است، در مواقع سیاه، در این زمانهای سیاه، همین روحانیون بودند، پشتیبانی کنید از اینها»(8)
روحانیت انقلابی نیز در جایگاه متولیان اصلی فرهنگی دینی، همواره در گفتار و نوشتار خود به تعمیق و گسترش مبانی دینی و فرهنگ غنی اسلام در سطح جامعه پرداخته اند. در این راستا، اگر چه نقصها و کاستیهایی هم داشتند؛ اما گامهای بلندی نیز برداشتند.
مردم مؤمن و متعقد ما که در جامعه ای دین طلب و دیندار رشد کرده اند و همواره تفسیر و بیان دینی خویش را از سخنان و آثار قلمی روحانیت فراگرفته اند و بر پایه گفتار آنها باورها و رفتارهای خود را حتی در محیطهای خفقان دهه های قبل از انقلاب وفق داده اند؛ پس از انقلاب، به این نتیجه و بلوغ فکری رسیده اند که حقیقتا روحانیان در سنگرهای مرزبانی از فرهنگ مستقل دینی و حتی شیوع و گسترش آن، تلاشهای فراوانی کرده و توانائیهای بسیاری از خود بروز داده اند.
اکنون نیز در مقابل مسائل متحدثه و مباحث و مجادلات نظری و نظریه ها و قرائتهای مختلف از دین، و انگاره هایی چون؛ اصلاحات، ناسیونالیسم، سکولاریسم و فمنیسیم و... که زنگ خطری در دل سرزمین اسلام است، همین روحانیت مقتدر است که با جدیت و اقتدار علمی خود، ایستادگی نموده و با همه کاستیها و نارسائیها و ناهماهنگی های اقشار و مراکز مختلف دیگر، به مبارزه علمی با آنها برخاسته است.
شهید مطهری با عنایت به این ضعفها و تأکید براصلاح آن در درون روحانیت و نهادهای بیرون از آن، اعلام می دارد: «اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکران بیفتد، یک قرن که هیچ؛ یک نسل هم که بگذرد، اسلام به کلی مسخ می شود. زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامی، در نهایت، باز هم همین گروه روحانیان متعهّد هستند، به این دلیل الزامی است روحانیت اصلاح گردد.»(9)
3. مبارزه با خرافات، تحریف و انحراف در متن دین و جامعه دینی
یکی از وظایف روحانیت آگاه در طول تاریخ مبارزه با خرافات و کج اندیشی های حاصله در دین و بالاخره انحرافات در موضوع عاشورا بود که شهید مطهری از آنها، به عنوان یک دغدغه فکری در کتابهای خود، مخصوصا سه جلد «حماسه حسینی» سخن به میان آورده است، بدین جهت که این وظیفه و نقش روحانیت منحصر به زمان پس از انقلاب نیست، از این مبحث فاصله می گیریم و به موضوع انحراف زدایی و نقش روحانیت در این راستا، در بعد از انقلاب اسلامی می پردازیم.
همه می دانیم که روحانیت آگاه، همواره درصدد آن بوده است که دین و ایمان مبتنی بر احساسات و عواطف مردم را که حقیقتا تا دهه های قبل از انقلاب در معرض خطر تحریف و تغییر بود به ایمانی عمیق و کامل دینی مبدل سازد؛ چنانکه بر اثر وسوسه ها و دسیسه های دشمنان دین که همواره از جوشش دینی مردم و روح متعالی آنها در بیم و خوف به سر می بردند چیزی نمانده بود که فرهنگ دینداری آنها، به برخی اعمال و عبادات متحجرانه و حب و بغض مفرط و انزوا و عزلت سطحی نگری تبدیل گردد. و آنها را به یک سری اعمال عبادی و فردی محض مشغول سازند و روحانیت مقتدر و آگاه را از محوریت و استقلال دینی و بالاخره مردم، جداسازند. البته در این راستا، موفقتیهای بسیاری نیز کسب نمودند؛ تا جایی که روحانیت را در جامعه منزوی ساخته و به تخریب وجهه دینی آنها پرداختند و نقش آنها را در جامعه، صرف تعلیم دهنده غسل و وضو و ذکر مصیبت معرفی نمودند.
آنها عزاداریهای مردم را صرف یک مراسم خشک و خالی محدود ساختند و درصدد آن بودند که رفته رفته بین مردم و علمای دین فاصله ایجاد کنند. روحانیت متعهّد، و فنی به میدان آمد، همه عزم و اراده اش را به کار بست تا اوّلاً، تحریفات و خرافات وارده بر دین و بالاخره انحرافات دینی را در سطح جامعه از میان بردارد و ثانیا، با نزدیک شدن و نفوذ در دل مردم، به اصلاح و رشد دینی آنها بپردازد. و برای این منظور، از هیچ اقدام فرهنگی مانند احیای مساجد و برپایی نماز جمعه ها و وعظ و خطابه در میان مردم و نیز تألیف و انتشار کتاب و بالاخره ایجاد و گسترش نهادهای فرهنگی و اجتماعی، دریغ نورزید.
شهید مطهری با عنایت به این توفیق خاص روحانیت و مسئولیتهای آنها در قبال این فهم تأکید فرمودند: «سرّ دیگر اینکه روحانیت توانسته است، انقلابها را رهبری کند، استقلال است. البته آنها باید در کنار دولت بایستند و آن را ارشاد کنند، آنها باید بر فعالیت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند و روحانیت باید رد حفظ مساجد کوشا باشند امامت جماعت باید محفوظ بماند. روضه ها و ذکر مصیبتها باید محفوظ بمانند. اما لازم است اصلاح شوند و تحریفات و جعلها و دروغها، از آنها حذف و پیراسته گردد.»(10)
بنابراین روحانیت، از ابتدا در بستر دین، با معضلات فراوان فرهنگی، مانند خرافات، تحریفات و انحرافات مواجه بوده و در راستای اصلاح آن زحمات بسیاری را متحمل شده است همچنین، در این زمینه ها، به نتایج محسوس و ملموسی دست یافته است و واقعا بی انصافی است که در این زمان؛ در حالی که هنوز روحانیت آگاه و متعهّد در سنگرهای مختلف فرهنگی به تلاش و فعالیت مشغول است؛ عده ای از اصحاب قلم و نواندیشان متأثّر منفکّ نشده از اصالت دینی و فرهنگی خود آن را به باد انکار بگیرند و در صدد محو و نابودی آن برآیند. ولی مردم آگاه و روشن بین ما که دوران مختلفی را پشت سر روحانیت سپری کردند، می دانند که تنها، قشر روحانیت بزرگوار بود که توانست به اعمال و مقدسات خشک و بی روح ما معنا ببخشد و ما را از شناخت سطحی و اجمالی دین، به معرفت حقیقی آن رهنمون سازد و عزاداریهای ما را که عبارت بود از شمع و دخیل بستن، و گل و قمه بر سرزدن، به روح و فلسفه عاشورا و اهداف و آثار آن واقف نماید. با گفتاری از امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری، این مطلب مهم را که یک مثنوی سخن می طلبد به پایان می رسانیم.
«تردیدی نیست که حوزه های علمیه و علمای متعّهد در طول تاریخ اسلام و تشیّع، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش کرده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصّرف ترویج نمایند.(11)
مقام معظم رهبری نیز در این باره فرمودند: «روحانیان و علمای دین در طول قرنهای متمدی، تحریف را از ساحت احکام الهی دور کردند و شعله ایمان را در دل مردم برافروختند و آنان را با قرآن کریم و تعالیم اهل بیت عصمت و طهارت آشنا ساختند.(12)
4. مقابله با تهاجم فرهنگی.
همانطور که در بین مطالب قبل اشاره شد، دشمنان قسم خورده دین از خارج و تابعین آنها در داخل این بار از طریق گسترش شبکه های فساد در کشور و نیز انتشار مجلات سکس و شب نامه ها و پخش برنامه های ماهواره ای و اینترنتی و بالاخره گسترش آلات و ادوات ابتذال در میان جوانان به قصد تهی کردن درون آنها از دین بوده اند. و هدف دشمن از این تهاجم فرهنگی، به پوچی کشاندن و انزوای جوانان و جدایی آنها از دین و رهبران دینی است، تا در نهایت به فساد و ابتذال جامعه بیانجامد. دشمن در این راستا از هیچ خیانتی به نسل جوان انقلابی و تکیه به تاریخ درخشان این مرزوبوم و مفاخر و میراث دینی ما دریغ نمی کند. چنانکه رهبر معظم انقلاب سالها قبل، در این باره، زنگ خطر را به گوش همگان نواخت و بارها تأکید فرمود:
«امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام است که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد و این تهاجم، وسیعتر از انقلاب علیه اسلام است. چیز عجیب و فوق العاده ای است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی علیه اسلام وارد کاروزار شده است.(13)
در این عرصه، همه افراد به نوعی موظّف به مقابله فرهنگی با دشمن هستند و هر کس در هر موقعیتی که در جامعه به سر می برد، باید با این پدیده شوم فرهنگی و فساد خانمانسوز غربی مبارزه کند و هیچ قشر و گروهی، نباید بی توجه و آرام از کنار این مسئله بگذرد و تمام بار آن را بدوش افراد و گروههای خاصّی در جامعه بنهد. و جای بسی تأسف است که بیشتر افراد و گروههای جامعه هر کدام به نوعی از کنار این مسئله بی توجه و خونسرد عبور می کند و دیوار آن را بر سر مسئولین و یا قشر روحانیت مظلوم خراب می کنند. می نمایند؛ غافل از این که این قشر هوشمند و آگاه هم در این باره به فعالیت و تدبیر و تلاش مشغولند و هم، خدمات شایانی در زمینه فرهنگ دینی انجام داده اند. و در جامعه بروز نسبتا خوبی هم داشته است که اگر خدمات بی شائبه این قشر مردم فرهنگی در جامعه نبود هر آینه دامنه فساد با این همهمه گسترده اش همه جا را فرا می گرفت. اگر چه، این قشر در این راستا از ضعف و کاستی و غفلتهایی نیز برخوردار بوده است، امّا از همه اقشار دیگر، بیشترین نقش مقابله فرهنگی را در راستای مبارزه با فرهنگ منحط غربی ایفاء نموده است؛ در این مورد می توان به گسترش و فراگیری برنامه های تبلیغ دین از طریق رسانه های جمعی، چاپ و انتشار کتب و مجلات اعتقادی و نفوذ در دل مؤسسات فرهنگی و علمی کشور؛ مانند آموزش عالی، آموزش و پرورش، صدا و سیما، کانونهای فرهنگی و تأسیس تقویت بنیادهای فرهنگی نظیر، سازمان حج، سازان تبلیغات، بنیاد شهید و... بالاخره نهادینه ساختن و گسترش فرهنگ مساجد و نماز جمعه ها در سراسر کشور را اشاره نمود.
امام راحل (ره) در سالهای نخستین انقلاب با هشدار به همگان، نسبت به اوضاع فرهنگی که در پیش روی جامعه بود، به نقش برتر علما و روحانیون در هدایت جبهه مقابل یعنی؛ جبهه فرهنگی اشاره و تأکید فرمودند: «من از آقایان علما و افاضل باید تشکر کنم. پیروزی ملّت مرهون اقدامات علما، اوّلاً و سایر طبقات بوده است. شما همانطور که وظیفه شرعیتان هست که امام جماعت باشید، پیشقدم باشید در مسائل امت، رفع کنید مفاسد را از ملتّها؛ بحمدالله، قیام به امر فرمودید و من از قِبَلِ ملت شریف ایران از شماها تشکر می کنم.»(14)
5 . هدایت معنوی جهاد
همه می دانیم که در آغاز طریق انقلاب، دشمنان دندان مسلحّ، جنگی ناباورانه بر علیه ما ترتیب دادند تا علاوه بر اشغال سرزمین و منابع غنی کشورمان، که سالها در آن متنعّم بودند، دین و ایمان ما را هم بربانید. این جنگ، یک جنگ مرزی صرف نبود؛ بلکه تا اعماق جان افراد نفوذ کرد، چنانکه به صراحت اعلام می کردند که هدف ما براندازی نظام اسلامی است؛ چرا که از وجود چنین نظامی در منطقه و بلکه در جهان بیم داشتند.
بنابراین، امر دفاع در این وادی نیز تنها یک مرز داری صرف نبود؛ لذا روحانیت آزاده در زمان طاغوت، هیچ گاه لباس رزم و لشکری رژیم را بر تن نکرد؛ اما در دفاع مقدس ما روحانیت هم از جهت فیزیکی و هم از بعد معنوی و هدایت گری و سرانجام ایجاد روحیه و تشویق و ترغیب رزمندگان، پیشتاز بود است. در جنگ تحمیلی، حوزه بخوبی توانست کارآمدیهای گوناگونی مانند؛ در راستای پاسداری از معنویت، پایبندی و تشویق رزمندگان و آشنا ساختن آنها با احکام شرعی و ابعاد معنوی جبهه دینی و بالاخره محور دهی دفاع بر اساس دین از خود نشان دهد. روحانی با حضور تبلیغی خود دلهای مردّد را آرام می کرد و وسوسه ها را از جانها می زدود و آرامش روحی به رزمندگان می داد و با تلاوت آیات جهاد و مقاومت، درس استقامت به آنها می داد و با یادآوری تاریخ صدر اسلام و شجاعتهای امام حسین(ع) و ابوالفضل (ع)، آنها را در راه پاسداری از مرزوبوم کشور اسلامی تشجیع می نمود. رهبر معظم انقلاب که خود یک رزمنده بسیجی و پیشتاز جبهه و جنگ و پشتیبان و حامی رزمندگان بود، در این باره خطاب به طلاب حوزه علمیه قم در بحبوحه جنگ فرمود: «در یک جمله به شما بگویم:
بسا باشد که مردمی آسمانی |
به جانی سرفراز لشکری را |
یکی از شماها گاهی یک لشکر را به جهاد و سلاح معنوی مجهز می کند،این خیلی ارزش دارد.»(15)
خوب است که از زبان آن بسیجی دلدار در توصیف فضای جبهه و نقش روحانیت در آن، مطلب دیگری را مرور کنیم:
«جبهه های ما امتیازش بر همه جبهه های عالم این است که محراب عبادت است و در آن معنویت وجود دارد. جبهه های ما فقط جبهه رزم نیست؛ بلکه در آنجا جبهه دعا و راز و نیاز و عبادت و ذکر و حال است؛ این بچه ها را می بینید که وقتی می روند و می آیند، چقدر منور می شوند. این با حضور(16) شما تأمین خواهد شد، شما که به آنجا بروید، مردم را ملکوتی و الهی می کنید.»(17)
این خود البته یک فرهنگ اصیل دینی است که در صدر اسلام نیز ما درباره بزرگان دین شاهدیم که پیامبر (ص) و علی (ع) در کنار مسجد، میدان جنگ ترتیب می دادند و خود نیز، فرمانده جنگ را منصوب می کردند. در عرصه های مختلف تاریخ هم، هر جا که روحانیت شیعه احساس می کرد که اصول و مبانی دین در خطر است و یا مرزها و دیار دین مداران در معرض اشغال است و یا اموال مسلمین در معرض چپاول، به میدان می آمد، چنانکه مبارزات مرحوم نائینی، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، سید بهبهانی، شیخ فضل الله نوری، سید جمال الدین اسدآبادی، مرحوم مدّرس، آیة الله کاشانی و بالاخره امام خمینی(ره) از این دسته مبارزات بود که هر کدام در جای خود، یک مثنوی سخن دارد.
در این باره از گفتار رهبر معظم انقلاب بهره می جوئیم که در سال 1366 در جمع روحانیون اصفهان ایراد کردند:
«روحانیت ما در گذشته هم از این کارها خیلی کرده و در جنگهای گوناگون حضور داشته اند. در همین جنگهای عراق سال 1920 (1920م) علمای بزرگ ما پیشتاز جهاد بودند. اوّل مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی میرزای دوم بعد هم مرحوم شریعت اصفهانی (رضوان الله علیهما) فرمانده و رهبر میدان جنگ بودند. من خودم دو نفر عالم را دیدم که در آن جبهه رفته و لباس رزم پوشیده بودند و جنگیده بودند. یکی مرحوم آیت الله کاشانی بود دیگری هم یکی از علمای مشهد بود.»(18)
6. تألیف کتاب و تدوین متون درسی
در عرصه کتاب و تألیف متون دینی در طول تاریخ، روحانیت، همواره پیشتاز بوده است. چنانکه می دانیم، دین در لابلای همین کتابها از عصر ائمه (ع) به بعد در قالب شرح و تألیف و تفسیر به ما منتقل شده است و علمای راستین به عنوان راسخان در دین و متولّیان امر تبلیغ آن در عرصه های مختلف زمان و در شرایط نابسامان و بحرانهای سیاسی، با هزاران رنج و مرارت، این علوم و میراث گرانبها را در قالب کتاب و جریده و یا دست نوشته های مختلف برای نسلهای بعد حفظ نمودند و از نابودی آنها جلوگیری کردند. در این میان، علمای معاصر مخصوصا بعد از انقلاب اسلامی، فرصت آن را یافتند که با نثر و توزیع متون علمی و دینی قدیم و باروری آنها و نیز تألیف و تدوین کتب پربار و ارزشمند درباره نظریه ها و مباحث مختلف دینی در این عرصه فرهنگی، خدمات شایانی نمایند.
شکی نیست که در هیچ زمانی، بسان این دو دهه انقلاب، زمینه برای چنین کار بزرگ فرهنگی فراهم نشد و درست به همین علت است که توقع جامعه دینی و فرهنگی کشور ما از مسئولین ذی ربط در این راستا، بیش از پیش بوده است و حقیقتا جای آن دارد که در فرصتهای باقی مانده، با تدبیری جامع و اقدامی عاجل، به این امر بزرگ فرهنگی در قالب تألیف و انتشار کتب دینی کاربردی و مفید، و توزیع ارزان آن در میان مردم؛ به همراه ارائه تسهیلاتی جهت جذب عامّه به مطالعه این متون هدایت بخش، تن دهند.
امّا در این بحبوحه جنگ اندیشه ها، نباید از خدمات ارائه شده روحانیت در وادی کتاب و... درباره دین غافل گردیده و آن را به باد انکار و فراموشی سپرد. چنانکه می دانیم، درسها و متون عقیدتی و دینی که اینک در مدارس و دانشگاهها و دیگر مراکز آموزشی کشور بطور کلاسیک و کاربردی تدریس می شود، از ابتدا با هدایت فضلای حوزه رقم خورد. می دانیم که این دروس با این شیوه های جدید و جامعیتی که در برنامه درسی دانشگاهها و مدارس گنجانیده شده است، قبل از انقلاب رواج نداشته و هیچ یک از تحصیل کرده های دانشگاهی قبل از انقلاب چه آنها که در داخل کشور فارغ التحصیل شدند و چه آنها که در خارج تحصیل کرده اند این متون دینی را تدوین نکردند و حتی به شیوه تدریس آن نیز واقف و آگاه نبودند. در این میان، تنها قشر روحانیت بود که البته نقشی مؤثر و برجسته ایفا کرد؛ اگر چه در این راستا افراد دیگری نیز به یاری آنها شتافتند و در طریق نهادینه کردن دروس دینی دانشگاهها و مدارس و نیز تأسیس رشته های پربار علوم انسانی، خدمات شایانی ارائه نمودند.
سایر موارد:
در پایان به برخی دیگر از خدمات برجسته روحانیت در عرصه ی انقلاب اسلامی که بی تردید یک انقلاب فرهنگی به تمام معنا بوده است اشاره می کنیم:
1. نجات عرصه های هنری کشور از حیط قدرت و اندیشه های پنهان فراماسونری و غربی که مدّتها پس از انقلاب اسلامی در گرایشهای هنرمندان وجود داشت. علاوه براین، سمت و سوی دینی بخشیدن به این عرصه ها و نمودارهای هنری؛ مانند فیلم و سینما و شعر و قصه و موسیقی و رمان و غیره ... که این البته فصل مشترک خدمات روحانیت و برخی دیگر از افراد خدمتگزار در این حوزه بود.
2. تأسیس و پرورش مؤسسات پژوهشی و مراکز تحقیقاتی علوم اسلامی و تأسیس مراکز علمی مختلف در باب اندیشه ها و مبانی فکری و دینی و حدیثی...
3. سازماندهی معنوی امور حج و هدایت کاروانها و محوریت دینی اعتقادی، سیاسی و فرهنگی آنها؛ چنانکه قبل از انقلاب بیشتر جنبه تجارتی و اقتصادی داشته و جذب روحانی و مدیر کاروان، بدون تدبیر و گزینش و هدایت صحیح انجام می شده است.
4. رشد و گسترش فرهنگ نیایش و دعا و مناجات از طریق، رسانه های گسترده عمومی و القای فرهنگ معنوی دعا در جامعه، به کمک خطابه و منبر و تألیف کتاب و...
5. عمومیت و گسترش نمازهای جماعت در ادارات و اماکن عمومی و برپایی نمازهای جمعه در سراسر کشور، به عنوان میعادگاه عاشقان در هر هفته.
6. مکانیزه کردن فرهنگ حجاب و گسترش آن در ادارات، اماکن عمومی و... ورهایی جامعه و بانوان آن از فضای رعب کشف حجاب زمان شاه.
اگر چه در سال های اخیر، بر اثر تهاجم فرهنگی غرب و بی بند و باری برخی از جوانان در کشور، روز به روز، آن دستاوردهای بزرگ به فراموشی سپرده می شود و متأسفانه خود همان نظریه پردازان و عاملان بد حجابی در کشور، این نمودهای عینی را عموما به سهل انگاری و بی توجهی روحانیت نسبت می دهند!
7. ایجاد ارتباط دینی و معنوی و حتی علمی بین حوزه و دانشگاه و برقراری تفاهم فکری و فرهنگی بین روحانی و دانشجو به عنوان دو قشر عظیم علمی کشور؛ اگر چه اساس و مبانی آن توسط دشمنان بدخواه اینکه مورد هدف قرار گرفته است.
8. احیای نامها و نشانه ها و ارزشهای دینی در کشور که غالبا قبل از انقلاب به سمت واژه ها و نشانه های بیگانه و غربی در حرکت بود. مانند نام خیابانها و کوچه ها و اماکن و معابر عمومی. سر در دانشگاه ها و مدارس، مراکز عملی و غیر علمی کشور و...
نتیجه گیری:
در پایان نتیجه می گیریم که روحانیت دلسوز و آگاه همواره حافظ و پاسبان اصول و مبانی دین در طول تاریخ بوده و اکنون دستیابی ما به این منابع و متون غنی دینی مرهون همان خدمات و زحمات دلسوزانه نهاد مقدس حوزه و روحانیت است که شرح آن در این نوشتار ممکن نیست.
از طرفی نقش حوزه و روحانیت در راستای پیروزی انقلاب که بر مبنا و اصول فرهنگ غنی اسلام بنا شده است، فراموش ناشدنی و غیر قابل انکار است.
بی تردید بعد از انقلاب، روحانیت توانست بخوبی وارد عرصه های علمی و فرهنگی کشور شود. و در لابلای عرصه های مختلف تاریخی، بهترین فرصت را برای شیوع و گسترش فرهنگ دینی بدست آورد. ناگفته پیداست که با دستیابی به این موقعیت متناسب روحانیت آگاه دینی آرام ننشسته و از ابتدا در سنگرهای مختلف فرهنگی به مرزبانی از آن پرداخته و در این راستا به نتایج و آثار پربار و مفیدی نیز دست یافته است. و اکنون نیز با عزمی جزم در این عرصه ها مثل حوزه و دانشگاه، مؤسسات علمی و مراکز فرهنگی و برنامه ریزی کشور به ارائه خدمات مشغول است.
و امیدواریم که با همکاری نهادهای مختلف و مساعدت و هماهنگی سازمانها و مراکز فرهنگی و اجرائی کشور این قشر خدوم بیش از پیش بتواند به اهداف عالیه خویش در این جهت دست یابد.
پی نوشت ها:
1. محقق و نویسنده
2. آثار موضوعی دفتر دهم «روحانیت و حوزه های علمیه از دیدگاه امام خمینی(ره)»، تبیان، جلد 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نشر عروج، اسفندماه 1374، ص 63.
3. اصول کافی شیخ محمد کلینی، ج 1، ص 339.
4. کتاب «الغیبة» مرحوم شیخ طوسی، ص 177.
5. نگرش های موضوعی حوزه و روحانیت در آینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، جلد اول، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1375، ص 64.
6. مرتضی مطهری، آشنایی با نهضتهای اسلامی درصد ساله اخیر، (تهران، انتشارات صدرا، 1365)، ص 71.
7. مرتضی مطهری، ده گفتار، (تهران، انتشارات صدرا،پائیز 1369)، ص 239.
8. تبیان، پیشین، بند 72، ص 92.
9. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، (تهران، انتشارات صدرا، بهار 1368)، ص 186.
10. همان.
11. تبیان، پیشین، ص 8 .
12. روزنامه جمهوری، مورخ 23 اسفند 1369.
13. حدیث ولایت، مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری، جلد سوم، (تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1377)، صص 40 و 44.
14. تبیان، پیشین، بند 70.
15. به نقل از: نگرشهای موضوعی، پیشین، ص 92.
16. خطاب به روحانیون یزد.
17. تبیان، پیشین، ص 93.
18. همان، ص 90.