ذوب بودن سیاست در دین و جداناپذیرى این دو از همدیگر, در نبوت ها پیوسته سیر تکاملى داشته تا این که در کامل ترین نبوت ها , این سیر به اوج خود رسید. دین اسلام که وجه تمایز آن از دیگر ادیان اکمل بودن آن است، طبیعى است این کامل تر بودن , باید در همه امور و صحنه ها تجلى داشته باشد. از این رو توحید در اسلام , از توحید در دیگر ادیان کامل تر, و نیز مفهوم نبوت , پاک تر و منزه تر, و اصل امامت ، مترقى تر و مفهوم معاد, روشن تر و دقیق تر مى باشد. همچنین شریعت اسلام , وسیع تر و عمیق تر و تجربه نبوى پیامبر اسلام ) آن پر بارتر و میدان آن وسیع تر و گسترده تر است .
طرح سیاسى اسلام ـ جنبه اى که بیشتر از دیگر جنبه ها, مدنظر در این بحث مى باشد ـ وسیع تر و از شمول بیشترى نسبت به دیگر ادیان برخوردار است و چنانچه بخواهیم آمارى از کتاب ها و تألیفاتى که در این زمینه نوشته شده است تهیه کنیم , یک کار کتابشناسى (ببوگرافى » گسترده مشتمل بر هزاران اسم و عنوان کتاب و مقاله خواهد شد وما در این جا درصد تشریح ابعاد برنامه سیاسى اسلام در زمینه حکومت و دولت و تغییر و تحول اجتماعى و انقلاب و یا درگیرى و مواجهه سیاسى نیستیم , و تنها مى خواهیم اشاره اى به این نکته داشته باشیم که خاتمیت به این معنا نیست که نبوت ها از وظایفى که پیش از این مد نظرشان بود, از این پس دیگر صرف نظر کرده و یا این که آن تأثیر و کارکردى را که داشته اند از دست دادند. بلکه خاتمیت یک مفهوم و معناى دیگر دارد که همان اکمل بودن است . خاتمیت یعنى این که خط انبیا با آمدن پیامبر اسلام به اوج خود رسید و دیگر پس از اسلام , بشریت نیاز به نبوت و دین جدید ندارد چرا که اسلام یک دین جاودانه است و این توانایى را دارد که پاسخ گوى تمام مقتضیات زمان و مکان تا روز قیامت باشد.
به بیان دیگر خداوند تنها یک دین بیشتر ندارد و آن اسلام است , و این سلسله ادیان و نبوت ها همگى به این دین انتساب دارند نه دین دیگر. از این رو شاید تعبیر از نبوت ها به ادیان دقیق نباشد. چرا که خداوند یک دین بیشتر ندارد و آن اسلام است و نقش رسالت ها و نبوت ها بیان درجات و مرتبه هاى متفاوت از آن دین واحد است . رسالت حضرت نوح (علیه السلام) و انبیاى تابع آن براى بیان و تبلیغ رتبه اول از آن دین بوده , و رسالت و آیین ابراهیم و نبوت هاى تابع آن براى بیان مرتبه اى بالاتر آن بوده است و در مورد حضرت موسى و حضرت عیسى نیز امر بر همین منوال است . تا این که نوبت به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید که پیام رسان آخرین و بالاترین رتبه آن دین واحد بود و رتبه اى بالاتر از آن وجود نداشته تا سبب پیدایش نبوت جدیدى شود. ین و سیاست در یک نگاهى مقایسه اى بین اسلام و نبوت هاى پیش از آن رسالت اسلام در رابطه با دین و سیاست نسبت به رسالت ها و نبوت هاى پیش از خود داراى ویژگى هاى منحصر به فردى است که آن را متمایزتر و برجسته تر کرده است .
شرح تمام این ویژگى ها از حوصله این نوشتار خارج است , لذا به بیان برخى از این ویژگى ها اکتفا مى کنیم : ـ مطالب سیاسى و اجتماعى : در عمیق ترین لایه هاى تکالیف و فرایض عبادى و دینى , بیان شده است . بطور مثال متون ادعیه همواره بر فرم ها و قالب هاى جمعى تأکید دارد و فرم فردى را مهمل گذشته است . و نمازهاى یومیه در مراتب فضیلت با هم متفاوت است , و کمترین مرتبه نماز مربوط به نماز فرادا است , و حال آن که مرتبه بالاتر آن نماز جماعت در مسجد جامع است و نماز جمعه که از دو رکعت و دو خطبهء اجتماعى تشکیل شده و همراه با اسلحه اى است که امام جمعه بر آن تکیه مى زند و در سایه دولت شرعى اقامه مى شود. حج نیز یک فریضه دینى است که همزمان با بعد تعبد و تهجد به عمیق ترین و حساس ترین مسایل مربوط به اجتماع و سیاست مى پردازد و حتى در مورد روزه نیز مى توان گفت که خداوند متعال آن را یک پدیده اجتماعى قرار داده که همه افراد امت اسلامى را شامل مى شود.
نماز عید مظهر وحدت امت اسلام , اقتدار, پیروزى و عزت آن است و چنانچه مرورى دقیق بر قرآن کریم داشته باشیم , مى توانیم به ده ها مورد از این قبیل برخورد کنیم . به طور مثال آن جایى که خداوند متعال مى فرماید: «الذین ان مکناهم فى الارض أقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر...» «آنان کسانى هستند که اگر آن ها را در زمین مکنت و قدرت دهیم نماز را اقامه کنند و زکات را بجا آورند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند».
بنابراین نماز عمق و محتواى درونى نظام اسلامى را تشکیل مى دهد و هرگاه خداوند متعال این فرصت را به مومنان بدهد که این نظام را تشکیل دهند, مومنان به ترسیخ و تأکید و عمق بخشیدن به این محتوا در جامعه اسلامى خواهند پرداخت و حال آن که شما با چنین نگرشى پیرامون فرائض دینى در هیچ یک از ادیان گذشته برخورد نمى کنید.
ـ ربط دادن مسایل ایمانى با مسایل اجتماعى : بارزترین شاهد بر این مدعا ربط دادن مکرر قرآن کریم بین ایمان و عمل صالح در پیش از پنجاه مورد مى باشد و این دلالت دارد بر این که اسلام یک طرح و یک نظام اجتماعى است و حتى نماز که انتظار مى رود فردى باشد در اسلام یک عنصر اجتماعى است چرا که نماز: «تنهى عن الفحشاء و المنکر».
ـ نظام سیاسى : همچنین اسلام با داشتن یک نظام سیاسى روشن و گسترده و متکامل از دیگر ادیان سماوى ممتاز شناخته شده است . نظام سیاسى اسلام با دیگر برنامه ها, نظام ها و عقاید آن , همگونى و انسجام کامل دارد. درگیرى شدید در امامت و خلافت که تاریخ اسلام شاهد آن بوده , در واقع از جهت عدم شفافیت نظام سیاسى اسلام نیست بلکه علت آن انحراف از اسلام , هواپرستى و تعصب قبیله اى و قومى بوده که مانع شده است تا تعداد زیادى از صحابه رسول خدا از اعتراف کردن به حقانیت حضرت على (علیه السلام) و تسلیم در برابر فرمان رسول خدا امتناع کنند و افزون بر این , تعصبات قبیله اى آن ها را وا داشت که هر کدام آب را به آسیاب خود بریزند , تا جایى که نزدیک بود امت از دین پیامبر ارتداد پیدا کند وگرنه منابع تاریخى و روایى مسلمین همگى بر این مسأله اتفاق نظر دارند که پیامبر اسلام در جاهاى متعدد بر خلافت حضرت على (علیه السلام) و این که ایشان امام مسلمین بعد از پیامبر است تصریح فرمودند.
