ماهان شبکه ایرانیان

دنیای مدرن، و معرفت نبوی

اسلام به هنر چگونه می نگرد؟ نخست باید دید که اسلام به خود چگونه می نگرد؟ می کوشم بنا به «آرمان ها و واقعیت های اسلام» نکات اصلی را باز گویم:

اسلام به هنر چگونه می نگرد؟ نخست باید دید که اسلام به خود چگونه می نگرد؟ می کوشم بنا به «آرمان ها و واقعیت های اسلام» نکات اصلی را باز گویم:

1. اسلام خود را مطلق راه و نیز راه ویژه اعلام می کند. درک این آگاهی اسلامی / وحیانی که در قرآن کریم به آن تصریح شده است، از زاویه بحث حاضر بسیار پراهمیت است، و می توان از اینجا دانست که مطلق دین، در برگیرنده راه هنر نیز هست و راه هنر البته بیش از هر چیز یک محتواست.

2. اسلام بین حقایق نسبی با حق مطلق کاملاً تمایز می نهد و خواهان گسترش سایه حق مطلق و حقیقت هنری است. در اسلام ارزش های نسبی را که مایه نفی ارزش مطلق در هنر گردد نمی پذیرد. پیوند و تمرکز بر حق و زیستن طبق راهی که حق مطلق و اراده مطلق حق پیشنهاد می کند و آفریدن بر اساس آن در کار هنری و در نتیجه آگاهی بر سنت و معرفت نبوی برای هنرمند مسلمان حتمی است. متصل شدن هنرمند به حق در اسلام، از مسیر سنت پیامبر(ص) می گذرد. اسلوب متمرکز شدن حول محور حق و آفریدن بر طبق آن، در هنر اسلامی اهمیت شایانی دارد.

3. سنت نبوی با عناصر آموزه ها و روش های خود به ما می آموزد که در حقی متعال ریشه دارد. کار هنری نیز در جست و جوی سرچشمه متعال وجودی خود است و البته این جست و جو، درگیر واقعیت های دنیا و واقعی بودن نفس آدمی است، پس ارزش مطلق واقعیت حق متعال، به معنای توهم بودن این جهان و نفس انسانی نیست، بلکه کار ما و هنر، پیوند دادن نفس به حق است و بدیهی است که اگر وجود نفسانی ما و نفس جهان موهوم بود، چنین تلاشی معنا نداشت.

4. بدینسان، اسلام قائل به مراتب، اشتداد وجودی و مراتب واقعیت است و هنر را به برداشتی حقیقی از این مراتب و تمایز میان واقعیت مطلق و نسبی فرا می خواند و تأکید می کند که عالم کبیر و صغیر، قوام خود را از حقی می گیرند که متعالی است. تعالی آن بر نفس و بر جهان همان امری است که کانون جاذبه و رویکرد هنر اصیل را می سازد؛ چه این هنر فیلمی از برسون باشد یا گیبسون و اثری از حافظ باشد یا شاگال؛ کاری از باخ یا تارکوفسکی فرق نمی کند. رابطه بین انسان و هنر با خدا بدین لحاظ، رابطه نسبی با مطلق است.

5. از آنجا که بدون بیان عالم مطلق و اراده او، بیان رابطه انسان و خدا ناممکن است، در اسلام، آفرینش به دو صورت به بیان حق متعال پرداخته است.

الف. زبان فطرت، عقل و وحی درونی انسان در جهان بشری و نفس انسانی (و قوانین تکذیبی در طبیعت).

ب. زبان وحی، سنت و معرفت نبوی

انسان بدون وحی و جان وحی پذیر پیامبر(ص)، نمی تواند با حق متعال پیوند یابد. آفرینش این جان قابل وحی و گوهر حقایق و بیانگر خود، از رحمت های الهی است و به معنای تنزل و نزول و تنزیل امر بیان ناپذیر، به صورت ها و ام الکتاب و تبدیل آن به وحی و سنت و معرفت قابل استفاده محمدی است که هر هنر اصیل، از انوار درونی حقایق آن بهره مند است.

جهان مدرن با گسست از اتصال آگاهانه هنر با این منبع، خود را از بیان محروم کرده و به سوی اغتشاش و جبراً بیان ناپذیری پرتاب شده و به ناگزیر، به ستایش آن پرداخته است.

به این ترتیب، شعر حافظ در مسیر رهایی بخشی انسان از شرایط پر ادبار انسان رها شده در معما، با طرح و پرسش از معما و تاریکی حرکت می کند؛ اما مثلاً شعر مایاکوفسکی یا متن نیچه، به خودکشی و جنون ختم می شود.

6. اسلام در امر مواجهه انسان و خدا، نه بر نزول یا تجسم یا تجلی امر مطلق تاکید می ورزد و نه برسرشت هبوط یافته، ناقص و گناه آلود بشر، بلکه انسان را همان گونه که هست به لحاظ ذات او، و خدا را همان گونه که هست، به لحاظ واقعیت مطلق او در نظر می گیرد. دیدگاه اسلامی بر ملاحظه وجود الهی در حد ذات خود او، و نه به صورتی که در تاریخ تجسم یافته مبتنی است. این منظر بر مطلق و نه بر «نزول مطلق»مبتنی است...

این آیین، انسان را به لحاظ سرشت اولیه، یعنی همان فطرتی که در عمق جان خویش دارد، مد نظر قرار می دهد.

7. درک اهمیت سنت نبوی، به معنای آن نیست که تصور کنیم، اسلام چون مسیحیت بر شخصیت بانی این دین استوار است و پیامبر اسلام(ص) در عرض الله قرار دارد. اسلام بر خود الله بنیاد شده است و پیامبر اسلام مجرایی است که آدمی از طریق آن پیامی را در خصوص ذات امر مطلق و به تبع آن در خصوص امر نسبی دریافت داشته است»

8. بدین لحاظ سنت محمدی(ص) در پی راندن ما به سوی هنری است که انسان را در مرتبه بشری مطرح سازد.

در مورد انسان باید گفت که اسلام برای او بر طبق سرشت واقعی اش، آن گونه که هست، با همه امکانات ذاتی در مرتبه بشری از آن حیث که مرتبه بشری است، قانون گذاری می کند. ولی «انسان آن گونه که هست»، به چه معناست؟ انسان را وقتی در شرایط عادی در نظر می گیریم، موجودی ضعیف و فراموش کار است. او معمولاً تابع محیط خویش و زندانی تمایلات حیوانی و شهوت خویش است؛ او نمی داند که انسان بودن، واقعاً به چه معناست و امکانات وضعیت بشری را بطور کامل به مرحله عمل در نمی آورد. اگر جز این بود، به دین و وحی برای هدایت خویش نیازی نمی داشت. اسلام، بی آنکه این جنبه محدود و ضعیف طبیعت بشری را نادیده بگیرد، انسان را به لحاظ این جنبه او به عنوان اراده ای منحرف مد نظر قرار نمی دهد، بلکه اساساً او را به منزله موجودی خدا گونه می نگرد که به عنوان جانشین (خلیفه) خداوند بر زمین، این تجلی اسماء و صفات خداوند است.

انسان آیینه اسما و صفات الهی است، پس انسان آن گونه که هست در درون، دارای روح، ماهیتی مقدس، خدا گونه و ملکوتی است. اگر چه ذات الهی تعالی مطلق بر انسان دارد و اگر چه علیرغم ماهیت خداگونه آدمی نفسی سوء و وسوسه شونده به سوی شیطان نیز دارد ؛ این همه رهایی از بینشی یک سو... نسبت به انسان و آن موجودی به طور کلی گناهکار دانستن، افق بی نهایتی از رشد برای آدمی در نظر می آورد که هنر الهی مبتنی بر سنت نبوی، آن را شالوده خود قرار می دهد.

9. وحی انسان را موجودی خداگونه معرفی می کند؛ نه آنکه او را فرزند خدا بخواند. پس این نوعی نظریه تشبیهی نیست، بلکه وحی اسلامی مخاطب خود را همان جنبه ای از انسان قرار می دهد که بر «صورت الهی» است. سه وجه الهی انسان طبق معرفت نبوی به این شرح است: الف. قوه عاقله که میان حق و باطل و واقعیت و توهم تمیز می دهد و فطرتاً به سوی توحید کشیده می شود.

ب. اراده ای میان حق و باطل، آزادانه یکی را بر می گزیند.

ج. کلام که می تواند رابطه حق مطلق و امر نسبی هستی را به بیان آورد.

بدینسان هنر اسلامی از سه عنصر عقل، اراده و کلام، برای بیان رابطه حق متعال و حق نسبی و حقیقت انسانی بهره می گیرد.

هنر مدرن، هر جا این رابطه را مد نظر قرار دهد، در حقیقت به سنت نبوی گرویده است و هر جا آن را ترک کند، رابطه اش را با تمرکز بر حق گسسته است. البته حق آن چیزی نیست که این یا آن می پندارند.

هنر اصیل به میزان درخشش باطنی و برخورداری اش از استعداد بازتاب حق، فهم ژرف تری از حق ارائه می دهد. بدین ترتیب ما در مدرن ترین هنرها، گاه بارقه های درخشانی از سیمای خداگونه انسان می یابیم؛ بی آنکه متن، به تبلیغ مستقیم بپردازد.

گاهی نیز در تبلیغی ترین آثار که آشکارا به ارائه تصویری از رابطه انسان و خدا می پردازند، ما تباهی زدگی، غیاب و نفی عقل، و بیان ناتوان و خدایی نکرده اراده ای منافقانه و آگاهی هایی التقاطی را مشاهده می کنیم که خدا را ابزار پولسازی قرار داده و فاقد هر معرفتی نسبت به آن است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان