بی شک عزت و افتخار حسینی که ریشه در قرآن و سنت نبوی و علوی دارد، در پرتو فرهنگ والا و عزت ساز اسلامی دست یافتنی است و دور ماندن از قرآن و روایات، ذلت و خواری افراد جامعه را در پی دارد . آنچه پیش رو دارید، نگاهی گذرا به عوامل عزت در روایات ائمه معصومین علیهم السلام، عزت سازان اصلی جامعه بشری است .
معنای عزت
عزت در لغت به معنای محکم و نفوذناپذیر است . «ارض عزیزة » یعنی زمینی که آب در آن راه نیابد . این واژه (عزت) از نظر اصطلاحی اجتماعی به معنای حالتی است که از شکست انسان پیشگیری می کند (حالت شکست ناپذیری) و مانع مغلوب شدن او می گردد . (1)
سرچشمه عزت
سرچشمه اصلی عزت خداوند است، و تمام عزتها از آن اوست . «فلله العزة جمیعا» (2) ; «پس همه عزتها از آن خداوند است .»
اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان نیز عزت دارند، عنایتی است الهی، و عزتی است اعطائی .
امام حسین علیه السلام به پیشگاه خداوند، عرض می کند: «یا من خص نفسه بالسمو والرفعة فاولیائه بعزه یعتزون;(3) ای کسی (خدایی) که خود را به مقام بلند و رفیع اختصاص داد، پس دوستانش به عزت او عزیز می باشند .»
آن حضرت در جای دیگری فرمود: «کل الکبر لله وحده ولا یکون فی غیره . قال الله تعالی: «ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین » ; (4) بزرگی تماما از آن خدای یکتا است و در غیر او نیست . خداوند متعال می فرماید: عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنین است .»
وقتی که سرمنشا واقعی عزت خداوند است، بدست آوردن عزت از غیر طریق الهی، به هر صورتی که باشد ذلت است .
1- امام علی علیه السلام فرمود: «من اعز بغیر الله اهلکه العز; (5) کسی که از طریق غیر خدا به عزت برسد، همان عزت [غیر واقعی] او را به هلاکت می رساند .»
2- امام علی علیه السلام: «العزیز بغیر الله ذلیل; (6) عزیزی که عزتش از غیر خدا باشد ذلیل است .»
3- امام علی علیه السلام: «وکل عزیز غیره ذلیل وکل قوی غیره ضعیف وکل مالک غیره مملوک . . . وکل قادر غیره یقدر ویعجز; (7) هر عزیزی جز او ذلیل است، و هر نیرومندی جز او ضعیف و ناتوان، هر مالکی جز او بنده . . . و هر قدرتمندی جز او [گاهی] توانا و [زمانی] ناتوان است .»
پذیرش ذلت ممنوع!
شخصیت هر کس در گرو عزت اوست، از این رو خداوند متعال اجازه نداده است که هیچ مؤمنی تن به ذلت دهد . امام صادق علیه السلام فرمود: «ان الله فوض الی المؤمن اموره کلها ولم یفوض الیه ان یکون ذلیلا . اما تسمع الله یقول: «ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین ولکن المنافقین لا یعلمون » (8) فالمؤمن یکون عزیزا ولایکون ذلیلا; (9) خداوند تمام امور مؤمن را به خود او واگذار نموده، ولی به او واگذار نکرده است که ذلیل باشد . آیا سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی دانند» ؟ پس مؤمن همیشه عزیز است و ذلیل نمی باشد .»
عوامل عزت در روایات
روشن شد که عزت به دست خدا است، و در خانه غیرخدا رفتن ذلت است و به مؤمن اجازه داده نشده است که ذلت پذیر باشد . حال چه باید کرد که عزت اسلامی به دست آید، و یا آنچه به دست آمده تداوم یابد . در این نوشته به برخی از عوامل عزت آفرین اشاره می کنیم .
1- طاعت و بندگی:
بندگی رمز پیشرفت اولیاء الهی و زمینه ساز سعادت و عزت انسان است . در حدیث قدسی می خوانیم که خداوند می فرماید: «انی وضعت العز فی قیام اللیل والناس یطلبونها فی ابواب السلاطین فلم یجدوه ابدا; (10) من عزت را در شب بیداری (و نماز شب) قرار دادم و مردم در خانه شاهان به دنبال آن می گردند، پس هرگز آن را نخواهند یافت .»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ان ربکم یقول کل یوم: انا ربکم انا العزیر فمن اراد عز الدارین فلیطع العزیز; (11)به راستی پروردگار شما هر روز می گوید: من پروردگار شما هستم . من عزیز هستم . هر کس عزت دو جهان را می خواهد باید عزیز را اطاعت کند .»
امام علی علیه السلام می فرماید: «من اذل نفسه فی طاعة الله فهو اعز ممن تعزز بمعصیة الله; (12) هر کس نفس خود را در طاعت خدا خوار کند، عزیزتر از کسی است که با نافرمانی خدا به عزت برسد .»
و فرمود: «اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة; (13) هرگاه جویای عزت شدی، آن را با اطاعت [و پیروی از خدا] بجوی .»
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: «اذا اردت عزا بلا عشیرة وهیبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعة الله; (14) هرگاه اراده عزتی بدون دار و دسته و هیبتی بدون سلطنت داشتی، از خواری معصیت الهی به سوی عزت اطاعت خداوند خارج شو .»
تمام عزت و سربلندی سرور عزتمندان، امام حسین علیه السلام در بندگی و اطاعت او از خداوند بود . او در روز عاشورا، زیر باران تیر دشمن، برترین عبادت الهی یعنی نماز را در اول وقت برگزار کرد . (15) و شب عاشورا از عباس علیه السلام درخواست کرد تا از دشمن مهلت بگیرد و انگیزه خود از این مهلت خواهی را چنین بیان کرد:
«لعلنا نصلی لربنا الیلة وندعوه ونستغفره، فهو یعلم انی کنت احب الصلاة له و تلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار; (16) شاید امشب را نماز بخوانیم و به درگاه خداوند دعا و استغفار کنیم . خدا می داند که من نماز خواندن برای او و تلاوت کتابش و زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .»
و در گودال قتلگاه عرضه داشت: «لا اله سواک یا غیاث المستغیثین ما لی رب سواک ولا معبود غیرک، صبرا علی حکمک; (17) خدایی جز تو نیست، ای پناه پناه خواهان، برای من پروردگاری جز تو و معبودی غیر از تو نیست . بر حکم [و داوری] تو صبر می کنم .»
2- تقوا و خود نگهداری (پرواپیشگی):
علی علیه السلام فرمود: «من اراد ان یکون اعز الناس فلیتق الله عزوجل; (18) هر کس می خواهد عزیزترین مردم باشد، باید تقوای الهی داشته باشد .»
آن حضرت در جای دیگری فرمود: «لا عز اعز من التقوی; (19) هیچ عزتی، بالاتر از تقوا نیست .»
امام حسین علیه السلام فرمود: «و الشرف التقوی; (20) شرف [و عزت انسان] در تقوا است .»
و علی علیه السلام فرمود: «اعلموا عباد الله ان التقوی دار حصن عزیز والفجور دار حصن ذلیل; (21) ای بندگان خدا بدانید که تقوا دژی محکم و با عزت (و شکست ناپذیر) است و [هرزگی و] گناه خانه ای [در حال فروریختن و] خوار کننده است .»
3- تمسک به قرآن و اسلام:
پای بندی به قرآن و عمل کردن به دستورات آن، عامل عزت و شکست ناپذیری جامعه اسلامی است .
امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: «ثم انزل علیه الکتاب نورا لاتطفا مصابیحه . . . وشفاء لاتخشی اسقامه وعزا لا تهزم انصاره وحقا لا تخذل اعوانه . . . ومعقلا منیعا ذروته وعزا لمن تولاه; (22) [خداوند قرآن را بر او (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) نازل فرمود، قرآن نوری است که چراغهای آن خاموش نمی شود . . . ، شفا دهنده ای است که از بیماریهایش ترسی وجود ندارد و عزت [و قدرتی] است که یارانش شکست ندارند و حقی است که یاری کنندگانش خوار نشوند . . . و پناهگاهی است که قله آن بلند است و عزتی است برای کسی که ولایت آن را بپذیرد .»
4- ولایت مداری:
قرآن عزت را مخصوص خدا و رسولش و مؤمنان می داند . (23)
مصداق بارز مؤمنان راستین، ائمه اطهار علیهم السلام می باشند; لذا هر کسی به دنبال عزت و سربلندی است باید مطیع و پیرو آنان باشد . امام سجاد علیه السلام فرمود: «طاعة ولاة الامر تمام العز; پیروی از صاحبان امر [ائمه اطهار علیهم السلام] تمام عزت است .»
در دعای ندبه می خوانیم: «این معز الاولیاء ومذل الاعداء; کجاست عزت دهنده دوستان و خوار کننده دشمنان .»
اگر جامعه اسلامی از اول در مسیر ولایت و امامت قرار می گرفتند، این همه ذلت دامنگیر آنان نمی شد .
نمونه هایی از عزتمندی اهل بیت علیهم السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام:
شخصی به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کرد: «فیک عظمة . قال لا بل فی عزة قال الله تعالی «ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین » ; (24) در شما عظمتی است . فرمود: نه، بلکه در من عزتی وجود دارد [. چنان که] خداوند می فرماید: «عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است .»
امام حسین علیه السلام:
قیس بن اشعث از امام حسین علیه السلام خواست که با یزید بیعت کند . حضرت فرمود: «لا والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل ولا افر فرار العبید; (25) به خدا سوگند، چون ذلیلان به شما دست ذلت نمی دهم، و مانند بردگان فرار نمی کنم .»
در صبح عاشورا که دو سپاه نابرابر در مقابل هم قرار گرفتند و فرماندهان لشکرها مشخص شدند، امام حسین علیه السلام با جمعی از یاران خود به سوی لشکر کوفیان رفت تا با آنان اتمام حجت کند . آن حضرت خطبه خواند و سخنرانی کرد و در بخشی از آن فرمود: «الا وان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة والذلة وهیهات منا الذلة; (26) بیدار باشید که زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز مجبور کرده است، بین مرگ و ذلت، اما ذلت و خواری از ما دور است .»
5- جهاد و شهادت:
رزمندگان و جهادگران راه خدا همیشه در صف مقدم پاسداری از عزت و شرافت قرار دارند . آنها تلاش می کنند تا با نثار جان خویش از مرز عزت و شرافت پاسداری کنند و خود نیز به عزت ابدی برسند . روایات اهل بیت علیهم السلام جهاد را مایه عزت اسلام می دانند . مثلا روایتی از امام علی علیه السلام آمده است: «فرض الله الجهاد عزا للاسلام; (27)خداوند جهاد را برای عزت یافتن اسلام واجب کرده است .» همچنین آن حضرت در جای دیگر فرمود: «اف لکم لقد سئمت عتابکم! ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة عوضا؟ وبالذل من العز خلفا؟ اذا دعوتکم الی جهاد عدوکم دارت اعینکم کانکم من الموت فی غمرة; (28) نفرین بر شما [کوفیان] ! که از فراوانی سرزنش شما خسته شدم . آیا به جای زندگی آخرت به زندگی دنیا رضایت دادید؟ و بجای عزت، ذلت را انتخاب کردید؟ هرگاه شما را به جهاد با دشمنان دعوت می کنم، چشمانتان [از ترس] در کاسه می گردد گویا ترس از مرگ عقلهای شما را ربوده است .»
و همچنین فرمود: «قد استطعموکم القتال فاقروا علی مذلة، وتاخیر محلة او رووا السیوف من الدماء ترووا من الماء . فالموت فی حیاتکم مقهورین والحیاة فی موتکم قاهرین; (29) [شامیان با بستن آب] شما را به پیکار دعوت کرده اند، [اکنون بر سر دوراهی قرار دارید;] یا به ذلت و خواری اقرار کنید و بر جای خود بنشینید و یا شمشیرها را از خونها سیراب سازید تا از آب سیراب شوید . پس [بدانید که] مرگ در زندگی توام با شکست و زندگی در مرگ پیروزمندانه شماست .»
