گزارشی از مقاله (فرقة السَّلَفیة و تطوّراتها فی التاریخ)

مرحوم آیةالله سید مهدی روحانی در سال ۱۳۶۲، همراه هیأتی متشکّل از اساتید و پژوهشگران حوزه علمیه قم، عازم ژاپن شد و در سی و یکمین نشست علوم انسانی که درآن جا برگزار گردید، شرکت جُست

مرحوم آیةالله سید مهدی روحانی در سال 1362، همراه هیأتی متشکّل از اساتید و پژوهشگران حوزه علمیه قم، عازم ژاپن شد و در سی و یکمین نشست علوم انسانی که درآن جا برگزار گردید، شرکت جُست. سخنرانی ایشان در آن نشست، تحت عنوان «فرقة السَلَفیة و تطوّراتها فی التاریخ» بود که متن آن در شماره دوم مجلّه نور علم در همان سال، منتشر شد. متن این سخنرانی عربی است. با توجه به نکات ارزشمندی که در این مقاله موجود است،خلاصه ای از آن تقدیم می شود.

فرقه های اسلامی، دو نوع اختلاف با یکدیگر داشته اند: 1) اختلاف در اصول و عقاید؛ 2) اختلاف در فروع و فقه. فرقه «سَلَفیه» که به «وهابیه»معروف شده است، در اصول و فروع، با دیگر فِرَق اهل سنّت، اختلاف دارد.ادّعای سلفیه این است که بدعت هایی از خارج دینْ به دین وارد شده است. همچنین معتقدند اموری جزو دین شده که در تناقض با دین است و مسلمانان، این بدعت ها را به عنوان دین گرفته اند و به این طریق، از مسیر گذشتگان (سَلَف) صالح که همان صحابیان و تابعیان باشند جدا شده اند و تنها فرقه ای که مسیر درست را که همان مسیر صحابیان و تابعیان است در پیش گرفته اند، سلفیه اند. لذا این نام را برای خویش برگزیده اند.

 

حدیث در اندیشه سلفیه

 

در اندیشه سلفیان، حدیث، دارای جایگاه ویژه ای است. آنها به احادیثِ نقل شده از پیامبر(ص)، آرای صحابیان و گفتار تابعیان را هم افزوده اند و در ردیف سنّت پیامبر(ص) قرار داده اند. این مأثورات، اصل مهمّی نزد آنها به شمار می رود و قرآن را نیز بر همین محتوا حمل می کنند و آن را به عنوان میزانی که احادیث در موافقت و مخالفت با آن سنجیده می شود، نمی پذیرند و معتقدند که نظریه «عرضه احادیث بر قرآن»، از گفتار زنادقه است.

مذهب سلفیه، چنان که برخی پنداشته اند، مذهب جدیدی نیست که توسط ابن تیمیّه در قرن چهارم، بنیاد نهاده شده باشد یا شیخ محمد بن عبدالوهّاب(م 1207ق) آن را تأسیس نموده باشد؛ بلکه ریشه این فرقه، به اعتقاد برخی به قرن اوّل هجری و به اعتقاد برخی به قرن دوم و سوم هجری برمی گردد. آری، ابن تیمیّه هم نکاتی به آن افزود که در قرون اوّلیه وجود نداشت. سیر تطوّر نظریات سلفیان، شش مرحله دارد که ما در این جا به بیان اجمالی آنها می پردازیم.

 

مرحله اوّل

 

چون دیدگاه سلفیه مبتنی بر حدیث است، اشاره ای به تاریخ حدیث، ضروری می نماید. در تاریخ اسلام، به سبب منع نقل حدیث از سوی خلفا از یک طرف، و از سوی دیگر به دلیل نسبت دادن این نقل به پیامبر(ص) که: «از من، غیر از قرآن را ننویسید و اگر چیزی نوشته اند، آن را محو کنید»، عدم تدوین احادیث، به صورت امر مقدّس درآمده بود، مگر نزد عدّه ای کمی از مسلمانان، یعنی شیعیان و گروه اندکی از اهل سنّت که به جمع آوری احادیث مشغول بودند.

سپس در زمان عمر بن عبدالعزیز، برخی بر این شدند که حدیثی که از پیامبر(ص) درباره از بین بردن احادیثْ نقل شده، ساختگی است و دلایل ساختگی بودن آن را بیان کردند.

نتایج زیانبار منع نقل حدیث

 

1. با از بین رفتن احادیث، باب رأی، باز شد و هر کس طبق تشخیص خود، مصالح و مفاسد را از هم بازمی شناخت و متولّی امر هم حاکمان بودند.

 

2. به دلیل کمیِ احادیث روایت شده از پیامبر(ص) ، در کنار سنّت رسول خدا، سنّت دیگر افراد (مانند خلفای راشدین و برخی صحابه) نیز شایع شد و سنّت این افراد، نه به عنوان این که ناقل سنّت و گفته پیامبر(ص) هستند، بلکه به این عنوان که دارای حقّ قانونگذاری و تشریع احکام هستند و بر امّت هم لازم است که از آنها پیروی کنند، ترویج شد.

 

3. منع نقل حدیث، در دوره بعد از خلفای راشدین، آثار سوء خود را نشان داد و زمینه برای جعل احادیث و ورود «اسرائیلیات»، هموار شد.

 

نکته ای که در تاریخ فِرَق، کم تر مورد توجّه واقع می شود، تلاش معاویه برای تأسیس فرقه ای به نام «عثمانیه» است که با شیعه و خوارج (دو فرقه ای که قبل از عثمانیه به وجود آمدند) معارض اند.

