پیامی آشنا
ماه ذی حجه سال یازدهم بعثت
آوازه رسول رحمت و مهرورزی سالیان سال بود که در جزیرة العرب طنین افکنده بود وهر روز بر تعداد گروندگان به آئین او بیشتر می شد. این آوازه، چون کابوسی هولناک برای مشرکان قریش تبدیل شده بود. در این ایام شش نفر از اهالی یثرب به دور از چشم قریشیان با پیامبر اعظم (ص) به طور مخفیانه ارتباط برقرار کردند و با او هم پیمان شدند. این رویداد نقطه عطفی در زمینه سازی هجرت پیامبر اعظم (ص) گردید.
نخستین پیمان
ماه ذی حجه سال دوازدهم بعثت
یک سال از ملاقات مخفیانه گروه یثرب با پیامبر اعظم (ص) گذشت. آنان به طور ناشناس و با هیئت غیر مسلمان به مکه آمدند و به زیارت بت ها رفتند و به گونه ظاهری در برابر آنان کرنش کردند تا مشرکان از جریان آگاه نشوند و به آنان مشکوک نگردند. پس به سوی پیامبر اعظم (ص) شتافته و در محلی به نام «عقبة» با پیامبر اعظم (ص) هم پیمان شدند. این پیمان به پیمان عقبه اول معروف شد.
دومین پیمان عقبه
13 ذی حجه سال سیزدهم بعثت
یک سال دیگر از این جریان گذشت و در ذی حجة سال بعد، هفتاد و سه تن از مسلمانان یثرب که در بین آن ها دو زن نیز وجود داشت برای بستن میثاق الهی با پیامبر اعظم (ص) به سوی مکه به راه افتادند. مصعب بن عمیر از سوی ایشان دستور یافت تا محلی را برای ملاقات با برادران مسلمان یثربی هماهنگ کند. آنان موفق شدند در سرزمین منی با پیامبر اعظم (ص) دیدار و با ایشان بیعت نمایند. این پیمان به دومین پیمان عقبه مشهور شد که گامی بزرگ برای آغاز صدور رسالت پیامبر اعظم (ص) از مرزهای مکه به سوی دیگر سرزمین ها قلمداد شد.
غزوه سویق
5 ذی حجه سال دوم هجری
ابوسفیان دشمن سرسخت اسلام، عهدی شوم با خویش بسته بود؛ او با خود عهد کرده بود که تا انتقام کشتگان جنگ بدر را از مسلمانان نگیرد با همسر خود همبستر نشود. او در تب و تام انتقام می سوخت و آرامش را تا لحظه بازپس گیری خون بهای کشتگان قبیله خود از پیروان محمد (ص) از خود دور کرده بود. از این رو به مدینه تاخت و نخلستان های اطراف مدینه را برای تشفّی خاطر خود به آتش کشید و کشاورزی بی دفاع از انصار مدینه را به شهادت رسانید. پیامبر اعظم (ص) مطلع شد و دستور دفاع در برابر تهاجم آنان را صادر فرمود و خود نیز پیشاپیش سپاه به سوی آنان حرکت کرد و آنان را تحت تعقیب قرار داد. آنان با شنیدن لشکرکشی پیامبر اعظم (ص) عرصه را تهی کرده و گریختند.
غزوه بحران
6 ذی حجه سال سوم هجری
آوازه جنگ های کفر ستیزانه پیامبر اعظم (ص) در جزیرة العرب پیچیده بود. از سوی دیگر کفار به شدت تلاش می کردند پیش از آنکه آوازه ایشان فراگیر و پایه های حکومت جهانی شان مستحکم تر شود بنیاد اسلام را برکنند. از این رو جمع بسیاری از مشرکان در منطقه بحران جمع شدند تا به مسلمانان حمله ور شوند. پیامبر اعظم (ص) عبدالله بن مکتوم را در مدینه جانشین خود کرد و با سپاه خود عازم منطقه شد، ولی دشمن با دیدن مسلمانان راسخ و تکبیرگوی ترسید و پا به فرار گذاشت و پیامبر اعظم (ص) نیز پس از ده روز به مدینه بازگشت.
صلح با هیئت اشجع
ماه ذی حجه سال پنجم هجری
نامش «مسعود بن رخیله» بود که در جنگ خندق شرکت جسته بود و در این جنگ فرماندهی افراد خود را به عهده داشت. او در چنین ایامی نزد پیامبر اعظم (ص) آمد و به همراهی بیش از هفتصد تن از یاران خود با ایشان معاهده صلح منعقد نمود. از آنجا که ایشان پیامبر رحمت و صلح بود این معاهده را پذیرفت و از اشتباهاتشان درگذشت. این معاهده در کوه سلع منعقد گردید.
ازدواج با میمونه
ماه ذی حجه سال هفتم هجری
پیامبر اعظم (ص) عمرة القضاء را انجام داده و به مدینه بازگشته بود که میمونه خواهر ام الفضل که همسر عباس عموی پیامبر اعظم (ص) بود پیشنهادی به ایشان کرد. او خود گفته بود که حاضر است به طور افتخاری همسری ایشان را قبول کند و به عقد بزرگ ترین فرستادگان نایل آید. ایشان نیز برای نزدیکی بیشتر بین دل های مردم و قبایلی که در آن روز می زیستند این پیشنهاد را پذیرفت و میمونه به عقد ایشان درآمد.
سریه ابن ابی العوجاء
ماه ذی حجه سال هفتم هجری
سرسختی اعراب در کفر و نفاق مثال زدنی بود. هفت سال از هجرت و بیست سال از بعثت رسول خاتم «پیامبر اعظم (ص)» گذشته بود، اما همچنان برخی حاضر به سر فرود آوردن در پیشگاه خدای محمد (ص) نبودند. قبیله بنی سلیم از آن دسته بود. پیامبر اعظم (ص) ابن ابی العوجاء را برای مبارزه با آنان پیش فرستاد. جنگ سختی بین کفار بنی سلیم و آنان درگرفت و در جریان این جنگ تمامی سپاهیان اسلام به شهادت رسیدند و تنها خود ابن ابی العوجاء جان سالم به در برد و به مدینه بازگشت.
سریه عبدالله بن ابی حدرد
ماه ذی حجه سال هفتم هجری
پیامبر اعظم (ص) جمعی از مسلمانان را به این سریه فرستاد. در بین آنان مردی به نام محلّم بن جثامه حضور داشت. در جریان جنگ، او فردی از کفار به نام عامر بن اضبط را که اسلام آورده و شهادتین را بر زبان جاری ساخته بود، کشت. این آیه بر پیامبر اعظم (ص) نازل شد: «وَ لا تَقُولُوا لِمَن ألقی اِلَیکم السَّلام لَستَ مُسلما» (نساء / 94)
پیامبر از این رفتار او بسیار ناراحت و خشمگین شد و از او و این عملش بیزاری جُست.
نزول آیه برائت
اول ماه ذی حجه سال نهم هجری
آیه برائت رمزی ناگشوده از بزرگی علی (ع) است. در چنین روزی پیامبر اعظم (ص) ابوبکر را با همراهی چهل نفر از مسلمانان روانه مکه ساخت تا در مراسم حج این آیات را بر مسلمانان تلاوت کند. ابوبکر عازم شد ولی هنوز به مکه نرسیده بود که جبرئیل امین مأموریتی دیگر را به پیامبر اعظم (ص) ابلاغ کرد و آن این بود که یا خود این کار را انجام دهد و یا کسی دیگر را به جانشینی از خود برای انجام این کار بفرستد، و ایشان امیر مؤمنان (ع) را برای انجام آن عازم مکه نمود.
اعلان برائت
10 ماه ذی حجه سال نهم هجری
چشم ها به سوی علی (ع) خیره شده بود و گوش ها در انتظار شنیدن پیام او بود. علی (ع) بر بلندای جمره عقبه ایستاد و با صدایی رسا، سیزده آیه از ابتدای سوره برائت را تلاوت نمود و اعلان داشت: بت پرستان حق ورود به مسجد الحرام را ندارند، طواف با بدن برهنه ممنوع است و از این پس هیچ بت پرستی حق شرکت در مراسم حج را ندارد و در نهایت اینکه هم پیمانان پیامبر اعظم (ص) تا مدتی که پیمان مقرر کرده است خون و مالشان محترم است، بقیه مشرکان نیز فقط چهار ماه مهلت دارند که یا اسلام بیاورند یا از این سرزمین بیرون روند، وگرنه جنگ، آخرین راه است.
آخرین حج پیامبر اعظم (ص)
4 ماه ذی حجه سال دهم هجری
در چنین روزی پیامبر اعظم (ص) برای انجام واپسین حج وارد مکه شد و اعمال و مناسک حج را به انجام رسانید. در روز عرفه ایشان در سرزمین عرفات خطبه تاریخی خود مبنی بر حرمت خون و مال مسلمانان، کنار گذاشتن اختلافات جاهلی، پایبندی به امانت، حرمت ماه های حرام و... را ایراد فرمود.
پایان حج
10 ماه ذی حجه سال دهم هجری
آفتاب روز عرفه آرام آرام در سرخی غروب فرو می رفت و در افق پنهان می شد. ایشان سوار بر ناقه خود شد و قسمتی از شب را در مزدلفه و فاصله طلوع فجر تا طلوع آفتاب را در مشعر به سر برد، سپس در روز دهم رهسپار منی گردید و مراسم رمی جمره و قربانی و تقصیر را انجام داد و رهسپار مکه شد.
برکه ای بر آسمان نازد!
18 ماه ذی حجه سال دهم هجری
ندایی بلند شد: آنان که جلوتر رفته اند باز گردند و آنان که عقب مانده اند سریع تر خود را برسانند. در کنار برکه ای در سرزمین غدیر خم، دستی دست دیگر را بالا برد و ندایی در گوش تاریخ پیچید: هر کس من مولای اویم علی (ع) مولای اوست. پروردگارا! دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار و یارانش را یاری کن و کینه توزانش را خوار گردان.
روز مباهله
24 ماه ذی حجه سال دهم هجری
آمده بودند تا با هیبت پوشالی و دعایی که از سقف خانه های گلی شان بالاتر نمی رفت عظمت آخرین فرستاده خدا را بشکنند. مسیحیان نجران با پیامبر اعظم (ص) به جدال برخاسته بودند، اما قرار گذاشته شد تا مباهله تکلیف را روشن سازد، اما هنوز دعایی و نفرینی در نگرفته بود که حریف از میدان به در رفت و اهل بیت عصمت پیامبر اعظم (ص) پیروز شدند.