در تاریخ عاشورای امام حسین علیه السلام می خوانیم: حر بن یزید سر راه امام حسین علیه السلام آمده، خواست او را نصیحت کند، به امام عرض کرد: اگر بخواهی به راه خویش ادامه دهی و کار را به جنگ بکشانی، کشته می شوی . امام حسین علیه السلام فرمودند: «افبا الموت تخوفنی؟ ! هل یعدو بکم الخطب ان تقتلونی وساقول کما قال اخو الاویس لابن عمه وهو یرید نصرة رسول الله صلی الله علیه و آله فخوفه ابن عمه وقال این تدهب؟ فانک مقتول . فقال:
سامضی فما با الموت عار علی الفتی
اذا مانوی حقا وجاهد مسلما
وواسی الرجال الصالحین بنفسه
وفارق مثبورا وخالف مجرما
فان عشت لم اندم وان مت لم الم
کفی بک ذلا ان تعیش وترغما; (30)
آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ و آیا اگر مرا بکشید مرگ از شما خواهد گذشت؟ من همان کلامی را می گویم که برادر اویسی [ما] در وقتی که می خواست برای یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله برود، به پسر عموی خود گفت . پسر عمویش او را می ترسانید و می گفت: کجا می روی؟ حتما کشته خواهی شد . در جواب گفت: «من حتما می روم، [چرا] که بر جوانمرد ننگ و عاری از مرگ نیست، هنگامی که نیتش حق باشد و در حالی که مسلمان [و تسلیم خدا] است جهاد کند و با بذل جان خود با انسانهای صالح همراهی کند و از انسانهای طرد شده و مجرم جدا شود . اگر زنده بمانم پشیمانی ندارم، و اگر به شهادت برسم ملامت نشوم . ولی برای تو این ذلت و خواری بس که زنده بمانی، و ذلت ستم کشی بر دوش کشی .»
در ادامه سخنان حضرت می خوانیم: «لیس شانی شان من یخاف الموت، ما اهون الموت علی سبیل نیل العز واحیاء الحق، لیس الموت فی سبیل العز الا حیاة خالدة ولیست الحیاة مع الذل الا الموت الذی لا حیاة معه افبالموت تخوفنی؟ ! . . . مرحبا بالقتل فی سبیل الله، ولکنکم لا تقدرون علی هدم مجدی ومحو عزتی وشرفی، فاذا لاابالی من القتل; (31)
شان من شان کسی نیست که از مرگ می ترسد . چه آسان است جان باختن در راه رسیدن به عزت و زنده نمودن حق . مرگ در راه رسیدن به عزت جز حیات جاودانی نیست و زندگی ذلت بار جز مرگی که هرگز حیات و زندگی را در پی ندارد، نیست . آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ ! . . . درود باد بر کشته شدن در راه خدا; ولی [این را بدانید که هرگز] توانایی نابودی عظمت و عزت و شرف من را ندارید; پس در این صورت هیچ باکی از مرگ ندارم .»
همین سخنان سراپا عزت و افتخار بود که حر بن یزید را نیز به سمت و سوی عزت ابدی کشاند .
امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات عمر فرمود: «وایم الله لارجون ان یکرمنی الله بالشهادة; (32)
قسم به خداوند که امیدوارم خداوند مرا با شهادت گرامی دارد .»
امام حسین علیه السلام در مورد عشق به شهادت که بارزترین عامل عزتمندی است، چنین با خدای خویش مناجات می کند: «الهی وسیدی وددت ان اقتل واحیی سبعین الف مرة فی طاعتک ومحبتک سیما اذا کان فی قتلی نصرة دینک واحیاء امرک وحفظ ناموس شرعک; (33)
ای خدا و ای بزرگ من! دوست دارم که هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو کشته شوم و زنده گردم، بخصوص آن گاه که کشته شدن من عامل پیروزی دین تو و زنده شدن فرمان تو، و محفوظ ماندن شریعت تو باشد .»
6- بصیرت و آگاهی:
بصیرت و دانائی عامل دیگری برای عزت است، چرا که انسان آگاه در معرض هجوم نقشه های ذلت آور دشمن قرار نمی گیرد; چنان که متقابلا جهل و بی خبری باعث ذلت و خواری می شود . امام علی علیه السلام می فرماید: «والجهل ذل; نادانی ذلت و خواری است .»
این که یاران امام حسین علیه السلام بهترین یاران خوانده شده اند، یکی از امتیازات مهم آنها، بصیرت دینی و آگاهی آنان بود و در راس همه یاران و بستگان، حضرت ابی الفضل العباس قرار داشت که زیر بار ذلت امان نامه دشمن نرفت، چرا که به قول امام صادق علیه السلام «کان عمنا العباس نافذ البصیرة; (34) عموی ما عباس بصیرتی ژرف داشت .»
7- انصاف:
عامل دیگر در عزت آفرینی اجتماعی انسان، مراعات انصاف در حق دیگران است . امام علی علیه السلام می فرماید: «الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله الا عزه; (35) آگاه باشید، کسی که با مردم با انصاف رفتار کند، خداوند بر عزت او خواهد افزود .» امام حسین علیه السلام در روز عاشورا نیز مردم کوفه و شام را به انصاف دعوت نمود و فرمود: «ان اعطیتمونی النصف کنتم بذلک اسعد; (36) اگر نصف را به من دهید [و با من انصاف روا دارید]، سعادتمند می شوید .»
8- قناعت:
علی علیه السلام می فرماید: «القناعة تؤدی الی العزة; (37) قناعت [و بسنده نمودن به آنچه موجود است] عزت را در پی دارد .»
و در جایی دیگر فرمود: «اقنع تعز; (38) قانع باش تا عزیز شوی .»
9- عدم وابستگی و طمع ورزی در مال دیگران:
عدم وابستگی به دیگران و چشم امید به دیگران نداشتن نیز از عوامل عزت در زندگی اجتماعی و فردی انسان است .
امام علی علیه السلام می فرماید: «العز مع الیاس; (39) عزت در ناامیدی [از دیگران است .
همچنین آن حضرت در این زمینه فرمودند: «الطامع فی وثاق الذل; (40) طمع کار [همواره] در بند خواری و ذلت است .»
و فرمود: «الطمع رق مؤبد; (41) طمع ورزی بردگی دائمی است .»
امام باقر علیه السلام فرمود: «اطلب بقاء العز باماتة الطمع; (42) دوام عزت را با از بین بردن طمع جستجو کن .»
10- چشم پوشی از دنیا:
دنیازدگی و دنیاخواهی عامل اصلی برای ذلت جامعه و افراد آن است و آنهایی که از چنگ دنیا رها شدند به عزت و افتخار ست یافتند .
امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: «من سلا عن مواهب الدنیا عز; (43) هر کس از موهبتها [و لذتها] ی دنیا چشم بپوشد، عزیز می شود .»
11- دوری از شرارت:
انسانهای شرور و بدکار همیشه ذلیل بوده اند، و آنان که مردم از دست و زبانشان در آسایش بوده اند عزیز شده اند .
علی علیه السلام می فرماید: «من بری ء من الشر نال العز; (44) هر کس از شرارت به دور باشد، به عزت می رسد .»
امام حسین علیه السلام فرمودند: «انی لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما; (45) من برای بازیگری و خودخواهی، و فساد و ظلم قیام نکردم .» و از این رو بود که به اوج عزت رسید .
12- گذشت و بخشش:
عفو و گذشت و بخشش به دیگران، در فرهنگ اسلامی جایگاه خاص و ویژه ای دارد و آثار زیادی بر آن مترتب است که از جمله آنها دستیابی به عزت و سربلندی است .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «علیکم بالعفو فان العفو لا یزید العبد الا عزا; (46) عفو و گذشت داشته باشید، زیرا گذشت، جز عزت بر انسان نمی افزاید .»
امام باقر علیه السلام فرمودند: «ثلاث لا یزید الله بهن المرء المسلم الا عزا: الصفح عمن ظلمه واعطاء من حرمه و الصلة لمن قطعه; (47) سه چیز باعث می شود که خداوند عزت انسان مسلمان را افزایش دهد: گذشت از کسی که در حق او ستم روا داشته است و بخشیدن به کسی که او را محروم ساخته، و ارتباط [و رفت و آمد] با کسی که با او قطع رابطه نموده است .»
13- راستگویی:
صفت اخلاقی دیگری که در عزتمندی انسان نقش دارد، راستگویی است . امام حسین علیه السلام، سرور عزتمندان و الگوی راستگویان می فرماید: «الصدق عز والکذب عجز; (48) راستگویی مایه عزت و دروغ نشانه عجز و ناتوانی است .» در روایت دیگری می خوانیم: «الصدق عز والجهل ذل; (49) راستی مایه عزت و نادانی مایه ذلت است .»
14- حلم و بردباری:
عامل دیگر برای عزتمندی، حلم و بردباری در مقابل مصائب و سختیهای روزگار است . امام علی علیه السلام فرمود: «لا عز ارفع من الحلم; (50) هیچ عزتی بالاتر از بردباری نیست .»
15- توکل:
یکی از عوامل عزت، توکل کردن بر خدا و اعتماد داشتن به اوست .
امام باقر علیه السلام می فرماید: «الغنی والعز یجولان فی قلب المؤمن فاذا وصلا الی مکان فیه التوکل اقطناه; (51)
بی نیازی و عزت در قلب مؤمن می گردند، وقتی به مکانی رسیدند که در آن توکل وجود دارد، آن را تصرف می کنند .»
امام حسین علیه السلام فرمودند: «ان العز والغنی خرجا یجولان، فلقیا التوکل فاستوطنا; (52)
همانا عزت و بی نیازی بیرون رفتند و به جنبش در آمدند، وقتی به توکل رسیدند، [همانجا] وطن گزیدند .»
و امام حسین علیه السلام فرمودند: «من اتکل علی حسن اختیار الله تعالی له لم یتمن غیر مااختاره عزوجل له; (53)کسی که بر انتخاب نیکوی خداوند برای او توکل کند، آرزوی چیزی که خداوند برای او اختیار نکرده است نمی کند .»
امام حسین علیه السلام خودش نیز عملا چنین بود .
آن حضرت در پایان وصیتنامه خود به برادرش فرمود:
«وهذه وصیتی الیک یا اخی وما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه انیب; (54)
ای برادر! این وصیت من برای شما است . توفیق من جز از جانب خداوند نیست، بر او توکل می کنم و به سوی او بازگشت می نمایم . »
امام سجاد علیه السلام می فرماید: چون صبح روز عاشورا شد، پدرم حسین علیه السلام دستها را به سوی آسمان بلند کرد، آنگاه عرض کرد: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب وانت رجائی فی کل شدة وانت لی فی کل امر نزل بی ثقة وعدة . کم من هم یضعف فیه الفؤاد ویقل فیه الحیلة ویخذل فیه الصدیق ویشمت فیه العدو، انزلته بک وشکوته الیک رغبة منی الیک عمن سواک; ففرجته عنی وکشفته وکفیته فانت ولی کل نعمة وصاحب کل حسنة ومنتهی کل رغبة;(55)
خدایا! تو تکیه گاه من در تمام غصه و اندوهها، و امید من در هر سختی هستی . تو عزت و افتخار حسینی که ریشه در قرآن و سنت نبوی و علوی دارد، در پرتو فرهنگ والا و عزت ساز اسلامی دست یافتنی است و دور ماندن از قرآن و روایات، ذلت و خواری افراد جامعه را در پی دارد .
امیدگاه و یاور من در هر حادثه ای که بر من پیش آید می باشی .
چه بسیار از رنجها که دل در آن ناتوان می شود و چاره در آن کم می گردد و دوست در آن خوار می گردد و دشمن در آن شماتت و شادی می کند [. همه آنها را] به پیشگاه تو آوردم و شکوه نزد تو نمودم بدان جهت که به تو میل و محبت داشتم نه به دیگران; پس تو همه آنها را برطرف نمودی و کفایت امر نمودی . تو مالک تمام نعمتها و صاحب همه خوبیها و پایان همه آرزوها هستی .»
همتی مردانه
عشق را افسانه کردی یا حسین
عقل را دیوانه کردی یا حسین
در ره معبود بی همتای خویش
همتی مردانه کردی یا حسین
تا قیامت در دل اهل ولا
منزل و کاشانه کردی یا حسین
گرد شمع بی زوال خویشتن
عالمی پروانه کردی یا حسین
جرعه نوشان می توحید را
سرخوش از پیمانه کردی یا حسین
خویشتن را بهر صهبای شهود
ساقی میخانه کردی یا حسین
کاکل اکبر به هنگام وداع
از محبت شانه کردی یا حسین
اصغر شیرین زبانت را چو گل
هدیه جانانه کردی یا حسین
العطش گویان طفلان از قفا
گوش کردی یا نکردی یا حسین
از برای شامیان بی وفا
گنج در ویرانه کردی یا حسین
ذکر یارب یارب اندر قتلگاه
با خدا مستانه کردی یا حسین
عالمی را در عزای خویشتن
تا ابد غمخانه کردی یا حسین (56)