 

مرحله دوم

 

این دوره که حدوداً سال های 143 تا 250 ق، را شامل می شود، دوره برطرف شدن منع نگارش حدیث و پخته تر شدن عقاید اهل سنّت است؛ دوره ای که کتاب های فراوانی در حدیث، تدوین شد. از این تاریخ به بعد، عقاید، با نام «السنة» نوشته می شد و قبل از این تاریخ، بر کسی اطلاق «اهل سنّت» نشده است. نکته قابل توجّه در این جا این است که با توجّه به منع نگارش احادیث در دوره خلفای راشدین، این نصوص و روایات، از کجا به دست آیندگان رسید؟ بر این اساس است که ابن خلدون نقل می کند که احادیث مورد قبول نزد ابو حنیفه، از هفده تجاوز نمی کرد.

 

مرحله سوم

 

در دوره تدوین حدیث، دیدگاهی درباره قرآن به وجود آمد که معتقد به قدیم بودن قرآن بود و این که کتاب خدا مخلوق نیست. این که این دیدگاه، متأثر از یهود یا مسیحیت یا هر دو بوده است، مشخّص نیست.به هر حال، در دوره مأمون و برخی خلفای بعدی، با این دیدگاه، به شدّتْ مخالفت شد و عدّه ای از عالمان حدیث،به خاطر آن، مورد اذیّت و آزار قرار گرفتند، از جمله امام احمد بن حنبل که همین برخوردها، او را در رأس رهبری اعتقادی اهل سنّت قرار داد تا جایی که آنچه او بیان می کرد، سنّت، و آنچه که او بیان نمی کرد، بدعت شمرده شد و در طول دوره بعد از رحلت پبامبر(ص) تنها کسی که توانست عقاید سلفیه را شکل دهد، احمد بن حنبل بود. حرکت با اهمیّتی که از سوی او صورت پذیرفت، این بود که برخلاف عقیده فرقه عثمانیه که منکر فضایل امام علی(ع) و خلافت آن حضرت بودند، امام احمد حنبل، مسئله تربیع را مطرح کرد که: «اگر کسی منکر خلافت امام علی(ع) شود، از اهل بدعت است» و به این ترتیب، در عقاید اهل سنّت، برای نخستین بار در قرن سوم، امام علی(ع) به عنوان خلیفه چهارم شناخته شد؛ گرچه حنابله و عدّه ای از اهل حدیث، بر دیدگاه قبلی باقی ماندند.

 

مرحله چهارم

 

با ظهور فرقه اشعری در حدود سال 300 ق، دوره کنار زده شدن فرقه سلفیه شروع شد. البته از این تاریخ به بعد، گرچه محوریّت و امامت امام احمد حنبل در عقایدْ منتفی شد، امّا همچنان در فقه، در بین حنابله، دارای مقام فقهی بود که فقه حنبلی در اوایل قرن چهارم توسط ابوبکیر خلاّلْ تدوین شد و آن را «فقه حنبلی» نامید.

 

مرحله پنجم

 

در قرن هشتم، ابن تیمیّه حنبلی ظهور کرد که او اهمیّت فراوانی به مذهب سلفیه داد. او برای احیای آنچه در عصر امام احمد حنبل بود، کاری فراتر از کارِ گذشتگان انجام داد. او برخی از فروعِ دین را در اصول دینْ داخل کرد، نظیر این که: «توسّل به رسول و ائمه و اولیا، شرک است و کسی که این کار را انجام می دهد، مشرک است». همچنین بوسیدن سنگ قبر و ضریحشان و نیز سفر برای زیارت قبرها و بنا کردن ساختمان برای قبرها را شرک شمرد.او با وارد نمودن این مسائل به عقاید مسلمانان، بسیاری از مسلمانان را مشرک نامید و پیروانی هم در مصر و شام پیدا کرد که مشهورترین آنها ابن قیّم جوزی است. ابن تیمیّه ردّی نیز بر کتاب منهاج الکرامةی علامه حلّی به نام منهاج السنة نوشت که انگیزه های عثمانیِ ابن تیمیّه، در این کتاب، آشکار می شود و به قول ابن حجر عَسقَلانی، ابن تیمیّه به خاطر مبالغه اش در ردّ کتاب علاّمه حلی، حتی احادیث صحیح را رد می کند و در نهایت، علی(ع) را تنقیص می نماید. همچنین محمد زاهد کوثری، از معاصران ما، هنگامی که از افکار حدیثی ابن تیمیّه یاد می کند، می نویسد: «که او در هر گامی که برمی دارد، کینه و دشمنی خویش را نسبت به امام علی(ع) آشکار می سازد».

 

مرحله ششم

 

در اواسط قرن دوازدهم، شیخ محمد بن عبدالوهّاب، یکی از دانشجویان مدارس دینی حنابله در حجاز، تحت تأثیر ابن تیمیّه، به تکفیر مسلمانان پرداخت و با همکاری محمد بن سعود، این اندیشه را بر حجاز، حاکم کردند و از ابتدای ظهورشان، تعدّی و تجاوزاتی بر عدّه ای از ممالک و شهرهای اسلامی روا داشتند، که حمله به عراق و اردن و کشتن اهالی کربلا از نمونه های آن است. اخیراً هم با انتشار برخی اسناد تاریخی مشخّص شده که دولت انگلستان در تحرّکات آنها دخالت داشته است. امروز نیز دولت سعودی، همچنان تلاش می کند تا در کشورهای اسلامی، مذهب سلفیه وهابیه را تبلیغ کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر