ماهان شبکه ایرانیان

همّت و توفیق، دو بال برای پرواز

ممکن است این سؤال به ذهن انسان خطور کند که جذبه از کجا پیدا می شود؟ و خداوند متعال به چه کسانی توفیق سیر و سلوک عطا می کند؟ به طور کلّی می توان گفت که باید زمینه دریافت جذبه الهی و کسب توفیق در وجود شخص سالک ایجاد شده باشد

ممکن است این سؤال به ذهن انسان خطور کند که جذبه از کجا پیدا می شود؟ و خداوند متعال به چه کسانی توفیق سیر و سلوک عطا می کند؟ به طور کلّی می توان گفت که باید زمینه دریافت جذبه الهی و کسب توفیق در وجود شخص سالک ایجاد شده باشد. توفیق الهی نظیر برقِ کارخانه برق است که همه لوازم برقی می توانند از آن بهره ببرند، ولی تا وقتی مقدّمات بهره مندی و اتّصال به برق در یک وسیله برقی ایجاد نشده باشد قادر به دریافت برق از کارخانه نیست. توفیق الهی و جذبه نظیر باران است، هر کس خود را در معرض آن قرار دهد به اندازه سعه وجودی اش می تواند از آن باران که برای همه می بارد، بهره مند شود.

بعضی از بزرگان اهل دل بر این عقیده اند که انسان باید ابتدا با استفاده از همّت و قدرت اراده خود حرکت کند تا بعد هم توفیق از جانب خداوند همراه او شود. بعضی دیگر بر این باورند که ابتدا باید توفیق از جانب خدا باشد تا شخص بتواند همّت را استوار گرداند و قدم در این راه گذارد. ولی آنچه از مجموع بحث به نظر می رسد این است که توفیق خدا و همّت انسان همانند دو بال برای پرنده هستند که باید هم زمان و با هم کار کنند و هیچ کدام بر دیگری مقدّم نیست. به بیان روشن تر، توفیق از جانب خداوند متعال به همه عطا می شود ولی هر کسی باید با دعا و توسّل و سایر عوامل، ظرفیت دریافت توفیق را در وجود خود ایجاد نماید. سپس، همّت خود را برای سیر و سلوک ضمیمه آن توفیق کند.

به وجود آمدن توفیق و جذبه بستگی به خود انسان دارد. جوینده راه حق، لازم است در مواقعی که شرایط دعا کردن و استجابت دعا مهیا است، قبل از هر دعای دیگر، توفیق استفاده از جذبه های الهی را از خداوند تعالی طلب نماید. بنده باید در دل شب بیدار شود و نماز شب بخواند ولی حضور قلب در نماز یک عنایتی است که از جانب حق تعالی به بندگان عطا می شود. قطعاً بسیاری از بندگان نماز شب می خوانند، امّا همه آنان حضور قلب پیدا نمی کنند، یعنی وقتی به نماز می ایستند، در محضر خداوند نیستند و حال نمازخواندن ندارند. زیرا جذبه و کششی از طرف خداوند دریافت نکرده اند. آن حالی که مانند برق انسان را به خدا متّصل می کند، وجود ندارد. اتّصال برق قطع است و روشنایی در چراغ نیست. در این حالت بهترین کار دعا و تضرع به درگاه پروردگار متعال برای کسب توفیق و جذب کشش الهی است. انسان باید همراه با همّت، از خدا بخواهد به او کمک کند و توفیق سیر و سلوک را نصیب او نماید، از خداوند بخواهد مانند آهن ربا او را به خودش جذب کند.

برای دریافت این جذبه الهی باید توجّه نمود که فرصت های فراوانی در زندگی برای انسان ها ایجاد می شود که باید با هوشمندی کامل از آن فرصت ها جهت سیر و سلوک بهره برداری نمایند. پیغمبر اکرم(ص) می فرمایند:

 «إِنَّ لِرَبِّکمْ فِی أَیامِ دَهْرِکمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[1]

در روزهای زندگی شما نسیم های رحمتی می وزد آگاه باشید که از آنها استفاده کنید.

اهل معرفت باید بیش از دیگران خود را در معرض نسیم های الهی قرار دهند. چون سیر و سلوک، حرکتی پر رنج است که در راهی پر مشقت واقع شده است و امتحانات فراوانی در مسیر آن برای سالک پدید می آید و فقط استفاده از الطاف الهی می تواند از رنج و مشقّت این حرکت بکاهد.

بعضی اوقات توفیق خداوند از طریق نوازش یک بچه یتیم به انسان عطا می شود. حتّی گاهی در اثر ملاطفت و مهربانی با همسر و فرزندان خود انسان، توفیق حاصل می شود. گاهی هم مهربانی با حیوانات کشش الهی را به همراه دارد.

عوامل به وجود آمدن جذبه

عوامل به وجود آمدن جذبه در وجود انسان بسیار فراوان است. به عنوان مثال عواملی نظیر دعا، توسّل، خدمت به خلق خدا برای رضای خدا، صبر در مصیبت، سربلندی در امتحان الهی، شکر الطاف جلیه و خفیه خداوند و عبادت حقیقی و مداوم، می تواند زمینه ساز ایجاد جذبه در وجود سالک باشد. گاهی نیز جذبه ها در عمق جان سالک به طور ناخودآگاه موجود است؛ نظیر محبّت حرّ بن یزید ریاحی به اهل بیت(علیهم السلام) و یا مثل کسی که سلامت نفس دارد و حجاب های ظلمانی، دل او را فرا گرفته است. گاهی نیز گفتار یا کرداری که از نظر سالک خیلی کوچک و کم اهمیت است، می تواند موجب جذب توفیق الهی شود. مانند به دست آوردن یک دل، حتّی دل یک حیوان و یا آهی برای مظلوم کشیدن. برای روشن تر شدن مطلب، ذیلًا به شرح برخی از عوامل به وجود آمدن جذبه اشاره می شود.

خدمت به خلق خدا

خداوند کریم در قرآن عظیم می فرماید:

«الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ»[2]

آن کسانی که به جهان غیب ایمان آورند و نماز به پا دارند و از هر چه روزیشان کردیم انفاق کنند.

می فرماید: از صفات متّقین، اوّل ایمان به خدا و روز قیامت است، دوّم به پا داشتن نماز و بعد از آن انفاق کردن می باشد. از منظر قرآن کریم، انفاق که همان خدمت به خلق خداست، بعد از اقامه نماز بیشترین اهمیت را دارد. کسی که مال دارد، باید از مال خود انفاق کند. کسی که علم دارد، باید با علم آموزی به دیگران خدمت کند. کسی که اهل قلم است با نوشتن و کسی که آبرو دارد باید با آبروی خود به دیگران خدمت نماید. در واقع توفیقِ خدمت به دیگران، همان جذبه ای است که از طرف خدا داده شده است.

خداوند متعال در هرجای قرآن کریم که امر به نماز فرموده است، پس از آن ادای زکات را واجب شمرده است. این زکات که در قرآن مکرراً بیان گردیده، زکات اصطلاحی نیست، آن زکات اصطلاحی آیه ای مخصوص به خود دارد و جزو دیون شرعی است و پرداخت آن مانند خمس، تحت شرایطی واجب است. ولی واژه زکات که همواره بعد از نماز به آن اشاره شده است، بیانگر لزوم رعایت قانون مواسات است.

قانون مواسات یعنی اینکه یک مسلمان باید همان طور که با خدا رابطه دارد، با مردم نیز رابطه محکم داشته باشد و به حوائج آنان رسیدگی کند. به عبارت روشن تر مسلمان باید دو بعدی باشد. یک بُعد وجود او مربوط به خدا و رابطه با او از طریق عبادات فردی مثل نماز باشد، بعد دیگر او مربوط به ارتباط با مردم است. انتظار قرآن از یک مسلمان این است که از آنچه دارد برای رفع حوائج دیگران صرف کند.

«لِینْفِقْ ذُوسَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیهِ رِزْقُهُ فَلْینْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه»[3]

منظور قرآن کریم این است که هرکسی باید همانطور که برای خود و خانواده اش به فکر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج است، به فکر دیگران هم باشد. هر مسلمانی باید به اندازه وسعش دیگرگرا باشد. خود گرایی، خود محوری و خود خوری از نظر اسلام ممنوع است.

نکته مهم این است که سالک باید در انفاق خود اخلاص داشته باشد و هنگام کمک و خدمت به دیگران، نوعی حسّ رضایتمندی سراسر وجود او را فرا بگیرد، در این صورت احساس شادی و لذّت فراوانی در دل او به وجود می آید و کمک یا خدمتی که برای رضای خدا به دیگران کرده است، موجب پیشرفت فوق العاده او در سیر و سلوک می شود.

همچنین انفاق در راه خدا و خدمت به خلق خدا برای سالک لذّت مضاعف دارد. زیرا بندگان حق تعالی، عیال حضرت احدیت محسوب می شوند و وابسته به او هستند. پس در حقیقت خدمت به خلق خدا برای سالک، خدمت به وابستگان محبوب و معشوق او است. وقتی انسان عاشق کسی باشد، طبیعتاً وابستگان به او را عزیز می دارد و به آنان نیکی می نماید؛ در نتیجه سالک باید اشتیاق فراوانی برای خدمت به خلق خدا داشته باشد.

یکی از شاگردان مرحوم آخوند همدانی(رحمه الله) به نام آیة الله سید محمدسعید حبوبی(رحمه الله)[4] چنین نقل می کند که مرحوم آخوند همدانی(رحمه الله) به زیارت امام حسین(ع) مشرّف شده بودند و من هم قصد داشتم به شوق زیارت امام حسین(ع) به کربلا مشرّف شوم، تا بالأخره توفیق نصیب شد و توانستم به وسیله یک قایق از کوفه راهی کربلا شوم. در بین راه گروهی از اعراب شیعه که زوّار حضرت ابی عبد الله الحسین(ع) بودند، در قایق به ما ملحق شدند و مجبور شدیم خیلی نزدیک به هم بنشینیم. در نزدیکی من، یک عرب تنومند که لباس و بدنی کثیف داشت، نشست. در بین راه به خواب فرو رفت و سنگینی بدن او روی من افتاد و مجبور شدم او و کثیفی بدن او را تحمّل کنم. او خرخر می کرد و آب دهانش به روی من می ریخت، چند مرتبه می خواستم او را بیدار کنم ولی با خود گفتم زائر امام حسین(ع) است، نباید ناراحت شود. آن وضعیت نفرت آور را تا مقصد تحمّل کردم و آن مرد عرب را از خواب بیدار ننمودم تا به کربلا رسیدیم.

اوّل به زیارت بارگاه مقدّس و مطهّر امام حسین(ع) رفتم و بعد هم رفتم خدمت استاد عزیزم. وقتی درب منزل را زدم، مرحوم آخوند همدانی خودشان با پای برهنه به استقبال من آمدند. درب را باز کردند و با خوشحالی فراوان به من فرمودند: آقا سید سعید شما راه را خیلی خوب پیمودی! مرحبا به شما! و این در حالی بود که من هنوز حرفی نزده بودم و در مورد اتّفاقی که در راه افتاده بود، صحبتی نکرده بودم. ایثار، گذشت و خدمت خالصانه به دیگران، باعث شد که آقای سید سعید راه پر فراز و نشیب سیر و سلوک را خیلی زود بپیماید و عارف واصلی همچون استادش نیز به او مرحبا بگوید. سخن آخوند همدانی(رحمه الله) و آفرین گفتن او، علاوه بر این که حکایت از دید باطنی این ولی خدا دارد، حلم، بردباری و از خودگذشتگی مرحوم سید سعید را نیز مورد تشویق و تقدیر قرار داده است.

از این موارد در زندگی روزمره انسان ها بسیار اتفاق می افتد، در خانواده همسر نسبت به همسر و فرزندان، فرزندان نسبت به پدر و مادر و حتّی فرزندان نسبت به یکدیگر می توانند مهربانی کنند و برای رضای خدا دل همدیگر را به دست آورند. ارزش این کار از یک حج و عمره مقبول بیشتر است و عامل مفید و مؤثّری برای جذب کشش و جذبه الهی به شمار می رود.

از حضرت امام باقر(ع) از قول نبی مکرّم اسلام(ص) روایت شده که فرمودند:

 «مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ»[5]

و در روایت دیگری منقول است که شخصی خدمت امام صادق(ع) آمد و از آن حضرت درخواست کرد نامه ای برای استاندار اهواز که اتّفاقاً از شعیان بود و تقیه می کرد، بنویسند و در آن نامه درخواست کمک به شخص مراجعه کننده را مطرح فرمایند. امام(ع) در نامه ای به آن استاندار که نجاشی نام داشت، فرمودند: «برادرت را خوشحال کن تا خدا تو را خوشحال کند.» سپس نامه را توسط همان شخص به نزد نجاشی فرستادند. نجاشی نیز به محض دریافت مرقومه مبارک امام ششم، آن را خواند و به نشانه احترام، بر سرش قرار داد و گفت: مشکل تو چیست؟ شخص گفت: ورشکسته شده ام و توان پرداخت مالیات ندارم. نجاشی مبلغ مالیات او را از مال خودش پرداخت کرد و یک کیسه پول و یک اسب هم به او داد و از او پرسید: آیا تو را خوشحال کردم؟ شخص جواب داد: آری. آن شخص می گوید سال بعد که خدمت امام صادق(ع) رسیدم، ایشان از این ماجرا و آنچه اتّفاق افتاده بود بسیار اظهار خرسندی کردند. آن شخص پرسید یابن رسول الله انگاری شما بسیار خوشحال گشتید. آن حضرت فرمودند: والله خدا و رسولش خوشحال شدند.[6]

با این بیان روشن می شود که خشنودی امام زمان «ارواحنافداه» تأثیر فوق العاده ای در کسب توفیق برای جذب کشش الهی دارد. پس سالک باید در هر کاری که انجام می دهد، حتماً رضایت و خشنودی حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» را در نظر داشته باشد.

ایثار

ایثار، یکی از صفات ارزشمند اخلاقی است. این خصلت نیکو که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است، می تواند به صورت ناخودآگاه به سالک کمک کند و جذبه ای برای او حاصل نماید.

نمونه های فراوانی در تاریخ زندگانی و سرگذشت اولیاءالله یافت می شود که با یک ایثار و یا یک فداکاری توانسته اند کششی از سوی حق تعالی جذب نمایند و منازل هفتگانه را بپیمایند. گاهی اهل معرفت با ایثاری که در مورد همسر و خانواده خود نموده اند، راه را هموار دیده اند. گذشت و ایثار و فداکاری باید در خانه حکمفرما باشد، اگر روح گذشت در خانه ای حاکم نباشد، آن خانه مبدّل به زندان می شود. گذشت یک طرفه هم نتیجه ندارد، زن و شوهر باید نسبت به همدیگر ایثار کنند و گذشت و خطاپوشی را سرلوحه زندگی قرار دهند. در این صورت نشاط و شادی آن خانه را فرا می گیرد و می توانند نزول رحمت و مغفرت الهی را به تماشا بنشینند.

یکی از عرفای بزرگ نقل می کند که در حرم حضرت سیدالشهداء(ع) مشغول زیارت بودم.- زیارت او شهودی بوده است. یعنی وجود مبارک امام سوّم را می دیده و عبارات زیارت را مستقیماً خطاب به محضر ایشان می خوانده است.- می فرماید: در حین زیارت، دیدم جوانی از درب ورودی حرم وارد شد و در مقابل ضریح مطهّر سلام و عرض ادب کرد و به زیارت پرداخت. ناگهان متوجّه شدم که حضرت امام حسین(ع)، از زیارت من منصرف شدند و به آن جوان توجّه فرمودند. جواب سلام او را دادند و به نشانه احترام به او تعظیم فرمودند. آن جوان که متوجّه این لطف و مرحمت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نبود، زیارت خود را به پایان رسانید و از حرم مطهّر خارج شد.

من که بسیار شگفت زده و متعجّب بودم، زیارت را تمام کردم و به دنبال او رفتم و از وی پرسیدم: چه کرده ای که مستوجب رسیدن به این مقام والا شده ای؟ جوان پس از کمی تلاش برای پاسخ نگفتن، نتوانست در مقابل اصرار من مقاومت کند و اینگونه لب به سخن گشود. گفت: پدرم علاقه داشت من با دختری ازدواج کنم و من به آن دختر علاقه چندانی نداشتم، ولی برای خشنودکردن پدر، تن به این ازدواج دادم و پدرم را بسیار مسرور و شاد یافتم. پس از ازدواج متوجّه شدم آن دختر باکره نیست. ولی برای حفظ آبرو و جلوگیری از بدبخت شدن او، سکوت کردم و این موضوع را به احدی نگفتم و با گذشت به زندگی ادامه دادم. اکنون نیز از آنجا که پدرم تمایل شدیدی به زیارت کربلا داشت، او را بر دوش خود نهاده و به کربلا آوردم. چند روز که در کربلا ماندیم، پدرم وفات یافت. او را در قبرستان دفن کردم و برای خداحافظی به حرم مطهّر آمده بودم که شما چنین لطفی را از امام حسین(ع) برای من مشاهده کرده اید.

ایثار در برابر گناه

به وجود آمدن حالت پشیمانی و اندوه از گناهان گذشته و دست کشیدن از گناهانی که به صورت عادت در آمده است، زمینه ای برای جذب کشش از طرف خداوند محسوب می شود. ایستادگی در مقابل گناه و عمل نکردن به خواهش های نفسانی گذشت می خواهد. تکرار نکردن ناگهانی گناهان همیشگی، ایثار می خواهد، امّا زمینه ساز جذب کشش الهی در سیر و سلوک است.

فضیل عیاض نمونه روشنی از کسانی است که با گذشت از گناه، جذبه پروردگار را به سوی خود جلب کرد. او یک دزد طاغی بود. ولی به یک باره تغییر یافت و جزء اولیاءالله شد. شبی به نیت دزدی از خانه بیرون رفت، روی یکی از پشت بام ها پیرمردی قرآن می خواند و رسید به این آیه:

«أَ لَمْ یأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ. .. »[7]

آیا برای آنانکه ایمان آورده اند وقت آن نرسیده که دل هایشان به یاد خدا خاشع گردد؟

فضیل این آیه را شنید و با خود گفت: آیا وقت آن نرسیده که دست از طاغی گری و دزدی برداری؟ آیا وقت آن نرسیده که خانه دلت برای پذیرش حق آماده گردد؟ ناگهان به خود جواب داد: آری وقت آن رسیده است و با اینکه زمینه دزدی و گناه برای او فراهم بود، از همان جا برگشت و متلاطم شد و در زمره اولیاءالله درآمد.

محبّت چهارده معصوم(علیهم السلام)

براساس آیاتی از قرآن شریف، پروردگار عالم به بسیاری از انبیاء دستور می دهد که به مردم بگویید ما اجر رسالت نمی خواهیم. زحماتی که می کشیم برای خداست و پاداش آن هم با او خواهد بود. ولی راجع به پیامبراکرم(ص) می فرماید که من اجر رسالت نمی خواهم؛ اجر زحمات بیست و سه ساله من با خداست. الّا این که یک چیز می خواهم:

«قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»[8]

یعنی دوستی اهل بیت(علیهم السلام) را می خواهم. در آیه دیگری می فرماید این مزد رسالت هم به خودتان بر می گردد:

«قُلْ ما سَأَلْتُکمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکم»[9]

یعنی نتیجه این مودّتی که دارید، به خود شما بر می گردد. و در آیه دیگری تبیین می فرماید که چگونه برگشت پاداش رسالت به خود شماست؛ می فرماید:

«قُلْ ما أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ یتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلًا»[10]

یعنی اگر کسی بخواهد راهی به سوی حق تعالی بیابد، اگر کسی بخواهد به خدا برسد، باید محبّت و مودّت اهل بیت(علیهم السلام) را داشته باشد. کسی که محبّت چهارده معصوم(علیهم السلام) را در دل دارد، عنایت ویژه آن ذوات مقدّس، زمینه ساز دریافت کشش الهی و بیداری اومی شود.

حُرّ بن یزید ریاحی راه صد ساله را در یک نیم روز پیمود. با اینکه حر، راه را بر کاروان امام حسین(ع) بست و در آن موقع دشمن آن حضرت محسوب می شد و به قول خودش آغازگر جنگ در کربلا بود، ولی توفیق استفاده از جذبه الهی را پیدا کرد. در حالی که سایر لشکریان دشمن که برخی از آنها، این گناه بزرگ را نیز مرتکب نشده بودند، هلاک شدند. علّت این امر این است که حر یک زمینه در وجودش برای جذب این کشش الهی داشت و آن حبّ و دوستی اهل بیت(علیهم السلام) بود. در اثر همین محبّت بود که وقتی امام حسین(ع) به او فرمودند: «ثَکلَتْک أُمُّک- مادرت به عزایت بنشیند.» حر گفت: من چون ارزش فوق العاده ای برای مادر شما قائل هستم، نمی توانم نام ایشان را بر زبان بیاورم و پاسخ شما را بدهم.[11] به طور کلی از شیوه و روش حر استفاده می شود که محبّت زیادی به اهل بیت(علیهم السلام) داشته است و این زمینه ارزشمند، باعث جذب کشش الهی در وجود او شد. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:

 «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدًا»[12]

به راستی که حسین(ع) حرارتی در قلوب همه مؤمنین دارد که هرگز سرد نخواهد شد. ائمه طاهرین(علیهم السلام) واسطه های فیض الهی هستند. سالک می تواند با خواندن دعاهای مشهور و از جمله زیارت جامعه کبیره، از این انوار مقدّس و به خصوص حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» کسب فیض نماید و با نور آن بزرگواران راه را بپیماید.

پیروزی در امتحان الهی

یکی دیگر از عوامل زمینه ساز برای جذب کشش الهی، پیروزی در امتحان هائی است که از جانب خدای تعالی در سر راه سالک قرار می گیرد. اگر سالک بتواند در امتحان ها موفّق شود و در مقابل مشکلات و بلایا، صبر و استقامت پیشه کند، توفیق گرفتن جذبه الهی از طرف خداوند نصیب او خواهد شد.

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

«وَ لَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»[13]

و البته شما را به سختی ها بیازماییم چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت، و بشارت و مژده که آسایش از آن سختی ها برای صابران است.

به تحقیق می توان گفت بلاها و مصائبی که در مسیر سیر و سلوک الی الله قرار می گیرد، از وجود نعمت در این راه کارسازتر است. گاهی اوقات امتحان سالک به بلا و مصیبت به خاطر این است که ظرفیت او برای دریافت جذبه، سنجیده شود. اساساً وجود نعمت از الطاف جلیه است، امّا فقر و بلا و مصیبت، از الطاف خفیه به شمار می آید. امتحان الهی، زنگار صفات رذیله و ناخالصی های سالک را که مانند عایق وجود او را فرا گرفته است، می زداید و او را برای جذب و اتّصال به آهنربای توفیق و کشش حق تعالی آماده می کند.

خداوند گاهی انسان ها را به نعمت ظاهری می آزماید و گاهی نیز به نعمت باطنی. و کسانی از آزمایش الهی سربلند بیرون می آیند که در هنگام نزول بلا و مصیبت می گویند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»

«الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ، أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ»[14]

 آنانکه چون به حادثه ناگواری دچار شوند صبوری پیش گرفته و گویند ما به فرمان خدا آمده ایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد، آن گروهند مخصوص به درود و صلوات الهی و رحمت خاص خداوند و آنها به حقیقت به سوی خدا هدایت یافته گانند.

هنگامی که این افراد به مانعی برمی خورند و مشکلی برای آنان پدید می آید، هدایت پروردگار متعال، جبران ناتوانی آنان را می کند و راه حق را می یابند.

پی نوشت ها:



[1] . بحارالأنوار، ج 68، ص 221.

[2] . البقرة/ 3- 1.

[3] . الطلاق/ 7: «کسی که دارای وسعت مالی است، از دارائی خود هزینه کند و کسی که روزی بر او تنگ است، از آن مقدار که خدا به وی داده هزینه نماید.»

[4] . آیت الله سید محمد سعید حبوبی (رحمه الله) (1333- 1266 هق.) از شاگردان مرحوم آخوند همدانی (رحمه الله) و از طلایه‏داران عرفان و اجتهاد و جهاد در عراق.

[5] . الکافی، ج 2، ص 188.

[6] . همان، ص 190.

[7] . الحدید/ 16.

[8] . الشوری/ 23.

[9] . سبأ/ 47.

[10] . الفرقان/ 57.

[11] . بحارالأنوار، ج 44، ص 376.

[12] . مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318.

[13] . البقرة/ 155.

[14] . البقرة/ 157- 156.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان