طب سنتی ایران در دورهی قاجار تنها حاصل آن دوره نیست بلکه دارای یک نسب طولانی و پیچیده در تاریخ و فرهنگ ایران بوده، و طولانیتر از دورهای است که در شرق عمومیت یافت.
یک نگرش جامع بیان میکند که ابداع و توسعه سلامت روحی و جسمی در پهنهی شرق و به صورت خاص در ایران، بر دو پایهی اعتقادات مذهبی و تجربیات استوار بود. در طول زمان این همزیستی مذهب و فرهنگ، باعث افزایش تجربیات خاص و افتراق آن از فرهنگ به فرهنگ دیگر شد و به وجود یک دسته از مواد و راههای علاجی که در هر محیط به صورت خاص به وجود آمده بود، بستگی داشت.
با وجود اینکه تصورات فلسفی و مذهبی در مورد سلامت و بهداشت میتوانست در بین فرهنگها و کشورها عمومیت داشته باشد، روشهای درمان تجربی نیاز به دسترسی به بهسازی نظریات موجود داشت که این بهسازی، وابسته به داروها و گیاهان محلی، حیوانات و سرانجام هوش و نبوغ انسان بود. به این طریق کوشش شد تا داروهای سنتی، در هر دو بعد قدرت اعتقادی و اصلی، به همان اندازه که در بعد فیزیکی مؤثر است در بعد روحی هم مؤثر باشد.
آن گونه که طب جدید با چشمان حسدبار و خرافهپندار مینگرد، طب سنتی به مانند یک قدرت تلقینی و درمانی، همیشه به نتیجه منتهی نمیشد، به خصوص موقعی که علل فیزیکی مسئول بیماریها بوده، جایگاه اعتقادات در تجربیات قدیمی در خصوص تصور سلامتی و نبود بیماری، محوری بود.
با این وجود، اگرچه جادو، طلسم، دعا و رموز یک نقش مخصوص در طرح طب سنتی ایفا میکرد، هنر سلامت باستان، از روشهای درمانهای فیزیکی غافل نبود. کاملاً برعکس، دانش اثرات داروهای گیاهی، ریشهها، ادوبه و استفاده از حیوانات و تولیدات انسانی برای رسیدن به درمان در طب سنتی، نسبت به دعا و خرافات نقش برتری داشت و هر دو در متون سنتی و مذهبی ثبت و حمایت میشدند. در ایران، به صورت خاص، از زمینهی غنی دوران قبل از اسلام و بعد از اسلام، بهرهمند میشد.
دوران قبل از اسلام
قبل از اسلام دین سنتی ایران زرتشت بود، یک سنت در ارتباط با مذهب برهمایی در هند باستان، اما در مواردی اساسی با آن فرق داشت. زرتشت پیامبری بود که پیام اهورامزدا را برای ایرانیان باستان آورد. این پیام، پیامی از روشنایی و نور بود که میگفت سلامتی و شفا بر ضعف، بیماری و مرگ که کارهای اهریمن است، غالب میگردد.
در گاتهای زرتشت، گیاهان و حیوانات مختلفی ذکر گشته است که خاصیت شفادهندگی دارند؛ چون قسمتی از مخلوقات خوب هستند و استفاده از آنها انسان را به سوی سلامتی رهنمون میشود. برای مثال ریال استفاده از دانه و برگهای اسفند، هوا را ضدعفونی کرده، بیماری را دور کرده، و این امر امروز هم در بین ایرانیان مرسوم است.
گاتها همچنین به صورت برجستهای از گیاه هاوما (در زبان سانسکریت سوما) ذکر میکند که نوشیدن و عصارهی آن، دارای قدرت شفابخش است. سوما در گاتها به عنوان یک گیاه معطر با شاخههای گوشتی قابل انعطاف شرح داده شده است. اگرچه سونا به طور دقیق امروز قابل تشخیص نیست اما به نظر میرسد که منظور گیاه افدرا بوده است. در گاتها گفته میشود که سوما، اولین گیاهی است که با انسان صحبت کرد. این نشان میدهد که حقیقت طبیعت برای زرتشت فاش گشته بود. زرتشت در اشعار خودش یک شعر به ستایش ویژگیهای سوما اختصاص داده و به قدرت شفابخش آن اشاره کرده است:
طبق گفتهی دکتر حسین وحیدی، مفسر گاتهای زرتشت، در آیین سنتی برهمایی، سوما را «وید» مینامید که معنی آن به زبان پارسی قدیم، راز گمشده است. تصور بر این است که از زمانی که خاصیت این گیاه برای انسان آشکار شد، این گیاه وید نامیده شده است.
پیشوایان زرتشتی این گیاه را با آب و یک شاخه نازک انار مخلوط کرده، شربتی به نام پارا هیوم از آن به دست میآوردند. ایرانیان باستان معتقد بودند که این شربت باعث شادی و نشاط روح و جسم میشود. وحیدی میگوید که اینترنال هیوم، برگردانی از کلمه دوروشم است که به معنی عامل دور کردن مرگ میباشد. این همان ویژگی روحانیت انسانی یا هاوما الوهی است که در مذهب ایران باستان در گاتهای زرتشت ذکر شده است.
