از آنجا که حفظ سلامت انسان در مقابل خطرات مربوط به شرایط کار، از اولین دل مشغولیهای بشر بوده است و اغراق نیست اگر گفته میشود، پیشرفتهای علمی و حفظ سلامت در زمینه کار با تحول صنعتی و انقلاب علمی و فنی که بر این قرن سایه افکنده همراه است.
تنها از پنجاه سال پیش است که مفهوم پزشکی کار و بهداشت صنعتی (2) متعاقب پیشرفت صنعتی و به کارگیری فزاینده مواد شیمیایی وارد نوشتههای پزشکی شده و به صورت معمول به کار برده میشود. بنابراین، تعریف رسمی پزشکی کار به اوایل قرن بیستم باز میگردد که براساس آن نقش پزشک به کمکهای اولیه طبی در محیطهای کار منحصر نیست، بلکه بسیار فراتر از آن بوده، نقش پیشگیرانه و محدودسازی خطرات مسمومیت ناشی از استعمال بعضی مواد شیمیایی در محیطهای کاری را نیز در بردارد که اهم آنها عبارتند از:
کنترل بهداشت عمومی
کنترل محیط کار و شرایط آن که در چهار مورد متمرکز است:
* هماهنگی کار برحسب تواناییهای جسمی و روانی کارگر
* پیشگیری از حوادث و بیماریهای مربوط به کار
* حفظ بهداشت کار
* نظافت محیطهای کار
و بالاخره کمکهای اولیه پزشکی.
در اواخر قرن 19 میلادی و اوایل قرن بیستم به روشنی و به شکل علمی و قانونی، لزوم توجه به مشکلات بهداشت و حفظ سلامت مربوط به کار در کشورهای صنعتی معلوم شد. در 1591 میلادی سازمان جهانی بهداشت و هیأت جهانی کار (OIT, DMS) اصول سیاست بهداشت کار را وضع کردند که عبارت بود از رفاه و حفظ سلامت کارگر از لحاظ جسمی، روانی و اجتماعی در همه مشاغل و حرف، پیشگیری از هرگونه آسیبی که به خاطر شرایط کار پیش میآید، حمایت از او در مقابل تمام خطرات ناشی از شرایط کار که به سلامت ضرر میرساند، به کار گماشتن کارگر برحسب تواناییهای فیزیولوژیک و سایکولوژیک، و به طورکلی هماهنگ نمودن کار و وظیفه انسان با توانائیهای او است.
تمام این تلاشها، نتیجه همکاری و مشارکت پزشکان و دانشمندان در طی دورهها و زمانهای گذشته در تمدن مصر باستان و یونان (برای مثال بقراط در قرن 9 قبل از میلاد بعضی از امراض مربوط به کار مانند مسمومیت ناشی از سرب را شرح داده است و دوم در قرن اول میلادی دیسقوریدس طبیب، خطر روی و گوگرد را توأم با وسایل پیشگیری فردی بیان کرده است). چینیها، و سپس دانشمندان تمدن اسلامی در قرن 9 میلادی بوده است. بعد از آن در سدههای میانه، میبینیم زمینه پرداختن به دانش مسمومیت گسترش مییابد که به خاطر تلاش بعضی متخصصان چون پاراسلز (3) و اگریکولا (4) آلمانی بوده است که درباره شرایط کار در معادن و تهویه محیط کار سخن گفتهاند.
در قرن 18 میلادی یکی از ستارههای طب کار ظهور یافت یعنی برناردو رامزینی بود (5) که درباره بسیاری از بیماریها ناشی از کار سخن گفته است. از اینرو جهان غرب او را پدر طب کار به شمار میآورد. در اواخر قرن 19 میلادی و اوایل قرن 20 میلادی دانشمندان دیگری چون دو زوال (6) پدیدار شدند.
بنابراین، بحث حاضر به بررسی سهم زیاد پزشکان مسلمان و ایرانی در جنبههای گوناگون طب کار از قرن 9 میلادی به بعد میپردازد برای مثال موارد زیر را میتوان یاد کرد:
1- نخستین اداره طب کار در نزد مسلمانان به سال 923 میلادی تأسیس شده است. دانشمند مستشرق خانم دکتر زیگرید هونکه در کتاب مشهور خود شمس العرب تسطع علی الغرب میگوید. (7)
میگوید: «تأسیس بیمارستانها منحصر به خلفا و سلاطین و یا ثروتمندان نبود بلکه پزشکانی هم نظیر سنانبن ثابت به این کار دست زدند. در سال 923م، ابن فرات وزیر در بغداد درمانگاهی کامل به هزینه خود بنیاد کرد و به کارکنان تحت امر خود اختصاص داد. آنان میتوانستند در صورت بیماری یا ضعف در آنجا تحت معالجه قرار گیرند و از تمام وسایل درمان و رسیدگی لازم به طور رایگان برخوردار میشوند».
2- سهم پزشکان مسلمان ایرانی در علم سمشناسی (8)
پزشکان مسلمان و ایرانی در علم داروشناسی و به کارگیری داروهایی که از طریق مشاهده و تجربه به دست میآمد آگاهی بسیار داشتند، خصوصاً ابن بیطار صاحب کتاب المفردات. «داروها بر دو نوع بوده است: ساده (مفرده) که دارای اصل گیاهی، حیوانی و یا معدنی بود، و مرکب که (اقرابادین) نام داشت آنها در هنگام شرح و وصف داروها به روش درمان و کیفیت استعمال، مقدار قابل مصرف و نیز مواردی که باید از مصرف آنها اجتناب نمود اشاره کرده و داروهای ضد (9) و مقاوم در برابر مسمومیت، و مخصوصاً تریاک (10) [= پادزهر] را وصف کردهاند.
چنانکه در تألیفات آنها عوارض پارهای از بیماریهای ناشی از فرایند مسمومیت از برخی داروها یا مواردی که منشأ معدنی توصیف شده است، که از این میان میتوان به نوشتههای پزشکانی که در زیر آمده است اشاره کرد:
الف- ابنسینا و مسمومیت با جیوه.
ب- رازی و مسمومیت تجربی جیوه.
ج- علیبن عباس اهوازی و ارتباط قدرت و اثر دارو با کار.
د- انطاکی و مسمومیت در برخی از معادن مانند سرب، جیوه و زرنیخ.
ه- ابن حمادوش الجزایری و مسمومیت در بعضی معادن مانند سرب، جیوه و گوگرد.
الف- ابنسینا و مسمومیت با جیوه
ابنسینا هنگام شرح مسمومیت با جیوهای که در برخی از بیماریهای پوستی استعمال میشد در کتاب قانون مینویسد: «جیوه گاه از معدن بدست میآید و گاه از سنگ معدن (که مانند استخراج طلا و نقره، به کمک آتش استخراج میشود)، سنگ معدن نیز باید صاف و خالص باشد و خاک یا سنگی بدان آمیخته نباشد.
مقدار معقولی از آن به همراه آب گُل، توام با داروهای جرب و زخمهای وخیم برای درمان جرب به کار آید. بخار آن موجب فلج و رعشه میشود و اعضاء را کرخ میکند. دود آن شنوایی را از بین میبرد اگر به دهان (لثه، دندان) برسد موجب پوسیدگی میشود و هم بینایی را زایل میکند».
ابنسینا همچون مسمومیت با سرب (آبهای زیانآوری که از سرب در مجاری جریان مییابد= سفیداب Ceruse) را توصیف کرده است.
ب- رازی و مسمومیت تجربی در میمون
رازی تمام داروهای جدید را خواه از ریشه گیاهی و خواه جانوری یا معدنی، پیش از تجویز در انسان، مورد آزمایش قرار میداد و تأثیرات آن را بر حیوانات مطالعه میکرد و با مشاهده نتایج نسبت به استفاده از آن تصمیمگیری مینمود.
رازی جیوه را در مرهمها (11) به کار برد. او اولین کسی است که قبل از تجویز، آن را بر روی میمون مورد آزمایش قرار میداد.
دکتر زیگرید هونکه در کتاب شمسالعرب تسطع علی الغرب چنین آورده است: «رازی یک بار به میمونی که در خانه داشت، جرعهای از جیوه خالص خورانید. میمون شروع کرد خود را به این طرف و آن طرف حرکت دادن، و دندانها را روی هم میفشرد و از شدت درد به پهلو فشار میداد. بعد اتفاقاً میمون از درد و رنج رهایی یافت و آرامش به او بازگشت. رازی به خطا نتیجه گرفت که جیوه خالص برای بدن مضر نیست. جیوه اگرچه در رودهها درد شدیدی را باعث میشود، ولی بعد بدن را مانند حالت اول رها میسازد. خصوصاً اگر شخص در حرکت دائم و پیوسته باشد».
ولی نظر رازی درباره جیوه و خواص آن از دقت بیشتری برخوردار است. این دو کاملاً برخلاف جیوه خالص خیلی خطرناک هستند و از فعالترین سمها بوده که در بدن موجب درد شدید و مدفوع خونی میشوند. بخار جیوه نیز موجب فلج میشود.
ج- علیبن عباس اهوازی و رابطه داروها با کارگر
او آزمون علمی را اساس شناخت داروها و بلکه تنها راه تهیه داروهای مرکب میداند. اهوازی از کتابهای یونانیان مانند دیسقوریدس (12) نقل کرده و به تجارب خاص خویش استدلال کرده است. وی در کتاب مشهور خود «الملکی» درباره تأثیر داروها بر بدن انسان به تفصیل نوشته است. او همچنین درباره عوامل جوی، فصول سال، شغل مریض و تأثیر آن بر بدن سخن گفته است.
مؤلفان کتاب موجز تاریخ الصیدله (تاریخ مختصر داروسازی) گویند: علی بن عباس اهوازی و ابنسینا و دیگران توجه دادهاند که تأثیر داروها بستگی به طبیعت بدنها و اختلاف حالات آن از لحاظ سلامت و بیماری، و طبیعت بیماریها و اختلاف آنها از نظر شدید، خفیف بودن و بروز عوارض و نیز سن و مزاج بیماران آنها، اوقات سال، وضع هوا و شهری که مریض در آن سکونت دارد، عادات و پیشه تفاوت دارد. به روشنی میبینیم که اهوازی در قرن 10 میلادی به حرفه طبیب و ارتباط آن با قدرت دارو اهتمام نشان داده است.
دکتر مایکل والنستن (13) در کتاب خود تاریخ طب کار، وی را در شمار کسانی که مسمومیت سرب را شرح کردهاند یاد کرده است.
د- داود انطاکی و مسمومیت در معادن
داود انطاکی که در قرن 16 میلادی (10ه) زندگی میکرد. او به مصر سفر کرد و تحقیقات دانشمندان یونانی چون بقراط، دیسقوریدس، جالینوس و پزشکان متقدم مسلمان مانند رازی و ابنسینا را مطالعه کرد و بر تألیفات طبی آنان تفسیر و تعلیق نوشت و آنچه را نیاز به تکمیل میدانست، تکمیل نمود و داروها را برحسب ترتیب الفبایی تقسیم کرد و ترکیبات و استعمال آنها را توضیح داد. وی عوارض داروها، و راه مقابله با سموم آنها را نیز به خوبی بیان داشته است. از داود یک ذخیره بزرگ طبی در داروشناسی به نام تذکره اولوالاالباب یا تذکره الانطاکی به یادگار مانده است.
در اینجا شرح و وصف او درباره عوارض ناشی از استعمال برخی داروهای معدنی را توضیح خواهیم داد. وی میگوید: «بیشتر پزشکان درباره استعمال داخلی چنین دارویی هشدار دادهاند. نوشیدن آن دارو موجب درد مفاصل و تغییر رنگ و سیاه شدن پوست، و سل (14) میشود، درمان آن هم نوشیدن روغنها و استفراغ کردن است».
همو درباره مسمومیت ناشی از استعمال سرب گوید: «سفیداب (15) معرب از فارسی است.... خطرناک است و نوشیدن آن از حیض و بارداری جلوگیری میکند. همچنین موجب سردرد، و فشار و تنگی نفس میشود. چه بسا 5 درهم (گرم 6/125) آن به مرگ انجامد ولی با استفراغ بهبود مییابد».
درباره مسمومیت با جیوه نیز میگوید: شایسته است گوش و چشم و دندانها را از دود آن محافظت نمود، چه این دود موجب ناراحتی و آسیب آنها میشده و بیخوابی میآورد.
هـ- سهم ابنحمادوش در سمشناسی
شیخ عبدالرزاق بن حمادوش الجزایری در قرن 12 هـ/18م در الجزایر میزیسته است. او در علوم دینی و عقلی مانند ریاضیات، نجوم، منطق و طب دست داشته است. از تألیفات طبی او کتاب مشهور کشف الرموز فی بیان الاعشاب قابل ذکر است که از سوی دو دانشمند فرانسوی لوسیان لوکلوک (16) و گابریل کولن (17) به فرانسوی ترجمه شده است.
ابنحمادوش این کتاب را براساس حروف الفبای عربی و فرانسوی و گاه فارسی مرتب کرده و هر یک از داروهای حیوانی، گیاهی یا معدنی را آورده و همراه با آن راه درمان و استعمال دارو و گاه ضرر و عوارض و راه مقابله با آنها را ذکر کرده است.
روش شیخ ابن حمادوش بر مشاهده و آزمون شخصی توأم با ذکر برخی استنادات به منابع طبی مانند قانون ابنسینا یا کتاب ابن بیطار و داود انطاکی استوار است.
به هرروی، ابنحمادوش عوارض استعمال برخی داروهای معدنی را بیان کرده است. وی کتاب کشف الرموز (چاپ التعالبیه، 1928م) درباره مسمومیت سرب گوید: «اسفیداج فارسی معرب است و آن سفیدی صورت است، به آن سفیدار سرب یا خاکستر سرب گویند.... خطرناک است و شرب آن مانع حیض و بارداری است و موجب سردرد، ناراحتی و نفس تنگی میشود و چه بسا 5 درهم از آن سبب مرگ میشود. با استفراغ و زمادالکرم و نوشیدن انیسون معالجه میشود».
درباره گوگرد گوید: «مادهای شناخته شده است. گرم و خشک است، از معادن بدست میآید و بر 4 نوع است، من جز نوع زرد آن را ندیدهام. من با خانوادهام بسیار از آن با نارنج و روغن زیتون خوردهام و بیماران با مصرف آن از جرب (خارش، بیماری پوستی) بهبود یابند ولی گاه موجب سقط جنین میشود.
درباره جیوه گوید: «فارسی به آن زاووق گویند؛ ارژان ویف (18) یعنی نقره زنده نامیده میشود.
از استشمام دود آن باید پرهیز کرد. چه موجب بیماریهای بد برای گوش میشود و دهان را میپوشاند.
و اما درباره زنجور= شنگرف (19) گوید: سم قاتل است و از خوردن آن بهبودی نیست.
3- ابن عبدون طبیب حوادث و کار
پزشکان مسلمان به جنبه پیشگیری توجه کاملی داشتهاند. درباره حوادث کار، مستشرق ا.لوی پروونسال (20) در کتاب اشبیلیه مسلمان (چاپ منروناف، 1948م) درباره طبیب مسلمانی که در قرطبه زندگی میکرد؛ یعنی ابنعبدون که در یکی از تألیفات طبی خود درباره پیشهها و حرفهها و امراض ناشی از آنها، و حوادث کار و وسایل فنی پیشگیری سخن گفته، گوید: «در 1578م پادشاه فیلیپ دوم اولین اعلامیه مربوط به امراض حرفهای و حوادث کار را بنا به نقل از ابنعبدون که در قرن 12 میلادی درباره حرفههای اشبلیه آورده بود، به این ترتیب صادر کرد: «لازم است نردبانها را از چوب محکم با میخهایی به هم پیوسته است به کار برد تا منجر به حوادث نشود».
البته تمام آنچه را که مورخ و طبیب ابن ابی اصیبعه در کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء نقل کرده، گوشهای از زندگی علمی و طبی ابن عبدون است او میگوید: «ابنعبدون در 347 هـ-ق به شرق اسلامی سفر کرد و به بصره درآمد ولی به بغداد نرفت. در علم منطق نیز نیک عنایت ورزید. استاد او در این فن ابوسلیمان محمدبن طاهر بن بهرام سجستانی بغدادی بود. سپس وی در 360 هـ-ق به اندلس بازگشت و با دانش و تخصص طب خود المستنصر بالله و المؤید بالله را خدمت نمود. او قبل از این که به طب بپردازد، معلم حساب و هندسه بود. وی در تکثیر کتابی نیکو پرداخته است».
اما ابن ابی اصیبعه اصلاً کتاب طبی او را ذکر نکرده است.
4- بهداشت کار و حسبت (نظارت و کنترل)
بسیاری از مورخان مسلمان و اطباء، و فقیهانی که در کتب خود، در باب فقهی امر به معروف و نهی از منکر درباره محتسب سخن گفتهاند، نظیر امام محمد غزالی، علامه ابن خلدون و خصوصاً شیرازی در اوایل قرن 10م، و حتی مستشرقانی مانند لوی پروونسال از حسبت به عنوان تشکیلات قضایی و عمومی در اندلس یاد کردهاند.
خانم دکتر زیگریدهونکه در کتاب شمس العرب تسطع علی الغرب گوید: «در هر شهری بازرسی ویژه بود که در خصوص تهیه داروها رسیدگی و نظارت میکرد. او در این مأموریت گروهی بازرس بهداشت همراه داشت. داروسازان لازم بود در کنار وظیفه اصلی خود، در مرکز آزمایش موادغذایی که به طور دائم تحت اشراف بود، به کار پردازند، به تنورهای نانوایی، محلهای فروش شیر و دکانهای مواد غذایی سرکشی کنند و به درستی اندازهها و اوزان توجه نمایند و گوشت را در کشتارگاههای خارج شهر مورد آزمایش قرار دهند. این اقدامات همه به منظور جلوگیری از مسمومیت و شیوع بیماری «وبا» انجام میگرفته است».
اگر مسلمانان در تشکیلات صنعتی و حرفهای و روابط کار آییننامهای برای مبارزه با تقلب و نظارت بر صنعتگران و پیشهوران، که محتسب با همکاران خود (عریفان) بدان مهم قیام میکرده، وضع کردهاند، امروز نیز وظایف محتسب توسط پزشک کار انجام میگیرد. وی از کارخانهها بازدید میکند و با مطالعه شرایط کار و همکاری در بهبود شرایط کار، خطرات را محدود ساخته، بهداشت را با کمک متخصصان صنعتی خصوصاً در زمینه ایمنی کار (آتشسوزی و کمکهای اولیه) تأمین مینماید.
5- گزینش حرفهای و فیزیولوژی کار نزد ابنرضوان
نام و آوازه بلندی که پزشکان مسلمان در تمام جهان به دست آوردهاند، دست آوردی اتفاقی نیست، بلکه بر مهارت و آگاهی زیاد در علوم و خبرگی و آزمونهای دمیشواری استوار است که طبیب پیش از احراز این نام به تمام معنی کلمه و قبل از دریافت گواهینامه میبایست پشت سر بگذارد.
لذا گزینش حرفهای دانشجویان طب امری گریزناپذیر بوده است. طبیبان چندی، چون رازی، ابنهبل بغدادی و ابن رضوان درباره شرایط لازم برای دانشجو سخن راندهاند.
این دقت و احتیاط در گزینش در نتیجه مشکلی بود که در حرفه پزشکی در سال 931م در بغداد پیش آمد. درکت زیگریدهونکه ماجرایی در کتاب خود شمس العرب تسطع علی الغرب نقل کرده است: «حدود سال 931م به خلیفه مقتدر خبر رسید که پزشک بغدادی در معالجه شخصی، مرتکب یک خطای تخصصی شده که به مرگ او انجامیده است. خلیفه کوتاه نیامد. او دستوری مبنی بر تحقیق از تمام پزشکان به جز آنان که در نزد حکومت خدمت میکردند- صادر نمود و به موجب آن میبایست از توانایی آنان در پرداختن به پزشکی اطمینان حاصل آید».
رازی وجود تواناییهای عقلی را در دانشجو لازم دانسته است، وی گوید: «لازم است بررسی میشود که طبیب، زمان سپری شده را چگونه گذرانده و اهتمام و عنایت او منحصراً به چه بوده است».
اگر وی در این مدت به مطالعه کتب اطباء و آثار زیست شناسان اشتغال داشته و اهتمام او بررسی و مطالعه اینها بوده، امری پسندیده است، ولی اگر عمر و وقت خود را در غیر موارد یاد شده گذرانده و توجه او تنها به پرداختن و خوش گذرانی و بادهگساری و مانند آن بوده، مورد بدگمانی است. کسی نیز که به مطالعه کتابها پرداخته باید در عقل و ذکاوت او بررسی نمود: آیا دانشپژوهان و مناظرهجویان همنشینی داشته و آیا توانایی بحث و اظهارنظر را دارد یا نه، اگر او در مصاحبت اینان بوده و بهرهای از توانایی در بحث و تبادل نظر را از آنان کسب نموده، باید دید آیا آنچه را میخواند درمییابد یا نه، اگر وی از کسانی است که کتب را میخواند و میفهمد باید دید آیا به معاینه بیماران و معالجه آنان پرداخته و آیا چنین امری در مکانهای مشهور و در حضور طبیبان و بیماران بوده است یا نه...».
همچنین ابنهبل بغدادی میان طبع آدمی و کار پزشکی ارتباط داده است. (21) او گوید: «و اما پیشهی پزشکی به خاطر شرافت و بزرگی آن، حکیمان کسانی را از طریق فراست برای آن برمیگزیدند. کسانی که نیکرخسار، دارای اندامی متناسب، طبعی معتدل و اخلاقی پسندیده، وضعی منظم و خواب و خیالی راستین باشند. آنان را چون فرزندان خود میشمردند و شاگردان با هم چونان برادر».
سپس در «فصلی در افراد مستعد برای پیشه پزشکی» به توصیف دانشجو میپردازد به گونهای که در آن زیادهروی نمایان است، وی میگوید: باید گونه برآمده، ریش و سبیلت کوتاه، رخسار ملایم، پهلوانی لطیف، گوشت دستی اندکی، انگشتا نی دراز، باسنی سبک، رانهایی نه چاق و نه لاغر، ساقهایی راست: گامهایی کمگوشت و فرورفتگی کف پا متمایز باشد.
تا آنجا که گوید: «شایسته است حواس و حدسی صادق داشته باشد، زیرا بیشتر اصول این صناعت از این طریق به دست میآید».
و اما ابوالحسن علیبن رضوان که در غرب به Holy Abbas مشهور است، خصوصیات دانشجو را در عمل گزینش با کلیت و واقعنگری بیشتری به دست داده است. ابنرضوان در قرن 11م میزیسته است (998-1061م). او طب را در مصر فرا گرفت تا آنجا که رئیس پزشکان بیمارستان مصر شد. او سخت علاقهمند به طب یونان خاصه جالینوس بود. وی کتاب مهمی در اصول آموزش پزشکی به نام النافع فی کیفیه تعلیم صناعه الطب برجای گذاشته است.
بنا به نقل کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء، تألیف ابن ابی اصیبعه، میگوید: «.... معلم صناعت طب کسی است که پس از فراگیری دانش طب این ویژگیها در او جمع باشد، دانشجو نیز باید قیافه و ظاهر او حکایت از طبعی نیک و روانی پاک نماید، در یادگیری حریص و جدی باشد و در مورد اندوختهها، باهوش و خوش حافظه باشد». همو گوید: «بدن سالم از عیبها، آن بدنی است که هر عضوی از آن بر فضیلت خود باقی است. یعنی کار ویژه خود را به شکل مطلوب انجام دهد». نیز گوید: «شناخت عیبها به این طریق است که شکل و رنگ اعضا و مزاج و حالت پوستی بررسی میشود و کارکرد اعضای داخلی و خارجی ملاحظه گردد، مانند این که از دور او را صدا بزنی و به این طریق شنوایی او را بسنجی، و یا بینایی او را با نگاه به اشیای دور و نزدیک آزمایش کنی. زبان او را در نیک سخن گفتن، راه رفتن او را از روبرو و پشت سر، به وی گفته میشود به پشت بخوابد، دستها را بکشد و پاها را دراز کند و در این حالت معده او را معاینه میکنی. وضع قلب او را از نبض و اخلاق وی میشناسی و وضع کبد را با ادرار و حالت اخلاط او؛ عقل او را با سئوال نمودن از اشیاء، فهم و فرمانبری او را با دستور دادن چیزهایی، و خلق و عادت او را به چیزهایی مورد تمایل، به وسیله آزمودن هر یک از آنها با چیزی که موجب تسکین یا تحریک او میشود.
به این ترتیب هر یک از اعضاء و عادات و اخلاق مورد ملاحظه قرار میگیرد. درباره چیزهای محسوس نباید جز به مشاهده حسی آن بسنده کرد. چیزهایی نیز که به طریق استدلال شناخته میشوند، باید با علامات خاص مورد استعمال قرار گیرند و اما چیزهایی که با پرسش دانسته میشوند با سئوال از آنها جستجو کن تا هر یک از عیوب و کاستیها را بیازمایی و دریابی که این نقص و کاستی بوده، یا هست یا خواهد بود...».
به این ترتیب علیبن رضوان با شیوهای جالب و آسان طرز گزینش حرفهای را قبل از معرفی و اشتغال دانشجو و اعطای گواهی مبنی بر توانایی جسمی وی را، هرچند محدود بیان داشته است.
اگر رازی به تواناییهای عقلی بسنده کرده و ابنهبل رابطهای میان طبع و حرفه در نظر گرفته که آن را امری بیعلت نمیدانیم، میبینیم که مکاتب روانشناسی هم اکنون این رابطه را در بعضی مشاغل و گزینش حرفهای (مانند مکتب ایتالیا و فرانسه) ملحوظ داشتهاند.
لذا روش علیبن رضوان بر اصول زیر مبتنی است:
- معاینه طبی گوش و چشم و...
- معاینه پاراکلینیکی مانند آزمایش ادرار
- آزمون روانشناختی (شخصیت، تواناییها از طریق پرسش و پاسخ و مشاهده مستقیم که در قرن بیستم نیز یکی از وسایل آزمایشهای تواناییهای عقل است).
و یا از دانشجو خواسته میشود وزنههایی را بلند کند یا نگهدارد.
نظر به اهمیت کار مطلوب دست در حرفه پزشکی مانند عمل شکسته بندی، رگ برگ شدگی، شکافتن و دوختن و داغ کردن، سوراخ کردن (شکافتن) و کحل (سرمه کشیدن) و دیگر کارهای دست، این آزمایش در چارچوب علم مهمی در طب کار معروف به فیزیولوژی کار قرار میگیرد که دانشمند فیزیولوژیست، شرار (22) برای شناخت تواناییهای کارکرد بعضی مشاغل و حرفهها، و استنتاج عیوب و نواقص، آن را تحول بخشیده است. آن وقت است که میتوان از سلامت بدن از طریق کار اعضاء و همینطور راه رفتن، اطمینان حاصل کرد.
به این ترتیب پزشکان مسلمان و ایرانی به جنبههای مختلفی از طب کار پرداختهاند که خود در «پیشگیری» که از سوی مورخان طب اسلامی قرن بیستم، نادیده یا کم انگاشته شده بود، انعکاس داشت. اطبای مسلمان و ایرانی از قرن 9م در علم مسمومیت نقش داشتهاند، چیزی که زمینه را برای دانش مسمومیت صنعتی، بهداشت کار، نظافت محیط و حوادث و پیشامدهای کار، و وسایل پیشگیری آماده ساخت. آنان همچنین بیماریهای کار و رابطه تأثیر نیروی دارو با کننده کار را یادآور شدهاند.
آنان به آثار متقدمان مواد و موضوعات بسیاری افزودند که دانشمندان پس از آنها مورد استفاده قرار داده و راه آنها را ادامه دادهاند. کسانی مانند طبیب یهودی ابن میمون (23) که غرب او را یکی از پیشتازان گذشته طب کار به حساب میآورد و در ممالک اسلا می شهرت ویژهای دارد.
از اینرو چنین کسانی در تاریخ طب کار چه در زمینه درمان و چه پیشگیری، جایگاه شایستهای را دارند خوب است، این گذشته درخشان علمی را در ساختن آینده درخشان علمی دیگر سرمشق قرار دهیم و آنچه را از دست رفته جبران نماییم و آینده را تدارک ببینیم.
راست گفت خدای بزرگ: «و اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون».
پینوشتها:
1- اداره پزشکی کار، بخش بهداشت سانیا (الجزایر)
2- industrielle Hygiene
3- Paracelse
4- Agricola
5- Bernardo Ramazzine
6- Desoille
7- عنوان اصلی کتاب: dr.Sigrid Hunke, Allahs Sanne uber Dem Abendland Unser Arabisches Erb که تحت عنوان فرهنگ اسلام در اروپا توسط مرتضی رهبانی به فارسی ترجمه شده است. (مترجم)
8- Toxicologie
9- Antidotes
10- Theriaque
11- Pommmades Neruirielles
12- Discoridous
13- Michel Valentin
14- منظور از بیماری سل در اینجا اشاره به بیماریهای ریوی است.
15- Ceruse
16- Lucien Loclorc
17- Gabriel Colin
18- Argent Vif
19- Cinabre
20- E.Levi Provensal
21- Morphotypologiy
22- Scherrer
23- Moumonide
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1394) مجموعه مقالات کنگره بین المللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، چاپ دوم.