ـ تجربه سیاسى کامل پیامبر اسلام : تجربه سیاسى پیامبر اسلام بسیار پر بار و شامل مراحل گوناگونى بود. درگیرى و انقلاب , سپس حکومت و تجربه دولت دارى , پس از آن آغاز فتوحات و توسعه قلمرو سرزمین اسلامى و مطرح شدن اسلام در سطح جهانى , سرفصل هاى اصلى تجربهء سیاسى پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که هر کدام مى تواند در بیان سیرهء سیاسى پیامبر و رابطهء این سیره با سیاست و حکومت , بسیار راهگشا و تعیین کنده باشد در سطور ذیل چند موضوع و مفهوم سیاسى دیگر در این رابطه بطور مختصر توضیح داده مى شود.
بیین پاره اى از مفاهیم سیاسى در تجربهء سیاسى پیامبر اسلام ـ قرآن کریم منصب حکومت را از شؤون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مى داند
آیات متعدد قرآنى , بیانگر این مطلب است که مقام و منصب حکومت , یکى از شؤون پیامبر گرامى اسلام (علیه السلام) بوده است که به برخى از آن ها, اشاره مى کنیم :
1 « انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله ولا تکن للخائنین خصیماً» «ما کتاب را ـ به حق ـ بر تو فرو فرستادیم , تا بین مردم براساس آن چه خداوند به تو آموخته است حکم برانى ; پس مدافع خیانت کاران مباش ».
2 « یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم فان تنازعتم فى شىء فردوه الى الله و الرسول ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تاویلاً» .
« هان , اى مؤمنان ! از خدا, پیامبر و اولى الامر خود پیروى کنید; و چون در چیزى نزاع کردید, اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید, آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید; این کارى پسندیده است , و فرجام بهترى ـ هم ـ دارد». 3 «فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلِّمُوا تسلیماً». «نه , سوگند به پروردگارت که آنان ایمان نمى آورند مگر این که در مشاجره هایى که بین آن هاست تو را داور قرار دهند; و در درون خود, نسبت به قضاوت تو در تنگنا نباشند, و تسلیم محض حکم تو شوند». 4 «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم ...» .
«پیامبر نسبت به مؤمنان (در امور مربوط به زندگى شان ) از خود آن ها, سزاوارتر است ». از آیات یاد شده ـ و نظایر آن ـ به دست مى آید, که مسأله ى حکومت و تصدى امور جامعه , یکى از شؤون نبوت و وظایف نبوت و وظایف پیامبران الهى است . همان گونه که ابلاغ پیام هاى الهى , تعلیم و تزکیه , دعوت به توحید, پند و اندرز, هدایت و ارشاد نیز از شؤون و اهداف دیگر نبوت است با این تفاوت که رسالت پیام رسانى و وعظ و اندرز, و امر به معروف و نهى از منکر بدون حمایت و پشتیبانى مردم نیز انجام پذیر است , به همین جهت است که این اهداف توسط همهء پیامبران و در هر شرایطى , تحقق مى یابد اما, وظیفهء حکومت , بدون حمایت و پشتیبانى مردمى انجام شدنى نیست از این روى , چه بسا برخى یا بسیارى از پیامبران , موفق به تشکیل حکومت دینى نشده اند; ولى این امر به تفکیک نبوت از حکومت و دین از سیاست , دلالت نمى کند. همانطور که دلیلى بر این که این گروه از پیامبران در جهت تأسیس حکومت , تلاشى نکرده اند ـ نیز ـ نیست . ـ تجربهء بیعت به عنوان یک اصل مهم سیاسى و حکومتى در سیرهء پیامبر اسلام بیعت که از آن به صفقه هم تعبیر مى شود, در اصل عبارت است از دست به دست هم زدن پس از انجام معامله براى ایجاب بیع و یا براى مبایعت و اطاعت و این دست به دست هم زدن در مورد معامله ى کالا و اجناس , نشانه ى لزوم و وجوب معامله و بیع بوده است ,یعنى این معامله قابل فسخ نمى باشد و سیره و شیوه ى عرب چنین بود که وقتى چیزى را مى فروختند, به نشانه ى لزوم معامله دست به دست هم مى دادند. این عمل در مورد تعیین حاکم نیز توسعه پیدا مى کند, و سیره و سنت اجتماعى چنین مى شود که مردم توسط];ّّنا بیعت کردن , حاکم مورد نظر خود را تعیین مى نمودند.
راغب اصفهانى در مفردات القرآن بیعت را چنین معنا مى کند:
«و بایع السلطان اذا تضمن بذل الطاعة له بما رضخ له و یقال : لذلک : بیعة و مبایعة». فلانى با سلطان بیعت کرد, وقتى گفته مى شود که بیعتش متضمن بذل اطاعت باشد, البته اطاعت بقدر مقدور و به این عمل بیعت و مبایعه گفته مى شود .
در معناى بیع , بیعت و مبایعه , نقل و انتقال وجود دارد, چون نتیجه ى نقل و انتقال که همان تصرف است , با دست انجام مى گیرد, به همین جهت دست به دست زدن هنگام بذل اطاعت را مبایعه و بیعت خوانند, و حقیقت آن این است که بیعت کننده , دست خود را به بیعت کننده مى بخشد, یعنى این دست مال تو است مى توانى به آن هرگونه تصرف نمایى , و من در برابر تو دست ندارم .
خلیل ابن احمد گوید:
«البیعة: الصفقة على ایجاب البیع , و على المبایعة و الطاعة» .
بیعت , عبارت است از دست زدن بدست , براى لزوم بیع , و قرارداد و مبایعت و اطاعت . قیومى گوید: «و تطلق ایضاً على المبایعة و الطاعة».
«بیعت اطلاق مى شود بر تعهد و اطاعت ».
بآیعوه بالخلافةِ و بویع له بالخلافة : او را به خلافت برگزیدند, یا حکومت او را بگردن نهادند. پس بیعت عبارت است از فرمانبردارى و پیمان بستن براى حکومت در اسلام نیز, این عادت معروف و معمول , براى میثاق و پیمان با امام (علیه السلام) و وجوب اطاعت از او, مورد استفاده قرار گرفته است و بیعت همان طریقه و شیوه ى شرعى است که بوسیله آن , مردم سرنوشت سیاسى خود را تعیین مى کنند, و حاکم دلخواه و مورد نظر خود را بر مى گزینند, از این رو بیعت ارتباط عمیق و اساسى با ریاست و حاکمیت در دولت اسلامى وحیات سیاسى مسلمین دارد.
در سیره ى پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مى خوانیم که به منظور الزام اطاعت از حاکمیت خود, از مردم بیعت مى گرفت و اخذ بیعت در حیات سیاسى آن حضرت چندین بار تکرار شد و بیعت اساسى ترین سنگ زیر بناى نظام سیاسى , اجتماعى اسلام را شکل داده است . چنانکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با خصومت شدید مشرکین مکه روبرو گردید, سالى در موسم حج در یک شب ماهتابى , شش نفر از قبیله ى « اوس » در عقبه که محلى است در نزدیکى منا, به آن حضرت بیعت کردند.
در سال دیگر, دوازده نفر نمایندگان دو قبیله ى « اوس » و «خزرج » در همان محل با آن حضرت بیعت نمودند, و حضرت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بموجب این قرار داد, رییس و فرمانده اقلاً دوازده نفر خانواده ى مدنى شناخته شد آنان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تقاضاى معلم کردند تا به آنان قرآن بیاموزد, حضرت , مصعب ابن عمیر را بحیث معلم و نمایندهء خود با آن ها فرستاد. و او این توفیق را یافت که دو دسته ى متخاصم «اوس» و «خزرج» را که سالیان دراز با همدیگر در حل جنگ بودند, با هم آشتى دهد.