زند، مفسر اوستا در خصوص هیوم یا هوما، این قصه را ذکر میکند:
«یک روز صبح که زرتشت میخواست آتش را روشن کند، یک مسافر نزدیک شد و یک شاخه از گیاهی را به عنوان سوغات مسافرت به پیشوای بزرگ داد. زرتشت به زودی گیاهی را دید و آن را شناخت و زیبایی و مزایایی بر آن منعکس کرد. زرتشت گفت که این گیاه برای شادکامی و جاودانگی زندگی خلق شده است. او حقیقت خاصیت هیوم را فهمید و هیوم برای زرتشت آشکار شد. او گفت چه کسی تو را شناخت و برای اولین بار عصاره تو را استخراج کرد؟
و هیوم جواب داد دیوانگ هان ابتدا مرا شناخت و مرا به عنوان یک نوشیدنی آماده کرد.»
امروز حدود چهل قرن بعد، هیوم را به عنوان افدرا میشناسند که شش نوع آن کشف شده، همهی انواع آن در کوهها و تپههای ایران میروید. نامهای محلی آن، علی جون، علی جونک، اورمک، ریش بز و آلتا است. در طب سنتی این گیاه به عنوان دیورتیک، آرامبخش قلبی، آرامبخش و ضد رماتیسم به کار میرود. این گیاه همچنین به عنوان ضدعفونی کننده برای گندزدایی و همچنین ضدعفونی به کار میرود.(1)
دوران اسلامی
فوران علم طب و دیگر علوم در دوران اسلامی، عموماً در دوران خلافت عباسیان شروع و در دوران خلافت مأمون عباسی (813 تا 833 م.) به اوج خود رسید. ترجمهی گستردهی متون علمی از زبان پارسی، یونانی و هندی به عربی در این دوره شتاب زیادی گرفت. به این طریق پس از تهاجم اعراب، زبان عربی که زبان رسمی در ایران شده بود، تبدیل به زبان علم شد. به این علت است که با وجود اینکه عربها در این زمان تعداد بسیار کمی محقق داشتند، شمار زیادی از دانشمندان ایرانی که کتابهایشان را به زبان عربی نوشتند، امروز به عنوان دانشمندان عرب شناخته میشوند. با این وجود، مسلمین، نظیر زرتشتیان قبل از اسلام، از طریق متون مذهبی و سنتهای پیامبر که دربارهی گیاهان و طب گیاهی بود، شروع به اشاعه و شکل دادن اساس طب سنتی در ایران کردند. سخنی از پیامبر اسلام مشهور است که «برای هر دردی در طبیعت شفایی موجود است». در قرآن آمده است که «اوست که مرا خلق و راهنمایی کرده است. او کسی است که مرا غذا و آشامیدنی میدهد و وقتی من مریض میشوم مرا درمان میکند. او کسی است که مرا میمیراند و سپس حیات مجدد میبخشد». علاوه بر این، توصیههایی در خصوص سلامتی و بهداشت، و همچنین دستورات غذایی در مورد پرهیز از گوشت خوک و مردار، در قرآن وجود دارد (بقره، 173). در ستایش تقوا و پاکدامنی خداوند در قرآن میگوید که «او بود که دارو را آورد و شفا و شفقت برای پیروان خود آورد.» سرانجام بر طبق شعری از شاعر بزرگ نظامی گنجوی، «هیچ گیاهی در زمین رشد نمیکند مگر اینکه شفایی بر روی برگ آن نوشته شده باشد».
حدیثی از پیامبر وجود دارد که میگوید: «علم دو گونه است، علم بدن و علم الهیات». (2)
این عقیده به عنوان بنیان امور پزشکی و تحقیقات علمی محسوب گشته و بیانگر این موضوع است که اهمیت تحقیقات در حوزهی علوم، برابر حوزهی الهیات و مسائل روحانی است که اهمیت تحقیقات در حوزهی علوم، برابر حوزهی الهیات و مسائل روحانی است. همچنین میتواند بیانگر تأکید سنت اسلامی بر این ضربالمثل رومی باشد که «عقل سالم در بدن سالم است.»
نظریهای که معتقد به تقسیم بدن انسان به چهار مزاج است، توسط فلاسفه یونان و جالینوس ابداع گشت، و سنت پزشکی ایران قدیم را به شدت تحت تأثیر قرار داد. این علم توسط پزشکان پر فروغ ایرانی، زکریای رازی، کاشف الکل و اسید فوریک، ابوسهل مسیحی، نویسنده کتاب قرابدین و ابنسینا، منتقل گشت.
در میان کتابهایی که ابنسینا، فیلسوف و پزشک نوشت، شفا در فلسفه و قانون در طب، از همه مشهورتر است. وقتی از او پرسیدند که چرا عنوان کتاب فلسفهی خود را شفا و کتاب طب را قانون گذاشته است. جواب داد که فلسفه شفای روح است و پزشکی قانون بدن میباشد.
ابنسینا، رازی و دیگران، سنتهای مذهبی را با تجربه و سنت برگرفته از شرق و غرب در هم ادغام کرده، اساسی برای طب سنتی ایران بنا نهادند که تا دورهی قاجار ادامه یافت. قانون ابنسینا یکی از کتب مرجع و مورد نیاز در دارالفنون ناصرالدین شاه در قرن نوزدهم بود.
دوره قاجار
نظریهی غالب طب سنتی در دوران قاجار، نظریهی اخلاط و مزاجها بود. این چشماندازی از میراث سلامت باستان بود که میگفت جهان بر چهار عنصر آب، زمین، آتش و باد نگه داشته شده است و معنی آن این بود که حیات و موجودات زنده شامل گیاهان و حیوانات، از اینها منشأ گرفته و از این چهار عنصر ترکیب شده است.
این چهار عنصر در زیر شرح داده شده است:
1. عنصر آتش که نور و گرما را میگستراند.
2. عنصر هوا یا باد که برای مخلوقات اکسیژن و گاز کربنیک مهیا میکند.
3. عنصر زمین که اساس زندگی و رشد مخلوقات است.
4. عنصر آب که سه عنصر دیگر را به هم پیوند میزند.
طبق نظر طب سنتی، انسان قادر نیست خودش به تنهایی انرژی لازم را برای سلامتی بدنش کسب کند. بنابراین، گیاهان انرژی نور خورشید را گرفته، آن را با عصاره سه عنصر آب، خاک و هوا مخلوط کرده، به این طریق غذا برای بشر تولید میکنند. پس از انجام تغییرات در سیستم گوارش، مواد غذایی وارد کبد شده، در آن جا تبدیل به چهار خلط میگردند: صفرا، خون، بلغم و سودا.
مزاج صفراوی به صورت خشک و گرم شبیه آتش، بلغم سرد و مرطوب مثل آب و سودا سرد و خشک مثل خاک، توصیف میشد. این گونه گفته میشد که سلامتی بدن وابسته به تعادل میان این چهار عنصر بود. گفته میشد که هر یک از این چهار عنصر میتوانست در دستهی متفاوتی قرار گرفته، با هر بیماری رنگ، بو، مزه، غلظت و هر کدام از ویژگیهای داخلی و خارجی آن دچار تغییر شود. برای مثال در غلبهی صفرا، گفته میشد که مزاج صفراوی شده، در خون خونی شده، در بلغم بلغمی و در سودا سودایی یا تیره شده است.
طب سنتی اعتقاد داشت که حالت و وضعیت هر شخص بستگی به مزاج او دارد و هر مزاجی استعداد ابتلا به نوعی بیماری را داشته، و نسبت به برخی دیگر مقاوم است. به این طریق، مزاج یک واکنش شخصی به بیماری و فاکتورهای مولد آن محسوب میشد. طبق این نظر، برخی از واکنشها قابل تغییر و برخی دیگر غیرقابل تغییر میباشد و از طریق این واکنشها است که مزاج هر شخصی معین میگردد.
چهار گونه مزاج و چهار نوع انسان مشابه با آن، در طب سنتی دورهی قاجار این گونه توضیح داده میشد:
مزاج صفراوی
شخص با مزاج صفراوی علائمی دارد مانند پوست گرم و خشک، چهرهی زرد یا خاکستری، عروق صاف و مستقیم و عضلات و استخوانهای قلنبه. خطوط صورت آنها عمیق، نبض و تنفس آنها آرام و خوابشان کوتاه و پریشان است. در انجام اعمال خود سریع و شتابزده هستند. در مسائل قلبی و مالی حسود هستند.
مزاج خونی
اشخاص با مزاج خونی دارای گردش خون سریع به همراه پوست قرمز و گرم بوده، بافت مخاطی آنها مانند چشم و زبانشان قرمز است، نبض بیعیب و شهوت قوی دارند. خواب آنها به صورت مشخصی آرام و عمیق است و دستهای آنها چاق و کف دستشان گرم است.
مزاج بلغمی
این مزاج با چاقی زیاد، رنگ قرمز، پوست نرم و سرد، عضلات شل و با واکنش ضعیف مشخص میگردد. خواب آنها عمیق است و اغلب افرادی با این مزاج تنبل، کند در عملکرد و بیمبالات هستند.
مزاج سودایی
این مزاج خود دو نوع است:
1. سودایی ضعیف:
به محرکها جواب ضعیف داده عملکرد قلبی و ریوی کند داشته، چهرهی رنگ پریده و خطوط صورت عمیق دارند. این افراد مغموم و خودخور، اما دارای ثبات قدم درونی هستند.
2. سودایی شدید:
دارای سرعت عمل و تندی، عملکرد سریع قلبی و ریوی، و چشمان روشن با عملکرد زیاد هستند. اینها اشخاص سست اراده، حساس و خیالپرداز با الگوی خواب مهیج و پریشان هستند.
این تصور از مزاجهای چهارگانه باعث هدایت پزشکان طب سنتی ایران به سوی طبقهبندی مشابهی از گیاهان و داروهای گیاهی شد و طبایع را به چهار دسته سرد، گرم، مرطوب و خشک تقسیم کرده بودند. همچنین طب سنتی تصور داشت که بدن انسان در حالت تعادل است. بیماری و مریض بدن را به حالت عدم تعادل در میآورد و هدف طب سنتی ایجاد تعادل مجدد در بدن است.
حکما و پزشکان طب سنتی در دورهی قاجار به قوانین سنتی که کتابها و رساله آنها را حمایت میکردند،اعتماد داشتند این کتابها به این شرح بودند:
1. قانون نوشتهی ابن سینا.
2. قانونچه که خلاصه قانون ابنسینا نوشتهی محمودبن محمدبن عمر چغمینی بود.
3. شفا نوشتهی ابن سینا.
4. مخزنالادویه نوشتهی عقیلی خراسانی.
5. تحفةالحکیم نوشتهی محمد مؤمن حسینی طبیببن محمد زمان، پزشک شاه سلیمان صفوی. امروزه این کتاب به نام «تحفه حکیم مؤمن» شناخه میشود.
6. پزشکنامه یا شفاالاسقام نوشتهی رئیس الحکما میرزا محمد ناصر طبیب اصفهانی.
7. طب اکبر نوشته اکبری.
8. قرابدین نوشته شاپوربن سهل مسیحی، پزشک بیمارستان جندیشاپور در قرن سوم هجری.
این کتابها در خصوص طب سنتی با نوشتن کتابهای زیر در دورهی قاجار تکمیل شد:
1. طب کبیر نوشتهی حسین بن میرزا محمود طبیب صابر روحانی.
2. سرمایه حیات یا چشمه زندگی، نوشتهی زینالعابدین بن محمد علی بافقی.
3. مجمعالادویه ناصری نوشتهی علی رضاخان تفرشی مهذبالسلطنه.
4. کیمیا نوشتهی ماریا (3) که زنی دانشمند، داروشناس و شیمیدان در دورهی قاجار بود.
5. پزشکینامه نوشتهی میرزا علی اکبرخان حکیمباشی ناظمالاطبا.
6. ادویه مجریه یا راهنمای داروی پزشکی نوشته دکتر سید احمد علی خسروی موسوی همدانی پسر سید خسرو موسوی همدانی.
سید احمد علی یک اهمیت خاص در اینجا دارد. سه نسل از این فامیل همگی طبیب سنتی بودند و پسر سید احمد علی، سید مهدی خسروی، نویسندهی دو کتاب طب بوعلی و گیاهان دارویی است. او هنوز در همدان مشغول طبابت و ویزیت تعدادی بیمار است. سید مهدی در مورد اجدادش میگوید:
«سید خسرو پسر میرشیر سلطان میشی، پزشک دورهی قاجار بود. همهی اجداد ما درگیر شغل طبابت بودند. میرشیر سلطان میشی در دربار ناصرالدین شاه برای مدتی طبابت کرده، بعدها پس از مشاجره با درباریان به همدان رفت. او شروع به درمان بیماران در بازار کرد که امروزه به نام سرگذر خوانده میشود. او یک مرد سالم با ساختار بدنی خوب بود و حدود 120 سال زندگی کرد.»
اولین عکاسی که به همدان آمد، هنگامی که میرشیر سلطان هنوز در قید حیات بود، عکسی از او گرفت. او بیمارانش را توسط روشهای سنتی جالینوسی، هیپوکراتس، ابنسینا و طبیبان هندی درمان میکرد. او ارتباط خوبی با پزشکان هندی برقرار کرده، از کتب آنها استفاده میکرد. پسرش دستیار او در داروسازی بود و داروها را از منشأ حیوانی و گیاهی آماده میکرد. او گاهی بیمارانش را به وسیلهی نور خورشید و ماه درمان میکرد. او یک آزمایشگاه درخانهاش داشت که آن را به منظورهای پزشکی اختصاص داده بود و تعدادی اهل فن در آن مشغول به کار بودند.
به علاوه یکی از پسران او، سید محمد علی خسروی، هم دارای دانش تمام عیاری در طب و همچنین الهیات و حقوق مذهبی بود. پسرش سید احمد علی خسروی همدانی، نویسندهی کتاب تجارت پزشکی است. احمد علی معاصر با اواخر دورهی قاجار و دوران سلطنت رضاشاه پهلوی بود. علاوه بر اینکه نزد پدرش آموزش دیده بود، او پزشکی را در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران هم شروع کرد و در سال 1911 م. دیپلم داروسازی خودش را گرفت. با این حال او ترجیح میداد تا درمانهای سنتی را ادامه دهد و حتی او موفق به درمان بیماری آب سیاه چشم از طریق سنتی شد. دورهی درمان قطعی برای توقف علائم بیماری پانزده روز بود و پس از آن بینایی برگشته، و برخی مواقع بیماری به کلی از بین میرفت. او همچنین پسوریازیس را از طریق سنتی درمان میکرد و در درمان سردرد مزمن و میگرن، متبحر بود. او همچنین یک درمان برای جلوگیری از رویش موهای زاد در زنان ابداع کرد و همچنین میگفت که قادر به درمان کچلی موضعی و غیر ارثی است.
برای اینکه اساس طب سنتی در دورهی قاجار را توضیح داده باشیم، اجازه دهید به اختصار مثالهایی از درمانهای سنتی برای بیماریهای عمومی آن زمان از کتاب ادویه مجربه نوشتهی سید احمد علی خسروی بیاوریم:
پسوریازیس
خسروی توضیح میدهد که «این یک بیماری فصلی با علامت پوست خشک و مناطق کوچک قرمز و پوست فلس مانند است. برای درمان آن، قدری پودر گوگرد، نمک و سرکه را مخلوط میکنند تا شیری رنگ شود و این محصول تولید شده را بر روی پوست به کار میبرند. اگر پوست خارش داشت، انداختن زالو و استفاده از زاج سفید هم توصیه میشود. در میان داروهای خوراکی، 27 گرم از گیاه سنا و 22/5 گرم از گل سرخ را با هم جوشانده قبل از صبحانه با 10 عدد آلو بخارا مصرف نمایند.»
کتاب دیگر توضیح میدهد که مقداری براسیکا راپای پخته و یا خرد شده را بر روی پوست ملتهب میگذارند تا ظرف یک یا دو روز درمان شود. قرار دادن مقداری پیاز پخته یا خرد شده بر روی پوست سبب درمان آن ظرف چند روز خواهد شد. پیاز پخته و کباب شده، با 100 گرم روغن کنجد و 10 گرم کافور میتواند پسوریازیس و تاول زخم را درمان کند.
آسم
«مقداری زرشک را باید حدود 10 دقیقه دم گذاشته، سپس با مقداری آب خورد. بخور مریم گلی هم باید استنشاق گردد. زعفران جوشانده مخلوط با عسل هم میتواند خورده شود. مخلوط جعفری با شیر هم میتواند نوشیده شود. دم کرده ساق و گل تیموس و ولگاریس با عسل هم باید نوشیده شود.»
خسروی میگوید که آسم به وسیلهی روش زیر قابل درمان است. «پودر برگ بلادنا باید مصرف شود. آمیگدلوس و روغنش برای درمان آسم مفید هستند. ولگاریس و رازیانه باید به ازای هر کدام 5 گرم مخلوط شده، با 10 گرم ریشهی پوست کنده شیرین بیان مخلوط شوند. آن را باید داخل 4 لیوان آب ریخته، جوشانید تا میزان آب به دو لیوان برسد. این معجون باید یک روز در میان و تا زمانی که آسم برطرف شود، نوشیده شود. یک مخلوط از آب ترهفرنگی و جو باید نوشیده شود، همان گونه که عصارهی خلال چنار چینی، برگ و میوه آن نوشیده میشود. آن را ابتدا باید 48 ساعت در آب خیسانده، سپس عصارهگیری شود. عصاره میبایست در فنجانهای کوچک و ناشتا مصرف گردد. سرانجام برگهای یوتریکا، میبایست جوشانده و با آب جو مخلوط و مصرف شود.
دیابت
پودر گیاه خار شتر بایستی در کپسول قرار داده شده، مصرف گردد. هر چیزی که احساس تشنگی را کاهش دهد، همچون غذاهای سرد شامل انار و آب انار، دوغ و ماست، عرق نعناع و سکنجبین، برای این بیماری مفید هستند. به علاوه مخلوط عناب، سپستان و کاهو (9گرم از هر کدام) و 9 گرم پوست پاپاور را باید جوشانده، و پس از صاف کردن، نوشید. روز بعد 18 گرم لابریم هندی را باید جوشانده و پس از سرد کردن، نوشید. آن روز نان و چای نباید خورد و مخلوط را باید به همراه آب و یا یک نوشیدنی سرد خورد.
زگیل
زگیل به دلیل مزاجهای گوناگون ایجاد گشته و در هر گونه از مردم درمان متفاوتی دارد. پزشکان سنتی سعی میکردند تا زگیل را از راه تلقین درمان کنند. با این وجود روش دیگر درمان سوزاندن چوب بید و مخلوط کردن آن با سرکه و قرار دادن آن بر روی زگیل بود. چنین روشی ممکن بود در برخی از مزاجها زگیل را درمان کند. گاهی زگیل به وسیله گره زدن، کنده و قرار دادن شیره انجیر بر روی زخم آن، که مانند یک حلال عمل میکرد، درمان میشد. به علاوه شیره جعفری هم ممکن بود مفید باشد.
ریزش مو
اگر ریزش مو ارثی نبود، آن گاه خاکستر عقرب را با روغن زیتون مخلوط کرده، پیشنهاد میشد که این معجون بر روی مناطقی که رشد مو متوقف شده بود، مالیده شود. روش مشابهی هم وجود داشت که به جای عقرب، مار سیاه سمی جایگزین میشد.
پرمویی
گوشت جوجه تیغی را در روغن زیتون سرخ کرده، صاف میکردند. حاصل آن یک مادهی چرب بود که در جعبهای نگهداری و پس از ازاله مو روی پوست مالیده میشد. این ماده ریشهی مو را تخریب کرده، از رشد مجدد مو جلوگیری میکرد. خون هدهد میتوانست جایگزین گوشت جوجهتیغی شود، اما تحصیل این دو روش درمانی بسیار مشکل بود.
همان گونه که شواهد ذکر شده در بالا نشان میدهد، داروهای سنتی ایران به شدت به داروهای گیاهی و گیاهان وابسته بود؛ از این رو، یک نگاه مختصر به طبیعت گیاهان و داروهای گیاهی ایران و استفادهی آنها در طب سنتی در این مبحث مناسب به نظر میرسد.
گیاهان دارویی و ویژگیهای آنها
زعفران
این گیاه که در ایران طلای سرخ نامیده میشود، از خانوادهی زنبق بوده، و از گیاهان بومی شرق محسوب میگردد. طبق این واقعیت و بر خلاف فرهنگ مرسوم در فرانسه و اسپانیا، هنوز در کل دنیا آن را به نام زعفران شرقی میشناسند. ایران یک رکورد تاریخی در کشت و تجارت زعفران دارد. طبق آمار صادرات سال 1889م.، ارزش کل صادرات ایران 2126000 پوند استرلینگ بوده که از این مبلغ، 8 درصد مربوط به صادرات زعفران بوده است.
زعفران علاوه بر مصرف غذایی و دارویی، به عنوان رنگ و عطر هم مورد استفاده قرار میگیرد. بر اساس منابع باستانی، ویل دورانت (4) میگوید که «ایرانیان برای اولین بار پودرهای آرایشی و عطرها را اختراع کردند.» بدون شک زعفران جزء اولین گیاهان معطری بوده است که ایرانیان شناخته و به صورت روغن، مایع و کرم، به منظور عطر و آرایش استفاده کردهاند.
ما میدانیم که ایرانیان از روشهای تقطیر برای عطرسازی استفاده میکردند. استفاده از روغن و مایع (زعفران، گل رز، بیدمشک و...) در ایران تاریخ طولانی دارد. کاوشهای پرسپولیس، اهمیت عطرها، بخورها و گیاهان خوشبو را برای ایرانیان در دورهی باستان نشان داد. منابع تاریخی بیان میکند که زعفران به عنوان عطر و بخور مورد استفاده قرار میگرفته است.
قسمت مؤثر زعفران، روغن اسانس آنکه شامل روغن ثابت، آلبومین و مواد معدنی است، به عنوان یک گیاه دارویی و یک گیاه ضد افسردگی بوده، و به شدت خاصیت آرامبخش دارد. همچنین یک محرک قوای جنسی است. بوییدن زعفران برای اشخاص عصبی و حساس خطرناک است و ممکن است خوابآلودگی و بیحالی ایجاد کند. علی اکبر خان حکیم باشی ناظمالاطباء، در سال 1900 م.، شرحی از خواص دارویی زعفران بر اساس منابع پزشکی غربی و شرقی بیان میکند. «مقدار مورد نیاز از آن باید در اتاقی با حرارت 25 درجه خشکانده شده، سپس به وسیله الک، جداسازی شود. از 100 قسمت زعفران، 85 قسمت آن به دست میآید. پودر نهایی، محرک جنسی، آرامبخش و سبب قاعدگی است. از 85 قسمت، مقدار 2 دسیگرم تا 2 گرم شربت تهیه میشود.
محمد باقر ازغندی، پزشک دورهی قاجار، مشاهده کرد که زعفران برای تقویت حافظه هم مناسب است. همچنین در برونشیت مزمن، از طریق بیحس کردن اعصاب انتهایی ریهها مؤثر است. برای درمان بیخوابی ناشی از استرسهای روحی، فشار عصبی و دندان درد نیز پیشنهاد میشد.
پزشکان سنتی توضیح دادهاند که اگر در مراحل زایمان مشکلی پیش آید، مصرف مقدار 10 گرم زعفران که با آب و شکر مخلوط شود، باعث تسهیل زایمان میگردد. این روش همچنین برای سقط جنین به کار میرفت. مخلوطی از زعفران و گل سرخ باعث افزایش دید و روشنایی چشم میشد. در کتاب تحفةالحکیم، گفته شده که مصرف زعفران دارای این مزایا است: تقویت حواس، افزایش قدرت جنسی و همچنین آرامبخشی. همچنین میگوید درصورتی که یک مریض مبتلا به حناق، یک سیب توخالی را از زعفران پر کرده، بو کند، این کار سبب بهبود او میشود.
والرین (سنبلالطیب)
قسمت اعظم خواص دارویی این گیاه در ریشهی آن قرار دارد. این یک گیاه دو ساله با ساقه توخالی است. در طب سنتی ایران، این گیاه در دستهی گیاهان گرم قرار گرفته و یک داروی خوب برای عملکرد قلب، به خصوص برای تغذیه عروق عضلات قلبی و دیگر قسمتهای قلب است.
در طب سنتی ایران پیشنهاد میگردد که 9 گرم از این گیاه را در 1/5 الی 2 فنجان آب بجوشانید تا به یک لیوان کاهش یافته، آن را قبل از صبحانه و قبل از خواب مصرف نمایند.
از آنجا که این گیاه شامل منیزیوم است، پیشنهاد میگردد تا به عنوان شامپو و رنگ مو برای سیاه کردن مو استفاده شود؛ همچنین ملاحظه میشد که دارای خاصیت تقویت ریشه مو، البته نه شبیه حنا، میباشد. تأثیر داروی والرین بر روی سیستم اعصاب مرکزی است و به دلیل این ویژگی، به عنوان مسکن، آرامبخش و خوابآور، توصیه میشود. همچنین توسط پزشکان طب سنتی ایران به عنوان ضد افسردگی پیشنهاد شده است.
شیرین بیان
به عنوان یک گیاه بومی ایران ممکن است در بیشتر نواحی پیدا شود. با این وجود، درصد مواد مؤثر آن بستگی به آبوهوایی دارد که در آن رشد کرده است و بیشتر در مناطق جنوبی و غربی ایران پیدا میشود و امروزه در صنعت داروسازی نقش مهمی دارد. پزشکان سنتی شیرین بیان را برای زخم معده و جلوگیری از اسپاسم رودهها پیشنهاد میکردند. شیرین بیان که مصرف میشود از ساقه زیرزمینی آن به دست میآید؛ آن را میجوشانند تا به مایعی شبیه عسل تبدیل شود. این ماده را عصاره شیرینبیان میگویند و به خاطر مزهی شیرینش، آن را به عنوان مکمل با بسیاری از داروها مانند گنه گنه به کار میبرند.
رز یا گل سرخ
گل سرخ هم یکی از گیاهان بومی ایران با تاریخچه طولانی است. گونهای از آن، به نام گل محمدی، دارای بوی خوشی است. گفته میشود که پیامبر همیشه بوی خوش داشت و حضور او اغلب از استشمام این بوی خوش احساس میشد. گل آن برای عصارهگیری مورد استفاده قرار میگیرد. بزرگترین ناحیهای که در آن پرورش مییابد، کاشان، تبریز و فارس است. این گل مانند شیرینبیان با ارزش است و بسته به محلی که در آن رشد کرده، دارای اثرات دارویی متفاوتی است؛ بنابراین گل پرورش یافته در تبریز از نوع به دست آمده در کاشان متفاوت است. گل رز تبریز به عنوان قابض در درمان بیماری اسهال به کار میرود؛ در حالی که گل کاشان به عنوان مسهل کاربرد دارد. عصاره گل سرخ در صنایع آرایشی کاربرد دارد. همچنین در دوران قاجار و قبل از آن در صنایع عطرسازی کاربرد داشته است. برخی از انواع گلاب گل سرخ به عنوان جزئی از داروهای دیگر مانند داروی پسوریازیس، استفاده میگردد. مانند زعفران و شیرینبیان، گلاب گل سرخ در ایران و نواحی شرقی در آشپزی هم کاربرد فراوان دارد.
حال که ما چشماندازی از داروهای سنتی ایران به دست آوردیم، مناسب است تا نتیجهگیری و اظهارنظری در خصوص سرنوشت طب سنتی دردورهی قاجار و تغییر طب سنتی به طب مدرن و داروهای جدید در آن دوران و به عبارتی تغییر طب یونانی و ابنسینا به طب پاستور و هاروی داشته باشیم.
دوران جدید که با شروع مدرنیسم در ایران همراه بود، با مرگ لطفعلی خان زند و تاجگذاری آقامحمدخان قاجار در سال 1796م.، آغاز شد و اتمام آن با ادعای تاج و تخت توسط رضاخان پهلوی در سال 1925 م. بود. در این دوران، قدرتهای غربی به همراه فرهنگ و سنتهایشان به ایران آمدند و گاهی با مخالفت روبرو شدند اما اغلب با آغوش باز و خوشرویی به وسیله طبقهی حاکم و پادشاه و شاهزادگان و اطرافیانشان، پذیرفته شدند.
اولین رویارویی با طب اروپایی در دورهی فتحعلیشاه و در نتیجه رقابت بین سفرای روس، انگلیس و فرانسه که قصد نزدیکی به دربار فتحعلیشاه را داشتند، به وجود آمد. این سفرا برای مراقبت از خود، پزشکان اروپایی به همراه میآوردند و به این طریق داروهای غربی شروع به غلبه بر اقتدار داروهای سنتی ایران که بر اساس طب یونانی و ابنسیاه بود، کرد.
در سال 1807م.، یک هیئت نظامی به ریاست ژنرال گاردن، به همراه 25 افسر، 2 کشیش، یک پزشک و تعدادی سرباز به تهران آمد. در سال 1808م.، حکومت انگلیس، در رقابت با فرانسه، دو هیئت سفارت به ایران فرستاد. بعد از شکست هیئت اول، هیئت صد نفری دوم به ریاست سرهار فورد جونز و منشی او جیمز موریه، نویسنده کتاب حاج بابا اصفهانی، گسیل گشتند. پس از این موفقیت، ژنرال مالکوم (5) مسئول هیئت سوم اعزامی به ایران شد. بیشتر این اعضا که مالکوم را همراهی میکردند، از اعضای هیئت قبلی بودند و هیئت آنها شامل یک نفر جراح به نام دکتر کورمیک بود که بعدها یکی از پزشکان مورد اعتماد شاهزاده عباس میرزا شد. همچنین دکتر کمپل (6) نیز در هیئت بود که در این زمان در تبریز به عنوان پزشک ارتش شاهزاده منصوب شد.
این واقعه در دربار فتحعلی شاه یکی از عرصههای رویارویی طب جدید و طب قدیم را که هر دو مصمم به آینده بهتر بودند، روشن میکند. در این زمان تاجالدوله، همسر سوگلی فتحعلی شاه بیمار شد و پس از عجز پزشکان درباری از درمان او، مداوا به عهدهی یک پزشک انگلیسی به نام دکتر مکنیل (7) واگذار شد. با وجود مخالفت حکیمباشیها با روشهای خارجی و قدرت درمانی داروهای جدید، درمان این بیمار باعث شد تا مکنیل به سمت پزشک مجاز دربار برسد. شاه در مورد سلامت خودش با مکنیل مشورت میکرد. در نتیجه در سال 1810 م.، سه پزشک انگلیسی در تهران بودند که به بالاترین حلقه قدرت در آن زمان دسترسی داشتند.
سنت مدرنیزه کردن توسط ناصرالدین شاه پسر محمدشاه، به وسیلهی تأسیس دارالفنون در سال 1850 م. که در آنجا طب جدید را به عنوان یکی از شاخههای علمی تدریس میکردند، ادامه یافت. به زودی دارالفنون از حالت یک مدرسه پلیتکنیک به صورت یک دانشگاه کوچک درآمد و علاوه بر دانشکدههای طب، داروسازی و علوم نظامی، بخشهای مطالعه علوم طبیعی و اقتصاد سیاسی هم به آن اضافه گشت.
بخشها توسط اروپاییان اهل فن و با همکاری ایرانیان اداره میشد. یکی از مدرسان طب، دکتر شلیمر هلندی بود. او یک کتاب پزشکی که امروزه به سختی به دست میآید، نوشت که یک فرهنگ کوچک لغات و عبارات فرانسه به فارسی بود. در سال 1874م.، برای بار دوم با قدری حذف و اضافات، توسط لیتوگرافی در چاپخانه مدرن دارالفنون به چاپ رسید. با نظری اجمالی به فهرست آن میتوان عرصههای گوناگونی را که این کتاب بدان پرداخته است، فهمید:
1. تعیین نواحی به دست آوردن محصولات گیاهی و جانوری
2. تعیین مشخصات ممتاز منابع آبهای معدنی و ویژگی عمل آنها
3. تعیین مردم بومی و بیماریهای بومی
4. بحث در خصوص مردم بسیار جالب ایران.
در حقیقت این کتاب کار بسیار بزرگی بود؛ برای تسهیل ترجمهی طب سنتی و ابن سینایی به طب جدید، در آن بین لغات تخصصی طب جدید و طب قدیم ارتباط برقرار شده بود. این کتاب، رسماً عبارات و کلمات علمی و فنی را در دانشگاه تازه تأسیس، تثبیت کرد.
در نتیجهی این تغییرات و مطابقت دادن کشفیات پزشکی با پزشکی عملی توسط دانشجویان دارالفنون، طب ایرانی به طب جدید تغییر پیدا کرد. این تغییرات همچنین از طریق تأسیس بیمارستانها و مؤسسات پزشکی هم انجام شد. در سال 1911 م.، با تصویب یک قانون جدید، یک سازمان پزشکان که همهی پزشکان عضو آن بودند، تشکیل شد. پزشکان با بیش از 10 سال تجربه مورد پذیرش و عضویت قرار میگرفتند. آنهایی که کمتر از 10 سال تجربه داشتند، میبایست برای دست یافتن به گواهینامه و اجازه طبابت، امتحان بدهند. گفته میشد که حدود 500 نفر برای ثبت نام تقاضا داده بودند، از آن تاریخ به بعد، اشتغال به کار پزشکی و داروسازی بدون داشتن گواهینامه که به تأیید کمیسیون بهداشت رسیده باشد، ممنوع بود. این کار خواه ناخواه، پایان طب سنتی را در ایران بدون داشتن اجازهی قانونی و جواز مهارت، رقم زد.
کم کم روشهای آموزش ابنسینا و طبابت به روش ابنسینا و رازی رو به پژمردگی رفت. در همین زمان تعلیم روش سنتی متوقف شد و شیوخ و حکیمباشیها مجاز به گردآوری شاگرد و انتقال دانش خود به آنها نبودند. از دیگر سو و در خلاف این جریان، برخی از دانشجویان مترقی اروپایی پی به نقایص طب مدرن برده، به خصایص مثبت طب سنتی و درمانهای گیاهی علاقه نشان میدادند؛ در حالی که در ایران، گریز از سنت و پذیرفتن آنچه که از ریشه به عنوان روشهای جدید ملاحظه میشد، به وجود آمده بود.
پینوشتها:
1. به نظر میرسد که افدرا خواص دیورتیک ندارد و نویسنده دچار اشتباه شده باشد. (مترجم).
2. مجلسی، بحارالانوار، ج1، حدیث 52.
3. Maria.
4. Will Durant.
5. Sir John Malcolm.
6. Campbell.
7. McNeill.
منبع مقاله :
سحر برجسته و همکاران؛ (1393)، سلامت، بهداشت و زیبایی در عصر قاجار، مسعود کثیری، تهران: امیر کبیر، چاپ اول