سخن ماه
جنگ بالکان و حوادث خشونت بار «کوزوو» از رویدادهای مهم و عبرت آموز زمان ما است. این جنگ و حوادثی که به دنبال داشت، چند واقعیت تلخ را به اثبات رساند: مظلومیت مردم مسلمان کوزوو و در اثر نسل کشی و تصفیه نژادی صرب ها، جاه طلبی و نسل کشی میلوشویچ، مداخله نظامی دولت های عضو پیمان ناتو بدون مجوز سازمان ملل متحد (جنگ هوایی بر ضد بلگراد)، اشتباه کارشناسان عالی رتبه نظامی ناتو در مورد میزان تاثیرگذاری بمباران و موشک باران بلگراد (که تصور می کردند طی یکی دو هفته، رژیم میلوشویچ را به زانو درخواهند آورد، درحالی که جنگ موشکی و هوایی هفته ها طول کشید تا میلوشویچ حاضر به پذیرش پیشنهادهای ناتو شد)، پیوستن دیرهنگام سازمان ملل متحد به کاروان صلح و نقش ضعیف شورای امنیت در این قضیه، ناتوانی روسیه از هرگونه تحرک و ابتکار نظامی در جهت حمایت از متحد سنتی خویش، و بسنده کردن به یک سلسله رفت و آمدها و گفتگوهای سیاسی و نوعی میانجیگری میان میلوشویچ و سران ناتو که تا حدی در توقف جنگ بی تاثیر نبود.
اکنون که به هرحال جنگ به ظاهر متوقف شده و نیروهای اعضای پیمان ناتو و روسیه در حال ورود و استقرار در کوزوو به عنوان برقراری صلح و آرامش جهت بازگشت آوارگان و رانده شدگان مسلمان هستند، واقعیت نخست بیشتر جلب توجه می کند زیرا از یکسو برای مسلمانان رانده شده، هنوز گام اول است و مشکلات و موانع بسیاری بر سر راه بازگشت آنها وجود دارد و شاید سالها طول بکشد تا ویرانیهای زادگاه آنها آباد، زندگیشان به وضع اول برگردد. و از سوی دیگر، استقلال کوزوو و میزان دستیابی ارتش آزادی بخش این منطقه به آرمان استقلال طلبانه خود، هنوز در بوته ابهام است.
واقعیت تلخ دیگری که جا دارد، بیشتر مورد بررسی قرار گیرد، عواقب ویرانگر جاه طلبی ها و جنایات میلوشویچ است. او همچون صدام در جریان تجاوز به ایران بعد در اشغال کویت، جنایات بزرگ و هولناکی مرتکب شد و کشور و ملت خود را به نابودی کشاند و اکنون به صورت دیکتاتوری شکست خورده و ناکام بر کشوری ویرانه حکومت می کند، با این تفاوت که اگر قدرت های بزرگ، در یافتن جایگزین برای صدام، مشکل داشتند، شاید در مورد او نداشته باشند! . در مورد اقدام دادگاه بین المللی لاهه مبنی بر معرفی وی، به عنوان جنایتکار جنگی، باید دید این دادگاه در اقدام خود تا چه حد جدی است؟ !