چکیده
یکی از مهمترین راه های تربیت و تعلیم عملی، تبعیت و الگو پذیری است . خداوند متعال ، انبیاء الهی را برای تعلیم و تربیت ،تزکیه و تعالی ارسال داشته و ایشان را الگو های عملی انسان قرار داده است.
از این میان معصومین (ع) و فاطمه زهراء(س) که کوثر و مبارکه و منصوره است، هر چند عمر بسیار کوتاهی داشت (همچون کوثر که کوتاه ترین سوره ی قرآن است ) اما تجلی خیر کثیر، برکت ، نصر و پویایی است. حضرت زهرا (س) نه تنها الگوی زنان که اسوه ی همه ی نیکان و پاکان تاریخ است. خدا شناسی در منظر فاطمی و بیان ملاک های سعادت بشری نقطه نظر خاص مقاله حاضر است. ایشان از چند شاخصه یاد می کنند که عبارت است از :
تحمل دین و امانت الهی ، تدین به دین خاتم و ایمان به کتاب صامت و ولی ناطق ، شناخت قرآن، عمل به احکام دینی و تبیین علل احکام الهی.
احکامی که به بررسی آنها پرداخته شده عبارت است از : نماز، روزه ، حج، عدل، اطاعت از اولی الامر، جهاد، صبر ، امر به معروف، نیکی به والدین ، صله ی رحم، قصاص ،و فای به نذر ، تمام کردن کیل و وزن، نهی از شرب خمر، اجتناب از قذف ، ترک سرقت و ترک شرک.
کلید واژه ها : اسوه حسنه ، قرآن ، خداشناسی، فلسفه ی احکام
مقدمه
نیاز انسان به الگو و اسوه در تربیت
یکی از مهم ترین راه های تربیت و تعلیم عملی ، تبعیت و الگو پذیری است. توجه به انسان و رفتارهای او این واقعیت را نشان می دهد که آدمی، بیش از آموزش های مستقیم تحت تأثیر عملکردها و واکنش های رفتاری افراد جامعه قرار می گیرد.
کودک از نوع رفتار والدینش می آموزد که چگونه بخورد ، بخوابد، سخن بگوید ، لباس بپوشد و با دیگران رابطه برقرار سازد دانش آموز بیش از آنکه توجه کند که معلمش چه می گوید دقت می کند تا بداند معلمش چگونه رفتار می کند و آنگاه که تطابق کامل میان علم و عمل را دریابد چنان می کند که معلمش می خواهد.
از این رو یکی از نیازهای فطری بشر توجه به الگوهای عملی رفتار است. در میان همه ی جوامع و ملل، معرفی الگوهای نمونه و مناسب برای تربیت جامعه به سمت اهداف مورد نظر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. خداوند متعال ، انبیاء الهی را برای تعلیم و تربیت ، تزکیه و تعالی ارسال داشته و ایشان را الگوهای عملی انسان قرار داده است . چنانچه می فرماید:
لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنه ( احزاب ، 33 / 21)
در این آیه رسول خدا به عنوان بهترین الگو معرفی می شود که مسلمانان با تبعیت از ایشان خود الگویی برای امتهای دیگر در راه رسیدن به فلاح و رستگاری می شوند که فرمود:
کنتم خیر امة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله... ( آل عمران، 3 / 110)
حضرت ابراهیم (ع ) به عنوان الگو نمونه در امر توحید معرفی شده است :
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءوا منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده... ( ممتحنه، 60 / 4)
با این بیان ابراهیم (ع) و همراهان او برای دیگران در امر استقامت بر توحید الگو و نمونه هستند. زیرا از کسانی که عبادت جز خدا کنند برائت جسته اند و بین ایشان و کافران عداوت و دشمنی ابدی برقرار شده است ، مگر آنکه به توحید گرایند.
این تبعیت و پیروی ، نوعی تقلید سازنده و براساس تفکر است. این پیروزی پس از پذیرش اصل رسالت پیامبران و براساس تبعیت جاهل از عالم می باشد که مقبول نزد عقلای عالم است ، برخلاف تقلید مخرب که مذموم و مطرود است، تقلیدی که مانع از اندیشه و تفکر بوده و بدین ترتیب موجبات تباهی فرد و جامعه را فراهم می آورد.
از این رو قرآن تبعیت از هوی و هوس، پیروی از فرمان انسان متکبر و جبار و تبعیت جاهلانه از پدران و کیش آنها، و تبعیت از آنها که خود را نشناخته اند را مذموم می شمرد و می فرماید :
قل هل من شرکائکم من یهدی الی الحق قل الله یهدی للحق أفمن یهدی الی الحق أحق أن یتبع أمن لایهدی الا أن یهدی فما لکم کیف تحکمون. ( یونس ، 10 / 35)
تنها خداست که هدایتگر به جانب حق است زیرا آنکس که هدایت به حق شده است شایسته تر بر تبعیت است تا آنکه خود هدایت نیافته است.
با درنظر داشتن آیات دیگر، الگوهایی چون ابراهیم (ع) و پیروان او، و رسول خدا (ص) به انسانها معرفی شده اند تا راه کمال و هدایت را طی نمایند زیرا این نمونه های عالی دچار لغزش نشده و در نتیجه لغزش تابعین را به دنبال ندارند.
نتیجه ی سخن آنکه باید از کسانی تبعیت کرد و آنها را الگو و راهنمای خود قرار دهیم که خود، راه شناخته و طی طریق کرده اند و الا به بیراهه رفته و گمراه می گردیم.
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
انسان های کامل برای سایر انسان ها اعم از زن و مرد الگو هستند، چنانچه قرآن کریم می فرماید :
و ضرب الله مثلا للذین أمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین. و مریم ابنت عمران التی أحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین. ( تحریم ، 66 / 11-12)
در این آیات، همسر فرعون و مریم مادر عیسی (ع) به عنوان الگوی تمام مومنین معرفی می شوند. همسر فرعون به جهت آنکه به خداوند روی آورده و نجاتش را از دست فرعون و قوم ظالمین از خدا درخواست می کند و بهشت را به جای نعمتهای دنیوی طلب می نماید. این نشانه ای است از مقام یقین آسیه به آخرت و گزینش آن بر دنیا که : والاخرة خیر و أبقی.( أعلی ، 87 / 17)
حضرت مریم (س) به جهت پاکی و ایمان و تصدیقش به کلمات و کتب الهی و قانت و تسلیم خدا بودنش به عنوان الگوی تمام مومنین معرفی می شوند.
این مثال ها تا زمان ظهور اسلام و نزول قرآن می باشد و از این پس حضرت رسول (ص) و اهل بیت گرامش بهترین اسوه برای تربیت انسان ها معرفی شده اند. بعضی از این بزرگواران از مقام عصمت برخوردارند آنان که خداوند در وصفشان می فرماید :
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. ( احزاب ، 33 / 33)
خداوند اراده فرموده هر گونه پلیدی را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر گونه آلایشی پاک و منزه گرداند. برخی دیگر هر چند تصریح بر مقام عصمت ایشان نشده است اما آن چنان تربیت یافته اند و چنان از چشمه سار عصمت سیراب گشته اند که به مقاماتی بسیار نزدیک به عصمت راه یافته اند و از این رو به عنوان الگوهایی نمونه برای تربیت عالی انسان ها انتخاب شده اند.
تداوم نقش هدایتگری دین مبین اسلام ایجاب می کند که در همه عصرها و نسل ها، پاسخی مناسب به نیازهای بشر داده است ، از آنجا که الگو پذیری از مهمترین نیازهای بشر است ، اسلام الگوهایی جاودانه ارائه داده تا همه انسان ها به آنها توجه کرده و درس بگیرند. این الگوها در درجه اول معصومین (ع) هستند که هر یک در مقطعی از زمان نقشی ابدی آفریده و به آن ممتاز گشته اند. هر چند ایفای این نقش ، از لحاظ زمانی در برهه ای کوتاه انجام گرفته است اما به جهت اتصال به اراده ی الهی ، تأثیری جاودان از خود بر جای نهاده است.
از این میان فاطمه زهراء(ع) که کوثر و مبارکه و منصوره است ، هر چند عمر بسیار کوتاهی داشت ( همچون کوثر که کوتاه ترین سوره ی قرآن است ) اما تجلی خیر کثیر ، برکت ، نصر و پویایی است. حضرت زهرا (ع) نه تنها الگوی زنان که اسوه ی همه ی نیکان و پاکان تاریخ است. تاریخ شاهد مظلومیت حضرت و عدم شناخت وی از طرف معاصرین و متأخرین است. تا آنجا که حضرت در بیان حق خویش به مطلبی بسیار روشن می پردازد. مطلبی روشن که به عمد و یا سهو مورد غفلت واقع شده است و می فرماید : « اعلموا أنی فاطمه » بدانید که من فاطمه ام.
این مهمترین وجه معرفی حضرتش است که خود مبنایی برای معرفی بقیه اهل کساء است که پدر فاطمه ، همسر فاطمه و پسران فاطمه اند. این خطاب در خطبه فدکیه در کنار مضامین عالی دیگر، بیانگر مقام فاطمی در همه ی ابعاد انسانی است.
هر چند تاریخ در معرفی این بانوی نمونه قاصر و مقصر است اما دقت و کنکاش در اسناد باقی مانده برای طالبین وصول لازم و برای اهل نظر کافی است. این نکات عبارتند از :
1. وضعیت سیاسی اجتماعی عرب آن روز و سایر ملل و نحل و نوع رفتار آنها نسبت به زنان و مقایسه ی آن با آنچه قرآن و سنت درباره ی حقوق و حدود زنان معرفی کرده است. دقت در وضعیت فعلی زنان در دنیای امروز و فاصله ی آن با مبانی دین مقدس اسلام مکمل بحث خواهد بود.
2. تعلق اراده ی الهی بر ادامه ی نسل پیامبر خاتم از طریق یک دختر، عطیه ی الهی کوثر
3. نوع رفتار پیامبر (ص) و علی (ع) با فاطمه زهراء(س)
4. توجه به القاب و اسماء مبارک ایشان: ام ابیها ( به جهت احترام و محبت بسیار پدر نسبت به دختر ) فاطمه ( بریده شده از پلیدی ها ) زهراء (درخشنده و مخلوق از نور عظمت الهی ) حصان (پارسا ) حره (زن کریمه ) محدِثه و محدَثه ( آنکه در رحم با مادر سخن گوید و مورد خطاب فرشتگان الهی است ) حانیه ( مهربان نسبت به شوهر و فرزندان ) بتول ( پاک) طاهره ، مطهره، زکیه ، راضیه ، مرضیه ، عذراء، مبارکه ، و بالاخره کوثر.
5. رفتار فاطمه با پدر ، همسر ، فرزندان ، خویشان ، همسایگان ، فقراء، سائلین ، کارگزاران ، زنان و مردان مهاجر و انصار و بالاخره همه شئون رفتاری حضرت.
6. مجموعه گفتارهای حضرت و به ویژه آنچه با عنوان خطبه در تاریخ حفظ و ضبط شده است.
یکی از ابعاد ناشناخته حضرت زهرا(س) ویژگی های علمی حضرت است. از این رو شناخت و تطبیق علوم با زوایای وجودی حضرت لازم می نماید. به این معنا که علوم بشری قالب و ظرف وجود ایشان نیست. اما به جهت تطابق وجود معصومین بر قرآن مجید و احتواء این کتاب تدوینی بر همه امور و انطباق آن بر کتاب تکوین ، حضرات معصومین (ع) نیز بر مجموعه معارف اشراف داشته و همه آنها را در بر دارند. خطبه فدکیه یکی از این آثار بر جای مانده است که حاوی قلل رفیع علم و عرفان و مسئولیت و سازندگی است.
خداشناسی در منظر فاطمی
حمد و ستایش پروردگاری را که نعم بی پایانش همه موجودات را فرا گرفته و به اشباح بی رنگ صحرای عدم ، رنگ وجود بخشیده است.
خطبه ی فاطمی با حمد بی پایان الهی شروع می شود ، همان گونه که سرآغاز کتاب منزل الهی چنین است : الحمدلله رب العالمین.
از شمارش نعم بی حد رحمانی فرماید : و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها. ( ابراهیم ، 14 / 34) گرچه توان شمارش نیست اما باید آن را به یاد آورد : واذکروا نعمة الله علیکم...
(مائده ،5 / 7) پس باید به اولین آنها اشاره نمود که نعمت وجود است و دریدن پرده ی عدم ( فطر ) ، که خدا فاطر آسمان ها و زمین است : قل بل ربکم رب السموات و الارض الذی فطرهن. (انبیاء ، 21 / 56)
سپاس خدا را که با الهامات خفیه ، درس شکرگزاری به ما آموخت و ما را موظف بحمد و ثنای خود فرمود.
بار دیگر سپاس خدای را که « الحمدلله رب العالمین » همو که اولین معلم است : علم الانسان ما لم یعلم. ( علق ، 96 / 5)
درس شکرگزاری : واشکروا لی و لا تکفرون ( بقره ، 2 / 152) دعوت مخلوق به شکر که طبیعی و عرفی است، اما شکر خالق از مخلوق چه معنایی می تواند داشته باشد جز تتمیم نعمت ها. پس ما را موظف به حمد خود ساخت، تا نعمت را به کمال رساند و بهانه ای برای اکرام به عبد مهیا گردد. که رحمت و فیض وجود، ذاتی حق است و مانع از طرف عبد و قابل، پس کافی است که پرده به کناری رفته و مانع بر طرف گردد تا باران رحمت ا لهی فرو ریزد و سراپای هستی را غرق در خود سازد.
خدایی را تقدیس می کنم که از هر کس بخشنده تر است ، به همه نعمت وجود ارزانی داشته ، اما کیست که بتواند بخشایش او را برشمارد، و کدام نیرو است که آغاز و انجام نعم وی را بداند.
تحمید ، تقدیس را به دنبال دارد. آنگاه که کل حمد است ( الحمد ) تمام قداست هم هست که تمام رحمت و جود تحقق یافته است.
از دست و زبان که برآید
کز عهده ی شکرش بدر آید
بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجا آورد
ملاک سعادت بشری در منظر فاطمی
انسان از آن زمان که پای بر خاک نهاد در جستجوی سعادت بر آمد. سقراط سعادت را دستیابی به خوشبختی اخروی دانست. افلاطون علم و دانش را وجه ممیز انسان و ملاک سعادت خواند. ارسطو تئوری اعتدال را بنیاد نهاد. گروهی به ثروت ، جمعی به قدرت ، دسته ای به اختیار و فرقه ای به عاطفه استناد جستند و هر یک گمشده خویش را در چیزی یافتند. (1)
اما حضرت فاطمه زهراء (س) ملاک خوشبختی و سعادت را در چه وجهی از انسان می بیند ؟ در اعتقادات و باورها و در عمل بر اساس آنها. از این رو کلام ایشان را در دو بخش مباحث کلامی و عمل به احکام دینی بر اساس باورهای اعتقادی می توان تحلیل نمود.
الف) مباحث کلامی :
1. تحمل دین و امانت الهی : اصل دینداری
ای مردم ! ای بندگان خدا شما محل اوامر و نواهی پروردگار هستید، شما حامل دین و وحی او می باشید. شما بر نفس و جان خود امین خداوند هستید ، شما هستید که باید به دین خدا عمل نموده و به دیگران ابلاغ کنید و سرمشق دیگران باشید.
انا عرضنا الأمانة علی السموات و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا. ( احزاب ، 33 / 72)
آسمان و زمین و کوه از پذیرش امانت الهی سرباز زده و طاقت تحمل آن را نیافتند . اما انسان بار مسئولیت بر دوش گرفت:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
انسان ها حامل دین و شریعت شدند تا در صورت عمل به آن ، الگو و اسوه دیگران گردند : کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف. ... ( آل عمران ، 3 / 110)
انسان کامل الگوی انسان های دیگر، و امت نمونه اسوه امت های دیگر است . امت نمونه تنها عامل به دین نیست که مبلغ آن هم هست.
والعصر. ان الانسان لفی خسر - الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. ( عصر ، 103 / 1-3)
مؤمنین هم خود اعمال نیک و شایسته را به جا آوردند و هم به دیگران توصیه کنند تا بر طبق موازین حق و پایداری عمل نمایند.
2. تدین به دین خاتم و ایمان به کتاب صامت و ولی ناطق : ( اصل نبوت و امامت )
خداوند در میان شما ، ضامن بر حقی قرار داد. و عهد و پیمانی به وسیله پیغمبر خاتم بر شما فرستاد، و دو خلیفه و جانشین بر شما گماشته که آن کتاب صامت خدا و ولی ناطق پروردگار است، آنها انوار ربوبی و مبین حلال و حرام احکام آسمانی و هادی و راستگوی الهی هستند، انوار ارشاد و هدایت آنها پیوسته مشعشع و پرتو افکن است و هر لحظه شما را به سوی حق و حقیقت می خوانند.
شریعت الهی پی در پی بر انسان ها وارد شد تا میثاق از یاد رفته را دوباره به آنها یادآوری کند. (2)
و اذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم قالوا بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیمه انا کنا عن هذا غافلین. (اعراف ، 7 / 172)
از بنی آدم عهد گرفته شد که به ربوبیت و وحدانیت الهی مقر و معترف باشد. آدمی بر عهد خود ماند و هر گاه که گرفتار و مضطر شد به خدای روی کرد. اما آنگاه که به نعمتی مبتلی گشت ،عهد خود شکست و به شرک گرایید :
فاذا رکبوا فی الفلک دعوالله مخلصین له الدین فلما نجیهم الی البر اذا هم یشرکون. ( عنکبوت ، 29 / 65)
پیامبران یاد آور و مذکر عهد الهی شدند: فذکر انما أنت مذکر. لست علیهم بمصیطر (غاشیه ، 88 / 21-22)
پیامبران به مقتضای رشد و ظرفیت انسان ها آمدند، تا نوبت به خاتم و افضل ایشان رسید. همو که در عالم دنیا آخرین بوده و در عالم علم ربوبی اولین : کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین ؛ همو که علت خلقت اولین و آخرین است « لو لاک لما خلقت الافلاک» همو که عقل کل است و محبوبترین مخلوق در نزد خدا. همو که به مرتبه : قاب قوسین أو أدنی ( نجم ، 53 / 9) دست یافت.
پس شریعت خاتم به دست او، به خلق رسید و چون چهره اش در نقاب خاک پنهان گشت مطمئن بود که دینش باقی خواهد ماند که راهکار بقاء دین در خود آن تعبیه شده بود. امامت به عنوان تکمیل دین و اتمام نعمت ابلاغ گشته بود:
یا ایها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس. (مائده ، 5 / 67)
چون ابلاغ امامت شد نعمت تکمیل شد:
الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا. ( مائده / 3)
اسلام دین مورد رضایت شد که تنها دین، اسلام است : ان الدین عندالله الاسلام. ( آل عمران ، 3 / 19)
بشر به قابلیت پذیرش اسلام دست یافته و توفیق تشرف به آن و اتمام نعمت را پیدا می کند. شریعت حافظ عدالت می شود و عدالت ضامن بقای نوع انسان. (3)
پایداری شریعت به عواملی بستگی دارد .امامت و قرآن دو ضامن معتبر برای حفظ شریعتند : انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی .
زیرا بقاء دین مبین ضرورت وجود مجری و مفسر دین است. برای تعیین چنین مقامی دو راه عقلی پیشنهاد می شود. اول تعیین از جانب مردم و دوم انتخاب از جانب خدا . راه اول نه تنها از اختلاف نمی کاهد که خود عامل اختلاف است پس نص و تعیین الهی بهترین راه انتخاب است. (4)
3. شناخت قرآن: ( اصل لزوم التزام به تعالیم قرآنی )
این قرآن است که دل و دیدگان شما را منور و روشن ساخته است. سرائر قرآن ، بر همه شما منکشف ، و ظواهر آن متجلی و آشکار است. ملل دیگر به داشتن قرآن بر شما غبطه می خورند و حسرت می برند ، پیروی قرآن بشر را به رضای خدا سوق می دهد و استماع قرآن آدمی را به نجات و سعادت می رساند ، به سبب قرآن، نشانه ها و آیات قدرت الهی درک می گردد، و واجب و حرام شریعت که موجب رستگاریست دریافت می شود. خداوند به سبب قرآن، محرمات را که موجب تخدیر و تنبیه می شود، تعلیم می دهد.
دلایل روشن و براهین آشکار ، فضایل بی شمار و رخصت در اعمال ، آزادی افکار و اجازه تحقیق، انبساط و وقوف بر احکام شریعت و همه آثار عملی ، به وسیله قرآن تعلیم و آموخته می گردد.
قرآن شناسی و وقوف به جهات اعجاز قرآن از قرون اولیه اسلام مورد توجه اندیشه مندان قرار گرفته و آثار باقیه ای در این زمینه به قلم تحریر آراسته شده است. وجوه اعجاز قرآن متعدد است.
کتابی که « أحسن الحدیث»، «بهار قلوب»، «شفاء قلبها »، «أنفع القصص » (5) است. کتابی که امام سخن، حضرت علی بن ابی طالب (ع) در توصیف آن گفته است:
کتاب الله تبصروا به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض و لا تختلف فی الله و لا یخالف بصاحبه عن الله. (6)
کتابی که در آن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است. شفاء دهنده دردها و سامان دهنده ی امور فردی و اجتماعی است. (7) نوری که خاموشی ندارد و چراغی که درخشندگی آن زوال نپذیرد. (8)
کتاب هدایت به بهترین روش زندگی ، قرآن مبین (9) ، فرقان (10) ، نور و کتاب مبین (11) تبیانا لکل شیء. ( نحل ، 16 / 89)
4. ترک شرک : ( اصل توحید )
ترک شرک را برای خلوص عبودیت قرار داده است.
حضرت زهرا (س) بعد از بیان فلسفه احکام الهی به اصل اول باز می گردد که ترک شرک و گرایش به توحید است. به این معنی که ضامن عملی انجام احکام، اعتقاد به توحید و ترک شرک است. اصلی که به خداشناسی منتهی می شود. خداشناسی آن چنان که در منظر فاطمی ترسیم شده است.
پی نوشتها:
1.ر.ک : چهار سفر تا ظهور انسان کامل در آیینه جمال زن ، فرشته ندری ابیانه 1380.
2. نهج البلاغه ، خطبه 1.
3.ر.ک : الاشارات و التنبیهات ، نمط العارفین ، بو علی سینا.
4. ر.ک : شفاء ،الهیات ، بو علی سینا ، مبحث وجوب خلیفه و امام.
5. نهج البلاغه، خطبه ی 110.
6. همان ، خطبه ی 133.
7. همان ، خطبه ی 158.
8.همان ، خطبه ی 198.
9. سوره حجر ، آیه ی 1.
10. سوره ی آل عمران ، آیه ی 4 و آیات دیگر.
11. سوره ی آل عمران ، آیه ی 15.
منبع: فصل نامه بینات /خ