در سال سوم , از میان کاروان پانصد نفرى حجاج که از مدینه به مکه آمده بودند , هفتاد و سه نفر مسلمان که دو نفر زن نیز به همراه آنان بودند, به همراه معلم خود در عقبه خدمت آن حضرت رسیدند. در این جلسه ى سرى شبانه که دیدگان مشرکان عرب همه در خواب رفته بود, نخست عباس عموى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت : اى خزرجیان ! شما پشتیبانى خود را نسبت به آئین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ابراز داشته اید بدانید که وى گرامى ترین افراد قبیله ى خود مى باشد, و تمام بنى هاشم اعم از مؤمن و غیر مؤمن , دفاع از او را بعهده دارند, ولى اکنون محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جانب شما را ترجیح داده و مایل است در میان شما باشد, اگر تصمیم دارید که روى پیمان خود بایستید و او را از گزند دشمنان حفظ کنید, او مى تواند در میان شما زندگى کند , و اگر در لحظات سخت , قدرت دفاع از او را ندارید, هم اکنون دست از او بردارید و بگذارید او در میان عشیرهء خود با کمال عزت و مناعت و عظمت بسر ببرد. آنان گفتند: ما همانطور که از خانواده ى خود دفاع مى کنیم , از تو دفاع مى کنیم . بدان ها گفته شد که شاید این دعوت بجنگ با همه ى دنیا منتهى شود, آن ها عزم راسخ خود را اعلام کردند که هیچ گاه از عهد و پیمان خود دست بر نخواهند داشت . آنگاه حضرت فرمود: از این به بعد من نیز متعلق بشما هستم , خون شما خون من و عفو شما عفو من است . آنگاه از آن ها تقاضا کردند که رؤساى طوایف شان را انتخاب کنند, و آنان دوازده نفر را بعنوان رؤساى دوازده قبیله برگزیدند.
این پیمان ها و بیعت ها بطور قطع اولین سنگ بناى سیاست اسلامى را با افراد و سرزمین ها و سازمان ها و قبایل پى ریزى کرد و این جمعیت اندک با بیعت و پیمان خود, حاکمیت مطلقه ى حضرت رسول خدا را پذیرفتند, و زمینه ى براى تشکیل حکومت و دولت در مدینه را فراهم کردند.
همچنین قبل از فتح خیبر, حضرت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اصحابش را فراخواند, تا بدون حمل سلاح در مکه براى انجام عمره شرفیاب شوند, حضرت با همراهان که هزار و سیصد و شصت نفر بودند, در ذوالحلیفه احرام بستند و بحرکت ادامه دادند تا به «حدیبیه » رسیدند, این خبر به اهل مکه رسید و آنان از این امر به وحشت افتادند و قبایل همدست و هم پیمانان خود را براى مقابله فرا خواندند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز آمادگى گرفت و فرمود: خداوند به من دستور داده که بیعت بگیرم , و مردم هم به آن حضرت بیعت کردند بر آن که فرار نکنند یا آن که تا دم مرگ از اسلام و پیامبر دفاع نمایند. اهل مکه چون چنین دیدند, ترسیدند و با رسول خدا مصالحه کردند. داستان این بیعت در قرآن آمده است و از آن بخوبى و اجلال یادکرده است : «ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیوتیه اجراً عظیماً» .
«آنانى که در حدیبیه با تو بیعت کردند, در حقیقت با خدا بیعت کردند, دست خدا بالاى دست آن هاست , پس از آن هر کسى نقض بیعت کند, به زیان خویش کرده است و هر که بعهدش وفا کند خدا پاداش بزرگى عطا نماید». «لقد رضى الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فى قلوبهم فانزل السکینة علیهم و اثابهم فتحا قریباً». «خداوند از مؤمنانى که در زیر درخت با تو بیعت کردند, خوشنود گشت و از خلوص قلب آن ها آگاه بود که وقار و اطمینان کامل براى شان نازل فرمود و به فتحى نزدیک پاداش داد». این بیعت به بیعت رضوان یا بیعت شجره معروف است .
مورد دیگرى که بیعت در حیات سیاسى رسول الله تکرار شد, پس از فتح مکه بود که تمامى مردها و زن هاى مکه به آن حضرت بیعت نمودند, و به نبوت و حاکمیت آن حضرت ملتزم شدند, و حضرت پس از انجام بیعت شخصى را بنام «سدوم » بعنوان حاکم مکه مقرر فرمود. مردان به شیوه ى معمول بیعت مى کردند اما در مورد زنان حضرت فرمود: من با زنان مصافحه نمى کنم , امر کرد ظرف آبى بیاورید, حضرت دست خود را در میان ظرف فرو برد و بیرون کرد و فرمود: زن ها دست خود را در ظرف فرو ببرند و این بیعت شان است و داستان این بیعت را خداوند در قرآن آورده است :
«یا ایها النبى اذا جاءک المؤمنات یبایعنک على ان لا یشرکن بالله شیئا ولا یسرقن ولا یزنین و لا یقتلن اولادهن و لا یاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن ولا یعصینک فى معروف فبایعهن و استغفر لهن الله ان الله غفور رحیم » .
«اى پیامبر! چون زنان مؤمن آیند تا با تو بیعت کنند, بر آن که دیگر هرگز شرک بخدا نورزند و سرقت و زنا نکنند, و اولاد خود را به قتل نرسانند, و به کسى افتراء و بهتان میان دست و پاى خود نبندند ـ فرزند خود را بدروغ بغیر پدرش نسبت ندهند ـ و با تو در هیچ امر معروفى مخالفت نکنند, با این شرایط با آنان بیعت کن و براى آنان از خداوند آمرزش بطلب که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است .»
از جمله ى «ولا یعصینک فى معروف » یعنى با تو در هیچ امر معروفى مخالفت نکنند اولا این نکته استفاده مى شود که آن چه رسول خدا در مجتمع اسلامى , سنت و مرسوم مى کند, براى جامعه ى اسلامى عمل معروف و پسندیده مى شود, و مخالفت با آن , در حقیقت تخلف از سنت اجتماعى و بى اعتبار کردن آن است . ثانیاً از قید «فى معروف » معلوم مى شود که اطاعت از تمام اوامر پیامبر واجب است ,زیرا فرمان هاى او همه اش معروف است و همچنین مقرر مى دارد که اطاعت از حاکمى که به معروف امر نکند, بر رعیت واجب نیست .
چنان چه روایاتى هم در این زمینه هست که براى کسى که اطاعت خدا را نمکند اطاعتى نیست . براساس این سیره , تعیین زمامدار به شیوه ى بیعت در میان مسلمین امر قابل قبول و مورد اتفاق بوده است , امیرالمؤمنین (علیه السلام) که امامتش منصوص بود, گهگاه براى حقانیت و تأیید و تحکیم حاکمیت خود به بیعت مردم استدلال کرده است , چنانچه امام (علیه السلام) در نامه ى خود به معاویه نوشت : «انه بایعنى القوم الذین بایعوا ابابکر و عمرو عثمان على مابایعوهم علیه فلم یکن للشاهد ان یختار ولا للغائب ان یرد». با من همان گروهى بیعت کرده اند که با ابوبکر و عمرو عثمان بیعت کردند, پس حاضران حق انتخاب دیگرى و غائبان حق رد و مخالفت با این بیعت را ندارند.
در نامه ى دیگر به معاویه مى نویسد:
« اما بعد فان بیعتى لزمتک و انت بالشام لانه بایعنى القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان ». «بیعت من بر تو لازم شده در حالى که تو در شام هستى , چون با من همان گروهى بیعت کرده اند که با ابوبکر و عمر وعثمان بیعت کرده بودند». نقض پیمان و نقض بیعت , از عمل هاى زشتى است که درقرآن و روایات از آن تقبیح شده و این عمل عاملى است براى بى ثباتى سیاسى و تزلزل ارکان جامعه و همچنین حضرت امیرالمؤمنین در نهج البلاغه از نقض کنندگان بیعت شدیداً نکوهش کرده و آنان را از دسته هاى شیطان شمرده است .»
ادامه دارد ...
منبع: www.maarefquran.org